شخصیت های مرتبط با نفت  در تاریخ  معاصر  ایران

از پشت کردن به مصدق تا استقبال از   مطالب نفتی

 

علي بهرامي    تاريخ نفت در ايران حوزه هاي بسيار وسيعي را شامل مي شود. نفت ايران فقط مهندسي، شيمي و پليمر نيست. نفت براي ايران يعني جامعه، فرهنگ، اقتصاد، هنر، شعر و... اين سوخت فسيلي جان مايه بسياري از تحولات تاريخي است و اغراق نيست، اگر بگوييم تاريخ معاصر ايران، بدون نفت هرگز قابليت شناخت دقيق ندارد. شايد سوخت، بسياري از ماجراهاي تاريخي را نفت تامين کند. از مشروطه تا پهلوي، به تحولات تاريخي که بنگريم، حتما ردپاي نفت را خواهيم ديد. جايي پررنگ و جايي کمرنگ؛ اما به هر حال حضور نفت در تاريخ معاصر ايران، سنگيني مي کند. اين حضور تاريخي به مدد شخصيت هايي رقم خورده که تحولات تاريخي، بدون وجود و کنش هاي آنها امکان نداشته است. در دو شماره گذشته، تلاش کرديم نيم نگاهي به شخصيت هايي بيندازيم که در تاريخ نفت ايران بسيار تاثيرگذار بوده اند؛ اما به سبب کمتر پرداختن رسانه ها به آنها کمي مغفول مانده اند. از دکتر مصدق، آيت الله کاشاني و... برخي شخصيت هاي ديگر گذشته ايم، ضمن اينکه منکر نقش تاريخي شان نمي شويم؛ اما تلاش کرديم کساني را معرفي کنيم که احتمالا کمتر معرف مخاطبان «مشعل» هستند. اينک بخش پنجم از اين سلسله مطالب را با هم
 مي خوانيم.

پشت کردن به مصدق

احمد وثوق سال 1278 خورشیدی در تهران متولد شد اما اصالتی آشتیانی داشت. وقتی جنگ جهانی اول شروع شد او اندکی درس نظامی خواند و البته اندکی نیز به علوم سیاسی پرداخت اما بالاخره به اروپا رفت و در رشته ادبیات فارغ التحصیل شد. مدتی نیز در فرانسه حقوق خواند اما بالاخره راهی آلمان شد تا در رشته شیمی ادامه تحصیل دهد. در آلمان بود که به رشته های نظامی علاقه پیدا کرد. دوباره به فرانسه رفت و در رشته های نظامی مدرک گرفت. احمد وثوق سال 1314خورشیدی به دانشگاه جنگ در تهران رفت و تحصیلات نظامی خود را ادامه داد. او اندک اندک مدارج عالی نظامی را طی کرد و به مقاماتی چون فرماندهی مرکز تعلیماتی آمادگاه، فرماندهی لشکر شرق، معاونت و فرماندهی دانشگاه جنگ و... رسید.  اما زمانی پای وثوق به تاریخ صنعت نفت ایران باز شد که به معاونت پارلمانی وزارت جنگ در کابینه اول دکتر مصدق رسید. کم کم مصدق به او اعتماد بسیار زیادی کرد و باوجود مخالفت های دوستانش چون آیت الله کاشانی، احمد وثوق را به فرماندهی ژاندارمری کل کشور منصوب کرد. انتصاب وثوق به چنین مقام هایی در دولت دکتر مصدق سر و صداهای بسیار زیادی به پا کرد. نکته قابل توجه آن است که زمانی که وثوق عهده دار معاونت وزارت دفاع ملی بود، طی سفری به پاریس برای معالجه و استراحت با نماینده یکی از معتبرترین شرکت های نفتی جهان ملاقات کرد. او واسطه شد تا پیشنهاد نفتی آنها را به گوش دکتر مصدق برساند. احمد وثوق در کابینه های بعد از سقوط دولت دکتر مصدق نیز حضور داشت چرا که در جریان کوتای 28 مرداد به دکتر مصدق پشت کرد و جانب کودتاگران را گرفت. او سال های پیش از مرگ اش کتاب خواندنی «خاطراتی از پنجاه سال تاریخ معاصر» را نوشته است. احمد وثوق سال 1354 خورشیدی در تهران فوت کرد. 

حضور در خلع ید

مهدی بازرگان سال 1286 خورشیدی یعنی یک سال پس از امضای فرمان مشروطه در تهران متولد شد.  او از اولین گروهی از دانشجویان بود که به خارج از کشور اعزام شدند.

بازرگان به نانت فرانسه رفت و در نهایت مدرک مهندسی معدن گرفت. به تدریس در دانشگاه تهران مشغول شد و بر اساس علایق سیاسی و اعتقادی اش، کتاب ها و مقاله های متعددی نوشت. او هم زمان با تدریس در دانشگاه، ابتدا به راه آهن رفت و پس از آن در بانک ملی مشغول شد. به مدت شش سال نیز ریاست دانشکده فنی دانشگاه تهران را بر عهده داشت.

 شاید بتوان گفتن پای بازرگان وقتی به تاریخ صنعت نفت باز شد که با دکتر مصدق همکاری تنگاتنگی را آغاز کرد. او از سال 1326 تا 1330 خورشیدی با دکتر مصدق همکاری می کرد و بالاخره در دوره نخست وزیری او به عنوان نخستین مدیر شرکت ملی نفت ایران منصوب شد. او عضو هیئت خلع ید از شرکت نفت انگلیس شد و در تاریخی ترین لحظه در نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران، حضوری بسیار پررنگ داشت. بعدها به قرارداد نفت کنسرسیوم اعتراض کرد. مبارزات او سال ها در لوای جبهه ملی و بعدها نهضت آزادی ادامه داشت تا اینکه پس از انقلاب اسلامی با حکم امام خمینی (ره) دولت موقت را شکل داد و اندکی بعد استعفا کرد. او در سال 1373 درگذشته است.

یک خودکشی عجیب

عبدالحسین حجازی سال ۱۲۸۳ خورشیدی متولد شد. به دانشگاه افسری رفت و برای ادامه تحصیلات اش عازم فرانسه شد. پس از بازگشت از فرانسه مناصب زیادی گرفت. ابتدا فرمانداری نظامی خوزستان و تهران و بعدها ریاست شهربانی کل را به دست آورد. مدتی نیز سفیر ایران در پاکستان شد و همچنین فرماندهی نیروی زمینی و ریاست ستاد بزرگ ارتش داران را نیز از آن خود کرد. پای حجازی وقتی به تاریخ صنعت نفت ایران باز شد که در سال 1323 خورشیدی هنگامی که فرماندار نظامی خوزستان بود با اعتصاب های کارگران شرکت ملی نفت مواجه شد. او در مقابله با اعتصاب های نفتی ها خود مختار عمل کرد و حتی به معاون نخست وزیر هم پاسخگو نبود تا اینکه اعتصاب ها را سرکوب کرد و بعد از انجام این ماموریت به تهران بازگشت و در دانشگاه جنگ به تدریس مشغول شد. با آمدن دکتر مصدق به دلیل همین رفتارش شغل خود را از دست داد و بازداشت شد اما پس از برکناری مصدق و وقوع کودتای 28 مرداد 1332 دوباره به قدرت بازگشت. او که به خدمت بی چون و چرایش به پهلوی دوم ادامه می داد، به بیماری آلزایمر دچار شد. با این بیماری از ارج و قربش کاسته شد و در دربار جایگاهش را از دست داد. آلزایمر و افسردگی سرانجام موجب شد که حجازی در سال 1348 خورشیدی دست به خودکشی بزند و پرونده زندگی اش را به دست خودش ببندد.

استقبال از مطالب نفتی

حبیب یغمائی، در منطقه«خور و بیابانک» در استان اصفهان و در سال 1280 خورشیدی به دنیا آمد. ده ساله بود که به تهران آمد و در دوازده سالگی به عضویت انجمن ادبی ایران درآمد. خیلی زود معلمی را شروع کرد و نظرش به سوی روزنامه نگاری جلب شد. حضور او در تهران و فعالیت های ادبی اش، هم زمان شد با کودتای اسفند 1299 خورشیدی و قدرت گرفتن پهلوی اول. او با سفارش ملک الشعرای بهار شغل به دست آورد و از جمله یاران فرخی یزدی شد و در تهیه روزنامه طوفان با او همکاری تنگاتنگی داشت. با تثبیت قدرت پهلوی اول، روزنامه «طوفان» تعطیل شد و فرخی یزدی به زندان افتاد. همین اتفاق باعث شد که فعالیت های ادبی یغمایی بر فعالیت های سیاسی اش بچربد و چند مدت با فروغی در جهت تصحیح کلیات سعدی همکاری کند. پس از شهریور 1320 خورشیدی یغمایی دوباره پای در سیاست گذاشت. او با سرکار آمدن دولت مصدق همکاری اش را با وزارت فرهنگ آن زمان آغاز کرد و در همین زمینه مجله «یغما» را منتشر ساخت. بیشترین دغدغه یغمایی در این مجله، توجه به تاریخ ایران و زبان فارسی بود. از همین مجله و در ستایش سیاست های نفتی دکتر مصدق بود که پای حبیب یغمایی را به تاریخ صنعت نفت ایران باز کرد. مجله او مطالب بسیار زیادی در دفاع از دکتر مصدق و ملی شدن صنعت نفت منتشر کرده است که در آرشیو این نشریه سی ساله موجود است. او به نویسندگان و کارشناسان مسائل نفت پیشنهاد می داد که مقاله هایی درباب نفت و نهضت ملی شدن آن نوشته تا در «یغما» منتشر کند. حبیب یغمایی در اردیبهشت سال 1363 خورشیدی در تهران درگذشت و پیکرش برای دفن به وصیت خود وی به خور و بیابانک رفت.

لایحه نفت شمال

محمود جم  درسال 1259 خورشیدی در تبریز متولد شد اما اصالتی کرمانی داشت. خیلی زود زبان فرانسه را آموخت و در آموزش این زبان به دیگران فعالیت کرد. جم سال 1288 خورشیدی به تهران آمد و مترجم اداره گمرک شد. او مشاغل زیادی به دست آورد تا اینکه خزانه دار کل کشور شد. محمود جم از موافقان قرارداد 1919 بود و همین مسئله او را انگلوفیل( حامی سیاست های انگلیس) نشان می داد. او تا پیش از کودتای اسفند 1299 خورشیدی خزانه دار کل کشور بود و البته از همراهان کودتا نیز شد تا اینکه به سمت وزارت خارجه ایران منصوب شد. جم حکم ریگ کف رودخانه را داشت و در تمام دوران حکومت پهلوی اول همواره یکی از پست های مهم دولت او را عهده دار بود. او نه مانند تیمورتاش و نه مانند داور و... هیچگاه مورد خشم و غضب پهلوی اول قرار نگرفت و همیشه دارای مناصب سیاسی بسیار بالایی بود.  او از سال 1314 تا 1318 خورشیدی نخست وزیری را به دست آورد. بعد از کابینه مهدیقلی خان مخبرالسلطنه هدایت از سال 1306 تا 1312، که طولانی ترین دوره نخست وزیری در زمان رضاشاه بود، نخست وزیری جم از نظر طول دوره نخست وزیری در مرتبه دوم قرار می گیرد که از سال 1314 تا 1318 بود. در همین دوران بود که پای او به تاریخ صنعت نفت ایران باز شد. او لایحه اعطای استخراج نفت شمال شرق و شرق ایران به دو کمپانی آمریکایی بود را ارائه داد. لایحه ای که جنجال های بسیار زیادی در کشور به پا کرد و اگر چه نهایتا با ماجراهایی بسیار پیچیده لغو شد اما نقطه عطف مهمی در تاریخ صنعت نفت در ایران به حساب می آمد و منشاء تحولات زیادی در کشور شد. برخی محققان او را یک مسلوب الاراده برابر پهلوی اول می دانند اما به هر حال محمود جم هر چه بود اثرگذاری بسیار زیادی در تحولات تاریخ معاصر ایران و صنعت نفت گذاشت. جم در سال 1348 خورشیدی در تهران فوت کرد.