کمی درباره حکومتگران تاریخی سرزمین پهناور ایران بدانیم (بخش دوم)

علم، فرهنگ و شمشیر چگونه به کار رفتند؟

علی بهرامی بارها برایمان پیش آمده که اسامی سلسله های حکمران بر کشورمان را در دوران مختلف تاریخی می خواستیم بدانیم؛ اما فرصت نشده یا گاهی درباره آن از ما پرسیده اند، نوک زبانمان بوده؛ اما نتوانسته ایم آن را بیان کنیم. به احتمال زیاد شما هم با این مسأله مواجه شده اید. شاید از شما هم پرسیده باشند که چه سلسله ایرانی در برابر مغولان شکست خوردند؟ یا مثلا اشکانیان پیش از هخامنشیان حکومت کردند یا پس از آنها؟ به هر حال ما می خواهیم خیلی سریع و مفید، شما را با سلسله های حکومتگر کشور عزیزمان ایران در دو دوره پیش و پس از اسلام آشنا کنیم تا یکبار برای همیشه خیالمان بابت دانستن آن راحت شود. در ادامه، بخش دوم این مطلب را بخوانید.

صفاریان

شاید خلیفه عباسی، هیچگاه گمان نمی کرد که پس از طاهریان، مردی به نام یعقوب لیث صفار که خود را از دودمان ساسانیان می دانست، دوباره علم استقلال خواهی ایرانیان را برافرازد و حکومت وسیع تری از طاهریان در بخش هایی از سرزمین ایران بزرگ را تشکیل دهد. صفاریان چند کار مهم سیاسی و فرهنگی را رقم زدند و آغازگر راهی بودند که به جدایی سرزمین ایران از سرزمین های خلافت عباسی در دو قرن چهارم و پنجم انجامید. صفاریان از عیاران سیستان بودند و جنبش خود را از حدود سال های 230 خورشیدی آغاز کردند و با فراز و فرودهای بسیار، تا حدود سال های 375 خورشیدی به صورت محدودی در سیستان ادامه حیات دادند. حکومت صفاریان چند دستاورد بسیار مهم داشت. یعقوب لیث در ابعاد نظامی و سیاسی، نخستین ایرانی تبار استقلال خواهی بود که در برابر خلافت عباسی ایستاد؛ اگرچه شکست خورد؛ اما برای فتح بغداد، شمشیر کشید. این مسأله از نظر روانی و فکری، ابهت و اقتدار عباسیان را شکاند. در بعد فرهنگی نیز صفاریان برای نخستین بار به طور کاملا رسمی، زبان فارسی را احیا کردند و به آن بهای بسیار زیادی دادند. این موضوع موجب شد که ایرانیان در ابعاد هویتی شان در قرن چهارم و پنجم، تواناتر عمل کنند و بر غنای تمدن اسلامی افزوده شود. از مهم ترین حاکمان دودمان صفاریان می توان به یعقوب لیث و برادرش، عمرو لیث و طاهر بن محمد اشاره کرد. این نکته را هم باید افزود که صفاریان عملا پس از مرگ عمرو لیث رو به زوال رفتند و حکومتشان اندک اندک محدود به سیستان شد.

سامانیان

نباید گمان کرد که در قرن سوم هجری تنها یک حکومت و یک دودمان، خواهان استقلال از خلافت عباسی و حکومت بر ایران بزرگ آن زمان بودند. اگر صفاریان بر بخش های بزرگی از فلات ایران حکومت می کردند و با خلیفه وقت درافتادند؛ اما سامانیان با سیاستی دیگر، با خلیفه عباسی کنار آمدند و همزمان با صفاریان رشد کردند تا اینکه پس از صفاریان، مدعیان اصلی حکومت بر میراث هخامنشیان و ساسانیان در ایران بودند. سامانیان نیز خود را از دودمان ساسانیان می دانستند و از حدود سال های 250 تا 380 بر بخش های بزرگی از ایران قدیم، حکومت کردند. باید دقت داشت که سه حکومت طاهری، صفاری و سامانی گاه همزمان در دو قرن سوم و چهارم با قوت و ضعف های مختلفی در ایران ما حضور داشتند. سامانیان کار خود را از سرزمین ماوراءالنهر یا فرارودان در تاجیکستان و ازبکستان کنونی آغاز کردند و اندک اندک توانستند بر بخش های بسیار بزرگی از ایران حکومت کنند. سامانیان بر تقویت زبان فارسی بسیار تاثیرگذار بودند، چنانچه رودکی، از نخستین شاعران رسمی زبان فارسی که گاه از او به عنوان «پدر شعر فارسی» نیز یاد می شود، در این دوران بالید و زیست. سامانیان تلاش کردند تا دیوان سالاری و شیوه سامان اداری ایرانی را در دستگاه حکومتی شان پیگیری کنند و از نظر علمی و هنری، شهر «بخارا» را به رقیبی جدی برای «بغداد» تبدیل کنند. از حکومتگران اصلی سامانیان می توان به نصر بن احمد، اسماعیل بن احمد، احمد بن اسماعیل، نوح بن نصر و نوح بن منصور اشاره کرد.

آل زیار (زیاریان)

با شروع قرن چهارم در نواحی طبرستان، خاندان زیاریان با رهبری مرداویج، کار خود را در حوزه حکومتگری بر ایران آغاز کردند. در زمانه ای که مرداویج، علم استقلال ایران از خلافت عباسیان را برداشت، از طاهریان و صفاریان جز نامی اندک باقی نمانده بود و هر دو به حکومت هایی محلی و بسیار محدود در منطقه خودشان در سیستان و خراسان تبدیل شده بودند. در عوض، دوران زیاریان، زمانه عرض اندام سامانیان و اندکی بعد آل بویه یا بوبیان بود. به عبارت دیگر، زیاریان حکومتگرانی در میانه جغرافیایی ایران محسوب می شدند که سامانیان در شرق و شمال شرقی و بوبیان در مرکز و غرب و شمال غربی آنها را احاطه کرده بودند؛ اگرچه زیاریان سوداهای بسیار زیادی در احیای هویت ایرانی در برابر هویت عباسیان داشتند؛ اما مدت زمان اندکِ حکومتشان و همچنین قوتِ دو حکومت سامانی و آل بویه به آنها اجازه نداد موفقیت های خاصی به دست آورند. با این حال زیاریان به تشیع توجه خاصی داشتند و فرهنگ شیعی را تا حدی حمایت می کردند. همچنین در گرگان و مازندران، یادگارهایی چون گنبد قابوس را نیز بر جای گذاشتند. سه حاکم مشهور این خاندان به ترتیب عبارت بودند از: مرداویج، وشمگیر و قابوس.

آل بویه (بوبیان)

هر چه آل زیار در وسیع کردن حکومتشان در ایران بزرگ آن زمان، ناتوان بودند، در عوض آل بویه توانستند حکومت بسیار مقتدر و توانایی ایجاد کنند. آنها بغداد را هم تصرف کردند و عملا حکومت عباسیان را دست نشانده خود ساختند. بوبیان از خاندان های شهیر و بسیار قدیمی منطقه گیلان بودند که توانستند بعد از سال ها، مذهب تشیع را در جهان اسلام رسمیت دهند و مجال بسیار مغتنمی ایجاد کنند تا بعد از چهار قرن اختناق اموی و عباسی، علویان و شیعیان در شرایطی عادی و برابر، به کارهای فرهنگی، علمی و مذهبی شان بپردازند. حکومت آل بویه تا کرانه های مدیترانه نیز پیش رفت و تنها خراسان در دست سامانیان بود. بوبیان نزدیک به 120 سال و از سال های نخستین قرن چهارم هجری تا حدود سال های 430 هجری حکومت کردند. در دوران بوبیان، ابهت سیستم حکومتی خلافت به شیوه اموی و عباسی کاملا فرو ریخت و همین امر زمینه ای شد تا عملا عباسیان، صرفا به عنوان یک نام و تشریفات، به حیات خود ادامه دهند. بوبیان نیز بر زبان فارسی تاکید بسیار زیادی داشتند و علاوه بر احیا و تقویت شعائر و آیین های شیعی چون عزاداری عاشورا و محرم، برپایی جشن غدیر و ... بر جشن ها و آداب ایرانی، چون جشن نوروز، جشن تیرگان، جشن مهرگان و ... اصرار می ورزیدند. بوبیان برای نخستین بار پس از ساسانیان توانستند خلیج فارس، خزر و مدیترانه را به یکدیگر متصل کنند. عمران و آبادانی شهرهای ایران، رشد و توسعه کتابخانه های متعدد در مناطق مختلف ایران و حمایت جدی از دانشمندان علوم مختلفی چون ریاضیات، نجوم و پزشکی از بارزترین ویژگی های حکومت آل بویه بود. مهم ترین حاکمان بوبیان که در سه منطقه بوبیان جبال، بوبیان فارس و بوبیان عراق تقسیم می شدند، عبارتند از: عضدالدوله، عزالدوله، فخرالدوله و مویدالدوله.

غزنویان

وقتی آل بویه در اوج قدرت بود، سامانیان در شرق ایران بزرگ، کار خودشان را به پایان رسانده و غزنویان جایگزین آنها شده بودند. در واقع، در نیمه دوم حکومت مقتدر آل بویه، نیرویی که بر شرق ایران حکومت می کرد، دیگر نه سامانیان؛ بلکه غزنویان بودند. غزنویان از حدود سال 340 هجری،  حکومتشان را آغاز کردند و حدود سه دهه پیش از پایان قرن ششم از صحنه تاریخ حذف شدند. غزنویان در ابتدای امر در دستگاه سامانیان خدمت می کردند. اندک اندک کارشان بالا گرفت و توانستند با از بین بردن آنها نه تنها جایگزینشان شوند؛ بلکه وسعت بیشتری به حکومتشان بدهند. غزنویان نه تنها شرق ایران بزرگ آن زمان را در اختیار داشتند؛ بلکه تا هند هم پیش رفتند و حکومت بسیار مقتدری را که بر نیروی نظامی و قدرت هجوم و شمشیر تکیه داشت، به وجود آورند. آنها سیاستی را در پیش گرفتند که طی آن، احترام خلافت عباسی را نگه داشتند و به نوعی از آنها مشروعیت می گرفتند. غزنویان به تدریج در مناطقی چون ری و فارس بر بوبیان تسلط پیدا کردند؛ البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که عملا پس از محمود و پسرش مسعود غزنوی، حکومت غزنویان ادامه یافت؛ اما رو به زوال بود. بجز تکیه بر نظامی گری و فتوحات بسیار زیاد در هندوستان، نمی توان از دستاورد خاص دیگری در حکومت غزنویان نامی برد. زبان فارسی در این دوران به قوت و شهرت بسیار بالایی رسیده بود.