شما برای نجات زمین چه می کنید

مشعل-در سال 1969، جان مک مونل، ايده برگزاري يک روز جهاني به نام روز زمين پاک را در همايش يونسکو درباره محيط زيست مطرح و در همان سال پرچم زمين پاک را طراحي کرد. دبير کل وقت سازمان ملل (1971-1962) از ايده مک مونل استقبال کرد و اين روز به يک روز جهاني در تقويم هاي سراسر دنيا تبديل شد. در ايران نيز همزمان با ديگر کشورهاي جهان، هفته زمين پاک از روز دوم ارديبهشت شروع مي شود و به مدت يک هفته در سراسر کشور ادامه دارد و نخستين روز اين هفته (دوم ارديبهشت ماه) به نام روز زمين پاک نامگذاري شده است.دانشمندان مي گويند 4.5 ميليون سال پيش، جرمي به اندازه سياره مريخ با زمين برخورد کرد. بخشي از آن جذب زمين و بخش بزرگي از قطعات آن نيز پراکنده شد. اين قطعات در مدار سياره زمين و نزديک به هم قرار گرفتند و آن قدر متراکم شدند که توده اي به نام ماه را تشکيل دادند. درحدود 4 تا 3.8 ميليارد سال پيش بمباران هاي شديدِ سيارک ها و ستاره هاي دنباله دار، چهره تازه اي به زمين بخشيدند. هنوز کسي نمي داند که اکسيژن چه زماني وارد اتمسفر شد و حيات دقيقا چند سال پيش روي زمين شکل گرفت؛ اما شواهد موجود حکايت از آن دارد که آغاز اين رويداد در 3.5 ميليارد سال پيش بوده است. اين زمان، حيات اوليه باکتريايي ورود اکسيژن به درون اتمسفر را در پي داشت و حدود 2.4 ميليارد سال پيش، بالاخره اکسيژن در اتمسفر آغاز به توليد شدن کرد. حدود 650 ميليون سال پيش، دوره زمينِ پوشيده از يخ آغاز شد و زمين به شکل يک گلوله برفي و يخي درآمد. در اين يخبندان، تنها اشکالي از حيات پابرجا ماند که توانايي زندگي بر سطح يخي زمين را داشت و يا نور خورشيد را از زير لايه هاي يخي دريافت مي کرد. حدود 545 ميليون سال پيش، اشکالي ساده از حيات از قبيل باکتري ها روي زمين وجود داشتند که کم کم پيچيده تر شدند و دوره اي به نام انفجار حيات را شکل دادند. 440 تا 450 ميليون سال پيش، دوره انقراض کلي بود و تغييرات آب و هوايي، فوران آتشفشان ها و برخورد سيارک ها منجر به انقراض موجودات شد؛ رويدادي که حدود 65 ميليون سال پيش نيز انقراض نسل دايناسورها را رقم زد و بسياري از گونه هاي جانوري به دليل اتفاقاتي ديگر از اين دست، حياتشان روي اين کره متوقف شد، مثل ماموت ها، ببرهاي دندان خنجري و.... حدود 270 ميليون سال پيش ابرقاره اي روي زمين تشکيل شد و تقريبا 200 ميليون سال پيش شروع به تکه تکه شدن کرد. در ابتدا بيشترين بخش از خشکي هاي زمين، همين ابرقاره بود که يک سوم از سطح زمين را تشکيل مي داد. پس از تکه تکه شدن خشکي زمين، حدود 2.6 ميليون سال، صفحات يخي عظيمي در نيمکره شمالي پديد آمد.  انسان با قدم گذاشتن بر زمين، کم کم راه و رسم زندگي را آموخت. از کوچ به يکجانشيني روي آورد، در غارها سکونت گزيد و کم کم اجتماعات کوچک و بزرگي را تشکيل داد. روستاها و شهرها شکل گرفتند و کم کم دوره جديدي از زندگي در زمين آغاز شد. يکي از تحولات مهم در زندگي بشري و حيات زمين، انقلاب صنعتي بود که دگرگوني هاي بزرگ در صنعت، کشاورزي، توليد و حمل ونقل را شامل مي شود. اين دوره در اواسط قرن 18 از انگلستان آغاز شد و در ادامه فاجعه اي به بار آورد. انسان در اين چند هزار سال از منابع زمين استفاده کرد و همزمان جان زمين را هم به خطر انداخت و با گسترش صنعت، متوجه نبود که اگر زمين نباشد، او هم ديگر جايي براي زندگي ندارد. زمان زيادي نيست که انسان ها متوجه خسارت هاي غير قابل جبران خود روي زمين شده اند و در برخي از موارد تلاش مي کنند اين خسارت ها را جبران کنند يا جلوي ادامه آنها را بگيرند.

بسياري از فعالان محيط زيست و انسان هايي که به زمين پاک و حفظ آن براي فرزندانشان اعتقاد دارند، هر ساله تلاش مي کنند تا به حفظ زمين کمک بيشتري کرده و اين روحيه را به ديگران هم منتقل کنند. حالا بايد از خودمان بپرسيم که هر کدام از ما براي حفظ زميني که روي آن زندگي مي کنيم و هيچگاه ديگر در هيچ کجاي اين عالم نمونه اي ندارد، چه مي کنيم؟ در ادامه برخي از اقدام هايي که به راحتي مي توانيم در زندگي روزانه انجام دهيم و به ديگران هم توصيه کنيم، مي آيد.

تا مي توانيد گل و گياه و درختان جديد در خانه، باغ و روستا يا هر جايي که امکانش را داريد، بکاريد يا از آنها مراقبت کنيد. از قطع و خشک شدن يا شکسته شدن شاخه هاي درختان بخصوص درختان کهنسال جلوگيري کنيد.

استفاده کمتر از کاغذ، مقوا و جعبه هاي کاغذي، قطع کمتر درختان را به همراه دارد. پس تا حد ممکن با استفاده از شبکه هاي اجتماعي، تعاملات اينترنتي و آنلاين، تبادلات پولي و بانکي، اداري و حقوقي خود را انجام دهيد تا کاغذ کمتري مصرف شود.

آلودگي شهرها جان خودمان را مستقيما به خطر مي اندازد که يکي از دلايل اصلي آن، افزايش استفاده از وسايل نقليه شخصي است. تا مي توانيد از وسايل حمل و نقل عمومي استفاده کنيد و بگذاريد درختان بيشتري در محيط شهري در کنار شما زندگي کنند.

 يکي از راه هاي کمک به محيط زيست، مديريت زباله هاست. زباله هاي خانگي را در پلاستيک هاي دربسته گذاشته، مخصوصا زباله هاي تجزيه ناپذير و آنها را   زير خاک دفن کنيد. ريختن زباله در مسير آبراهه ها، رودخانه ها و طبيعت، خطر بالقوه اي را براي بهداشت، سلامت و تخريب محيط زيست به دنبال دارد.

 در مصرف آب صرفه جويي کنيد. در زمان شست وشوي ظروف، حمام کردن و حتي مسواک زدن مي توانيد از آب کمتري استفاده کنيد، بخصوص در شهرهايي مثل تهران که آب مورد استفاده در دستشويي و حمام، همان آب شرب است.

 سعي کنيد خريدهاي روزانه خود را در سوپرمارکت يا اماکن تجاري به صورت يکباره انجام دهيد تا زمان و کيسه هاي پلاستيکي کمتري مصرف شود و مهمتر اينکه به جاي کيسه پلاستيکي از کيسه هاي پارچه اي که اين روزها در همه جا وجود دارد، استفاده کنيد.

تا جايي که مي توانيد در خانه، محل کار، سفر و... از ظروف يک بار مصرف پلاستيکي استفاده نکنيد ودر صورت نياز، ظروف گياهي را که قابليت بازگشت به طبيعت دارند، تهيه کنند.

 خيلي راحت مي توانيد با استفاده از يک بطري چندبارمصرف که هر روز همراهتان داريد، آب بنوشيد تا از خريد بطري آب معدني، ليوان يکبار مصرف يا ني بي نياز شويد.

به انجمن ها و نهادهاي حمايتي بپيونديد و اين توجه و اهتمام به حفظ زمين را در حضور ديگران تبليغ کنيد. بسياري از فعالان محيط زيست در حفظ زمين تنها هستند و لازم است اين ديدگاه در بين همه انسان ها وجود داشته باشد.

 

  نيلوفرانه

 

قسمتي از حافظه موسيقايي عموم مردم در سال هاي دهه 60 و 70 را عليرضا افتخاري پر کرده که صدايش در آن سال ها بارها و بارها از راديو و تلويزيون پخش مي شد.

آلبوم «نيلوفرانه» يکي از معروف ترين آلبوم هاي اوست که با استقبال فوق العاده مردم روبه رو شد. اين آلبوم، هشت آهنگ دارد که 3 تصنيف آن هنوز هم ورد زبان مردم کوچه و خيابان است.

سراينده تمامي اشعار، مرحوم قيصر امين پور بود که دکتر عباس خوشدل، آهنگساز و رهبر ارکستر، روي آنها ملودي گذاشته بود. در هواي تو (يارا يارا)، کوي بي نشان (صحرا صحرا دويده ام) و بهشت ياد (تو با مني اما من از خودم دورم) جزو معروف ترين هاي اين آلبوم هستند.

 

آتــــش نشـــــان

حافظ اموال و جان مايـي اي آتـش نـشان                          دافع آتش در اين دنـيايي اي آتـش نـشان

در پـي دفـع حــ وادث آتـش سـوزنـده را                            هر زمان آماده اطـفايي  اي آتـش نـشان

تا مگر منجي شوي امـوال و جـان خـلق را                             از خـطر در کار بي پروايي اي آتش نشان

نـاتـوانـي در عـمـل معـنا نـدارد بهــر تـو                       ناجي مـردم به هر مـأوايي اي آتش نـشان

دقت و سعي و منـظم بودنت گويـد که تـو                        بهترين مأمور در اجرايـي اي آتـش نـشان

با چنين فکر و تـلاش بـي امان هنـگام کار                        محترم در نزد هر دانـايي اي آتـش نـشان

گفت «ناظر» تا مصون مانند مردم از خـطر                        در حوادث جمله را ملجايي اي آتش نشان

سيد اميد مرتضوي ( ناظر)

راننده آتش نشان انبار نفت شهيد محمد منتظري اصفهان

 

 

يادگار ماندني سيف الله داد

فيلم کاني مانگا، يکي از پرفروش ترين فيلم هاي دهه 60 در ايران به شمار مي رود که نويسندگي و کارگرداني آن را مرحوم سيف الله داد به عهده داشت. فرامرز قريبيان، علي ثابت فر، عبدالرضا اکبري و کاظم افرندنيا بازيگران آن بودند. کاني مانگا، فيلمي جنگي با لحني حماسي است که چند ماه قبل از پذيرش قطعنامه 598 از سوي ايران و اعلام آتش بس، روي پرده سينماها رفت و اولين فيلم جنگي ايراني بود که صحنه هاي درگيري هوايي اش روي ميز مونتاژ يا از تصاوير آرشيوي ساخته شد. درواقع فيلم با فناوري و تکنيکي که در خدمت حادثه پردازي قرار گرفته بود، موفق شد در روزهاي آخر جنگ، تماشاگراني پرتعداد بيابد.

 

كلبه كوچك

                تنها بازمانده يك كشتي شكسته با جريان آب به يك جزيره دورافتاده برده شد. او با بيقراري به درگاه خداوند دعا مي كرد تا او را نجات بخشد. ساعت ها به اقيانوس چشم مي دوخت تا شايد نشاني از كمك بيابد؛ اما هيچ چيز به چشم نمي آمد. نااميد شد و تصميم گرفت كلبه اي كوچك بسازد تا خود و وسايل اندكش را بهتر محافظت کند. روزي پس از آنكه از جست وجوي غذا بازمي گشت، خانه كوچكش را در آتش يافت، دود به آسمان رفته بود و اين بدترين اتفاق ممكن بود. عصباني و اندوهگين فرياد زد: خدايا «چگونه توانستي با من چنين كني؟» صبح روز بعد او با صداي يك كشتي كه به جزيره نزديك مي شد، از خواب برخاست. آن کشتي مي آمد تا او را نجات دهد. مرد از نجات دهندگانش پرسيد: «چطور متوجه شديد كه من اينجا هستم؟» آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودي را که فرستادي، ديديم!» آسان مي توان دلسرد شد، هنگامي كه به نظر مي رسد كارها بخوبي پيش نمي روند؛ اما نبايد اميدمان را از دست بدهيم، زيرا خدا در كار و زندگي همراه ماست، حتي در ميان درد و رنج. هر گاه مشکلي پيش روي تان قرار گرفت، به ياد آوريد كه   شايد علامتي براي فراخواندن رحمت خداوند باشد. براي تمام چيزهاي منفي كه ما به خود مي گوييم، خداوند پاسخ مثبتي دارد.

 

  هنر ظريف بي خيالي

اين کتاب به تسکين درد ها و رنج هاي شما اهميتي نمي دهد و دقيقاً براي همين است که صادقانه نوشته شده است. رنج هاي شما را به ابزار، دردهاي شما را به قدرت و مشکلات تان را به مشکلات کمي بهتر تبديل مي کند. کتاب «هنر ظريف بي خيالي» را به عنوان يک راهنما براي رنج کشيدن بدانيد؛ براي اينکه چگونه اين کار را بهتر و با مهرباني و تواضع بيشتر انجام دهيد. اين کتاب درباره آرام حرکت کردن با اينکه بارهاي سنگيني بر دوش مي کشيد و کنار آمدنِ راحت تر با ترس ها و خنديدن به اشک هايتان است. به شما ياد نمي دهد که چگونه چيزي را به دست بياوريد و موفق شويد؛ بلکه مي آموزد که چگونه ببازيد و رها کنيد. به شما مي آموزد که چشم هاي خود را ببنديد و اعتماد داشته باشيد که مي توانيد به پشت بيفتيد و مشکلي پيش نيايد. اگر دلتان مي خواهد تمام عذرو بهانه ها را کنار بگذاريد و در داشتن زندگي بهتر،نقش فعالي داشته باشيد،فقط اين کتاب را بخوانيد.«هنر ظريف بي خيالي» را مارک منسون، وبلاگ نويس و کارآفرين آمريکايي نوشته و به عنوان پرفروش ترين کتاب نيويورک تايمز معرفي شده است.

او در اين کتاب، ايده هاي جذاب و مفيد خود را با روشي خاص مطرح کرده که باعث مي شود خواننده بعد از شروع به خواندن اين کتاب، نتواند آن را زمين بگذارد. همه فصل هاي اين کتاب از جذابيت زيادي برخوردار هستند و نکات آموزنده و کاربردي زيادي در دل خود دارند.

برخي از جملات جالب اين کتاب در ادامه مي آيد:

*اينکه شما حاضريد براي چه چيزي بجنگيد، تعيين مي کند که شما چه کسي خواهيد بود.

*مشکلات ما، شادي هاي ما را مي آفرينند و در کنارش، مشکلات کمي بهتر و کمي ارتقايافته تر نيز ايجاد مي کنند.

*من در زندگي ام به افراد و موضوعات زيادي اهميت مي دهم. همچنين افراد و موضوعات زيادي هم هستند که به آنها اهميت نمي دهم. آن چيزهايي که به آنها اهميت نمي دهم، به وجود آورنده تفاوت هاي من با ديگران در زندگي ام هستند.

*تمرکز بر چيزهاي مثبت، تنها اين کارکرد را دارد که بارها به ما يادآوري مي کند که ما چگونه نيستيم، چه کمبودهايي داريم و چه کسي مي توانستيم باشيم که نشديم.