از عدالت تا ورزش  

تاکنون در 17 قسمت با شما از آرامش گفتيم و اين گوهر گرانبهاي تمدن و جامعه بشري را از منظر آموزه هاي دين مبين اسلام بررسي کرديم و گفتيم که چه بايد کرد تا به آرامش رسيد. اين بار و در ادامه سلسله بحث هاي سال گذشته، نگاهي داريم به شاخصه ها و عوامل آرامش آفرين ديگر در وجود انسان. در ادامه اين سلسله مطالب، با ما همراه باشيد.

اگر عدالت در جايي حکم فرما شد، انسان ها بر اساس قابليت و لياقت به حقوق خويش خواهند رسيد، اما اگر بي عدالتي رواج يافت، تبعيض حاکم شده انسان احساس ناامني خواهد کرد.

عدالت

 خداوند فطرت آدمي را اين گونه آفريد که اگر با تبعيض و ناعدالتي روبه رو شد، از درون فرياد مي زند و پريشان خاطر خواهد شد؛ عدالت ورزي و توسعه حقوق انسان ها، اگر به صورت واقعي و عملي رعايت شود، مي تواند بر توسعه امنيت و آرامش فردي و اجتماعي تاثيرگذار باشد.  پيداست که ارتباط عدالت و آرامش عمدتا در محيط هاي جمعي اعم از خانواده و جامعه شکل مي گيرد. فاطمه زهرا(س) در بياني ناب فرمود: الْعَدْلَ تَسْكِيناً لِلْقُلُوب‏؛ خداوند عدالت را براي آرامش دل ها قرار داد.

آمادگي روحي

خداوند متعال در آيه چهارم سوره بلد مي فرمايد: «جهان با سختي ها آميخته است». حوادث عالم از پيش خبر نمي کند و در برخي موارد به صورت ناگهاني رخ مي دهد. حادثه هاي ناگهاني تاثيرات شکننده و پايدار بر روان آدمي بر جاي مي گذارند. در صورتي که اگر يک حادثه به صورت پيش بيني شده و غير ناگهاني رخ دهد، اثرات منفي آن به مراتب کمتر خواهد بود. تعاليم ديني، مفاهيمي چون مذمت دنياطلبي، دل نبستن به دنيا، قضا و قدر الهي، ناپايدار بودن دنيا و بلاخيز بودن آن را پيش روي فرد دين دار گذارده اند تا او هميشه در حالت آمادگي قرار گيرد و بتواند با مشکلات و گرفتاري ها، عاقلانه تر مواجه شود. با اين بينش، قطعاً انسان آمادگي بيشتري در مواجهه با حوادث ناگوار پيدا مي کند و به اندک بهانه اي تعادل خويش را از دست نداده، عنان از کف نمي دهد و در اين صورت طبعا آرامشي پايدارتر خواهد داشت. امام علي(ع) در نهج البلاغه مي فرمايند:  کسي که دنيا را بشناسد، هرگز به خاطر مصيبت و بلا در آن محزون نمي شود.  در اين روش فرد از پيش، خود را براي رويارويي احتمالي با مسائلي که در آينده رخ خواهد داد، آماده مي سازد. ازآنجاکه فرد آماده رويارويي با هر محرک ناگواري شد، محرک هاي تنش زا نمي توانند به مانند شرايط عادي او را آشفته سازند؛ در اين حالت عامل تنش آفرين يا بي تاثير بوده يا آثار نامطلوب محدود ي برجاي خواهد گذاشت و فرد آرامش رواني و روحي خود را حفظ خواهد کرد.

تغافل

غفلت با تغافل متفاوت است. در تغافل انسان خود را عالمانه و عامدانه به غفلت مي زند، گويا که نديده يا ندانسته است. اين روش، در مواجهه با برخي مشکلات و پاره اي رفتارهاي ناصواب مي تواند به کار گرفته شود. اگر انسان در برابر کوچک ترين لغزش هاي ديگران يا ناگواري هاي روزگار حساسيت داشته باشد، بي ترديد به مشکلات فکري، روحي و رواني مبتلا شده، زندگي را بي دليل بر خود و ديگران دشوار مي کند. شيوه تجاهل در مواردي که چندان اهميت ندارد، مي تواند براي فرد مواجه شونده و نيز انسان خطاکار مفيد و موثر باشد؛ چراکه فرد مواجه شونده به تلاطم دروني مبتلا مي شود چنانکه فرد خطاکار هم ممکن است عبرت گرفته از کار خويش پشيمان شود. براين اساس مي توان گفت که راهکار تغافل و تجاهل در نيل به آرامش يا استمرار آرامش تاثيرگذار است. امام علي(ع) فرمود: مَنْ لَمْ يَتَغَافَلْ وَ لَا يَغُضَّ عَنْ كَثِيرٍ مِنَ الْأُمُورِ تَنَغَّصَتْ عِيشَتُه؛ کسي که تغافل نکند و از بسياري امور چشم نپوشد، زندگيش تيره و تاره خواهد شد.

مقايسه و سنجش

انسان ها معمولا خود را با ديگران قياس مي گيرند. شيوه مقايسه مي تواند خوب و مفيد يا بد و مضر باشد. اگر از اين روش به درستي استفاده شود، آرامش زا خواهد بود. کسي که داراي سطح اقتصادي خاصي است، اگر وضع خود را با سطح معيشتي پايين تر سنجيده طبعا اين سنجش باعث تسکين نفس مي شود، درحالي که مقايسه خود با سطوح بالاتر در برخي موارد تنش زا بوده سبب اضطراب نفس مي شود؛ لذا سنجش و مقايسه مي تواند به عنوان مکانيزم تسکين دهنده و آرامش زا به کار گرفته شود، امام صادق(ع) مي فرمايد:  همواره به افراد فروتر از خود نظر کن، تا قدر نعمت هاي الهي را بداني، شکرگزار او باشي، شايسته افزايش نعمت شوي و به عطايش قرار و آرام يابي.

 

يکنواخت گريزي و ورزش

از جمله عواملي که سبب خستگي روحي و ناراحتي جسمي مي شود و فشارهاي عصبي و رواني را براي انسان افزايش مي دهد، يکنواختي در کارهاست. براي رهايي از اين وضعيت نامطلوب، مي توان به اسباب شادي بخش مانند ورزش، سفر و تفريح روي آورد. اين گونه اقدام هاي پيامدهاي مثبتي براي روح و روان انسان خواهد داشت؛ بارها و فشارهاي رواني انسان را تخليه مي سازد، انسان را از افسردگي و کسالت رها مي کند، سبب تخليه هيجان هاي مسموم در انسان مي شود و مهم تر اينکه آرامش جسمي، عصبي، فکري و رواني را براي انسان به ارمغان مي آورد. به اين نکته بايد توجه کرد که «ورزش، گردش و سفر هم يک کار است» و از اين طريق مي توان با نشاط و آرامش فعاليت هاي روزانه را بهتر و با لذت انجام داد. امام رضا(ع) در فرمايشي زيبا برنامه روزانه را اين گونه تبيين مي فرمايند: اوقات روز خود را به چهار قسمت تقسيم کنيد: ساعتي براي عبادت، ساعتي براي تامين معاش، ساعتي براي معاشرت و ساعتي را به تفريحات اختصاص دهيد تا با مسرت، نشاط و آرامش قادر به انجام سه وظيفه ديگر شويد. پژوهش ها نشان مي دهد که ورزش در کاهش تنيدگي موثر بوده دو نقش ايفا مي کند؛ از يک سو خستگي جسمي و رواني ناشي از رويدادهاي استرس زا را کاهش مي دهد و از سوي ديگر سبب کاهش فشار خون و ضربان قلب شده، از اين طريق سلامت فرد را در برابر محرک هاي تنش زا تضمين مي کند.

 

کار و تلاش

امام علي(ع) با توجه به موقعيت هاي زندگي، کاري را انجام مي دادند که نياز جامعه بود و امکان انجام آن کار براي ايشان فراهم بود. ايشان به حکم قرآني به آباداني زمين مي پرداخت و کارش را بيهوده نمي دانست؛ چنانکه قرآن مي فرمايد: «آيا انسان گمان مي کند که رها شده است؟» در روايت است که امام علي(ع) هنگام شخم زدن زمين آيه فوق را مي خواندند. حضرت امام صادق(ع) درباره کار و تلاش آن حضرت امام علي(ع) فرموده است: «گاهي اميرالمومنين(ع) به سوي صحرا مي رفت و همراه خود باري از هسته خرما مي برد، وقتي سوال مي شد اين چيست که به همراه داري؟ مي فرمود: هر دانه از اينها يک نخل است انشاءالله، آنگاه مي رفت و همه آنها را مي کاشت و دانه اي از آنها را نمي خورد.»

عدم وابستگي به بيت المال

 آن حضرت(ع) زندگي اش را از راه کار و تلاش تامين مي کرد و خود را وابسته به بيت المال نمي کرد، بلکه چنان بود که ديگران نيز از کار و تلاش وي بهره مند مي شدند. خود آن حضرت مي فرمود: اي مردم کوفه اگر- مرا ديديد- با اندوخته اي بيشتر از وسايل شخصي زندگي و مرکب و غلام خود از نزد شما برگشتم، بدانيد که خائن بوده ام- آن حضرت در مدت حکومت، از بيت المال مصرف نمي کرد- و هزينه زندگي او از زمين هاي کشاورزي که در «ينبع» داشت تامين مي شد.

ساده زيستي

 آن حضرت(ع) با آن که درآمد خوبي از کار و تلاش خويش در زمين ها و نخلستان ها داشت، اما همه آنها را در راه خدا انفاق مي کرد و خود بهره اي از آنها نمي برد. در دوران عزلت از سياست و در اوج قدرت، يکسان زيست و تفاوتي در زندگي اش پديد نيامد و به سوي تجملات نرفت، با آنکه وضع مسلمانان در آن دوره خوب بود و اقتصاد شکوفايي داشتند، ايشان به کمترين چيزها قناعت مي کرد و بسيار ساده مي زيست. حضرت (ع) خود در اين باره فرموده است: به خدا سوگند، تن پوش خود را چندان وصله کرد ه ام که از وصله کننده اش شرم دارم. روزي گوينده اي به من گفت: آيا زمان دور افکندن آن فرا نرسيده است؟ و من گفتم: دور شو که هنگام بامداد، از مردم شب رو سپاسگزاري مي شود (يعني نتيجه اين رنج من در آينده مورد تمجيد قرار خواهد گرفت). اميرالمومنين(ع) پنج سال حکومت کرد و در طول اين مدت آجري بر آجر و خشتي روي خشت ننهاد و زميني را به خود اختصاص نداد و درهم سفيد و دينار سرخي به ارث نگذاشت.

عبادت و طريق بندگي

 امام به حکم آيه 56 سوره ذاريات، فلسفه آفرينش انسان را عبادت و عبوديت و بندگي دانسته و بر آن مسير حرکت مي کرد. حضرت صادق(ع)  فرموده است: حضرت اميرالمومنين(ع) هنگام وضو گرفتن اجازه نمي داد کسي برايش آب بريزد و مي فرمود: دوست ندارم در نمازم به درگاه خدا کسي را شريک قرار دهم. از نظر ايشان نماز، امانت الهي است که بندگان را به بندگي مي رساند. براي همين بر آن اهتمام خاص داشت. در تفسير قشيري آمده است: هرگاه وقت اداي نماز مي رسيد، رنگ چهره اميرالمومنين(ع) تغيير مي يافت و بر خود مي لرزيد. وقتي به او مي گفتند: اين چه حالت است؟ مي فرمود: هنگام اداي امانتي رسيده است که بر آسمان ها و زمين و کوه ها عرضه شد و آنها از حمل آن سرباز زدند و انسان اين بار امانت را برداشت. از همين رو، ايشان نمازخانه اي داشت که در آنجا به عبادت و بندگي مي پرداخت. حضرت صادق(ع) فرمود: حضرت اميرالمومنين(ع) در خانه خود اتاقي را که نه کوچک بود و نه بزرگ، به نماز خود اختصاص داده بود.

 

راه هاي جلوگيري از تسلط شيطان

امام صادق(ع) فرمودند: «من لم يکن له واعظ من قلبه و زاجر من نفسه و لم يکن له قرين مرشد استمکن عدوّه من عنقه». هركس در باطن پنددهنده اى ندارد و خويشتن دارى ندارد و همراهى ندارد كه او را هدايت كند، بى گمان دشمن خود را سوار گردن خويش ساخته است.

اولين چيزي که موجب مي شود که انسان بتواند در مقابل دشمنش - که مراد، شيطان است- ايستادگي کند و مانع بشود از تصرف دشمن و تسلط دشمن، [اين است که:] «واعظ من قلبه»؛ از قلب خود واعظي براي خود داشته باشد. قلب متذکر بيدار، انسان را نصيحت مي کند، موعظه مي کند. يکي از بهترين وسايل اينکه انسان قلب را وادار کند به موعظه خود و فعال کند در موعظه خود، همين دعاهاست، دعاهاي ماثور - صحيفه سجاديه و ساير دعاها - و سحرخيزي؛ اينها دل انسان را به عنوان يک ناصح براي انسان قرار مي دهد. اول اين است: «واعظ من قلبه».

[دوم اينکه:] «و زاجر من نفسه»؛ از درون خود يک زجرکننده اي، منع کننده اي، و هشداردهنده اي داشته باشد. اگر اين دو نبود، «و لم يکن له قرين مرشد»، يک دوستي، همراهي که او را ارشاد کند، به او کمک کند، راهنمايي کند، اين را هم نداشته باشد - که اين، سومي است - که اگر چنانچه از درون، انسان نتوانست خودش را هدايت کند و مهار نفس خودش را در دست بگيرد، [بايد] دوستي داشته باشد، همراهي داشته باشد، هميني که فرمودند: «من يذکّرکم اللَّه رؤيته»، که ديدار او شما را به ياد خدا بيندازد؛ اگر اين هم نبود، «استمکن عدوّه من عنقه»؛ خود را در مقابل دشمن خود مطيع کرده است؛ دشمن خود را مسلط کرده است بر خود و بر گردن خود، که سوار بشود. که [منظور از] دشمن، همان شيطان است. اينها لازم است. از درون خود، انسان، خود را نصيحت کند. بهترين نصحيت کننده انسان، خود انسان است؛ چون از خودش انسان گله مند نمي شود. هر کسي انسان را نصيحت کند، اگر قدري لحن او تند باشد، انسان از او گله مند مي شود؛ اما خود انسان، خودش را نصيحت کند؛ دشنام بدهد به خودش، ملامت کند، سرزنش کند خودش را؛ اينها خيلي موثر است. موعظه کند، زجر کند. در کنار اينها، يا به جاي اينها اگر نبود، آن وقت دوست، رفيق، که دستگيري کند انسان را.

 

بلاي دنيا و ثواب آخرت

امام هادي(ع) فرمودند:

خداوند دنيا را منزل حوادث ناگوار و آفات، و آخرت را خانه ابدي قرار داده است و بلاي دنيا را وسيله به دست آوردن ثواب آخرت قرار داده و پاداش اُخروي، نتيجه بلا ها و حوادث ناگوار دنياست.

منبع: اعلام الدين، صفحه 512

 

شهيدغضنفر روان خواه

شهيد غضنفر روان خواه در تاريخ 19 اسفند 1322 در دشتستان استان بوشهر متولد شد. شهيد روان خواه در تاريخ 15 مرداد 1357همکاري با شرکت ملي نفت ايران آغاز کرد و در تاريخ  7 فروردين 1360 در شهر شوش به مقام رفيع شهادت نائل آمد. فرزند شهيد درباره پدر مي گويد: قبل از پيروزي انقلاب اسلامي با شرکت در مراسم مذهبي، تظاهرات و راهپيمايي هايي که عليه رژيم شاهنشاهي برپا مي شد در صحنه مبارزه مذهبي و سياسي حضور داشت. به گفته فرزند شهيد، وي از نظر اخلاقي فردي بسيار خوش رفتار بود. در محيط خانوادگي و خارج از منزل رفتاري بسيار پسنديده و دوستانه داشت، به طوري که هيچ فردي را از خود رنجيده خاطر نمي کرد.

 

من، عشق، مخاطب، خاص

 کتاب «من، عشق، مخاطب، خاص» با عنوان فرعي، راه هاي تشخيص عشق هاي قلابي و ويژگي هاي عشاق واقعي، اثري است که محمد داستانپور آن را تاليف کرده و نشر حديث راه عشق نيز آن را در سال 1395 به چاپ رسانده است. درباره معرفي اين کتاب آمده است: کتاب به دنبال رمزگشايي از اين پرسش هاست که آيا به هر کس که ادعاي عاشقي کرد، بايد اعتماد کرد؟ تفاوت عشاق واقعي و مدعيان عشق چيست؟ از کجا بفهميم کسي که ادعاي عشق مي کند، صادق است يا بازيگر و... بيش از اين که به شدت عشق ديگران اهميت مي دهيد، به سلامت عشق آنها توجه کنيد.

 

روش برخورد با مردم

امام علي(ع) فرمود:

با مردم آنگونه معاشرت كنيد كه اگر مرديد، بر شما اشك ريزند و اگر زنده مانديد، با اشتياق سوى شما آيند.

منبع: نهج البلاغه، حکمت دهم