خوشرويي

 خطر محبوب بودن نزد مردم

حضرت امام سجاد(ع) فرمودند:

وقال له رجلٌ: إنّي لأحبّك في اللّه حبّاً شديداً، فنكس عليه السلام ثمّ قال: الّلهم إنّي أعوذبك أن اُحَبّ فيك وأنت لي مبغض ثمّ قال له: أحبّك للذي تحبّني فيه.

تحف العقول صفحه 282

نكته اساسي كه در اين بيان وجود دارد و درس بزرگي براي ماست، توجه فوري به خطري است كه در برابر چنين پديده اي (محبوب بودن نزد مردم به خاطر خدا) انسان را تهديد مي كند؛ لذا وقتي آن مرد به حضرت عرض مي كند كه شما را براي خدا دوست دارم، نمي فرمايند: از تو متشكرم، يا خدا را بر اين محبوبيت سپاس مي گويم، بلكه مي فرمايند: «پرودگارا پناه به تو مي برم از اين كه مردم مرا به خاطر تو دوست داشته باشند، ولي تو مرا دشمن داشته باشي» و اين خطر بزرگي است براي ما، نكند كه مردم فكركنند ما مخلصانه براي خدا كارمي كنيم و در راه او قدم مي زنيم، اما حقيقتا ما اينطور نباشيم و ظاهر و باطن مان يكي نباشد يا با اعمال خود موجبات غضب الهي را در خود به وجود آورده باشيم و در اين صورت است كه مردم به خاطر خدا ما را دوست دارند، ولي خداوند - نعوذ باللّه - دشمن ماست.

 

اخلاص‏

منقول است كه مرحوم حاجى سبزوارى (رضوان الله عليه) به عيادت بيمارى مى‏رفت و عده‏اى هم با او بودند. نزديك منزل بيمار كه رسيد، برگشت و نرفت. اطرافيان پرسيدند: آقا چرا تا اينجا آمديد و حالا برمى‏گرديد؟ آقا جواب داد: خطورى به قلبم كرد كه بيمار وقتى مرا ببيند، از من خوشش خواهد آمد و مى‏گويد سبزوارى، چه انسان والا و بزرگى است كه به عيادت من بيمار آمده است. حالا برمى‏گردم تا هنگامى كه اخلاص اوليه را بيابم و تنها براى خدا به عيادت بيمار بيايم‏.

 

اسلام، دين آسان‏

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى‏ شَرَعَ الْأِسْلامَ فَسَهَّلَ شَرائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ وَ اعَزَّ ارْكانَهُ عَلى‏ مَنْ غالَبَهُ فَجَعَلَهُ امْناً لِمَنْ عَلِقَهُ.»  ستايش مخصوص خداوندى است كه اسلام را تشريع فرمود و راه‏هاى فراگرفتن و عمل كردن به احكام آن را براى آنان كه خواهان آنند، آسان کرد، اركانش را در برابر آنان كه به ستيز برمى‏خيزند، استوار کرد و آن را براى كسانى كه دست به دامنش زنند، پناه‏گاه امنى قرار داد.

 

نكته‏ ها و پيام‏ها

1) اسلام دين سهل و آسان است و هر كس را به قدر طاقت خويش تكليف مى‏كند. چنانكه قرآن كريم مى‏فرمايد: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً الَّا وُسْعَها» و نيز مى‏فرمايد: «ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِى الدّينِ مِنْ حَرَجٍ» و همچنين پيامبر خدا(ص) فرمود: «بَعَثَنى‏ بِالْحَنيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ.» خدا مرا به دين سهل و آسان برانگيخت.

2) دين سهل و سمحه غير از تساهل و تسامح مطرح از سوى برخى است؛ قرآن كريم در اين باره مى‏فرمايد: محمد(ص) فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند، بر كافران خشن، اما در بين خودشان رئوف و مهربانند.  بعضى مسلمانان از سختگيرى على(ع) در حفظ بيت‏المال به پيامبر خدا(ص) شكايت كردند. پيامبر(ص) فرمود: زبانتان را از نكوهش على بن ابيطالب برداريد؛ همانا او درباره مسائل خداوندى سختگير است و در دينش با كسى مداهنه نمى‏كند.

3) اتقان و استحكام اركان و مبانى ‏دينى از قبيل اصول ‏اعتقادات چنان است كه كسى ‏را ياراى مقابله با آن ‏نيست و در برخورد با آن بدون شك مغلوب مى‏شود.

4) امنيت تنها در سايه ايمان و عمل به اسلام حاصل مى‏شود. چنانكه قرآن كريم مى‏فرمايد: همانا كسانى كه گفتند پروردگار ما اللّه است، سپس استقامت كردند، نه ترسى براى آنان است و نه اندوهگين مى‏شوند.

 

   همنشينان بد

«وَ قَيَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ ما بَيْنَ ايْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ ...» سوره فصلت - 25

و برايشان دمسازانى گذاشتيم و آنچه در دسترس ايشان و آنچه در پى آنان بود، در نظرشان زيبا جلوه دادند.

  فلسفه تسلط بدان

در اين آيه سخن از چگونگى هلاكت دشمنان خداست؛ خداوند همچنان كه براى تاييد و تقويت ايمان مؤمنان، فرشتگانى مى‏فرستد، براى گمراهى و هلاكت دشمنان خود نيز عواملى قرار مى‏دهد و كسانى را از شياطين انس و جن مى‏گمارد: آيا نديده‏اى كه ما شياطين را به سوى كافران فرستاديم تا آنها را بشدت تحريك كنند.

اين تسلط شياطين به كيفر روگردانى از ياد و توجه به خداست: هر كس كه از ياد خداى رحمان روى گرداند، شيطانى بر او مى‏گماريم كه همواره همراهش باشد.

چون كافران تسليم حق نمى‏شوند، دشمنى خدا را در دل دارند و رخ از نور هدايت برمى‏تابند و سرنوشت خود را چنين رقم مى‏زنند، خداوند نيز طبق انتخاب آنها مسيرشان را تعيين مى‏كند و دوستان بد را برايشان مسلط مى‏سازد.

با دقت در معناى واژه «قيّضنا» كه به معناى «بّدلنا» است معلوم مى‏شود كه جمله «قيّضنا لهم قرناء» اشاره به اين است كه كفار استعداد اين را داشتند كه ايمان بياورند و خدا هم يارانى برايشان قرار دهد كه آنان را بيش از پيش راهنمايى كنند، همچنان كه درباره مؤمنان فرمود: خداوند ايمان را در دل هايشان نوشته و به روحى از ناحيه خود تاييدشان كرد.ولى آنها با داشتن چنين استعدادى كفر ورزيدند و خدا هم به جاى تاييد روحانى و ياران صالح، شيطان ها را همنشين و ملازم آنان قرار داد. البته اين تسلط و همنشينى شيطان از جانب خدا، به عنوان مجازات در مقابل كفر و انتخاب بد آنهاست، وگرنه خداوند كسى را در ابتدا گمراه و همنشين شيطان نمى‏سازد.

پرسش: چرا كتابي براي لحظه لحظه نزول قرآن وجود ندارد؟ يعني هر آيه چه زماني نازل شده است و پيامبر(ص) چگونه آن را دريافت کرده اند؟

پاسخ: گرچه برخي آيات قرآن كريم در پي حادثه يا واقعه اي كه رخ داده يا پرسشي كه مطرح شده، نازل شده است؛ اما برخي آيات بدون اينكه رويدادي رخ داده و پرسشي مطرح شده باشد، نازل شده است، مانند آيات متعددي كه اشاره به مسائل معرفتي همچون توحيد و معاد و ... دارند. اينکه انتظار داشته باشيم كتابي براي بيان لحظه لحظه نزول قرآن و زمان نزول آن وجود داشته باشد، انتظاري ناممكن است.

درباره آياتي هم كه داراي شأن نزول هستند و در پي حادثه يا واقعه يا پرسشي كه مطرح شده است، نازل شده اند، كتاب هايي مانند «اسباب النزول» تاليف ابوالحسن علي واحدي نيشابوري وجود دارد، اما نكته مهم اين است كه پس از رحلت حضرت رسول اكرم(ص)، ياران و اصحاب آن حضرت به جمع آوري دست نوشته هاي آيات قرآن اقدام كردند.

براي انجام اين کار، اميرالمؤمنين علي(ع) نخستين پيرو رسول خدا(ص) كه از همه ياران آگاه تر به مواقع تنزيل و تاويل قرآن بود، پيش از همه به اين كار اقدام كرد و آيات قرآن را با ويژگي هاي خاصي در سه روز و به نقلي در شش ماه يكجا كنار هم قرار داد و به مردم عرضه كرد، اما به دلايلي مورد استقبال و پذيرش دستگاه رسمي خلافت واقع نشد و آن را به خانه برگرداند و بنا بر روايتي فرمود: از اين پس هرگز آن را نخواهيد ديد. آن مصحف پس از امام(ع) نزد فرزندان و امامان معصوم(ع) باقي ماند.

علاوه بر روايات شيعه در برخي کتاب هاي اهل سنت نيز بر وجود چنين مصحفي تصريح و درباره آن رواياتي نقل شده و از جمله علماي اهل سنت كه اين مطلب را در كتاب هاي خود نقل كرده اند، به ابن نديم در الفهرست و سيوطي در الاتقان و هندي در كنزالعمال و ذهبي در سير اعلام النبلاء مي توان اشاره کرد.

قرآني كه حضرت علي(ع) جمع آوري فرمودند، با قرآن موجود كه در دست مسلمانان است، از نظر تعداد آيات و سوره ها و نام هاي آن هيچ تفاوتي نداشت، اما مشتمل بر ويژگي هاي منحصر به فردي بود كه به آنها اشاره مي شود:

1- ترتيب دقيق آيات و سور، طبق نزول آنها رعايت شده بود يعني در اين مصحف سوره هاي مكي پيش از مدني آمده و مراحل و سير تاريخي نزول آيات روشن بود؛ به اين وسيله سير تشريع و احكام، به ويژه مسئله ناسخ و منسوخ در قرآن به خوبي به دست مي آمد.

2-قرائت مصحف حضرت دقيقا مطابق با قرائت پيامبر(ص) كه اصيل ترين قرائت بود، ثبت شده بود و هرگز براي اختلاف قرائت در آن راهي نبود؛ از اين رو راه براي فهم محتوا و به دست آوردن تفسير صحيح آيه هموار بود و اين موضوع اهميت بسزايي داشت، زيرا چه بسا اختلاف قرائت موجب گمراهي مفسر مي شود كه در آن مصحف هرگونه موجبات گمراهي وجود نداشت.

3- اين مصحف مشتمل بر تنزيل و تاويل بود، يعني موارد نزول و مناسبت هايي را كه موجب نزول آيات و سوره ها بود، در حاشيه مصحف توضيح مي داد. اين حواشي بهترين وسيله براي فهم معاني قرآن و رفع بسياري از مبهمات بود و علاوه بر ذكر سبب نزول در حواشي، تاويلاتي نيز وجود داشت، اين تاويلات برداشت هاي كلي و جامع از موارد خاص آيات بود كه در فهم آيه ها بسيار مؤثر بود.

 بنابراين حضرت علي(ع) چنين عمل عظيمي را انجام داده بود، اما مورد پذيرش دستگاه خلافت قرار نگرفت. مسئله ديگر آنكه علاوه بر مصحف اميرالمومنين(ع)، در طول تاريخ بسياري از روايات و كتب شيعه را از بين بردند و ما را از درياي معارف محروم ساختند.

 

برگزاري بيست و پنجمين نشست ستاد اقامه نماز وزارت نفت

بيست و پنجمين نشست روسا، دبيران، رابطان مناطق و روساي کارگروه هاي تخصصي ستاد اقامه نماز وزارت نفت به ميزباني شرکت ملي مهندسي و ساختمان نفت برگزار شد.

در ابتداي اين نشست، آيت الله مهدي مجيدي، رئيس ستاد اقامه نماز وزارت نفت، طي سخناني گفت: همه انبياي الهي، داعيان الي الله بوده اند، علما نيز که براساس روايات اهل بيت ورثه الانبيا شمرده شده اند، بايد داعي الي الله باشند، نه داعي الي نفسه و حزبه و...، بديهي است اجابت پيروان دعوت انبيا را از قوه به فعليت مي رساند و اگر اجابتي از سوي مردم مستعد صورت نگيرد، خود آن دعوت بلاتکليف مي ماند و اجرايي نمي شود.

يکي از وظايف مهم علماي همکار در صنعت نفت، دعوت کارکنان مومن اين صنعت به نماز که مهمترين فريضه و نردبان عروج در دين اسلام و روشن است اين وظيفه سنگين نبايد در اسارت سيستم و قالب هاي اداري باشد، بلکه نيازمند کاري انقلابي، جهادي و مخلصانه است. وي در پايان سخنان خود دو سفارش به حاضران در نشست کردند: اول اينکه تلاش شود اذان حنجره اي در مواقع نماز در سطح صنعت نفت فرهنگ شود و مومنان نمازگزاري که داراي صوت خوبي هستند، در جاهاي مختلف محل کار خود به هنگام نماز اذان بگويند و اين داراي برکات و معجزاتي است، دوم اينکه همه وظيفه خود بدانيم قبل از آغاز کار و ورود به محل کارخود ارتباط چهره به چهره و نزديک با مديران مجموعه داشته باشيم.

نشست بيست و پنجم ستاد اقامه نماز با سخنان مهدي مجيدي، دبير شوراي فرهنگي و اقامه نماز وزارت نفت وارد دستور جلسه شد، وي ضمن تاکيد بر توجه به دستور عمل وزير نفت در زمينه صرفه جويي، توجه جدي به برگزاري مسابقات قرآن و برنامه هاي مربوط به اقامه نماز، اجراي برنامه هاي جشن چهلمين سال پيروزي انقلاب اسلامي را با تعامل و هماهنگي مديران را از ضروري ترين کارهاي ماه آينده دانست.

گزارش حجت الاسلام والمسلمين مجيد کافي، رئيس شوراي اقامه نماز شرکت ملي پالايش و پخش، گزارش مسئولان فرهنگي عسلويه و خارک و گزارش رابطان فرهنگي مناطق، از جمله برنامه هاي اين نشست يک روزه بود.

 

شهيد سيد حسين صالحي ريحاني

شهيد صالحي خرداد ماه 1351 وارد شرکت ملي نفت ايران و در شهر مسجد سليمان مهد نفت ايران مشغول خدمت شد. اين شهر که با آغاز جنگ تحميلي همواره از سوي رژيم بعث عراق با موشک مورد هجوم قرار داشت، نيازمند دلاورمرداني چون شهيد صالحي بود تا ضمن مقاومت و کمک به هموطنان خود، چرخ هاي صنعت را دائم در حال حرکت نگهدارند و تا پاي جان از تماميت ارضي کشور خوددفاع کنند. با همين انگيزه، شهيد سيد حسين صالحي از بزرگمردان صنعت نفت است که در سال 61 بر اثر موشک باران رژيم بعث عراق شربت شهادت نوشيد.  اخلاق پسنديده و نيكوي او به گفته نزديكانش از جمله خصوصيات بارز معنوي شهيد به شمار مي رفت. او همواره به همراه برادرش در مبارزات ضدرژيم شاهنشاهي شركت داشت و در زمان جنگ به كمك رساني مجروحان در مسجد سليمان مبادرت مي كرد كه سرانجام در حين كار در اثر اصابت موشك به محل كمك رساني به درجه رفيع شهادت رسيد.

 

با فرزانگان

در حالات ملاحسينقلي همداني آمده است که روزي با بي توجهي از کنار عبد فرار گذشت، اين بي توجهي بر عبد فرّار سخت گران آمد. از جاي خود حرکت کرد تا اين شيخ پير را تنبيه کند. دويد و راه را بر او سد کرد و با لحني بي ادبانه گفت: هي! آشيخ! چرا به من سلام نکردي؟! عارف همداني ايستاد و گفت: مگر تو کيستي که من بايد حتما به تو سلام مي کردم؟ گفت: من عبد فرّارم. ملاحسينقلي همداني به او گفت: عبد فرّار! افررتَ من اللهِ ام من رسولهِ؟ تو از خدا فرار کرده اي يا از رسول خدا؟ سپس راهش را گرفت و رفت. فردا صبح، ملاحسينقلي همداني درس را تمام، رو به شاگردان کرد و گفت: امروز يکي از بندگان خدا فوت کرده، هر کس مايل باشد به تشييع جنازه او برويم.

عده اي از شاگردان به همراه ايشان براي تشييع حرکت کردند، اما با کمال تعجب ديدند به خانه عبد فرّار رفت. آري او از دنيا رفته بود.

عجبا! اين همان ياغي معروف است که شيخ از او به عنوان بنده خدا ياد کرد و در تشييع جنازه او حاضر شد؟! به هر حال تشييع جنازه تمام شد.

يکي از شاگردان نزد همسر عبد فرّار رفته و از او سوال کرد: چطور شد که او فوت کرد؟ همسرش گفت: نمي دانم چه شد؟ او هر شب ديروقت با حال غيرعادي و از خود بيخود منزل مي آمد، ولي ديشب حدود يک ساعت بعد از اذان مغرب و عشا به منزل آمد و در فکر فرو رفته بود و تا صبح نخوابيد و در حياط قدم مي زد و در حالي که گريه مي کرد، با خود تکرار مي کرد: عبد فرّار تو از خدا فرار کرده اي يا از رسول خدا؟! سحر دق کرد و مرد.