نگاهي به زندگي زنده ياد علي اکبر معين فر، نخستين وزير نفت جمهوري اسلامي ايران
مردي که ديگر نيست...

فاطمه تركچي    روز پنجم مهر 1395، يکي از روزهاي خاطرهانگيز زندگيام را تجربه کردم. در ساختمان دوقلو منطقه نياوران، مهمان مردي بودم که عنوان نخستين وزير نفت جمهوري اسلامي را داشت؛ البته او از بنيانگذاران انجمن اسلامي مهندسين در سال 1336، پدر مهندسي زلزله در ايران و نماينده مردم تهران در نخستين دوره از مجلس شوراي اسلامي هم بود. ميزبان، مهندس علياکبر معينفر بود.در مورد پروژه تاريخ شفاهي صنعت نفت با او به عنوان نخستين وزير نفت به گفتوگو نشستم. او از تحولات صنعت نفت ايران در دهه 1320 خورشيدي و مقطع مليشدن نفت و رويدادهاي نفت در سالهاي1330 تا 1350 سخن گفت.نگاه دقيق و انديشه نظاممند او با وجود کهولت سن و بيماري، شگفتيام را برانگيخت. با دقتنظر پس از هر پرسشي، گويا متني نانوشته را از بر ميخواند و بدون مکث، خاطرات خود را باز ميگفت. اين که براي دکتر مصدق، رهبر نهضت مليشدن صنعت نفت احترام ويژه قائل بود، در مورد ديگر رجال نيز صادقانه و بيطرفانه سخن ميگفت.دو ساعتي گفتوگو داشتيم که ديگر خسته شد و با احترام و لبخندي دلنشين خواست که رهايش کنيم. نور فضاي فيلمبرداري که از چهرهاش برداشته شد، آرامش تن را ميجست.هنگام خداحافظي، ضمن سپاس حيفم آمد که به او نگويم: «افتخار بزرگي بود که لحظاتي هرچند اندک با شما ديدار و گفتوگو داشتم» و او با مهرباني بدرقهمان کرد.خاطره سبز آن خانه و صاحبخانه بزرگوار، هرگز از انديشهام زدوده نخواهد شد؛ خانه سادهاي که در جايجاي آن، قرآن و مُهري قرار داشت تا صاحبخانه با وجود کهولت و بيماري، به هنگام اذان، توان اداي فريضه نماز سر وقت را داشته باشد؛ خانهاي که با تمام بيآلايشي، بزرگان بسياري از اين سرزمين را پذيرا شده و با تصاوير مردان بزرگي چون آيتالله طالقاني، مهندس بازرگان، دکتر ابراهيم يزدي، شهيد دکتر مصطفي چمران و... مزين شده بود؛ خانهاي که نفسها و گامهاي مردي بزرگ به نام مهندس علياکبر معينفر را بر ديده مينهاد؛ خانهاي که از صبح 12 دي 1396 ديگر خالي است...
نيم نگاه
علياکبر معينفر در سال 1307 در تهران متولد شد. سال 1326 به دانشکده فني دانشگاه تهران رفت و در رشته راه و ساختمان (عمران) به تحصيل پرداخت. با آغاز مبارزات مليشدن صنعت نفت در سال 1327، وي نيز به اين حرکت پيوست. معينفر در سال 1330، تحصيل در رشته مهندسي راه و ساختمان را به پايان رساند و در سال 1331 به خدمت نظام وظيفه رفت. از سال 1332 در صنعت نفت شروع به کار کرد. محل خدمت او آبادان بود. او در همان روزهاي نخست، با شنيدن خبر کودتا عليه دولت دکتر مصدق برآشفت.
چندي بعد در بانک «ساختماني» به عنوان مهندس ناظر به کار پرداخت. در سال 1338 از سوي پروفسور تاچي نايتو، استاد برجسته زلزله، براي دورهاي تحقيقاتي در مهندسي زلزله به دانشگاه واسدا (Waseda University) در توكيو دعوت شد و اين دوره را در سال 1960 به پايان رساند.
پس از بازگشت از توکيو و در پي زلزله بويينزهرا در سال 1341، مقدمات تهيه کد زلزله را در ايران فراهم کرد. از سال 1965، به عنوان عضو افتخاري «انجمن اروپايي مهندسين زلزله» به تحقيق و مطالعه در زمينه زلزله ادامه داد. مدتي هم به عنوان استاد پارهوقت در مقطع کارشناسيارشد مهندسي زلزله در دانشگاه اميرکبير (پليتکنيک) به تدريس مشغول بود. از سال 1334 تا 1341 در بانک ساختماني و از آن زمان تا پيروزي انقلاب اسلامي در دفتر فني سازمان برنامه و بودجه کشور فعاليت ميکرد.
معينفر در سالهاي 1330 تا 1350 خورشيدي با انجمن اسلامي مهندسين همکاري داشت و به فعاليتهاي سياسي ـ مذهبي مهندس بازرگان علاقهمند بود. به همين دليل پس از شکلگيري شوراي انقلاب در اواخر پاييز 1357 از سوي امامخميني(ره) و سپس تشکيل دولت موقت انقلاب اسلامي در 16 بهمن 1357، در زمره نخستين گروه از دولتمردان نظام جديد قرار گرفت. وي ابتدا به سمت وزير مشاور و سرپرست سازمان برنامه و بودجه و سپس به عنوان نخستين وزير نفت جمهوري اسلامي ايران معرفي شد.
پس از برگزاري انتخابات رياست جمهوري در 5 بهمن 1358، نخستين انتخابات مجلس شوراي اسلامي در 24 اسفند 1358 برگزار شد و نام معينفر در فهرست ائتلاف بزرگ تهران قرارگرفت و با کسب يک ميليون و 439 هزار و 360 راي از مردم به عنوان نفر چهارم فهرست به مجلس اول راه يافت.
بيترديد، موضوع مهندسي زلزله و به طور دقيق، مقاوم سازي ساختمانها در برابر زلزله در کشور با نام «معينفر» شروع ميشود. پيشنهاد طرح تهيه تاريخچه زلزلههاي مخرب ايران - که بعدها مبناي تهيه «پهنهبندي زلزله» ايران شد- و در قالب کتابي به نام «زلزلههاي تاريخي ايران» به ثبت رسيد، ايجاد شبکه شتابنگاري کشور که از خدمات بنيادي او در زمان خدمت در دفتر فني سازمان برنامه و بودجه به شمار ميآيد، آغاز تدوين آييننامه زلزله ايران در دهه 40 با راهنمايي دکتر ابوالحسن بهنيا از جمله کارهاي برجسته او در مهندسي راه و ساختمان است.
شروع تدوين بسياري از آييننامهها و دستورعملهاي فني همچون «آييننامه بتن ايران» و نيز تدوين مجموعه مقررات ملي در وزارت مسکن و شهرسازي، از خدمات ماندگار مهندس معينفر به شمار ميآيد.
معينفر همچنين در حوزه فعاليتهاي اجتماعي جامعه مهندسين کشور حضوري درخشان داشت؛ ايجاد انجمن مهندسين محاسب کشور، فعاليت مؤثر در شوراي عالي کانون فارغالتحصيلان دانشکده فني و کارشناس رسمي دادگستري در رشته راه و ساختمان از جمله اين فعاليتهاست.
در سالهاي 1380-1370، فعاليتهاي معينفر بيشتر جنبه علمي و تخصصي داشت. در اين زمينه، طي دومين يادواره بزرگداشت برگزيدگان مهندسي عمران کشور که با معرفي منتخبان از سوي مرکز تحقيقات ساختمان و مسکن انجام شد، از خدمات معينفر تجليل به عمل آمد. وي در بسياري از کميتههاي فني مهندسي ساختمان حضور داشت و عضو فعال آييننامه 2800 ايران بود.
اما به طور کلي ميتوان دو ويژگي بارز براي او برشمرد: برگزيده رتبه نخست پيشگامان و پيشکسوتان مهندسي عمران و نخستين وزير نفت ايران.او در مدت کوتاه وزارت خود در صنعت نفت، منشاء خدمات ارزندهاي شد. مديريت بزرگترين صنعت کشور در شرايط انقلابي، بويژه در آرام کردن اوضاع و توجه به خواستهها و حمايت از کارکنان صنعت نفت، حمايت همهجانبه از پروژههاي بزرگ
صنعتي ـ عمراني، جلوگيري از ارسال گاز ايران به شوروي آن هم به صورت رايگان و حمايت از طرح گازرساني سراسري کشور - که از سوي مهندس سيدحسن سادات پيگيري و اجرايي شد- و نيز تلاش پيگير در تأمين جان و مال کارکنان و حفظ تأسيسات نفتي در آستانه وقوع جنگ تحميلي در برابر تعدي مزدوران رژيم بعث عراق، تنها بخشهايي از کارهاي سترگي بود که معينفر بهحق و با شايستگي در دوران وزارت نفت به انجام رسانيد و از عهده آن برآمد. اسناد مهمي از او در آرشيو مرکز اسناد صنعت نفت وجود دارد که دلايلي متقن بر اثبات اين ادعاست و براي هميشه در خاطره تاريخ ايرانزمين باقي خواهد ماند.
سرانجام مهندس علياکبر معينفر، يکي از فرزندان شايسته ايرانزمين پس از سالها حضور فعال و تلاش در عرصه علم و سياست کشور، در بامداد روز 5 دي 1396 چشم از جهان فروبست و به ديدار حق شتافت. روحش شاد و يادش گرامي باد.

 

 


براي انجام عمليات مرمت و بازسازي
جرثقيل تاريخي اكوان به خرمشهر انتقال يافت

جرثقيل تاريخي اكوان كه در اسكله آبادان قرار دارد، براي انجام عمليات مرمت و بازسازي، به يارد شركت مهندسي و ساخت تاسيسات دريايي خرمشهر انتقال داده شد.
ناظر و مجري موزههاي نفت آبادان، با اعلام اين خبر افزود: «جرثقيل اكوان، به وسيله يك شناور كشنده و همراه دو شناوري كه آن را اسكورت مي كردند، به سمت خرمشهر حركت داده شد.»
اين در حالي است كه به گفته ساسان بامداد صوفي، براي بيرون آوردن جرثقيل از گل و لاي و گرفتن درزها و منافذ آن، مدت ده روز وقت صرف شده است. وي افزود: جرثقيل اكوان پس از بازسازي به آبادان بازگشت داده مي شود تا به عنوان بخشي از موزه اسكله نفت آبادان در اين شهر به نمايش گذاشته شود.صوفي همچنين از بارگيري دو قطعه تاور (دكل) جرثقيل اكوان و انتقال آنها به يارد خرمشهر خبر داد و افزود: اين دو بخش دكل كه كج شده اند، نورد حرارتي ميشوند و پس از انجام تعميرات لازم در محل اتصال آنها به جرثقيل، جوش داده شده و به شكل اول خود تبديل مي شوند.به گفته ناظر و مجري موزههاي نفت آبادان، جرثقيل اكوان پس از رسوب زدايي، تخليه گل و لاي، گرفتن درزها و منافذ، سند بلاست، پوشش با رنگ دريايي ضد زنگ زدگي و نمك و رنگآميزي نهايي به محل اوليه در اسكله آبادان بازگشت داده خواهد شد.صوفي مي افزايد: در نظر داريم با ايجاد گالري در راهروهاي اين جرثقيل، بازديد كنندگان را به تماشاي تصاوير و مستندات مربوط به اكوان و حوادث مربوط به آن دعوت کنيم.
لازم به يادآوري است، جرثقيل اكوان كه به همراه اسكله تاريخي آبادان، سال گذشته با تلاش مديريت موزهها و مركز اسناد صنعت نفت، به ثبت ملي رسيد و در حال حاضر تلاشهايي براي ثبت آن در فهرست ميراث جهاني در حال انجام است، از جمله تجهيزات قديمي است كه دههها نقش مهمي در صادرات نفت كشور داشته است.  بر اساس تاريخچه اي كه از اين جرثقيل غول آسا به دست آمده، اكوان در سال 1397 ميلادي (1316 خورشيدي) از انگلستان خريداري و به صورت قطعات مجزا به ايران حمل شده است. اكوان يك سال بعد و پس از رسيدن به آبادان، در محل «حفار بريم» به هم مونتاژ و سپس به اسكله شماره «هفت- الف» منتقل شده است. اين جرثقيل كه ابتدا با نيروي بخار كار ميكرد، اكوان ناميده شد كه برگرفته از شاهنامه فردوسي و نام ديوي بود كه تنوره كشان به هوا بلند ميشد و اجسام سنگين را جا به جا ميكرد.پس از مدتي، ديگ بخار اكوان برداشته و به هواي فشرده مجهز شد. اين جرثقيل در نهايت مي توانست 200 تن بار را به طور ايمن و آسان جا به جا كند و در اين زمان، بزرگترين جرثقيل شناور در خاورميانه بود.با آغاز جنگ جهاني دوم، جرثقيل اكوان نقش مهمي را ايفا كرد. اين جرثقيل توانست هزاران تن بار را از جمله ادوات زرهي، سوختي، آمبولانس، لوكوموتيوو واگنهاي قطار و كالاهاي عمومي ديگر را جابهجا كند. وقتي آمريكاييها و انگليسيها، كمك به روسيه را در جنگ آغاز كردند، همين جرثقيل 1421 لوكوموتيو را که هر يك حدود صد تن وزن داشتند، به اضافه بار عقب آن به وزن 79 تن، 118 فقره ماشين آلات سنگين و 342 تانك را جابهجا كرد.369 هواپيماي بمب افكن مدل بوستون (Boston)، 186 جنگنده تاندر بولت (Thunder Bolt) به وسيله اكوان از عرشه كشتيها در آبادان تخليه شد. مونتاژ موتور و بدنه هواپيماهاي جنگنده، بال و دم آنها كه به صورت مجزا دز آبادان تخليه مي شد، به عهده اداره مستغلات شركت نفت ايران و انگليس بود. جرثقيل اكوان همچنين در دوران جنگ جهاني دوم در انتقال هواپيماها، لوكوموتيوها و ابزارآلات ماشين جنگي متفقين به جبهه روسيه نقش مهمي ايفا كرد تا آنجا كه برخي از تاريخ نگاران آن را عاملي تاثيرگذار در پيروزي بر آلمان هيتلري به شمار آوردهاند.


ورود به نفت، با كاميون نفت!
احمد امامي در اواخر دهه 1320 خورشيدي به صنعت نفت آمد و در سال 1364، پس از 36 سال خدمت در اين صنعت، بازنشسته شد. آنچه در پي ميآيد، خاطرهاي است از چگونگي ورود اين پيشكسوت به صنعت نفت كه با هم ميخوانيم:
تازه دوران تحصيلات ابتدايي را در خرداد ماه 1328 در شهر ملاير به پايان رسانده بودم كه يكي از بستگان كه در پالايشگاه آبادان كار ميكرد، چند روزي را براي مرخصي به شهر ما آمد. از او شنيدم كه در آبادان افراد را براي كار در شركت نفت استخدام ميكنند.
من مدرك ششم ابتدايي را گرفته بودم، اما به سبب مشكلات مالي، امكان ادامه تحصيل در دبيرستان را نداشتم، بنا بر اين با آن دوستي كه از آبادان آمده بود، همراه شدم تا بتوانم كاري پيدا كنم.
پاييز 1328 بود كه ما عازم آبادان شدم. در آن زمان وسيله مسافرت مثل امروز نبود كه با يك بليت بتوان از مبدا تا مقصد را طي كرد. براي همين، ما از شهر خودمان رهسپار بروجرد شديم. يادم ميآيد در خروجي شهر بروجرد كنار خيابان، در پياده رو ايستاده بوديم و منتظر پيدا كردن ماشيني بوديم كه ما را به آبادان ببرد.
در همين بين، يك كاميون ليلاند، با آرم شركت ملي نفت كه يك ماشين سواري را هم در بار عقب خود گذاشته بود، از راه رسيد و جلوي ما توقف كرد.
راننده از ما پرسيد: كجا ميرويد؟
جواب داديم: آبادان.
گفت:من ميروم مسجد سليمان و ميتوانم شما را تا اهواز برسانم.
ما كه از اين پيشنهاد خيلي خوشحال شده بوديم، فورا پذيرفتيم. او از ما خواست كه برويم پشت كاميون و درون ماشين شخصي كه بار كاميون بود، سوار شويم. فقط سفارش كرد كه به چيزي دست نزنيم!
خلاصه سوار شديم و كاميون راه افتاد. ماشين سواري كه بار كاميون بود، از آن واكسالهاي قديمي بود كه در شركت نفت استفاده ميشد و ما محو تماشاي آن شديم و گاهي هم با احتياط دستي به فرمان و دكمههايش ميزديم.
در توقفي كه بين راه داشتيم، راننده تعريف كرد كه اين ماشين به يكي از روساي خارجي شركت نفت در مسجد سليمان تعلق دارد كه براي بازديد و سركشي از تاسيسات نفت به كرمانشاه رفته، اما ماشين در آنجا خراب شده و صاحب آن با وسيله ديگري مراجعت كرده است. حالا او دارد ماشين را به مسجد سليمان برمي گرداند.
به هر حال دوباره سوار شديم و به راهمان ادامه داديم. غروب كه شد، ديديم چراغهاي ماشيني كه در آن نشستهايم، روشن است. فهميديم كه بازي با دكمهها كار دستمان داده، اما هر چه كرديم، نتوانستيم آنها را خاموش كنيم! بالاخره راننده كه متوجه نور چراغها شده بود، پياده شد و گفت: مگر نگفتم به چيزي دست نزنيد و بعد خودش چراغها را خاموش كرد.
به هر حال شب را در بين اهواز و انديمشك مانديم و روز بعد ساعت 10 صبح به اهواز رسيديم. خوشبختانه از اهواز تا آبادان ماشين زياد بود و حوالي غروب ما از روي جسر (پل) بهمنشير كه آن زمان يك پل چوبي بود، عبور كرديم و به آبادان رسيديم.
آن شب را در خانه دوستم ماندم و فردا صبح زود در صف استخدام كارگزيني شركت نفت بودم كه جنب دروازه 21 پالايشگاه قرارداشت.
تقريبا ساعت 9 بود كه دو نفر از مسئولان آموزش شركت نفت كه يك نفرشان انگليسي و يكي ايراني بود، آمدند. آنها پس از بررسي مدارك و چند سوال و جواب، تعدادي از متقاضيان را انتخاب كردند كه خوشبختانه من هم جزو آنها بودم.
بعد ما را به داخل ساختمان راهنمايي كردند. در آنجا مراحل استخدام مثل انگشت نگاري و معاينات پزشكي انجام شد و بعد از تشكيل پرونده در «اپرنتيس ترينينگ شاپ» كه بعدها به آموزشگاه حرفهاي تغيير نام يافت، مشغول گذراندن دوره آموزشي شديم.