روزانه سوختگيري60تانکرغول پيکرحمل مواد سوختي راطي مراحلي مثل بازکردن دريچههاي نفتکش، ديپ زدن و پلمپ کردن و. . . کنترل کند، ضمن آن که با شروع بارگيري وهدايت سوخت به تانکر، نبايد چشم از ميترها بردارد.

يک درخواست: کاش اتاقکي ساخته شود
 دستهايش به خاطرسرما وتماس مداوم با مواد نفتي مثل بنزين وگازوئيل به سرخي ميزند وپوست آنها خشک شده، اما اهميتي نميدهد؛ اوکارش را دوست دارد و سلامت وجودش را نيز بر سرهمين کار گذاشته است.
محمدعلي حال وهوايي داردوصف ناشدني؛همه چيز را ازدريچه مثبت آن نگاه ميکند؛ جور ديگري به زندگي نگاه ميکند؛ حتي با دريافتي ماهانه يک ميليون و 900 هزارتومان. امايک خواسته دارد وآن اين که اگربتوان دربالاي سکوهاي بارگيري «اتاقکي» تعبيه کرد، خيلي خوب است اين طوري به بخشي از «سختي کار» که تحمل سرماست، پاسخ دندان شکن داده ميشود.

«سختي کار» را در اتاقها درک نميشود
آرش عطريان که همکارمحمد کريميان است وتحصيلات دانشگاهي هم دارد نيز به فضاي اين گفت و گو وارد ميشود.
او10سال دربخشهاي اداري انبارنفت شهيد منتظري کارکرده است و پنج هم سالي ميشود که باعنوان «بار زن و اندازهگير» دراين انبار نفت مشغول است.
جثهاي ريز نقش دارد. ازدورکه نگاهش ميکني به نظر نميآيد که 37 سال دارد، نزديک به نيمي از عمرخود را درهمين انبار نفت سپري کرده است.
صاحب يک فرزند است وبه قول خودش چون پدرش نفتي بوده، او نيز دوست داشته است که وارد اين صنعت شود. چهرهاي جدي ومصمم دارد وغروريک مرد را براي نشکستن ميشود درصورتش ديد.
اوکه به خاطرسرماي محيط، زيرلباس کارخود «بافت» هم پوشيده است،  ميگويد: درپنج سالي که درمحيط عملياتي انبارنفت شهيد منتظري کار ميکنم، متوجه مفهوم اصلي کار وسختي آن شدهام؛ اين را فهميدهام که سنگيني کار بر دوش چه افرادي است و آنهايي که در اتاقها نشستهاند، شايد خيلي اين سختي کار را احساس نکنند.
عطريان ادامه ميدهد: نگاهي که بيرون ازصنعت به افرادي نظير من ميشود، اين است که بايد «دريافتي» بالايي داشته باشم، اما حقوق ومزاياي فردي که در قالب پيمانکاري کارمي کند وتابع نظام پيمانکاري است؛ مزاياي ويژهاي را شامل نميشود؛ بنابراين نميتواند بالا باشد.
خطر هميشگي سقوط از ارتفاع
وي کار در ارتفاع را يکي ازمصداقهاي سختي کار ميداند و ادامه ميدهد: ماهيت کاردرانبار نفت و بخش «بار زني و اندازهگيري» آن به گونهاي است که ساعتهابايد روي سطحي فلزي و گاه لغزنده به واسطه بارندگي و گاه به خاطر مواد نفتي که ممکن است سر ريز شود، خالي از خطر نيست و سقوط از سطح کار بديهيترين آن است. البته تلاش ميشود که چنين اتفاقي نيفتد، اما انرژي که در زمان سوختگيري تانکرهاي حمل مواد سوختي صرف ميشود، آنقدر زياد است که چنين اتفاقي دور از ذهن نيست.
او درباره جنبههاي ديگرسختي کار در محيطهايي مانند انبار نفت شهيد منتظري اصفهان باحجم زيادي ازعمليات ميگويد:روزانه تانکرهاي متعددي براي دريافت سوخت به منظور انتقال به مبادي مصرف به اين انبار مراجعه ميکنند. مهمترين موضوع درچنين محيطهايي، سلامت جسم است.

استنشاق بوي مواد نفتي درهمه ساعات کار
عطريان ادامه ميدهد: استنشاق بوي مواد نفتي، يکي ازموارد مهمي است که کارکنان انبارنفت به ويژه دربخش «بارزني و اندازهگيري» با آن رو به رو هستند و ميتواند بيمارهاي تنفسي را براي آنها که در چنين محيطهايي کار ميکنند، در پي داشته باشد.
 همچنين ابتلا به بيمارهاي پوستي به واسطه تماس مستقيم بامواد نفتي، مورد ديگري است که عطريان به عنوان کسي که با اين موضوع روبه روست، از آن ياد ميکند.
وي درتوضيح شيفت کاري در انبارنفت هم توضيحاتي ميدهد و ميگويد: دو روز صبح کار (ازساعت 6 صبح تا 6 بعد ازظهر) هستم و دو روز (6 بعدازظهر تا 6 صبح) شبکار به ازاي هر يک روز کارهم، يک روزاستراحت منظورشده است تا انرژي از دست رفته باز آيد، اما گاه به دليل جحم بالاي عمليات وبه خاطر کمبود نيروي انساني در زمانهاي استراحت نيز به کارمي گذرد و نه تنها انرژي برنمي گردد بلکه بدن به شدت افت ميکند که از آن نيز ميتوان به عنوان يکي از ديگر جنبههاي سختي کار ياد کرد.
عطريان اضافه ميکند: اگر خداي ناکرده حادثهاي براي فردي که در قالب پيمانکاري کار ميکند، رخ دهد، رسيدگيهاي اوليه از سوي بهداري که درانبارداير است، انجام ميشود اما اگراعزامي درميان باشد هزينهها به عهده خودمان است؛ مگردرشرايطي خاص که کارفرما پرداختکننده هزينهها باشد؛ از اين رو بايد مراقب باشيم تا اتفاقي نيفتد.
او به نکته اي ديگر نيزاشاره ميکند و ميگويد: کارگري که در جايگاه سوخت کارمي کند، به خاطر ماهيت کاري که انجام ميدهد و در تماس مستقيم با مواد نفتي است، امتيازي برايش قائل هستند؛ برهمين اساس به آن سختي کارتعلق ميگيرد و از اين بابت، دريافتي هم دارد، اما دراينجا با آن که باحجم وسيعي از عمليات روبه روهستيم، چنين امتيازي وجود ندارد و انتظار ميرود به اين موضوع نيز، توجه شود تا «دريافتي»ها اندکي ترميم شود.
ازعطريان که دانش آموخته کامپيوتراست، ميپرسم چرادربخشي که مرتبط با رشته تحصيلياش است، فعال نيست؛ پاسخ ميدهد: جامعه از افرادي که مدارک دانشگاهي بالا دارند، اشباع وشرايط يافتن کارنيز دشوار شده است؛ هستندکساني که مدرک علمي بالاتر، درشرايطي مشابه من کارمي کنند.
عطريان وکريميان اگرچه ازسختي کارخود گفتند، اما اين را هم گفتند که به کارشان درصنعت نفت تعصب دارند و با همين تعصب به بالاي سکوي بارگيري برميگردند تاروزي ديگر را در کارنامه کاري خود ثبت کنند.
بخش ديگر انبارشهيد محمد منتظري، اچ اس اي است و کارکنان اين بخش که با همه توان سعي ميکنند حادثهاي رخ ندهد. به گفته مسئولان، خوشبختانه سالهاست حادثه اي دراين انبار نفت رخ نداده است.
 6 ساعت راه پيمايي براي سرکشي به تاسيسات
 اصغررضايي، يکي از کارکنان بخش ايمني و آتشنشاني با15سال سابقه کار درهمين اين واحد است.
او و همکارانش روزانه پنج تا 6 ساعت راه ميروند و به همه جاي انبارسرکشي ميکنند تا خطري افراد را تهديد نکند.

فشار کار زياد به خاطر کمبود نيرو
رضايي که قرارداد مستقيم است، همانند دو همکار ديگر خود در بخش بارزني و اندازهگيري، حرفهايي براي گفتن دارد که اصليترين آن فشارکار زياد به خاطر کمبود نيروي انساني است.  او ميگويد: به خاطرکمبود نيرو مجبور است ساعتها در محوطه انبار که مملو ازانواع آلودگيها از جمله آلودگي صوتي است، راه برود.  وي ادامه ميدهد: درانبار نفت شهيد منتظري روزانه حدود 1500دستگاه تانکر نفت با ظرفيتهاي متفاوت بارگيري ميشود و بايد مراقب بود تا حادثهاي رقم نخورد. کمبود نيروي انساني، آزاردهنده و از اين رو کار در آن با دشواريهايي روبهرو است.  رضايي ادامه ميدهد: درانبارنفت شهيد منتظري، مخازن ذخيرهسازي سوختي بسياري وجود دارد که دائم بايد پايش شوند. بخشي از ساعات پيادهروي نيز، مربوط به سرکشي به مخازن است.  او نيز مانندديگر همکارانش تنفس درهواي انباري را که هر روز به طورميانگين 1500دستگاه تانکر درآن بارگيري ميکنند، به عنوان يکي از درجات سختي کارعنوان و اظهار ميکند: باوجود استفاده ازماسک، اما هوايي که وارد ريههايمان ميشود، آلوده است. او همجواري پالايشگاه نفت اصفهان و واحدهاي پتروشيمي را نيز به اين آلودگيها ميافزايد.  رضايي ميگويد: با وجود همه اين مسائل، تلاش من وهمکارانم در بخش ايمني و آتشنشاني اين است که هيچ حادثه اي رخ ندهد و چرخه توزيع سوخت ازاين انبار به بهترين نحو ممکن انجام شود.  او در پاسخ به اين سوال که با همه اين سختيها کار در انبار نفت را دوست داري، اين طور پاسخ ميدهد: ازپشت ميز نشيني خوشم نميآيد و دوست دارم «اکتيو» باشم و هر روز با موضوعهاي جديدي رو به رو باشم. کار در ايمني و آتشنشاني باهمه سختيهايي که دارد، برايم جذاب است.

ناراضي نيستم، اما هزينهها بالاست
مي گويد: احساس ميکنم باهمه کاستيهايي که به «زعم من» کاستي است، همه بچههايي که دراين انبار نفت کار ميکنند، عشقي در درونشان موج ميزند که نشانه تعصب آنها به کارشان است. آنها با حداقلها، حد اکثرها را ممکن ساختهاند.

 پوست دستهايمان هميشه  خشک است
واحدمهندسي، بخش ديگرانبارنفت شهيدمنتظري است که ايمان خسروي سرپرستي تعميرات کارگاه آن را به عهده دارد.   لباس فرم برتن، کلاه ايمني برسر و ماسکي بردهان که بتواند تاحد ممکن خود را مصون بدارد، از همه آلودگيهاي محيطي.
 ميگويد: 13سال سابقه کاردارد فعاليتهاي متنوعي درحوزه تعميرات به عهده اين واحد (مهندسي) است اول نکتهاي که از آن به عنوان سختي کارياد ميکند، تحمل آلودگيهايي مثل انتشار بخارات بنزين باوجوداجراي طرح کهاب (بازيافت بخارات بنزين) و تنفس اين هواي آلوده به ويژه درتابستانهاست.  دستهايش راجلومي آورد و ميگويد: اين دستها به خاطرسرماي محيط، بخار بنزيني که در محيط منتشر ميشود، هميشه خشکي ميزند. البته اين عارضه در بيشتر همکاران من وجود دارد و به آن خو کردهايم.

نبود امنيت شغلي، استرسي ديگر
خسروي با بيان اين که قرارداد کاري او، «قرارداد مستقيم»است، ادامه ميدهد: من و امثال من علاوه براسترسهاي شغلي که با آن روبه رو هستيم، امنيت شغل نيزبرايمان مهم است؛ از شنيدن اين خبرکه آزموني درنفت برگزار ميشود خوشحال شدم اما شرايط آزمون از جمله شرط سني که مانع ازحضور افرادي چون من درآن ميشود، ناراحتم کرد.  ازسوزسرماي اول صبح به ميزان زيادي کاسته شده وخورشيد تقريبا وسط آسمان است. حالاديگربوي بنزين درمحوطه انبار بيشتراحساس ميشود و اين موضوع که کارکنان انبارنفت شهيد محمد منتظري بايد اين بو را ساعتها تحمل و بخش زيادي ازآن را به ريههايشان هدايت کنند، ملموستر ميشود.  خسروي ادامه ميدهد: کاش به تخصصها اندکي بيشتر بها داده شود اين طوري، انگيزهها هم بالاتر ميرود وسختي کاردرچنين محيطهايي، کمتر نمود پيدا ميکند.  وي ميگويد: به صنعت نفت وکارم تعصب دارم، ازجايگاهي هم که در آن قرارگرفتهام. شايد از نظر مالي خيلي تامين نباشم اما همين قدرکه در اين صنعت مشغول به کار هستم و احساس مفيد بودن ميکنم، راضيام.  نزديک ظهراست؛ براي گفتوگو با کارکنان، بخش ديگري از انبار که در آن فرايند موجودي فرآوردههاي نفتي انجام ميشود، هماهنگي شده است.  به نظر ميآيد حرف تازه اي زده نشود و گفتههاي پيشين تکرارشود، اما آنها هم منتظر بودند تا حرف دلشان را بزنند.
دراين بخش، موجودي فرآوردههاي نفتي باسرکشي به مخازن و خطوط لوله به بخش اداري آن اعلام و در دفاتر ثبت ميشود. به عبارتي ورودي وخروجي بايد با هم همخواني داشته باشند. در اين ميان آب کشي فرآوردههاي نفتي از مخازن و مکشوفهها نيز، داستان خود را دارند.

وجدان کار وجود دارد؛ به دلگرمي نياز داريم

سعيدرضايي و عبدالرضاگلي، کارکنان بخش موجودي هستند و به نمايندگي از همکاران خود، حرف زدند.  سرما، گرما، تنفس هواي آلوده، نگراني از بيماريهاي پوستي، همچنين نگراني ازآينده شغلي ازسويي ودريافتيهايي امروز آنها که هزينههاي زندگي شان راکمترپاسخ ميدهد، ازسوي ديگر، مواردي است که اين دو نفر نيزهمانند همکارانشان در ديگربخشهاي انبار به آن پرداختند.  «رضايي»، 9 سال و«گلي» نيز14سال سابقه کاردرانبارنفت شهيد منتظري را دارند و ازگفتههاشان پيداست وظيفه خود را تنها براساس«وجدان کار»و «مسئوليتپذيري» انجام ميدهند نه از روي دلگرمي.
گلي ازاين که با اين حجم عمليات درانبارنفت شهيد منتظري، سختي کاري براي اين نيروها قائل نميشوند، ناخرسند بود واظهار اميدواري کرد: مسئولان نگاه ديگري به پيمانکاران اين انبار داشته باشند تا سختي کار بر آنها ميرود تا حدي با برخي امتيازها جبران شود.   نفت، صنعتي است خشن، اما مهم و درآمدزا براي کشور؛ سختي کاردرآن بر هيچ کس پوشيده نيست.
 چرخهاي عظيم آن جز با نيروي عشق کارکنان آن نميچرخد؛ نيرويي که درعرصههاي مختلف آن باعشق فعاليت ميکنند و با همه عشق به تعالي آن دارند. در اين صنعت سخت وخشن وجود برخي توجهها و تکريمها ميتواند شدت اين عشق را دوچندان وگردش چرخهايش را شتاب بخشد. اين شتاب درسايه توجه به نيروي انساني که عمده آنها درقالب پيمانکار يا انواع ديگر قرارداد فعاليت ميکنند، قابل دست يافتن است، سينههاشان مالامال درد است و در پي مرهم. . . .

 

 

ادامه از صفحه 25
به ما پلمپ چي مي گويند
حميدرضا رمضاني 13 سال سابقه کار دارد، جوان است و ترم آخر کارشناسي مديريت دولتي، کارش بازرسي در خروجي انبار است: به ما پلمپچي ميگويند کار ما اندازهگيري فرآورده در بالاي خودروهاي نفتکش است، 7 سال پيمانکار بودم و شش سال است قراردادي شدهام، در چهارشيفت کاري چهارتا صبح، چهارتا بعدازظهر چهار تا استراحت کار ميکنيم.

رانندگي جايگاهي ندارد
عيسي رضي، راننده نفتکش است، همکارانش وقتي ميخواهند عکس يادگاري بگيرند، او را عمو رضي صدا ميزنند. در چهره اش صلابت و رنج در هم تنيده شده است: 20 سال است در شرکت نفت راننده هستم، 51 سال دارم و به صورت پيمانکاري کار ميکنيم، متاسفانه بايد بگويم که در جامعه ما براي شغل رانندگي ارزش قائل نميشوند، اين در شرايطي است که در کشورهاي ديگر براي راننده احترام و ارزش بالايي قائل هستند. تمام اقتصاد کشور را رانندهها ميچرخانند، اما ما در ايران جايگاه و شاني نداريم، انواع فشارهاي روحي را تحمل ميکنيم، 32 هزار ليتر بمب پشت سرماست که با کوچکترين ضربه منفجر ميشود، اما تمام فشارها و مشکلات روي دوش ماست و هيچ کجا حرفمان شنيده نميشود. در اين هشت سال که در اين انبار هستم، چند کشته داشتهايم، آتش سوزي و سوختگي داشتهايم که دليلش تصادف و خستگي رانندهها بوده است، اما در ماشينمان استراحت ميکنيم، يک کانتينر داريم که آن هم براي نمازخانه است و اتاقي نداريم که دوساعت استراحت کنيم و استراحت داخل ماشين خستگي ما را بيشتر ميکند، شبانهروز کار ميکنيم، اما خانواده ناراضي هستند؛ از شرايط کاري ام خسته شده اند، در ماه دو شب خانه ميروم، ميگويند آن دو شب هم نيا، اما باور کنيد آن دو شب هم که نميروم، ضرر ميکنم، سه دانشجو دارم، هر سه ماه، بايد يک ميليون و 200 هزار تومان براي هر کدامشان هزينه کنم، جانباز هستم، اما سر سوزني از دولت کمک نگرفتهام، در بنياد شهيد پرونده دارم، در يکي از عملياتها حافظهام را از دست دادهام. دستهاي زخمي، زمخت و سختي کشيدهاش را نشانم ميدهد: يک ماه است دستم زخم شده و خوب نميشود.

شنونده مشکلات کارکنان هستيم
افراسياب بهمني با 37 سال سابقه کار و محاسن سفيد، آخرين کسي است که در انبار با او گفتوگو ميکنم، مسئول نوبت کاري است و يک سال ديگر بازنشسته ميشود  حدود سي سال است که در اين انبار کار ميکند، بايد فراز و نشيبهاي زيادي را ديده باشد، آرام و متواضع سخن ميگويد: ماهيت کار اينجا سخت است، اما کار شخصي خودم به دليل خدماتي بودن برايم خستگي ندارد، از ساعت 6 و نيم صبح کار من شروع ميشود. از آنجايي که با رانندهها و قشر ضعيف و زحمتکش در ارتباط هستم که مشکلات زيادي در اجتماع دارند، مشکلات خودم را فراموش ميکنم، بيشتر خدمتم را اينجا بودهام، عمده مشکلات ما مربوط به کارکنان است که اکثرا پيمانکار، جوان و در آستانه ازدواج هستند، مشکلات مالي دارند، حقوقشان به موقع پرداخت نميشود و کافي نيست، از جاهاي دور ميآيند، بيرون هم شغلهاي ديگري دارند و تلاش ميکنيم شنونده مشکلات آنها باشيم و با همفکري و همدلي آنها را برطرف ميکنيم و در هر شرايطي، کار سوخت رساني را به بهترين شکل ادامه دهيم.