ياد   ماندگار
حمله هوايي سوم بهمن ماه    1364 به تأسيسات نفتي اين شركت و به شهادت رسيدن دو تن از كاركنان اين شركت نشان از حماسه هاي جاودان اين صنعت در دوران دفاع مقدس است.  كاركنان نفت چه با حضورشان در خط مقدم جبهه وچه با حضورشان در سنگر اقتصاد و توليد يك لحظه نگذاشتند شريان نفت در آن دوران متوقف شود . درحالي كه در دوران دفاع مقدس تأسيسات صنعت نفت زير حملات دشمن بعثي قرار داشت، دليرمردان اين صنعت با عزم و اراده پولادين خود با هدف حفظ ظرفيت توليد نفت وگاز وتأمين نيازهاي داخلي وصادرات اجازه ندادند چرخ اين صنعت از حركت بايستد وبا وجود تمامي مخاطرات درصحنه حضور داشتند.   دشمن درآن دوران به اين نتيجه رسيده بود كه بايد تأسيسات صنعت نفت را از بين ببرد تا به اهداف خود برسد . برهمين اساس شاهد بوديم حوزه نفتي بهره برداري 2 و3 گچساران ، بي بي حكيمه 1و2 ، پازنان 2 وگوره A,B,C وچندراهه گناوه درسالهاي 64 تا 65 درمجموع 56 بار مورد حمله وحشيانه دشمن بعثي قرار گرفت .  در حمله هوايي سوم بهمن   1364 دونفر از مردان بزرگ اين صنعت درحالي كه درتأسيسات مشغول انجام وظيفه بودند، به شهادت رسيدند. شهيد موسي ولي پور و عبدالكريم گرجي زاده دراين روز در تأسيسات عملياتي گوره كه قلب صادراتي ايران به شمار مي رود، به شهادت رسيدند تا نامشان براي هميشه در تاريخ اين صنعت باقي بماند .
آرام باش ، دستگيره همين جاست!
سال 64 بود که براي خدمت سربازي رفتم کرمانشاه. بعدش منتقلم کردند باختران. آن وقتها هواپيماها مرتب ميآمدند و آنجا را بمباران ميکردند. خيلي از هم خدمتيهايم آنجا شهيد شدند. محل خدمت من در ساختماني بود که به دادگاه معروف بود. در واقع دفتر قضايي پادگان پشتيباني منطقه باختران بود. آن روز در آن ساختمان من و يکي از هم خدمتيهايم به نام  عبدالقادري آنجا بوديم که خدابيامرزدش، شهيد شد. من رفته بودم آبدارخانه که يکهو بمباران شروع شد. در آبدارخانه هم بسته شد. هر کاري ميکردم، در باز نميشد. اصلا در دستگيره نداشت تا باز شود. بشدت هم ترسيده بودم. توي آن لحظه تنها چهره بچههايي که توي اين بمبارانها به شهادت رسيده بودند، ميآمد جلوي چشمم. آنجا هم طبقه دوم بود و راه فراري نداشت. همين طور داشتم به در و ديوار چنگ ميزدم و داد ميزدم عبدالقادري، عبدالقادري که يک لحظه با لهجه عربي گفت «ها» و رفت. بنده خدا ترسيده بود. چون داشتند ساختمان را بمباران ميکردند. بالاي آبدارخانه يک پنچره کوچک بود. ميخواستم از آن بپرم بيرون، ولي فايدهاي نداشت؛ چون اگر از آن ارتفاع ميپريدم، حتما ميمردم. بعد براي يک لحظه احساس کردم کسي دارد با من صحبت ميکند. گفت: «نترس، يک کمي خونسرد باش، دستگيره هست، خوب نگاه کن.» يک مقداري آرام شدم و تمرکز کردم. آنجا را نگاه کردم و ديدم بله، يک دستگيره هست که افتاده زمين. دستگيره را برداشتم. در را باز کرده و فرار کردم. تا اين که رسيدم به يک در شيشهاي، چون سالن بود. آن در هم قفل بود. ديگر وقت را از دست ندادم و خودم را از بين شيشهها پرت کردم بيرون و رفتم پايين. توي باختران موقعي که بمباران ميشد، يک پلي بود که سريع ميرفتيم زير آن و توي قايق مينشستيم. بسرعت خودم را رساندم به آن پل، نفس نفس ميزدم. يک درجهداري آنجا بود، گفت: چته؟ گفتم: «من اين طوري گير کردم توي ساختمان و يک همچنين مسالهاي برايم پيش آمده.» خلاصه با من صحبت و آرامم کرد. بعد فهميدم که عبدالقادري در همان بمباران شهيد شده بود.
برگرفته از کتاب: روزهايي که ميروند، مرداني که ميمانند، عبدالامير شريفي،  روابط عمومي شرکت بهرهبرداري نفت و گاز مارون

مباني، تعاريف و استانداردهاي مديريت داراييها
مديريت داراييها به مجموعهاي از فرايندهاي روشمند نگهداري، بهکارگيري  و توسعه کليه داراييهاي يک شرکت اطلاق ميشود که در نهايت کل مجموعه را از نظر اقتصادي بهينه ميکند. در اين چارچوب، روشهاي مهندسي با تجربيات و تئوريهاي اقتصادي ترکيب ميشوند و ابزاري را به وجود ميآورند که به صورت منظم و با روندي منطقي، در مسير تصميمگيريهاي فعلي و بعدي به کار برده ميشوند. هدف از اين کار به صورت ساده، افزايش سود و منفعت يک مجموعه به منظور پيشبرد اهداف تعريف براي آن، براساس امکانات و منابع موجود است. اين روش، ارزيابيهاي اقتصادي درهر دو سطح سرمايهگذاريهاي پروژهاي و شبکهاي و نيز سيستمي را با هم ترکيب ميکند. اطلاعات به دست آمده از اين روش، به تصميمگيري براي سرمايهگذاريهاي سودده اقتصادي کمک ميکند. در يک نگاه کلي، مديريت داراييها و سرمايه، پايه مطمئن و محکمي را براي نظارت بر سيستم، بهينهسازي، توسعه و جايگزين کردن داراييها از طريق مديريت اقتصادي، برنامهريزي و چگونگي تخصيص منابع ايجاد ميکند. در اين ميان تمامي فعاليتهاي عملياتي، توسعهاي و نگهداري از طريق روش مديريت داراييها قابل بررسي است.
مديريت سرمايه و داراييها داراي خصوصياتي از قبيل مشتري مداري، هدفمندي، سيستماتيک بودن، انعطافپذيري، در دسترس بودن و دربرگيرنده اهداف طولاني مدت است. علاوه بر اين، هر گونه مديريت دارايي بايد براساس ويژگيهاي همان محيط کاري انجام شود. براي عملي کردن اين روش مديريت، در ابتدا لازم است تا اهداف به صورت مشخص تعريف شوند.
برگرفته از کتاب: مديريت دارايي در شرکتهاي بالادستي نفت و گاز، موسسه مطالعات بينالمللي انرژي، دکتر تورج دهقاني
 


رفع سوءتفاهم
در بهار 1327 به استخدام شرکت نفت درآمد و به اداره انتشارات آبادان رفت. در نشريات «خبرهاي روز» و «اخبار هفته» که در اداره انتشارات آبادان چاپ ميشد، به تدوين مطالب ادبي، تفريحي و موضوعاتي چون روحيه ايرانيان و ايستادگي در برابر اجانب پرداخت. ابوالقاسم حالت در يکي از خاطرات خود از آن دوران چنين نقل ميکند: «... چند ماهي از استخدام من نگذشته بود که نفت ملي شد و مطبوعات، مطالب تندي درباره شرکت نفت نوشتند. روزي رئيس اداره مرا خواست و پيشنهاد کرد که با هم قدم بزنيم. سر صحبت را باز کرد و گفت که از چون مني که باتجربهام و مدتي هم در خارج بودهام، بعضي کارها بعيد است. بيخبر از همه جا علت اين گفتوگو را جويا شدم. گفت که اگر هم انتقادي نسبت به شرکت نفت دارم، بهتر است که با اسم مستعار چاپ کنم و امضاي خودم را پاي آن مطلب نگذارم. وقتي حيرت مرا ديد، هفتهنامهاي به نام «انسان آزاد» را نشانم داد. در آنجا شعري از من چاپ شده بود که مطلع آن چنين بود:
پيش ارباب خري رفته و نوکر شدهام
چه خرم من که خر يک خر ديگر شدهام
در وضعيت ناجوري گير کرده بودم. ناگهان فکري به خاطرم رسيد و پرسيدم: «اينجا کتابخانه هست؟» پاسخ داد: «بله، چند تا هم داريم.» با ماشين به نزديکترين کتابخانه رفتم. کتابدار مرا شناخت و احترام کرد.
از آنجا مجموعه «فکاهيات حالت» را به امانت گرفت و پيش رئيس برگشتم. کتاب را به او نشان دادم. گفتم که آن هفتهنامه، شعر را از اين کتاب – که 2 سال پيش چاپ شده–برگزيده و چاپ کرده است و تاريخ سرايش آن هم 4 سال پيش است. به اين ترتيب سوء تفاهم پيش آمده رفع شد.
برگرفته از کتاب نامآوران عرصه قلم در صنعت نفت ايران، نفت و قلم، احمد راسخي لنگرودي

 

قير در عصر باستان
بنا به کاوشهاي باستانشناسان  در عراق از چهارهزار سال پيش از ميلاد ملات قير در ساختمانها به کار ميرفته است. کاوشهاي باستانشناسان حکايت از آن ميکند که اقوام باستاني خاورميانه، بويژه سومريان بين شش تا پنج هزار سال پيش با استفاده از قير براي محکم کردن ابنيه آشنا بوده و به جاي ملاط بين سنگها و آجرها قير را به کار ميبردهاند.
سومريها استادان استفاده از قير بودند. آنها براي چسباندن قطعات جواهر به هم از قير استفاده ميکردند. دسته چاقو و امثال آن را با قير محکم ميکردند و ظروف سفالين و کشتيها را با قير مياندودند تا آب در آن نفوذ نکند.
هردوت ابوالمورخان مينويسد که سنگ فرش کف باغهاي معلق بختالنصر، امپراتور باستاني بابل با قير بندکشي شده بود. مردم بابل استخرها و راههاي آب و سدهاي خود را با قير بندکشي ميکردند تا آب به آنها آسيب نرساند.
مورخان نوشتهاند در بابل جادهها را آجر فرش ميکردند و با قير بندکشي ميکردند تا تحمل عبور ارابهها و گاريهاي سنگين را داشته باشد. از نوشته هرودوت در کتاب تاريخها (تواريخ) به روشني برميآيد که قير داغ در ساختن برج و باروي مستحکم بابل نقش مهمي داشته است.
«اين شهر به وسيله خندق بزرگ پرآبي احاطه شده، در داخل محدوده خندقها، حصاري به پهناي پنجاه ذراع و به ارتفاع بيست و دو ذراع شاهي برپا شده است. اکنون بايد توضيح بدهم با خاک اين خندقها چه کردهاند و برج و باروهاي شهر چگونه ساخته شده است. در حيني که اقدام به کندن خندق کرده بودند، خاک آن را به صورت خشت خام درميآوردند و همين که به اندازه کافي فراهم ميآمد، آن را در کوره پخته به صورت آجر درميآوردند و قير داغ را به صورت ملاط به کار ميبردند.»
برگرفته از کتاب: خون خاک، جلد اول، دارسي و نفت ايران، خسرو معتضد