نفتي ها روي سکوي کنکور

مشعل   کنکور 97 هم گذشت و روزها و شب هايي پراسترس براي خانواده ها و فرزندانشان رقم زد. شايد فرزند بسياري از شما که اين خطوط را مي خوانيد، جزء کنکوري هاي امسال بوده که شايد موفق و شايد هم ناکام مانده است. هر کدام از اينها بوده باشد، بايد گفت براي رسيدن به خواسته هايتان هنوز وقت داريد و نبايد اميد را از خودتان و فرزندتان بگيريد. کنکور، عرصه اي جالب توجه و متفاوت است که هر سال شگفتي مي آفريند؛ بارها در ميان نفرات برتر کنکور با دختران و پسراني روبه رو مي شويد که بدون امکانات آموزشي و از دورترين و محروم ترين نقاط کشور، رتبه هاي تک رقمي کسب کرده اند. کنکور سراسري که از ساليان سال تجربه شده است، حالا محل اختلاف نظر مسئولان کشور شده و چند سالي است از حذف آن سخن مي گويند. با وجود اين همچنان اين آزمون سرنوشت ساز براي فرزندان ما ادامه دارد و تا آن زمان که باشد، بايد براي آن برنامه ريزي کرد. از ميان نفرات برتر کنکور سال تحصيلي 97-96 والدين سه دانش آموز در شرکت هاي زيرمجموعه صنعت نفت مشغول فعاليت هستند که در ادامه گفت وگوي کوتاه آنان را با «مشعل» مي خوانيد، اما يک دختر هم به همراه تيمي 54 نفره از ايران مدال نقره مسابقات جهاني رياضي را به دست آورده است که او را به خانواده نفت معرفي مي کنيم و مي دانيم که معرفي اين افراد موفق مي تواند تشويقي براي ديگر دانش آموزان خانواده نفت و والدينشان باشد.

فاطمه ملکي / نفر اول کنکورعلوم انساني

پدر فاطمه، معاون آزمايشگاه پالايشگاه نفت تهران است. در روزهاي بعد از اعلام نتايج کنکور که خيلي ها غم و خيلي ها شادي داشتند، خانواده فاطمه، شادي را به شکلي مضاعف دارند. فاطمه تا سال دوم دبيرستان در رشته علوم تجربي تحصيل مي کرده، اما در سال سوم با توجه به علاقه مندي که به رشته علوم انساني داشته است، تغيير رشته مي دهد و در کنکور سال 97 با همين گرايش شرکت مي کند. معدل او که حالا نفر اول کنکور علوم انساني سال 97 است، 90/19 بوده است. فاطمه در مدرسه رفاه درس خوانده و در دوره نهايي که براي کنکور درس خوانده، مشاوره تحصيلي هم داشته است. او به «مشعل» گفت که در روزهاي غير از مدرسه تا 12 ساعت درس خوانده است. فاطمه ملکي به روان شناسي علاقه دارد و به خاطر آن هم به علوم انساني گرايش پيدا کرده است.

سيد محمد صادق کشاورزي / نفر دوم کنکور رياضي و فني

مادر محمد صادق کشاورزي، کارشناس ارشد آموزش شرکت ملي مهندسي و ساختمان نفت ايران است و اين روزها دفتر مادرش به خاطر پيام هاي متعدد همکاران، شلوغ است. محمد صادق با معدل 94/19 از مهر 96 استارت درس خواندن براي کنکور را زده و بدون معلم خصوصي و آموزشگاه کنکور، خودش را آماده کرده است. او مي گويد در روزهاي مدرسه حدود 6 ساعت اضافه درس خوانده و در يک ماه آخر تا 14 ساعت هم رکورد درس خواندن را زده است. او در آزمون هاي آزمايشي شرکت کرده است و تاکيد مي کند داوطلبان نبايد به نتيجه آزمون توجه کنند و نااميد شوند؛ بلکه بايد ببينند چرا چنين نمره اي گرفته اند و نقاط ضعف را برطرف کنند. محمد صادق رياضي را از ابتدا دوست داشته و حالا مي خواهد در رشته برق ادامه تحصيل بدهد.

نگار علي محمدي / نفر سوم کنکور هنر

مادر نگار علي محمدي، کارشناس ارشد پژوهش در شرکت نفت مناطق مرکزي ايران است و حالا دخترش نفر سوم در کنکور هنر امسال شده است. نگار از مدت ها قبل براي اين موفقيت فکر و برنامه داشته و به «مشعل» مي گويد انتظار نفر اولي را هم داشته است. نگار در رشته رياضي درس خوانده، اما به خاطر علاقه اش به هنر،  سال آخر تغيير رشته داده و در گروه هنر رقابت کرده است. او مي گويد شرايط درس خواندن براي کنکور با توجه به شرايط و سطح تحصيلي هر دانش آموز متفاوت است؛ به همين دليل نمي توان گفت اگر فردي 12 ساعت در روز درس خواند، حتما موفق مي شود. نگار مي گويد به طراحي صنعتي و طراحي دکوراسيون داخلي گرايش زيادي دارد.

 

پند پدر

پـدري بـا پـسري گفـت به قـهــر                 کـه تـو آدم نـشـوي جـان پـدر

 حـيف از آن عمر که اي بي سـروپا               در پـي تـربـيتـت کــردم ســر

 دل فـرزند از اين حرف شـکـسـت                بـي خـبـر از پـدرش کـرد سفر

 رنـج بـسيـار کـشـيد و پـس از آن               زندگي گشت به کامش چو شکر

 عـاقـبـت شوکـت والايـي يـافـت                حـاکـم شهر شـد و صاحـب زر

 چـند روزي بـگذشت و پس از آن امــر فـرمــود بـه احـضـار پـدر

 پــــــدرش آمـــــد  از راه دراز                 نـزد حـاکم شـد و بشناخت پسر

 پـسر از غـايت خـودخـواهي و کبر               نظـر افـگنـد بـه سـراپـاي پـدر

 گـفـت گفـتي که تـو آدم نـشـوي              تـو کـنون حشمت و جاهم بنگر

 پـير خـنديـد و سـرش داد تـکـان               گـفت ايـن نـکته برون شد از در

 «مـن نـگـفتـم که تو حاکم نشوي              گـفـتـم آدم نـشوي جـان پدر»

 جامي

 

«حيّک» را بشنويد

  از ميان خوانندگان جوان موسيقي پاپ، تعدادي هنوز هم خود را در صدر پرطرفدارها نگه داشته اند. برخي از اين خوانندگان، با همکاري که در سريال هاي تلويزيوني داشته اند، سهمي قابل توجه در کيفيت يک سريال دارند و علاوه بر اين، جاي پايشان را در عرصه موسيقي محکم تر مي کنند. مهدي يراحي، خواننده خوش ذوق جنوبي است که با تيتراژ ماه عسل معروف شد و آهنگ «منو رها کن» از آلبومي با همين نام را خيلي ها با او خواندند. يراحي، آلبوم ديگري به نام « امپراطور» دارد که در سال 92 مجوز گرفت. آخرين تک آهنگ او به نام «حيّک» اقتباسي عربي - فارسي از آهنگ معروف فولکلور عربي است که بهار امسال معروف شد. يراحي26 مرداد در مرکز همايش هاي برج ميلاد کنسرت دارد و هنوز امکان انتخاب و حضور در اين کنسرت را داريد.

 

مريم آخوندزاده

 خانم نقره اي مسابقات جهاني رياضي

مريم آخوندزاده، يکي از 54 شرکت کننده نوجوان ايران در رقابت هاي جهاني رياضي (2018-WMI) کره جنوبي به مدال نقره اين مسابقات دست يافت. وي به «مشعل» گفت که از کودکي علاقه زيادي به رياضي داشته و همين علاقه با هدايت و کمک خانواده و پدر که در پتروشيمي دماوند مشغول است، تقويت شده است. او در خانه رياضي جذب مي شود و آزمون هاي آن را با موفقيت پشت سر مي گذارد. مريم حالا 16 سال دارد و راهي طولاني، اما روشن را پيش رويش مي بيند. او در عين علاقه بسيار به رياضي، به زيست شناسي و پزشک شدن هم علاقه دارد و فعلا براي ادامه تحصيل و کنکور در ايران آماده مي شود.

قابي از عشق مادري

«گيلانه» را که ببينيد، دلتان براي مادرتان تنگ مي شود و ياد همه مادراني مي افتيد که در طول عمرتان ديده ايد که خود را فداي فرزندشان کرده اند؛ اما در«گيلانه» درد بيشتري را از مادري مي بينيد که از روح و جسم خود براي فرزندش مايه مي گذارد با فرزندي که مي داند برگشتي ندارد. در جريان داستان، زندگي عادي و ساده زني روستايي را با فرزندي معلول و لمس شده مي بينيد و در جريان داستان متوجه مي شويد که اين پسر، جانباز جنگ تحميلي است. بازي خوب بهرام رادان، تاثير زيادي در جريان فيلم دارد، اما در مقابل، فاطمه معتمد آريا بازي تاثيرگذار و حقيقي از يک مادر به نمايش مي گذارد که نمي توانيد آن را تحسين نکنيد. ننه گيلانه، در عين سختي، مشکلات، سرما و محدوديت ها طوري با اميد به زندگي چسبيده که مخاطب نمي تواند او را به خاطر اين فداکاري فراموش کند. رخشان بني اعتماد در اين فيلم هم مانند کارهاي ديگر خود، يک زن و يک مادر را محور قرار داده تا داستان زندگي را از قاب عشق مادري بگويد.

 

ناگهان آخرين گلوله هايمان

اين روزها در آستانه سالگرد ورود پر افتخار آزادگان به ميهن هستيم؛ روزهايي که طعم شيرين آن براي همه ايرانيان چشيدني شد؛ اما در آستانه سالگرد آغاز يکي از سهمگين ترين و طولاني ترين جنگ هاي قرن بيستم نيز هستيم. از 26 مرداد تا 31 شهريور راه زيادي نيست. گفتيم 31 شهريور و ياد آن روز دهشتناک افتاديم؛ روزي که مجنون افسارگسيخته اي به اشاره بدخواهان ايران به وطن مان يورش آورد و هشت سال دفاع مقدس ايرانيان رقم خورد. خاطرات پيش روي شما روايت عبدالحميد محمدي از کارکنان ابزار دقيق منطقه دالان شرکت نفت مناطق مرکزي است که براي «مشعل» ارسال شده و در چند بخش، از نظرتان مي گذرد.  

فروردين سال 67 بعد از عملياتي که از سوي عراق انجام و فاو از نيروهاي ايران پس گرفته شد، از دانشگاه به جبهه عزيمت کردم. يک روز عصر در دانشگاه اعلام کردند به نيرو نياز داريم و فردا صبح، افراد داوطلب به جبهه اعزام مي شوند. بنابراين بسياري از دانشجوياني که با همديگر به جبهه اعزام شديم، در حد رده هاي بالاي نظامي بودند که با توجه به نياز جبهه، درس را رها کرده و عازم شده بودند. وقتي در پشت جبهه ما را به صورت يک دسته درآوردند، گروهي 20 نفره را تشکيل مي داديم که جنگ ديده و بسيار آماده بودند. در دسته مزبور من تيربارچي بودم و چند آرپي جي زن و تعدادي تک تيرانداز و چند نيروي تدارکاتي ديگر تشکيل يک دسته را مي داديم. بعد از مدتي آموزش و تمرين نظامي و کسب آمادگي بدني، به شلمچه اعزام شديم.  محلي که مستقر شديم، درون درياچه ماهي قرار داشت. خط ايران به صورت يک زاويه قائمه بود که طول هر ضلع آن چند کيلومتر بود. به فاصله حدود 500 متر خط ارتش عراق به صورت هلال روبه روي خط ما بود. دو جاده به فاصله 200 متر، يکي روي راس زاويه و يکي روي ضلع غربي آن خط ايران و عراق را به هم وصل مي کرد. بعد از اينکه خطوط ايران و عراق را در آنجا زده بودند، در طول جاده ها، در وسط آن، کانالي کنده و سنگرهاي مختلفي ايجاد کرده بودند؛ البته اين کانال از هر دو طرف ايران و عراق تا فاصله 40 متري زده شده بود. با ايجاد سنگرهاي محکم بتني، کانال ها به صورت دژ درآمده بودند. ما شبانه روز داخل اين دژ که روي ضلع غربي قرار داشت، براي درگيري آماده بوديم. از مدت ها پيش درياچه ماهي خشک شده بود و دژ ما از سطح زمين ارتفاعي حدود چهار متر داشت. بنابراين ما بخوبي بر سطح زمين مسلط بوديم. از اول حضورمان درآن منطقه، نقل و انتقال ادوات عراق جلب توجه مي کرد. حجم سنگين آتش توپخانه و شليک زياد تانک هاي عراق نشان مي داد که آنها بخوبي براي حمله به ما آماده شده اند. ما هم خود را براي درگيري آماده مي کرديم. فقط موقع وضو و نماز، پوتين هايمان را درمي آوريم و بيشتر وقت ما به نگهباني و آماده کردن مهمات مي گذشت. صبح روز 4/3/67 آتش سنگين نيروهاي عراق شروع شد. حجم آتش چنان سنگين بود که گويي زلزله زمين را تکان مي داد و صداي انفجار لحظه اي قطع نمي شد. خط ما در ميان گردو غبار حاصل از انفجار گلوله هاي توپ و خمپاره ناپديد شده بود. در مقابل، توپخانه ايران هم خطوط دشمن را گلوله باران مي کرد. براي ما جالب بود که تعداد تانک هاي دشمن به حدي است که بعضي از آنها پشت خاکريز با آتش توپخانه از بين رفتند.

بالاخره حجم آتش توپخانه دشمن کاهش يافت و آنها براي حمله به جلوتر از خط خودشان آمدند. چند تانک در جلو و تعداد زيادي سرباز پشت آن مي آمدند. درگيري با اسلحه هاي سبک و سنگين شروع شد. سربازان دشمن روي زمين مي ريختند و تانک ها به آتش کشيده مي شدند. مشاهده منظره گردش تانک هايي که بر اثر ترس از اصابت آرپي جي روي جنازه ها و مجروحان حرکت مي کردند و افرادي که به وسيله توپخانه تکه تکه مي شدند، وحشتناک بود. شايد براي کساني که يک فيلم جنگي مي بينند، مشاهده جنگ سربازان صحنه زيبا و هيجان آوري است؛ اما وقتي انسان خود در آن صحنه است و صداي ضجه مجروحان را مي شنود، احساس بسيار متفاوتي پيدا مي کند.

حمله سربازان عراقي ادامه مي يافت و جلوي ما قتلگاهي ايجاد شده بود. سربازان دشمن روي هم مي ريختند. در زير آتش شديد، مشاهده سنگرهايي که بر اثر اصابت گلوله تانک به هوا مي رفتند و تو مي دانستي که يکي از دوستانت با آنها به شهادت رسيده است، بسيار سخت بود.

کم کم ذخيره مهمات ما به آخر رسيد. حتي گلوله هاي زنگ زده را هم که در بين خاک ها پيدا کرده بوديم، در نوار قرار داده و شليک کرديم. بر اثر شدت درگيري، اسلحه هاي ما بسيار گرم شده و ديگر کارايي چنداني نداشتند. تعداد تانک ها و سربازان دشمن هر لحظه بيشتر مي شد. ظهر شده بود و از آسمان نيز خورشيد، آتش مي باريد. ديگر هيچ شانسي نداشتيم.

 ناگهان گروهي از سربازان عراقي بالاي خاکريز آمدند. 

ادامه دارد...