وحدت اجتماعی از منظر قرآن کریم

وحدت و یگانگی اجتماعی از مهم ترین ایده ها و آرزوهایی است که انسان ها در جست وجوی آن برآمدند و از ﻫﻤﺎن ﺑﺪو ﻇﻬﻮر اﺳﻼم نیز ﺑﺎ ﺗﮑﯿﻪ ﺑﺮ ﺗﻌﺎﻟﯿﻢ روح بخش آﺳﻤﺎﻧﯽ ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ(ص) ﺑﻮده اﺳﺖ. قرآن کریم نیز در زمینه این مهم ارشادها و دستورهای متعددی را در خود جای داده است. در مطلب پیش رو کوشیده ایم تا شاخصه ها و مولفه های وحدت اجتماعی را در آیات نازل شده از سوی خداوند به پیامبر گرامی اسلام(ص) دنبال کنیم.

از بررسی کتاب آسمانی دین مبین اسلام چنین به نظر می رسد که توجه به نقاط مشترک، چنگ زدن به ریسمان الهی، مراجعه به سنت پیامبر(ص)، مراجعه به اهل بیت(ع) و امر به معروف و نهی از منکر؛ راهکارهای ایجاد وحدت است. رسیدن به اتحاد اجتماعی آثار و نتایج ثمربخشی، همچون: امنیت و آرامش، برچیده شدن سلطه بیگانگان و استعمارگران، حفظ استواری و استحکام را به دنبال خواهد داشت.

 الف) راهکارهای اتحاد از منظر قرآن

قرآن کریم برای برقراری یگانگی اجتماعی و حفظ آن، راهکارهای گوناگونی را پیش بینی کرده که بخشی از آن، جنبه پیشگیری از تفرقه و بخشی دیگر به درمان آن ناظر است.

 1- توجه به نقاط مشترک

انسان هایی که از سوی قرآن کریم به یگانگی و وحدت دعوت شده اند، دارای نقاط مشترکی با یکدیگر هستند. اشاره به این نقاط مشترک و عدم تفاوت میان انسان ها به دلیل این است که یگانگی میان انسان‎ها و وحدت میان آنها روشن شود. خداوند در آیه پنجم سوره حج در ارتباط با منشا آفرینش انسان به عنوان اولین نقطه اشتراک می فرماید: «ما شما را از خاک آفریدیم».

در آیه سیزدهم سوره حجرات نیز ضمن اشاره به منشا آفرینش تفاوت ها را برای شناسایی دانسته، می فرماید: «ای مردم، بی تردید ما همه [افراد نوع] شما را از یک مرد و زن [آدم و حوا] آفریدیم و یا هر فرد شما را از یک پدر و مادر خلق کردیم». آیه شریفه فوق، روشن کننده این مطلب است که نژاد، رنگ، حسب و نسب، عرب و عجم بودن سبب امتیاز و تفاخر انسان ها نیستند؛ زیرا همه به یک پدر و مادر بازمی گردند. تفاوت ها و افتراقات قبیله ای نیز برای شناسایی افراد است تا یکدیگر را بشناسند، اگر شناسایی نباشد بندهای جامعه از هم می گسلد. بنابراین بازگشت انسان ها به یک زن و مرد می تواند راهکاری برای وحدت افراد باشد، تا آنها بتوانند با استفاده از همین گذشته خویش به یگانگی برسند. قرآن کریم در آیه 64 سوره آل عمران، اهل کتاب را به نقاط مشترک فراخوانده می فرماید: «بگو: ای اهل کتاب، بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است [انبیا و کتاب های آسمانی بر آن متفقند] گرد آییم و آن اینکه جز خدا را نپرستیم و...».

 2-چنگ زدن به ریسمان الهی

قرآن کریم در صریح ترین آیه خود یعنی در آیه صد و سه سوره آل عمران در زمینه دعوت به اتحاد، همه مؤمنان را به چنگ زدن به ریسمان الهی و پرهیز از تفرقه خوانده است:«و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید». در اینکه مقصود از ریسمان الهی چیست، مفسران اختلاف دارند؛ قرآن، کتاب و سنت، دین الهی، اطاعت خداوند، توحید خالص، ولایت اهل بیت(ع) و جماعت، وجوهی است که در تفسیر آن گفته شده است. برخی نیز مفهوم حبل الله را شامل همه این معانی دانسته اند. با مراجعه به متون تفسیری و همچنین احادیث که از منابع تفسیر قرآن کریم هستند؛ به نظر می رسد که نزدیک ترین تفسیر برای این واژه، «قرآن» است. چنانکه در روایتی از رسول اکرم، قرآن، ریسمان الهی کشیده شده، میان آسمان و زمین معرفی شده است.

علاوه بر حدیث فوق، قرآن کریم در آیه 59 سوره نساء از مومنان خواسته است تا در اختلافات خویش، به خداوند و رجوع کنند: «هرگاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داورى بطلبید)». رجوع الی الله در کلام حضرت امیر(ع) به رجوع به قرآن تفسیر شده است: «رجوع به خداوند تبارک و تعالی به این است که طبق کلام او و کتاب او حکم نماییم». بنابراین، قرآن کریم افزون بر آنکه می تواند در نقش محور یگانگی، ایجادکننده آن باشد، می تواند در رویکرد  حل اختلافات، یگانگی پیشین را نیز اعاده کند.

 3-مراجعه به سنت پیامبر(ص)

پیامبر(ص) خود می تواند برطرف کننده منازعات و مشاجرات باشد و بدین سبب پذیرش داوری وی مورد تاکید قرآن است؛ و سنت حضرت به صورت شارح قرآن می تواند ابهامات و اشتباهات در فهم قرآن را که خود ممکن است زمینه ساز پراکندگی باشد، برطرف کند. نمونه ای از این دسته از اقدامات در سیره امام علی(ع) در برخورد با خوارج روشن است؛ ایشان در نامه خویش خطاب به عبدالله ابن عباس که در نهج البلاغه با نام «نامه 77» آورده شده است؛ این چنین می فرمایند: «به قرآن با خوارج به جدل مپرداز، زیرا قرآن دارای دیدگاه کلی بوده، و تفسیرهای گوناگونی دارد، تو چیزی می گویی و آنها چیز دیگر، لیکن با سنت پیامبر(ص) با آنان به بحث و گفت وگو بپرداز که در برابر آن راهی جز پذیرش ندارند».

 4-مراجعه به اهل بیت(ع)

یکی از عوامل معرفی اهل بیت(ع) در جایگاه ثقل اصغر در روایت ثقلین از سوی پیامبر(ص)، نقش موثر آنان در ایجاد و حفظ یگانگی بوده است. هشام بن حکم در حضور امام صادق(ع) در مناظره ای با مرد شامی، ضرورت وجود امام را بر اساس ناکافی بودن قرآن و سنت در رفع اختلاف ثابت کرد و امام را تنها مرجع مناسب برای برقراری وحدت میان مردم معرفی کرد این روایت را از کتاب کلی می خوانیم. مرد شامی در مناظره با هشام بن حکم درباره اطاعت از اولی الامر گفت: پروردگار نسبت به مخلوقش خیراندیش تر است؛ پس از او رسول خدا(ص) است. هشام در این لحظه از آن مرد شامی پرسید: بعد از رسول خدا(ص) کیست؟ مرد شامی در جواب گفت: قرآن و سنت است. هشام گفت: قرآن و سنت برای رفع اختلاف امروز ما سودمند است؟ شامی: آری. هشام: پس چرا من و تو اختلاف کردیم و برای مخالفتی که با تو داریم از شام به اینجا آمدی! شامی خاموش ماند، امام صادق(ع) به او گفت چرا سخن نمی گویی، شامی گفت: اگر بگویم قرآن و سنت از ما رفع اختلاف می کنند، باطل گفته ام زیرا عبارات کتاب و سنت معانی مختلفی را متحمل است و اگر بگویم اختلاف داریم و هر یک از ما مدعی حق هستیم، قرآن و سنت به ما سودی ندهند؛ ولی همین استدلال بر له من و علیه هشام است. حضرت فرمود: از او بپرس. شامی پرسید: چه کسی به مخلوق خیراندیش تر است: پروردگارشان یا خودشان! هشام: پروردگارشان از خودشان خیراندیش تر است. شامی: آیا پروردگار شخصی را به پا داشته است که ایشان را متحد کند و ناهمواری شان را هموار سازد و حق و باطل را به ایشان بازگوید؟ هشام: در زمان رسول خدا یا امروز؟ شامی: در زمان رسول خدا(ص) که خود آن حضرت بود، امروز کیست؟ هشام: همین شخصی که بر مسند نشسته - اشاره به امام صادق(ع) کرد - و از اطراف جهان به سویش رهسپار گردند. شامی: من چگونه می توانم این را بفهمم؟ هشام: هرچه خواهی از او بپرس».

 5-امر به معروف و نهی از منکر

پس از اینکه در قرآن کریم مسلمانان به چنگ زدن به ریسمان الهی و پرهیز از تفرقه فراخوانده شده اند؛ در آیه 104 سوره آل عمران از مسلمانان درخواست می شود که به انجام امر به معروف و نهی از منکر قیام کنند: «باید برخی از شما مسلمانان، خلق را به خیر و صلاح دعوت کنند و امر به نیکوکاری و نهی از بدکاری کنند، اینها (که واسطه هدایت خلق هستند) رستگار خواهند بود». این امر نشان می دهد که امر به معروف و نهی از منکر، نقش ویژه ای در برقراری اتحاد و نیز جلوگیری از تفرقه ایفا می کند. آیت الله مکارم شیرازی در فرازی از تفسیر این آیه می نویسند: «امر به معروف و نهی از منکر، پوششی اجتماعی برای محافظت جمعیت است، زیرا اگر مسئله امر به معروف و نهی از منکر در میان نباشد عوامل مختلفی که دشمن بقای «وحدت اجتماعی» هستند، همچون موریانه از درون، ریشه های اجتماع را می خورند و آن را از هم متلاشی می سازند، بنابراین حفظ وحدت اجتماعی بدون نظارت عمومی ممکن نیست».

 ب) آثار و نتایج اتحاد از منظر قرآن کریم

1-امنیت و آرامش

مهم ترین دستاورد اتحاد اجتماعی و سایر انواع اتحاد؛ حفظ صلح، آرامش و امنیت و دور ماندن از جنگ و خون ریزی و جدایی است؛ زیرا اتحاد، حس نوع دوستی و همکاری متقابل را تقویت می کند و همه فتنه های اجتماعی را که از برتری جویی نژادی ناشی است، از بین می برد؛ چنانکه اتحاد پیروان ادیان آسمانی، از تنش میان آنان کاسته و اتحاد میان مومنان، زمینه درگیری را مرتفع می سازد و یگانگی در نهاد خانواده مانع از طلاق و قطع پیوند خویشاوندی می شود. قرآن از تفرقه، به کرانه گودال آتش جنگ یاد کرده که اتحاد، خطر فرو افتادن در چنین گودالی را برطرف می سازد: «در پرتگاه آتش بودید، خدا شما را نجات داد...».

 2-برچیده شدن سلطه بیگانگان و استعمارگران

به استناد آیه چهارم سوره قصص که می فرماید: «همانا فرعون در زمین(مصر) تکبر و گردنکشی آغاز کرد و میان اهل آن سرزمین تفرقه و اختلاف افکند، طایفه ای از آنها (بنی اسرائیل) را سخت ضعیف و ذلیل می کرد، پسرانشان را می کشت (که مبادا به ظهور موسی قدرت یابند) و زنانشان را زنده می گذاشت (که به خدمت بپردازند). همانا فرعون مردی بسیار مفسد و بداندیش بود»؛ فرعون از اهرم تفرقه بنی اسرائیل برای استضعاف و بهره کشی از آنان استفاده کرده است. مفهوم آیه این است که در سایه اتحاد بنی اسرائیل، استثمار آنان ممکن نبوده است.

 3-حفظ استواری و استحکام

قرآن، منازعه را باعث ایجاد سستی در صف مسلمانان می داند و در آیه 46 سوره انفال می فرماید: «و همه پیرو فرمان خدا و رسول باشید و هرگز راه اختلاف و تنازع نپویید که در اثر تفرقه ترسناک و ضعیف شده و قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد، بلکه همه باید یکدل، پایدار و صبور باشید، که خدا همیشه با صابران است». از مفهوم آیه برمی آید که اتحاد، باعث استواری و استحکام صفوف مسلمانان در برابر دشمنان می شود؛ چنانکه در جای دیگر، مومنانی را که در کنار یکدیگر صف تشکیل داده، بسان بنیان مرصوص در راه خدا به نبرد می پردازند، ستوده است.

 

خطرات و موانع پیش روی وحدت اسلامی از

منظر مقام معظم رهبری

کج فهمی و بی اطلاعی؛ مانع اتحاد

انسجام اسلامی در یک وجه، خود ناظر به همه دنیای اسلامی است باید با هم منسجم باشند، باید به یکدیگر کمک کنند؛ هم دولت های اسلامی، هم ملت های اسلامی و دولت های اسلامی در استفاده از ظرفیت ملت های اسلامی برای ایجاد این وحدت بزرگ، می توانند سهم و نقش داشته باشند. چیزهایی مانع از اتحاد می شود. عمده آنها بعضا کج فهمی ها و بی اطلاعی هاست؛ از حال هم خبر نداریم؛ درباره هم توهمات می کنیم؛ درباره عقاید هم، درباره تفکرات یکدیگر دچار اشتباه می شویم؛ شیعه درباره سنی، سنی درباره شیعه؛ فلان ملت مسلمان درباره آن ملت دیگر، درباره همسایه اش؛ سوءتفاهم ها که دشمنان هم بشدت بر این سوءتفاهم ها دامن می زنند. افرادی هم متاسفانه بر اثر همین سوء فهم، سوء تحلیل و ندیدن نقشه کلی دشمن، بازیچه دشمن می شوند و دشمن از آنها استفاده می کند. گاهی یک انگیزه خیلی کوچک، انسانی را وادار می کند حرفی بزند، موضعی بگیرد، کاری بکند که دشمن در نقشه کلی خود از آن حرف استفاده می کند و شکاف را بین برادران زیاد می کند.

* بیانات در دیدار کارگزاران نظام در تاریخ 17/۰۱/1386

 

عوامانه شدن اختلافات مذهبی؛ عامل درگیری و خشونت اختلاف بین طرفداران دو عقیده بر اثر تعصبات، یک امری است که هست و طبیعی است و مخصوص شیعه و سنی هم نیست. بین فِرَق شیعه، خودشان؛ بین فِرَق سنی، خودشان؛ در طول زمان از این اختلافات وجود داشته است. تاریخ را نگاه کنید، می بینید هم بین فرق فقهی و اصولی اهل تسنن - مثل اشاعره و معتزله، مثل حنابله و احناف و شافعیه و اینها - هم بین فرق مختلف شیعه، بین خودشان، اختلافاتی وجود داشته است. این اختلافات وقتی به سطوح پایین - مردم عامی - می رسد، به جاهای تند و خطرناکی هم می رسد؛ دست به گریبان می شوند.

 علما می نشینند با هم حرف می زنند و بحث می کنند؛ لیکن وقتی نوبت به کسانی رسید که سلاح علمی ندارند، از سلاح احساسات و مشت و سلاح مادی استفاده می کنند که این خطرناک است. در دنیا این همیشه بوده، همیشه هم مومنین و خیرخواهان سعی می کردند که مانع بشوند؛ علما و زبدگان، تلاششان این بوده است که نگذارند سطوح غیرعلمی کارشان به درگیری برسد؛ لیکن از یک دوره ای به این طرف، یک عامل دیگری هم وارد ماجرا شد و آن «استعمار» بود. نمی خواهیم بگوییم اختلاف شیعه و سنی همیشه مربوط به استعمار بوده؛ نه، احساسات خودشان هم دخیل بوده؛ بعضی از جهالت ها، بعضی از تعصب ها، بعضی از احساسات، بعضی از کج فهمی ها دخالت داشته؛ لیکن وقتی استعمار وارد شد، از این سلاح حداکثر استفاده را کرد.

* بیانات در دیدار شرکت کنندگان در هم اندیشی علمای اهل تسنن و تشیع در تاریخ 25/۱۰/۱۳۸۵