پاسداری از حرم اهل بیت و روزهایی که تکرار نمی شود

در مسیر نور

 مشعل  به راستی زمان هایی و بودن هایی است که دیگر هیچگاه تکرار نمی شود، این جملات از دهان کسی بیرون می آید که به عنوان یک مدافع حرم برای سربلندی نام اهل البیت و مقابله با کثیف ترین نمایندگان شیطان یعنی داعش و جریان تکفیری، دست از جان شست و قدم در راهی گذاشت که ابتدا و انتهایش نور است.

محمد نقی تقی زاده ازهمکاران حراست منطقه 4 عملیات انتقال گاز ایران ودارنده نشان پرافتخارمدافع حرم، یکی از دلدادگان حریم آل الله و همرزم سردارشهید حاج قاسم سلیمانی است که با او گفت وگو کرده ایم.

چگونه به عنوان مدافع حرم به سوریه اعزام شدید؟

پس از حمله داعش به سوریه و جنایت های فجیع و جسارت به حرم های اهل بیت در سوریه و عراق خیلی دلم می خواست به عنوان مدافع این حریم برای نبرد اعزام شوم که نمی شد، دی ماه ۹۴ اولین گروه مدافعان حرم از استان خراسان شمالی عازم دفاع از حرم حضرت زینب (س) شدند ومن هم خیلی برنامه ریزی کردم که بتوانم با این گروه اعزام شوم، اما متاسفانه توفیق نشد. دراین گروه یکی از بهترین دوستانم که ۱۸سال سن داشت، به نام فیروز حمیدی زاده به عنوان اولین بسیجی شهید مدافع حرم استان خراسان شمالی به فیض شهادت نایل آمد وهمین امرعزم مرا جدی تر کرد.بعد از آن خیلی پیگیری کردم تا توانستم به عنوان سربازکوچک در راه دفاع از حرم اهل بیت به سوریه اعزام شوم.

 خانواده و به خصوص مادر وهمسر چطور راضی شدند؟

همسرم ازخانواده های مذهبی وانقلابی هستند وبه عنوان یک همراه و همقدم من را راهی کردند و مادرم با آن که موافق بود، اما به خاطر خصلت مادری دلش ازمن جدا نمی شد؛ چون فرزند اول خانواده هستم تا اینکه وقتی اعزامم قطعی شد، به مادر خبردادم. پدرم تا زمانی که در قید حیات بود، من را هیئتی و امام حسینی تربیت کرد وبعد از فوت پدر هم راه او را ادامه دادم و درعمل نیز ثابت کردم و به این ترتیب، جملگی به رفتنم رضایت دادند.

 چقدر طول کشید تا شما توانستید به سوریه اعزام شوید؟

همان طور که گفتم، بعد ازشهادت رفیقم خیلی تلاش کردم که بتوانم راه او را ادامه دهم، حتی با اینکه همسرم پاسدارهستند و به دوستان و آشنایانی که در سپاه داشتم، گفتم اگر مرا اعزام نکنید، قطعا از طریق دیگری به سوریه خواهم رفت.

فکر می کنم شما شناسنامه فاطمیون را نیز تهیه کردید؟

بله. نکته ای که حتی تا کنون همسرم هم نمی داند؛ من برای اعزام به سوریه شناسنامه افغانستانی با نام مصطفی تقی زاده نیز تهیه کردم که البته نیازی به استفاده از آن نشد و توانستم به عنوان یک مدافع حرم ایرانی به سوریه قدم بگذارم.

 آیا اعزام شدید؟

نه به این راحتی نبود! پس از انتخاب اولیه در اوایل بهار سال 95 به مدت دو سال به صورت مداوم و درشرایط بسیارسخت هر پنجشنبه و گاهی اوقات جمعه، آموزش های 10 روزه وتمرین های تاکتیکی شهری و زندگی در شرایط سخت و تمامی آموزش های لازم را گذراندیم و در سه مرحله از تهران، ستاد کل جهت تست تک تک بسیجیان در پادگان جوادالائمه حضور پیدا کردند تا اینکه درسال 96 رفتنمان قطعی شد و البته به لحاظ سلسله مراتبی، زمان مشخصی برای اعزام مشخص نبود وهمین موضوع من را بیشتر مشتاق تر می کرد وبالاخره در روز 28 آبان 96 ازمیان 700 نفر داوطلب خراسان شمالی، 170 نفر افتخارمدافع حرم شدن را پیدا کردند وبه سوریه اعزام شدیم.

 در کدام قسمت در سوریه مشغول شدید؟

ما پس از بوسیدن خاک وطن وحرکت به سمت سوریه، به زیارت عتبات مقدسه حضرت زینب وحضرت رقیه (س) مشرف شدیم و در ادامه نیزبرای نبرد با عناصر تکفیری به حلب رفتیم وبعد از یک هفته با حضور دیگر رزمندگان ایرانی، فاطمیون، زینبیون لبنان و روسیه درپادگان بحوث حلب، تدبیر براین شد که به دیر الزور و للمیادین و اطراف البوکمال و تدمر و دیگر استان های سوریه برویم چون جزو نیروهای احتیاط و آماده بودیم. درکل حدود 85 روز از بدو شروع کار رزمندگان، افتخار پوشیدن لباس مدافعین حرم را داشتم وهمچنان ادامه دارد، جزو لشکرحضرت زینب(س) هستم و درحال حاضر هم در آموزش دوره ای درایران جهت عدم افت بدنی نیروهای رزمنده حضور دارم.

 از اتفاقات آن روزها برایمان بگویید؟

 اتفاقات آن زمان هم سهمگین و هم دردناک بود، شهادت بهترین دوستانم و رزمندگان مدافع حرم در سوریه را با چشم دیدم، خدا را شاهد می گیرم که در این مسیر برای فدا شدن رفته بودیم و نیت کرده بودم و شهادتین را به لب آوردم. عمودی بروم و افقی برگردم، ولی نشد که بشود... و همیشه از خدا می خواستم ذره ای ترس در دلم به وجود نیاید تا بتوانم پاسدار این حریم باشم.شاید مانند اصحاب امام حسین (ع) در شب عاشورا، درجلوی خیمه گاه حضرت زینب(س) ایستادیم و گفتیم بی بی جان ما هستیم وعمارها آماده اند، نگران نباشید تا ما باشیم، اجازه نمی دهیم که خللی برحریم شما وارد شود.

 پشیمان نیستید؟

پشیمان!!؟ الله اکبر؛ پناه می برم به خدا. چرا پشیمان؟ خدا شاهد است ذره ذره وجودم در اشتیاق بازگشت به آن لحظات می سوزد ودلم پر می زند برای دیدن روی بزرگانی چون حاج قاسم و دیگر رفقای شهیدم. تنها پشیمانی من این است که چرا نتوانستم مانند همرزمان شهیدم در راه دفاع از کیان اهل بیت و این خاندان با عظمت و با کرم، جان ناقابلم را فدا کنم. افسوس و صد افسوس.

 به نظر شما راز ماندگاری و محبوبیت حاج قاسم چه عواملی است؟

همان طور که مقام معظم رهبری (مدظله العالی) فرمودند، شهید سلیمانی یک مکتب است و از خیلی جهات دارای سیره های اخلاقی بود، اما به نظر من یکی از رازهای ماندگاری انسان های بزرگ این روزگار، تعلق نداشتن به جناحی خاص است. شهید حاج قاسم سلیمانی، هرگز اجازه نداد جناحی او را مصادره کند، زیرا خودش را سرباز امام زمانش(عج) می دانست و تنها به امنیت و منافع ملی می اندیشید. خط قرمزش اسلام، ایران، انقلاب اسلامی، نظام، ولایت فقیه و رهبری و مقاومت بود و باید گفت که شهیدسلیمانی تجلی «جان فدا» است و به گونه ای تربیت شد که برای آرمان ها، جان فدایی کند؛ از این رو همین موضوع در کنار اخلاص، ایمان و ولایت پذیری اش از رموز ماندگاری حاج قاسم بود.

 آخرین دیدار شما با حاج قاسم کجا بود؟

من افتخار داشتم به عنوان یک بسیجی و سرباز در محضر شهید حاج قاسم عزیز باشم و آخرین دیدار ما در مسیر برگشت از سوریه در هواپیما بود که در فرودگاه دمشق نشسته بودیم و ناگهان محافظین سردار با ورود به داخل هواپیما و قسمت ما اعلام کردند که سردار برای خدا قوت به بین مدافعین می آید و آنجا این شهید بزرگوار با وجود مجروحیتی که کسی نمی دانست برایش به وجود آمده بود، 25 دقیقه کامل با تمام حدود 600 نفر از مدافعان حرم مستقر در پرواز به صورت خصوصی روبوسی و مصافحه کردند که هنوز حلاوت آن سه بوسه به یاد ماندنی از حاج قاسم برای من خاطره شده است.

 یک جمله از سردار سلیمانی برایمان بگویید؟

حاج قاسم دریک سخنرانی درجمع ما گفتند که مبادا غصه بخورید که چرا شهید نشدید، زیرا زمانی برسد که شهدای حرم غبطه لحظاتی را بخورند که شما باعث نابودی اسراییل خواهید بود.

 ثمره حضور در خیل مدافعان حرم در زندگیتان چه بوده است؟

برکاتش را در زندگی می بینم و روز به روز این برکات معنوی افزایش پیدا می کند و برای این قضیه شرمنده اهل بیت هستم با اینکه من عددی در این حوزه محسوب نمی شوم. به مدد بی بی امیدوارم از مرگ ما و فرزندان ما شهادت در راه اهل بیت قرار دهد چون به قول سردار، داروی درد ما شهادت است و شهادت افتخار ابدی برای حقیر و همه عاشقان شهادت است که فعلا روزی نشده است. بالاترین مرتبه مرگ است که آرزو می کنم نصیب همه مشتاقان شود، از جمله حقیر جامانده از خیل شهدا. ما تا ابد سرباز ولایت و پرچمدار راه اسلام و اهل بیت هستیم.