از سوي مديرعامل شركت ملي پخش فرآورده هاي نفتي

دفتر ملاحظات بازرسي انبار نازي آباد به موزه نفت اهدا شد

دفترچه ملاحظات بازرسي انبار نفت نازي آباد تهران، متعلق به دهه 1330 خورشيدي، از سوي مديرعامل شركت ملي پخش فرآورده هاي نفتي، به مديريت موزه ها و مركز اسناد صنعت نفت، اهدا شد.

به گفته محمدرضا موسوي خواه، مديرعامل شركت ملي پخش فرآورده هاي نفتي، دفتر ملاحظات بازرسي انبار نفت نازي آباد از نظم و ترتيبي حكايت دارد كه در آن زمان در اداره پخش وجود داشت.

تاريخ نخستين يادداشت در اين دفترچه كه با خطي بسيار خوش هم به نگارش درآمده، به 23 اسفند ماه 1332 بازمي گردد و در آن گزارش بازرسي از انبار در هشت بند آمده كه ظاهرا نتيجه نيز مطلوب بوده است.

در پايان دفترچه نيز، شرايط نگارش دفترچه و كساني كه مجاز به درج گزارش در آن هستند، در چند بند به زبان انگليسي آمده است.

آخرين يادداشت اين دفترچه نيز به سال 1380 نگاشته شده و به امضاي رئيس وقت انبار نازي آباد رسيده است.

به همراه اين اسناد همچنين يك نامه از امور اداري شركت پخش خطاب به انبار نفت نازي آباد ديده مي شود كه در آن با استناد به گزارش هاي واصله، مراتب رضايت از نحوه انجام وظايف و فعاليت ها در اين انبار، اعلام شده است.

انبار نفت نازي آباد، يكي از قديمي ترين انبار نفت هاي تهران است كه در چندين دهه؛ نقش مهمي در توزيع فرآورده هاي نفتي، در سطح شهر تهران، به عهده داشت.

 

اشياي قديمي خارك به موزه هاي نفت منتقل مي شود

بيش از 70 قلم شي قديمي شناسايي شده از سوي گروه شناسايي و گردآوري موزه هاي نفت در جزيره خارك، به موزه هاي نفت تهران و آبادان انتقال داده مي شوند.

گروه شناسايي و گردآوري موزه هاي نفت در سفري يک هفته اي به جزيره خارك، از انبارهاي مازاد شرکت نفت فلات قاره بازديد و اشياي موزه اي اين شرکت را شناسايي کرد.به گفته فهيمه محبي، سرپرست گروه شناسايي و گردآوري اشياي موزه هاي نفت، بيش از 70 نوع شي موزه اي از ميان انبوهي از ضايعات و اشياي مستعمل و قديمي موجود در سلويج هاي شرکت نفت فلات قاره شناسايي شده است كه از جمله مهم ترين آنها مي توان به لوازم حفاري، وسايل حفاظت فني همچون انواع مته، سنترلايزر، الوتيور، کيسينگ، تاج سرچاهي، پمپ هاي بينگ هام، يونيت هاي چاه پيمايي، علائم هشداردهنده، دستگاه آمپرمتر، آمپلي فاير، تست سنج، دستگاه هواي تنفس، انواع تراز و قايق هاي کانو اشاره کرد. وي افزود: برخي از اين اشيا، بنا به نياز موزه ها و کاربرد آنها به تهران و آبادان منتقل خواهند شد. اين کارشناس ارشد اشيا همچنين از شناسايي اسناد ارزشمند در خصوص تاريخچه شکل گيري شرکت نفت فلات قاره در جزيره خارك خبر داد.محبي در پايان با تاکيد بر همکاري متعهدانه کارکنان اين شرکت در شناسايي اشيا و اسناد افزود: بي شک، موزه ها بدون همکاري و همياري کارکنان صنعت نفت که سال ها در اين صنعت تلاش کرده وبا آن آشنايي دارند، به اهداف مهم خود که همانا نگهداري، حفظ و جلوگيري از گزند مستندات تاريخي نفت است، دست نخواهد يافت. شرکت نفت فلات قاره از جمله شرکت هايي است که از بدو راه اندازي موزه هاي نفت، همکاري تنگاتنگي با اين مجموعه داشته است.

 

شناسايي 120 قلم شي موزه اي در جزيره خارك

بررسي انبارهاي شركت نفت فلات قاره جزيره خارك در سال گذشته و امسال به شناسايي بيش از 120 قلم شي موزه اي، منجر شد كه به موزه هاي نفت كشور فرستاده مي شوند. مهرداد راستيار، انباردار کالاي مازاد و مستعمل شركت نفت فلات قاره در جزيره خارك، ضمن اعلام اين مطلب مي افزايد: سال گذشته 50 قلم شي شناسايي و به موزه هاي نفت آبادان، تهران و مسجدسليمان منتقل شد و امسال هم 70 قلم شي شناسايي شد که به تشخيص کارشناسان موزه ها قرار است به موزه هاي نفت تهران و آبادان منتقل شود.»به گفته وي، اين اشيا شامل لوازم حفاري، حفاظت فني و ديگر اشياي قديمي است که در انبارها موجود بوده است.راستيار در پاسخ به سوال «مشعل» درباره نحوه شناسايي، تعداد و نوع اشياي گردآوري شده مي گويد: در ماموريت هايي که کارشناسان موزه هاي نفت، سال گذشته و امسال به جزيره خارک داشتند، من و همکارانم انبارهاي مازاد، تاسيسات و کارگاه ها را به آنها معرفي کرديم. مهرداد راستيار، هموطن 36 ساله مسجدسليماني، 15 سال است که در جزيره خارک و در شرکت ملي نفت فلات قاره مشغول به کار است و حالا ديگر به قول خودش جزيره را مثل كف دست مي شناسد. او در يک خانواده به قول خودمان نفتي به دنيا آمده، چراکه پدربزرگ، پدر و عموهايش سال هاست که عمر خود را صرف خدمت به اين صنعت کرده اند. جز پدر بزرگ، همگي در جزيره خارک و در شرکت هاي نفت فلات قاره و پايانه هاي نفتي شاغل هستند. از همين رو مهرداد از کودکي با اين جزيره آشناست و حالا خودش عضوي از اين خانواده و سال هاست که به عنوان انباردار کالاي مازاد و مستعمل در شرکت ملي نفت ايفاي نقش مي کند. به گفته مسئول گروه اشياي موزه هاي نفت، بخش عمده اشياي شناسايي شده مديون کمک هاي راستيار است. او که به خاطر مسئوليتش به عنوان انباردار با همه سلويج ها و محتويات آنها آشنا است، کمک شايان توجهي به همکاران موزه هاي نفت كرده است.راستيار در ادامه از علاقه خود به صنعت نفت و تاريخ يکصدساله آن چنين مي گويد: من فرزند جنوبم، فرزند نفت. من با بوي نفت و گاز بزرگ شدم. من به اين صنعت علاقه و به آن عرق دارم. از وقتي که در اين صنعت کار مي کنم، چرخه توسعه و پيشرفت فناوري برايم جالب توجه بوده است. بسياري از دستگاه ها قبلا مکانيکي بودند و حالا با برق کار مي کنند. تعدادي از اين دستگاه هاي قديمي هنوز وجود دارند و قابل استفاده هستند. خوشحالم که با آمدن موزه هاي نفت، اين گزارش مورد توجه قرار گرفته و به آن اهميت داده مي شود. من وقتي مي ديدم اين رد پاهاي به جاي مانده از تاريخ از بين مي رفتند، حسرت مي خوردم. بسيار خرسندم که موزه هاي نفت با شناسايي و حفظ و نگهداري آنها، تاريخ نفت را دوباره زنده کرده است.»همچون راستيار در اين صنعت کم نيستند، افرادي که صنعت را مي شناسند و نسبت به آن احساس مسئوليت مي کنند. اين احساس مسئوليت، مستلزم داشتن تحصيلات دانشگاهي يا رتبه سازماني بالا نيست. آنچه مهم است عشق است، عشق به سرزمين و داشته هايش و تلاش براي پاسداري از آن.

 

تبليغ محصولات نفتي وطني، دو دهه قبل از ملي شدن نفت

"حاصل پاک وطن مصرف نما"

گرچه ملي شدن صنعت نفت ايران افتخاري است که به حق بنام مبارزان وطن دوست ايراني در سال 29 خورشيدي به ثبت رسيده است، اما در تورق اسناد و مطبوعات تاريخي، شواهد و مدارکي به دست مي آيد که مبين ديرينه بودن اين باور در بين ايرانيان است.افتخار به محصولات نفتي ايراني، حداقل دو سال قبل از اقدام رضاشاه و در سال 1310 به گواه آگهي مطبوعاتي از آن ايام، قابل برداشت است. آگهي که گراور آن را در صدر اين مطلب مشاهده مي کنيد و در سال 1310 خورشيدي در مطبوعات آن روزگار به چاپ رسيده است.آگهي اي، متني شاعرانه براي تبليغ محصولات نفتي ايراني است و به همت ابراهيم افشار، روزنامه نگار و پژوهشگر و در قالب پروژه اي با عنوان «بررسي تبليغات و آگهي هاي مطبوعاتي روزنامه هاي پيش از جنگ جهاني دوم در تهران و زيبايي شناسي آنتيک 35 نمونه آگهي تجاري» بازنشر شده است. (نگاه کنيد به روزنامه همشهري/ شماره311/ صفحه11).

بنزين پاکيزه، روغن پارس، گريس پرچربي و امشي (محلول ضد حشرات مشتق از نفت) مواردي است که در اين تبليغ شاعرانه مورد توجه قرار گرفته اند.

در متن آگهي که شاعر آن معرفي نشده است، مي خوانيم:

«شوفري شب مانده بد در توي راه/ گفتم اينجا مانده اي يارو چرا/ گفت ماشينم خراب است اي داداش/ چرک و جرم و خاک و خل رفته است لاش/ هرچه مي گردم ببينم اين چشه/ راه سر بالايي چرا بد مي کشه/ عقلم اندر کار آن حيران شده/ گوئيا ماشين و اسبابش بده/ گفتمش ماشين تو خوبست و تو/ اينقدر در آن مکن تو کندوکو/ کاربراتور را ببين بار دگر/ اين ز بنزين کثيف است اي پسر/ گر تو خواهي روغن و بنزين خوب/ رو بکن مصرف ز محصول جنوب/ مصرف خاصان بود بنزين پارس/ رفع هر عيبي کند بنزين پارس/ حاصل پاک وطن مصرف نما/ هر زمان و هر مکان و هرکجا»

نکته قابل تامل و البته واجد تناقض (!) اين است که اين آگهي به سفارش شرکت نفت انگليس و ايران در مطبوعات منتشر شده و نشان از توجه بخش بازرگاني و بازاريابي شرکت ياد شده به حس ملي گرايانه و احساس مثبت ايرانيان براي استفاده از محصولات وطني دارد.از سوي ديگر ممکن است اين سوال پيش آيد که شرکت ياد شده در چه فضاي رقابتي، انتشار چنين آگهي هايي را لازم مي ديد؟ توضيح اين است که در آن ايام هنوز محصولات و مشتقات نفتي از منابع ديگر و به ويژه پالايشگاه هاي باکو در مناطق مختلف ايران و خصوصا در پايتخت مصرف داشت و صادرات اين محصولات که مدت ها پيش از اکتشاف نفت در ايران، توليد آن در باکو آغاز شده بود، به تهران يکي از فعاليت هاي پرسود تجارتخانه هاي تهران و باکو بود.به هر روي، انتشار چنين آگهي هايي دو سال پيش از لغو قرارداد دارسي از سوي رضاشاه و نوزده سال قبل از ملي شدن نفت در ايران، گوياي وجود حس ملي گرايانه ايرانيان در قبال نفت و محصولات نفتي بود.احساسي که حتي شرکت نفت انگليس و ايران نيز به آن توجه داشت و براي فروش بهتر محصولات خود در آگهي هاي مطبوعاتي اش مي نوشت: «حاصل پاک وطن مصرف نما»

فرشيد خداداديان

 

 

تله كابين پالايشگاه بي بيان، نخستين در ايران

آغاز توليد صنعتي نفت در مسجد سليمان، با برپايي امكانات و تاسيساتي همراه است كه برخي از آنها براي نخستين بار در ايران ظاهر مي شود و پيش از آن در كشور سابقه نداشته است. از جمله اين موارد مي توان به تله كابين يا ترن هوايي ميان پالايشگاه بي بيان و ايستگاه راه آهن تمبي اشاره كرد.

اين خط هوايي كه طول آن به 10 كيلومتر مي رسيد، گوگرد پالايشگاه بي بيان را به ايستگاه راه آهن تمبي انتقال مي داد تا از آنجا به وسيله قطارهاي باري به اسكله «درخزينه» و از آنجا با دوبه يا يدك كش به آبادان و اهواز انتقال يابد. گوگردي كه به اين روش به دست مي آمد، براي مصرف در داخل كشور و صادرات مورد استفاده قرار مي گرفت. برخي چاه هاي مسجد سليمان، داراي مقادير زيادي گاز ترش بود. پالايشگاهي ابتدايي كه اوايل توليد نفت در منطقه بي بيان مسجد سليمان ساخته شده بود، اين وظيفه را برعهده داشت. اين در زماني بود كه پالايشگاه آبادان، به عنوان نخستين پالايشگاه صنعتي خاورميانه هنوز ساخته و راه اندازي نشده بود و البته پالايشگاه كوچك بي بيان تا سال ها پس از راه افتادن پالايشگاه آبادان نيز به كار ادامه داد. به هر حال گاز ترش به پالايشگاه بي بيان منتقل و در آنجا در بخش گوگردسازي، به مايع قرمز رنگي تبديل مي شد. اين مايع از طريق لوله هايي به دو حوضچه در بيرون كارخانه هدايت مي شد. دو نفر كارگر با لباس مخصوص و بيل هايي سركج مايه را درون حوضچه ها پخش مي كردند؛ به نحوي كه ارتفاع مايع در حوضچه ها، حداكثر به 10 سانتيمتر برسد. مايع قرمز رنگ پس از آن كه به درون حوضچه ها ريخته مي شد، ظرف مدت چند دقيقه به دليل تركيب شدن با هوا، به رنگ زرد درمي آمد و از مايع به جامد تبديل مي شد. حالا گوگرد جامد با كلنگ هايي كه دسته هاي كوتاه داشتند، خرد، سپس به وسيله فرقون به داخل انبار سرپوشيده اي انتقال داده مي شد. براي انتقال گوگرد توليدي به راه آهن زميني تمبي- درخرينه، از ترن هوايي (سيستمي شبيه تله كابين امروزي) استفاده مي شد. در اين سيستم هر واگن پس از عبور از جلو دريچه انبار، با گوگرد بارگيري مي شد. سپس واگن ها به وسيله كابل هايي به بالا كشيده شده و با عبور از روي دكل هاي بلند، مسافتي در حدود 10 كيلومتر را تا بندر درخزينه در كنار رود كارون طي مي كردند. در پايان راه واگن ها گوگردهايشان را به درون واگن هاي باري تخليه مي كردند و با چرخشي 180 درجه اي به بي بيان بازمي گشتند تا مجددا عمليات حمل و بارگيري را انجام دهند. جالب توجه اين كه در مسير عبور اين كابين ها كه گاه از روي جاده هاي اتومبيل رو مي گذشت، توري هاي فلزي محكمي نصب شده بود تا از ريختن گوگردها در حين عبور كابين ها به روي جاده و ماشين ها ممانعت به عمل آيد. البته بعدها گاز ترش مسجد سليمان به وسيله خط لوله به پتروشيمي ماهشهر انتقال يافت.

نعمت ا.. امام