عید تجدید بیعت نگاهي به مفهوم غايب بودن امام زمان (عج)

نهم ربيع الاول، سالروز آغاز امامت امام زمان(عج) و روز تجديد ميثاق با آن امام همام و آخرين ذخيره الهي است. شايسته است عاشقان و منتظران در اين روز بيش از گذشته به امام زمان(عج) توجه کنند؛ چرا كه نهم ربيع الاول، در امتداد غدير و بلكه خود، غديري ديگر است. در اين مجال مروري بر مفهوم غيبت امام زمان(عج) و وظايف منتظران آن حضرت خواهيم داشت.

مفهوم غايب بودن امام به اين معنا نيست که وجود ناپيدا و رؤيايي دارد، بلکه آن حضرت مانند ساير انسان ها از يک زندگي طبيعي، عيني و خارجي برخوردارند، به طوري که در ميان مردم و در دل جامعه رفت و آمد دارند و گفتار مردم را مي شنوند و بر اجتماعات آنها وارد مي شوند و سلام مي کنند. ايشان مردم را مي بينند، اما اين مردمند که نمي توانند جمال مبارک آن حضرت را ببينند. به عبارت ديگر هر چند حضرت مهدي (عج) ظهور ندارند، اما حضور دارند. به ديگر معنا اين مردمند که از امام خويش غايبند. چنانکه مولاي متقيان امام علي (ع) در اين باره مي فرمايد: هنگامي که امام غايب از نسل من، از ديده ها پنهان شود و مردم با غيبت او از حدود شروع بيرون روند و توده مردم خيال کنند که حجت خدا از بين رفته و امامت باطل شده است! سوگند به خداي علي (ع) در چنين روزي حجت خدا در ميان آنهاست، در کوچه و بازار آنها گام برمي دارد، و در خانه هاي آنها  وارد مي شود و در شرق و غرب جهان به سياحت مي پردازد و گفتار مردم را مي شنود و بر اجتماعات آنها وارد مي شود و سلام مي کند، او مردم را مي بيند، اما مردم تا روز معين و وقت معين او را نمي بينند، تا جبرئيل ميان آسمان و زمين بانگ برآورده و ظهور را اعلام کند (حتي اذا غاب المتغيّب من ولدي عن عيون الناس و باح النّاس بفقده و اجمعوا علي انّ حتّي الحجّه ذاهبه و الامامه باطله... فوربّ عليٍّ انّ حجت ها عليها قائمه، ماشيه في طرقات ها، داخله في دورها و قصورها، جوّاله في شرق الارض و غرب ها، تسمع الکلام و تسلّم علي الجماعه تري ولا تري الي الوقت والوعد و نداء المنادي من السّماء. [1] )

آيا مي توان سندي گوياتر از اميرالمؤمنين (ع) پيدا کرد؟ ما با در دست داشتن اين گونه اسناد محکم که همه آن را قبول دارند، مي گوييم: امام غايب (عج) در ميان مردم و با مردم است و بر امورات آنها نظارت دارد.

 

مهمترين وظايف شعيان در دوران غيبت عبارتنداز:

معرفت امام

شناخت امام، درك اضطرار به او و آگاهي به حق ولايت اوست يعني عارفاً بحقه باشد، زيرا امام از ما به ما مهربان تر است.

امام باقر(ع) مي فرمايد: «مردم به سه تكليف مكلفند: معرفت امامان، تسليم در برابر ايشان و واگذاري امور به ايشان در اموري كه اختلاف پيش مي آيد» (وسائل الشيعه، ج18، ص45)

محبت امام

محبت ادامه معرفت است، با درك اضطرار به امام و آگاهي از حق ولايت او، محبت امام در دل مي نشيند و عشق به او كه عشق به همة خوبي ها و زيبايي هاست، در قلب آدمي ريشه مي گستراند.  امام صادق(ع): «به خدا سوگند! كه من نسبت به شما از خود شما مهربان ترم» (بحارالانوار، ج47، ص78)

ولايت

با معرفت و محبت امام به ولايت و سرپرستي او مي رسيم، ولايت نه به معناي محبت بلكه سرپرستي و حاكميت امام(ع) بر فرد و متن جامعه و ولايت ركن ركين، اساس دين و راهنماي همة ابعاد دين است، اين ولايت است كه تنها در مالك اشترها و سلمان فارسي ها يافت مي شود.  همان گونه كه در دعاي صاحب الامر مي خوانيم: «رضيتك يا مولاي اماماً و هادياً و ولياً و ...»

اي مولاي من! راضي و خشنودم به پيشوايي و هدايت و سرپرستي و راهبري تو و به جاي تو احدي را نمي خواهم و جز تو كسي را ولي و سرپرست خود نخواهم گرفت»

عهد

عشق و ولايت بدون عهده داري و مسؤوليت پذيري، هوسي بيش نيست، عهد، التزام خاص و نوعي تعهدپذيري در مقابل شخص است بايد خود را به وظايفي كه نسبت به امام داريم، ملتزم سازيم و با او براي انجام خواسته ها و آرمان هايش عهد ببنديم. اهميت اين عهد ما در عصر غيبت راه نجات از فتنه هاست. امام سجاد(ع) مي فرمايد: «تنها كساني از فتنه ها نجات خواهند يافت كه خداوند از آنان پيمان و عهد گرفته باشد، آنان چراغ هاي هدايت و چشمه هاي علم هستند و خداوند آن ها را از هر فتنه تاريكي نجات خواهد داد» (منتخب الاثر، ص386)

 

آرامش از منظر آموز ه های دینی

تا قبل از دهة شصت ميلادي در روزنامه ها و مجله ها با کلمه اي به نام «استرس» روبه رو نمي شديم. اين واژه امروزه به اندازه کلماتي نظير هوا، غذا و ورزش کاربرد دارد و بر سر زبان ها افتاده است. ما مردمان همگي گهگاه دچار فشار رواني مي شويم؛ زماني که جواني براي ورود به دانشگاه در آستانه آزموني همگاني به نام کنکور قرار گرفته است، معمولاً حدي از تنيدگي را احساس مي کند. مرگ همسر يا بستگان، طلاق، بيماري، اخراج از کار و بحران هاي بهداشتي ازجمله عواملي است که در روان انسان اثري به نام استرس بر جاي مي گذارد. جامعه امروزي شرايطي را براي بشر دست و پا کرده است که انسان گويا مجبور به انجام دادن کارهاي بيشتر در فرصت هاي کمتر است، بحران هاي مالي، تغييرات شغلي، فرار از منزل، گرفتاري هاي خانوادگي حتي رفتن به مدرسه براي خُرد و کلان تنش زا تلقي مي شوند. آلودگي هوا، آلودگي صوتي، ترافيک، جرم، جنايت، فعاليت هاي طاقت فرسا در زندگاني روزمره بيشتر شده است.

 اين روزها از فشار رواني زياد سخن به ميان مي آيد. رسانه هاي همگاني رفتارهاي غيرعادي و جنايات بي سابقه را زاييده فشار رواني يا «فروپاشي رواني» مي دانند. اگر فرد معروف يا پولداري خودکشي کند، مي گويند زير بار فشار زندگي به زانو درآمد. امروزه گاه با اينگونه جمله ها از جوان ها روبه رويم که مي گويند: بار فشارها ما را خرد مي کند.

استرس با بروز امراض و بيماري هاي متعددي در ارتباط بوده و جان ميليون ها انسان را به مخاطره انداخته است. آمار نشان مي دهد که 70 تا 80 درصد بيماري هايي نظير سرطان، سرماخوردگي، ميگرن، زخم معده، بيخوابي، فشارخون بالا و بيماري هاي قلبي و عروقي با استرس در ارتباط است. قبل از دهه شصت ميلادي، بيماري هاي عفوني  عامل اصلي مرگ ومير در جهان، بود که در اغلب موارد به کمک دارو و واکسيناسيون از ميان برداشته مي شد، اما در چند دهه اخير به دليل «تغيير طرز زندگي مردم» و به دليل فناوري هاي پيشرفته، محصولات مصرفي فراوان در اختيار انسان قرار گرفت. اين تحول اساسي از يک سو موجب بروز بحران هاي جديد نظير آلودگي هوا، آلودگي صوتي، ترافيک و جدايي هاي عاطفي شد و از سوي ديگر کم تحرکي را براي بشر به ارمغان آورد.

  بيماري جديد روحي

در حال حاضر بشر با «بيمارهاي سبک زندگي جديد» روبه رو است که استرس، علت مستقيم يا غيرمستقيم تعداد بي شماري از آنها محسوب مي شود. بيماري هاي قلبي ناشي از طرز زندگي جديد هنوز علت اصلي مرگ ومير در آمريکا را تشکيل مي دهد. مرکز ملي آمار بهداشت در آمريکا اعلام کرده است که هر 33 ثانيه، يک نفر بر اثر بيماري قلبي در اين کشور فوت مي کند. در آمريکا حدود سي ميليون نفر دچار «اختلال اضطرابي» هستند و نسبت ابتلاي زنان به مردان تقريباً دو برابر است. آمارهاي دقيق حاکي از آن است که از هر دو ميليون انساني که در جهان فوت مي کنند، نيمي از آنها به علت عوارض استرس مي ميرند.

عصر اضطراب

نکته جالب توجه اينکه در دوران ما تحولي شگرف در علوم پزشکي ايجاد شده است، اما اين تحولات بزرگ نه تنها چيزي از استرس هاي بشر نکاسته بلکه موجب تنش هاي بيشتري هم شده است، زيرا بسياري از بيماري ها و عوامل آنها در قديم ناشناخته بود، اما امروزه علم پزشکي براي ساده ترين بيماري احتمالات متعددي ازجمله سرطان را پيش مي کشد. پيشرفت ها و دستاوردهاي عظيم علوم پزشکي بر تنش ها و فشارهاي رواني انسان افزوده است. برخي رسانه ها وضعيت امروز را پرتنش دانسته و عصر جديد را «عصر آسپرين»، «عصر اضطراب» و «عصر فشارهاي رواني» مي نامند.

عملکرد نادرست بشر

قرآن کريم پديد آمدن مشکلات و گرفتاري هاي بشر را راهي براي بازگرداندن انسان به طريق صواب مي داند. بر اساس تعاليم الهي، عملکرد نادرست بشر موجب پيدايش رنج ها، نابساماني ها و ناهنجاري ها براي او شده است. شعار اساسي دين و قرآن اين است که آدمي با عمل خويش بذري مي کارد تا در زمان ديگر کاشت خويش را برداشت کند. گرفتاري ها و آلام انساني چيزي جز ظلم ها و فسادهاي او نيست. قرآن اين اصل را به ما ياد داده است.

از سوي ديگر، روح همانند جسم، نيازمند غذاست و به دليل تجانسي که با عالم بالا دارد، آب و غذايش بايد از جهان بالا تأمين شود. تغذيه موجودِ مادي، مادي و تغذية موجودِ مجرد، مجرد است.

 روح آدمي تنها در پرتو ارتباط با همسنخ خويش يعني پديدآورنده خويش از رنج ها و گرفتاري ها رها شده، آرامش را احساس خواهد کرد.

راهکارهاي قرآني

البته برخي جهت درمان مشکلات روحي بشر، چه صادقانه و چه کاسبکارانه، دنبال راه و چاره رفته اند و آرامبخش هاي گذرا و گاه آلوده پيش روي آدمي گذارده اند. بشريت اين شيوه ها را در گذشته آزموده و هم اکنون نيز در حال آزمودن روش هاي جديدي است که برخي از آنها معنويت هاي نوپيدايند، اما آخرين کتاب آسماني اين حقيقت را براي بشر آشکار کرد که تنها راه نيل به آرامش راستين، پيوند با خالق هستي و آفريننده آرامش است.

در شماره هاي آينده هفته نامه «مشعل» راهکارهاي دستيابي به آرامش را بر اساس آموزه هاي ديني مرور خواهيم کرد. با ما همراه باشيد.

 

عطر ماندگار

يا جابِرُ الدُّنيا عِندَ ذَوِي الاَلبابِ کَفَي ءِ الظِّلالِ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ اِعزازٌ لِاَهلِ دَعوَتِهِ الصَّلاةُ تَثبيتٌ لِلاِخلاصِ وَ تَنزيهٌ عَنِ الکِبر.دنباله آنچه حضرت باقر(ع) به جابر درباره دنيا فرمودند [اين است:]

يا جابِرُ الدُّنيا عِندَ ذَوِي الاَلبابِ کَفَي ءِ الظِّلال:  [عمر] مثل سايه است؛ فَيء، آن سايه بعد از زوال [روز] را مي گويند. همچنان که اين سايه اعلام پايان روز است و هر لحظه به لحظه اي که اين سايه طولاني مي شود، نشان مي دهد که روز دارد تمام مي شود. عمر ما هم همين جور است. اينجا «دنيا» يعني عمر من و شما که مثل همين سايه است؛ هر چه اين سايه طولاني تر مي شود، معنايش اين است که به آن آخِر داريم، نزديک تر مي شويم. بعضي ها از اينکه سالِ گذشته تمام شد، سال نو شروع شد، خوشحال مي شوند؛ خب، عيبي هم ندارد، چون عيد است و خوشحالي اشکال ندارد امّا توجّه به اين نکته هم لازم است: سال که تمام مي شود، يعني عمر ما تمام مي شود؛ [در واقع] اين عمر ما است که دارد به پايان مي رسد، به اين توجه بايد کرد. پير و جوان هم ندارد؛ البته احتمال سر رسيدن اجل در مورد افراد پير و مسن قهراً بيشتر است اما جوان ها هم هستند. ما در همين بحث خودمان، جمع خودمان بعضي جوان ها را داشتيم که سال هاي زيادي از سنين کنونيِ ما کمتر بودند، از دنيا رفتند؛ به اين بايد توجه کرد که هر چه مي گذرد، در واقع دارد به آن انتها نزديک مي شود.

لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ اِعزازٌ لِاَهلِ دَعوَتِه:  بعد فرمود: کلمه لااله الّااالله [يعني] کلمه توحيد، اعزاز اهل دعوتِ لااله الّااالله است؛ چرا؟ براي خاطر اينکه وقتي شما مي گوييد لااله الّااالله، عبوديت غيرخدا را نفي مي کنيد. مشکل اساسي مردم در طول تاريخ، عبوديت غير خدا بوده؛ [مثل] بنده فرعون ها بودن؛ الان هم همين جور است: بنده پول، بنده مقام، بنده شهوت، بنده قدرت هاي بزرگ. وقتي شما مي گوييد لااله الّااالله، يعني من فقط يک معبود دارم؛ نه پول را عبادت مي کنم، نه مقام را عبادت مي کنم، نه امپراتور را عبادت مي کنم، نه فرعون را عبادت مي کنم. عبادت هم صرفاً اين نيست که انسان تقديس بکند طرف را؛ نه، ممکن است اصلاً قبول هم نداشته باشد در دلش آن را، اما عبادتش بکند! عبادت يعني اطاعت کردن با همه وجود؛ اين عبادت است. پس وقتي که ما مي گوييم لااله الّااالله، در واقع داريم يک مايه عزت را براي خودمان تأمين مي کنيم؛ يعني «وَالاَغلـّْلَ الَّ تي کانَت عَلَيهِم»، خودمان را از اين اغلال داريم رها مي کنيم.

اَلصَّلاةُ تَثبيتٌ لِلاِخلاص:  بعد فرمود: نماز هم اين خصوصيت ها را دارد که اوّلاً تثبيت اخلاص است، يعني براي خدا کاري انجام دادن؛ چون نماز، ذکر خالص خداست و هيچ چيزي مخلوطش نيست و از اولي که انسان تکبيره الاحرام را مي گويد، مشغول ذکر الهي است؛ [البته] اگر توجه و حضور داشته باشد؛ حالا ما که حواسمان گاهي پرت بشود که هيچ؛ آن کسي که حضور قلب دارد و خود را حاضر در مقابل خداي متعال مي داند، [نماز او] يکسره ذکر خداست؛ هم با لفظ، هم با عمل. ايستادن در مقابل خدا، رکوع کردن در مقابل خدا، سجودکردن در مقابل خدا، دست بلندکردن به دعا در مقابل پروردگار، ذکر خالص است و اخلاص را در دل انسان زياد مي کند. اين يک [مطلب].

وَ تَنزيهٌ عَنِ الکِبر: کبر را هم از انسان [دور مي کند؛ چون] انسان به خاک مي افتد ديگر. البته حواسمان جمع باشد که در اين نمازهايي که مي خوانيم، بخصوص حالا بعضي ها از ماها که مثلاً فرض کنيد امام جماعتيم و يک جمعيتي پشت سرمان نماز مي خوانند، اين از آن حالتِ به اصطلاح به خود گرفتن عنوان، آن حالتِ اَشِر و بَطَر خارج بشود؛ لَم اَخرُج اَشَراً وَ لا بَطَرا؛ در حال نماز، انسان گاهي اوقات تصوّر کند که حالا اين منم که دارم مي خوانم و همه اين پانصدنفر، هزار نفر، ده هزار نفر پشت سر من [هستند]؛ اين حالت به وجود نيايد. اگر اين طور شد خودِ اين مؤيّد کبر است؛ اگر اين حالت نبود، آن وقت ضدّ کبر است؛ براي خاطر اينکه تعظيم است، تکريم است، به خاک افتادن است.