سختترين کار در انبار نفت «بارگيري» است
سعيدي، کارخود را درمقايسه با کاردرديگر قسمتهاي انبار نفت، سخت ميداند و ميگويد: نزديک به 14سال است که درقسمت تخليه وبارگيري مشغول هستم و سختي کار را در اين بخش به خوبي احساس کردهام.
استنشاق بوي مواد نفتي، حتي اگرماسک به دهان بزني، لغزيدن روي سطح کار، سرگيجههاي ناگهاني به خاطر ورود بخارات مواد نفتي به ريهها و آسيب رساندن به آن در درازمدت، همچنين خطرسقوط ازارتفاع، تحمل سرماي زمستان وگرماي تابستان، مواردي است که اسماعيلي به آنها اشاره ميکند.  وي سايش مفصلهاي دست وپا، همچنين آسيب رسيدن به مهرههاي کمر را به واسطه جا به جايي بازوي بارگيري و قراردادن شيلنگ به درون مخزن نفتکش وبيرون کشيدن آن را بخش ديگري ازفهرست سختي کار در قسمت تخليه و بارگيري برميشمارد و اظهار ميکند: يک سکوي بارگيري به طورمتوسط 20تا25 پله دارد وتازه در زماني که اوج کار نباشد، مجبورمي شوم 12 بار از آنها بالا وپايين بروم. ضمن اين که وقتي در بالاي سطح کارحرکت ميکنم، خطرلغزيدن وسقوط از ارتفاع هم تهديدي جدي است.
او ميگويد: سختي کارم زياد است اما در مقايسه بابرخي کارها مثل کار در کارخانههاي توليد سيمان، سخت نيست.
با اين که گفتوگو در اتاقي دربسته انجام ميشود، اما بوي بنزين و گازوئيل فضا راپرکرده است. شايد الان بهتر بتوانم درک کنم استنشاق مواد نفتي وسرگيجه حاصل ازآن، آسيب ديدن ريه وخيلي چيزهاي ديگر چه معنايي دارد؟
اسماعيلي درپاسخ به اين سوال که آيا کار در چنين محيطي را دوست داري، اينطورجواب ميدهد: نميتوانم بگويم اين کار رادوست دارم؛ به آن عادت کردهام و با آن کنارآمدهام. اما اگر زمان به عقب برميگشت و فرصت دوباره اي برايم ايجاد ميشد، وارد اين فضاي کاري نميشدم.

دوست داشتي چه شغلي داشته باشي؟
آرايشگري را دوست دارم وهم اکنون هم گاهي آن را انجام ميدهم. قبلا دراين حرفه فعاليت ميکردم اما بنابه دلايلي مجبوربه کنارگذاشتن آن شدم. ناجي و مربي شنا هم هستم و به خاطر هزينههاي زندگي مجبور ميشوم بخشي ازتوانم را هم دراين حوزه صرف کنم که خستگي را دو چندان ميکند.

با دريافتي که ميگيري زندگي راچگونه ميگذراني؟
اگرشغل جانبي و کمک پدر و مادرم نبود، بدون شک، پاسخ گويي به هزينههاي زندگي سخت تربود. اين درحالي است که همسرم هم درتامين هزينهها کمک ميکند. اسماعيلي درحرفهايش به اين موضوع هم اشاره کرد که کاردربخشهاي ديگر انبارنفت را تجربه نکرده است واگرچنين راهي برايش باز بود، شايد همه 14سال فعاليت او دربخش تخليه وبارگيري خلاصه نميشد. او ميگويد: درهمه اين14سال دربخش تخليه وبارگيري ثابت مانده است و شناخت تخصصي ازديگربخشهاي انبارندارد، درحالي که ميتوانست اين گونه باشد.
از اين که انتظاراتش برآورده نشده است ازخودش ناراضي است و ميگويد: کاش جاي بهتري بودم اما بازهم شکر.

يک خسته نباشيد ساده
اسماعيلي ازمسئولان بالادست خودنيزاين انتظار را دارد که نيروهايي همچون او از نظر دور نمانند و به چشم آيند و ادامه ميدهد: گفتن «يک خسته نباشيد»، ساده انرژي و انگيزههاي کاري افراد را دو چندان ميکند.

آزمايشگاه قلب انبار نفت است
آزمايشگاه کنترل کيفي فرآوردههاي نفتي يکي ديگر ازبخشهاي انبار نفت شاهرود است که محمد مهدي کبيريان مسئوليت آن را به عهده دارد.
کبيريان 41 ساله و دانش آموخته رشته شيمي محض و نزديک به 14 سال است درهمين انبار و در همين سمت انجام وظيفه ميکند.
با روپوش سفيدي برتن درآزمايشگاهي که مساحت آن نزديک به15متر مربع است، کيفيت فرآوردههاي نمونهبرداري شده از مخازن و نفتکشها را به وسيله دستگاههاي کنترل کيفيت، موردسنجش قرارميدهد تا از فرآورده بيکيفيت، وارد چرخه توزيع نشود.
هواکش قوي، هواي آزمايشگاه را تهويه ميکند؛ با وجود اين، بوي نفت و بنزين آميخته شده درهم نفس کشيدن را کمي سخت کرده است. صداي هواکش هم خود داستاني است ديگر دراين فضاي 15 متري. صداي فن نميگذارد صدابه صدا برسد، با خاموش کردن فن تهويه، سکوت لذتبخشي حاکم ميشود اما حالا اين بوي مواد نفتي است که در فضا ميپيچيد؛ پس اتاقي ديگرکه دفترکارکبيريان است، ميشود محل گفتوگويمان.  کبيريان 6سالي است که به صورت قرارداد مدت موقت دراين انبارنفت فعاليت ميکند و پيش ترنيز اين فعاليت را درقالب پيمانکارانجام ميداد.

کاردرآزمايشگاه کنترل کيفي مواد نفتي با چه حساسيتهايي رو به روست؟
شايد بتوان گفت آزمايشگاه، قلب انبارنفت است؛ چون فرآوردههايي که به وسيله خطوط لوله يا نفتکش جهت ذخيرهسازي درمخازن واردانبار ويا به منظورتوزيع ازآن خارج ميشوند، حتما بايد نمونه برداري و از استاندارد بودن آن اطمينان حاصل شود.

کار در آزمايشگاه خستهکننده است؟
ازکاري که انجام ميدهم، خسته نميشوم، اما هميشه با يک استرس و فشار روحي روبهرو هستم. ازاين جهت که اگر فرآوردهاي خارج از استاندارد درچرخه توزيع قرارگيرد، همه مسئوليتهامتوجه بخش کنترل کيفيت است.
خوب؛ اين موضوع اهميت کارشما را نشان ميدهد.
بله درست است؛ اين که طيف عظيمي ازجامعه با اطمينان به اين آزمايشها فرآوردههاي نفتي رامصرف ميکنند، موضوعي است که ازآن ميتوان به عنوان سختي کار ياد کرد؛ ازاين رو، مسئوليت بالايي متوجه بخش آزمايشگاه کنترل کيفي مواد است وهمين مسئوليت، استرس زيادي را متوجه اين بخش ميسازد.

پاسخ سازمان درقبال کاري که انجام ميدهيد، راضي کننده است؟
افرادي که در بخشهاي مختلف فعاليت ميکنند، هيچ گاه از کارخسته نميشوند، چيزي که باروح و روان آنهابه طورمستقيم ارتباط دارد، مباحث اقتصادي است. فردي که درآمد ماهيانهاش با هزينههاي کنوني نميخواند، طبيعتا نميتواند از انگيزه بالايي برخوردارباشد. بنابراين تقويت بنيه مالي نيروها با توجه به نوع ومسئوليت کاري که انجام ميدهند، ميتواند دربالا بردن روحيه کار وسطح کيفي آن، اثر مطلوبي داشته باشد.

سختي کار در حوزه کاري شما بيشتر روي چه چيزي متمرکز است؟
درآزمايشگاه کنترل کيفي فرآوردههاي نفتي آنچه بيش ازهمه نمود دارد، مسئوليت است؛ مسئوليت درقبال طيف گسترده اي ازجامعه که دربيرون از اين انبارفرآوردههاي نفتي را مصرف ميکنند. «سختي کار» در اين بخش، مسئوليت است؛ مسئوليتي که بايد پاسخ گوي آن باشي اما به نظرميآيد افراد بنا بر مسئوليت و نوع کاري که انجام ميدهند، ديده نميشوند و سختي کارآنها ازمنظر مسئوليتي که به عهده دارند، در نظرگرفته نميشود. کبيريان از اين که رشته شيمي محض را ادامه داده است، راضي نيست و ميگويد: اگر زمان به عقب بازميگشت، حتما حسابداري را پي ميگرفتم چون رديفهايم ازنظرمالي درشرايط بهتري قراردارند. اما حالا هم که در اين مسئوليت قراردارم، تعهدات خود را باجديت انجام ميدهم.

اگر بيرون ازسازمان شرايط کاري بهتري باشد، چه ميکني؟
اگر20سال پيش بود، به طورحتم مسير ديگري را برميگزيدم؛ اما اکنون باتوجه به سن وسابقه کاري که دارم، اين کار را انجام نميدهم. بهتراين است که وضع موجود را حفظ کنم.

با شغلم کنار آمدهام
اودرباره مشکلاتي هم که درمحيط کارآزمايشگاه با آنها روبه روست ميگويد: من دانش آموخته شيمي محض هستم وشناخت کاملي از مواد شيميايي دارم. کاربا اين مواد وتنفس مستمرآنها حتي اگرفن قوي هواي محيط را تهويه کند، به طورحتم در درازمدت تاثيرخود را خواهد گذاشت. اما چه ميتوان کرد، اين هم يک شغل است و بايد با آن کنارآمد. من هم چون آن را پذيرفتهام، با آن کنار آمدهام.

توانمنديها و شايستگيها از نظر دور نماند
کبيريان به نکتهاي ديگرهم اشاره ميکند و ادامه ميدهد: اگرکسي فقط بخواهد با ملاحظات مالي کارکند، نبايد ادامه کاردهد. موضوع وجدان کار و پذيرش يک مسئوليت است؛ اگرمسئوليتي را ميپذيريم بايدآن را درست انجام دهيم.
او از اين که برخي درجايي که بايد قرار داشته باشند، قرار ندارند به عنوان يک تبعيض ياد ميکند و ادامه ميدهد: اين موضوع مهمي است که نبايد ازنظر دوربماند؛ افرادبايد براساس شايستگي و توانمنديهايشان در جايگاه خود قرار گيرند.
گفتوگو با کبيريان کمي به درازا کشيد. ميپرسد صحبتهايش چاپ ميشود يا فقط درحد گوش دادن است؛ به او اطمينان ميدهم همه گفتههايش را به زودي خواهد ديد. ساعت از12ظهرگذشته است. دبيرخانه، آخرين جايي است که قراراست با فردي که سالها عمرخود را دراين بخش گذرانده است، گفتوگو کنم. او طيبه اکبري است. طيبه اکبري، متولد 1349و شاهرودي است. خيلي دقيق ميگويد: 24 بهمن77 وارد شرکت ملي پخش فرآوردههاي نفتي شدهام و ازهمان ابتدا فعاليت خود را در دبيرخانه آغاز کردهام.
دبيرخانه را از آنجا که همه نامهها ومکتوبات ابتدا به اين بخش وارد واز آن خارج ميشود، اين نکته را به من يادآوري ميکند که دبيرخانه، مهمترين جاي ستاد است که البته با توضيحي که ميدهد، چنين است. ميگويد درسازماني که او در آن فعاليت ميکند، عنوان کارمند دبيرخانه را برايش ثبت کردهاند و با نزديک به 19سال سابقه کار دريافتياش بالا نيست. البته به اين نکته هم اشاره ميکند که با ديپلم وارد سازمان شده است.
کمردرد، آرتروز گردن و. . . عاقبت نشستنهاي ممتد
اکبري، کارخود را از آن جهت سخت ميداند که نميتواند لحظهاي از تلفن و رايانهاي که دربرابرش قراردارند، دورشود. او ادامه ميدهد: چشمها وگوشهايم بايد پيوسته به مانيتور روبه رويم و زنگ تلفن کنار دستم باشد تا هيچ نامه ياتماسي ازقلم نيفتد. کم سويي، احتمالا کم شنوايي، آرتروزگردن وکمردردبه دليل نشستنهاي ممتد راعاقبت خود ميدانم.
اکبري ازيک موضوع خوشحال است وآن اين که صبح اول وقت به همه فرصتي داده شده است که قبل ازشروع کاردر محوطه زمين چمن اداره نيم ساعتي رابه ورزش بپردازند واوازاين فرصت براي به تاخير انداختن امراضي که به آنها اشاره کرد، استفاده ميکند. او نيز همانند برخي همکاران خودکمبود نيروي انساني را يک مشکل ميداند و ميگويد: با اتوماسيون شدن سيستم، نيروهاي دبيرخانه نيز کاهش و فشارکار افزايش يافته است و ميتوان گفت، دبيرخانه درکل متکي به يک نفر است. نامههاي متعددي پيش روي اوقراردارد، نامههايي که «پاراف» شده بايد ارسال شوند و نامههايي که وارد شده است و بايد به بخشهاي مربوط ارجاع داده شوند؛ نيم نگاهي هم به رايانهاش دارد تا چيزي از نظرش دور نماند.
از کارم راضي هستم
اکبري باتوجه به مدرک تحصيلياش (ديپلم) ازکارش راضي است؛ به طوري که ميگويد: ازکارخسته نميشوم و بيشتر روزهاي تعطيل، حتي زماني که در خانهام، کارهاي سازمان را انجام ميدهم. البته شايد يکي از دلايلي که موجب شده است او وقت بيشتري را صرف انجام امور سازمان کند، شغل همسرش باشد. ميگويد: اجاره نشين هستم ويک سوم دريافتيام به اين مورد اختصاص دارد؛ ضمن اين که بايد از مادر پير خود نيز نگهداري کنم.نگران است وبيم ازآينده دارد، از اين که سالهاي کاري اش همينطور گذشته و نتوانسته جاي پاي محکمي داشته باشد. دلش ميخواهد کمي وضع اقتصادي بهتري داشته باشد تا کمي راحتتر پاسخ گوي هزينههاي زندگي اش باشد.

بعد از 19 سال هنوز مجتمع محمودآباد را نديدهام
اکبري ازتبعيض حقوقي سخن گفت واظهار کرد: کاش اينقدر فاصله ميان نيروهاي رسمي وقراردادي نبود. آنهاامکاناتي دارندکه نيروهاي قراردادي ازآن بي بهره اند. مثلا استفاده ازامکانات رفاهي مانند مجتمع محمودآباد که من بعد از19سال کار هنوزيک بارهم به آنجا نرفتهام. اي کاش شرايطي ايجاد شود تا از اين امکانات استفاده شود؛ امسال از طرف ستاد اقامه نماز دو سفر زيارتي به قم و مشهد داشته ام که اين سفرها را مديون تلاش روابط عمومي و مديرمنطقه هستم.

يک آرزو
او همچنين يک آرزو دارد؛سفر به کربلا آرزويي است که با بغض آن را به زبان ميآورد، اما ميگويد: با چنين حقوق و هزينههايي، اين سفر بيشتر به يک رويا ميماند!