مسئول طرح پردیس پژوهش صنایع پایین دستی پژوهشگاه صنعت نفت از 32 سال همکاری خود با صنعت نفت می گوید

نقش آفرینی زنان در صنعت نفت

لیلا مهداد: فرقی نمی کند، خانه آدمی در کوچه هایی با شیب تند در شمال شهر باشد یا در میانه شهر، کودکی و نوجوانی ات را پشت سر گذاشته باشی، حتی گره زدن شب ها به روزها در یکی از خانه های جنوب شهر هم بخشی از زندگی برخی مردمان همین شهر است؛ مردمانی که وقتی می پرسی اهل کجایی؟ همگی می گویند تهران.

«فهیمه» از خانواده «نادری» ها هم تهرانی است: «54ساله ام.»، یعنی 54 بهار را گره زده به تابستان. پاییزها را روی برگ های زردش قدم زده و منتظر برف زمستان مانده. زندگی همین است، همین روزها و حس هایی که گاهی در میانه هیاهوی زندگی با آنها نامهربان می شویم: «32سال سابقه کار دارم.»

32 سال پیش، سرنوشت گذر «فهیمه» با نام خانوادگی «نادری» را انداخت به شرکت ملی مهندسی ساختمان نفت ایران «10سالی شرکت مهندسی بودم.» بعد از کسب تجربه در شرکت مهندسی نوبت به آزمودن خود در پژوهشگاه رسید، تصمیمی که او تا به امروز پای آن ایستاده و از آن راضی است: "مسئول طرح پردیس پژوهش صنایع پایین دستی پژوهشگاه صنعت نفت هستم.»

به وقت درس و مشق و مدرسه و در میانه شیطنت های ریز مختص هر سن و سالی، حواسش را به درس و کتاب داده تا به رویایی که در سر داشته، جان دهد. بی خوابی ها و برنامه ریزی های دقیق جواب داد و در ماراتن بزرگ، مهندس شیمی، پسوند نام «فهیمه نادری» شد. او دانش آموخته مهندسی شیمی از دانشگاه صنعتی شریف است و از همان زمان، نامش در لیست کارمندان  شرکت مهندسی و ساختمان نفت قرار گرفت: «بعد از لیسانس وارد مجموعه شدم. حافظه ام یاری کند، دی ماه 1371 بود.» شرکت ملی مهندسی  ساختمان نفت ایران بیشتر در حوزه مکانیک فعالیت داشت، برای همین، کار در روزها و ماه های اول برای «نادری» کمی سخت بود؛ هرچند گذر زمان همه چیز را برایش راحت تر کرد. از همان روزهای اولی که وارد دانشگاه شده بود، همه هم وغمش ادامه تحصیل بود. دلش می خواست در حوزه فعالیتش، اطلاعاتش به روز باشد؛ البته تصمیم گرفته بود در مدارج بالاتر تحصیل، خودش را محک بزند: «کارشناسی ارشد را در دانشگاه تربیت مدرس تمام کردم.» برای کنکور مقطع دکترا هم حسابی درس خواند و رتبه بدی کسب نکرد؛ اما مادر بود و باید وظایفش را اولویت بندی می کرد. برای همین قرعه به نام بچه ها افتاد و دیگر «فهیمه نادری» دانشجوی مقطع دکترا نشد: «بچه ها دبیرستانی شده بودند و داشتند برای کنکور آماده می شدند. باید بیش از گذشته حواسم به آنها می بود. برای همین از رویای خودم دست کشیدم.»

 

سه قلو دارم

به وقت دانشجویی، راهی خانه بخت شد. مرد زندگی «فهیمه» از تبار نادری ها از کارکنان پژوهشگاه بود؛ البته چندصباحی است انتقالی اش را برای شرکت گاز گرفته است: «یکی، دو سال دیگر همسرم بازنشسته می شود.» نوعروس خانه تازه داماد بعد از مدتی کار در شرکت مهندسی و اداره امور خانه، مادر شد؛ آن هم مادر سه پسر بچه که تصمیم گرفته بودند با هم به دنیا بیایند: «سه قلو دارم.»

در کنار کار و زندگی، مسئولیت سه پسربچه روی دوش های «فهیمهِ نادری» گذاشته شد: «اوایل خیلی سخت بود. اگرهمکاری خانواده خودم و همسرم نبود، تقریبا همزمان کار و بزرگ کردن سه تا بچه، غیرممکن بود.» سه قلوها به روایت تقویم الان 24ساله اند و دانشجو: «هرکدام علاقه شخصی شان را در انتخاب دانشگاه و رشته دنبال کردند.» «فهیمه» از فامیل بزرگ نادری ها در دوران مادری به خاطر نوزادان تازه به دنیا آمده اش تصمیم گرفت، نیمه وقت سرکار حاضر شود و بیشتر وقتش را در خانه کنار فرزندان نورسیده اش بگذراند: «دو، سه روز در هفته می رفتم سر کار و بقیه روزهای هفته را خانه بودم.

به خاطر سه قلوها باید حضورم در خانه بیشتر می شد؛ البته اغلب کارهای شرکت را خانه انجام می دادم تا کاری روی زمین نماند.»

انتقال به پژوهشگاه

 سه سال و نیم به همین منوال گذشت و سه قلوها کمی بزرگ تر شدند: «باید بچه ها را می گذاشتم مهد.» قبل از مادر شدن او، مهدهای کودک وزارت نفت جمع شده بودند و تنها مهد کودک پژوهشگاه صنعت نفت، باقی مانده بود: «همسرم در آن بازه زمانی در پژوهشگاه مشغول به کار بود.» وجود مهدکودک و حضور همسرش در پژوهشگاه دو انگیزه مهم «نادری» بودند برای گرفتن انتقالی: «اگر به پژوهشگاه منتقل نمی شدم، باید بچه ها را در مهد خصوصی می گذاشتم. در آن شرایط، کار برایم سخت تر و پیچیده تر می شد. برای همین منتقل شدم پژوهشگاه.» در آن دوران، پژوهشگاه در شهرری قرار داشت و این یعنی زحمت رفت وآمد: «اوایل پنج نفری- من و همسرم و سه قلوها- با سرویس می رفتیم؛ واقعا سخت بود. این پروسه یک ماه طول کشید تا اینکه رئیس پژوهشگاه یک ماشین در اختیارمان گذاشت برای رفت وآمد.» البته ماشین در اختیار برای خانواده 5نفری نادری، شرط هم داشت: «ما زودتر از سرویس راه می افتادیم و دیرتر برمی گشتیم. واقعا شرایط خیلی بهتر از رفت وآمد با سرویس بود؛ هرچند در آن دوره مسیر تهران- شهرری خطر داشت، همیشه ماشین های سنگین در کمربندی به چشم می خوردند، مثل حالا نبود.»

زن ها نکته بین و مردها به افق های دورتر نگاه می کنند

 وقتی «فهیمه نادری» مشغول به کار شد، یعنی سال 1371 در میان 50-40 کارمندی که با او مشغول به کار بودند، شاید سه یا چهار خانم مهندس در مجموعه ایفای نقش می کردند: «به مرور زمان نقش زنان در صنعت نفت پررنگ تر شد و خدا را شکر امروزه شاهد حضور بیشتر زنان هستیم؛ هرچند باورم بر این است که هنوز هم درصدشان نسبت به مردها کمتر است.» باور «نادری» این است که بالانس شدن تعداد زنان و مردان صنعت نفت، زمینه پیشرفت این صنعت را بیش از گذشته فراهم می کند: «زن ها نکته بین هستند و مردها افق های دورتر را می بینند، بنابراین تعامل این دو گروه، کار را بهتر خواهد کرد.»

مردان در اولویت سمت های سازمانی هستند

وقتی حرف از حضور زنان می شود، «نادری» گذری می زند به گذشته ها، زمانی که خودش در سمت مهندس پروژهنده یک فعالیت داشته: «متاسفانه بعد از استخدامم شش، هفت سال یک بار ارتقا پیدا کردم، در حالی که تنها 10سال در شرکت حضور داشتم.» در نقل و انتقال ها هم دوباره کار سخت می شود؛ چون باید سمت ها مشخص باشد: «ابتدا پژوهنده یک بودم. بعد ارشد شدم، دوباره سمتم فریز شد و بعد از مدتی دوباره سمت گرفتم.» نادری از اینکه هنگام سمت دادن، مردان در اولویت قرار دارند، گلایه می کند: «بعد از بازنشسته شدنِ برخی همکاران، سمتB  به من رسید. با این حال، زمانی که بازنشسته شوم، حقوقم براساس همان سمتی است که در پژوهشگاه داشتم. برای همین خوب است که سمت دادن میان زنان و مردان اولویت بندی نشود.» این مهندس پژوهشگاه از همکارانی می گوید که سال ها صادقانه مسئولیتشان را به نحواحسن انجام داده اند و در نهایت هم با سمت های پایین بازنشسته شده اند: «اما مردها در عوض پست های سازمانی بالا گرفتند.»

هنوز هم گلایه هایی وجود دارد

«فهیمه» از خانواده نادری بعد از 32سال خدمت با قاطعیت می گوید؛ همکاری در صنعت نفت برایش دلچسب بوده: «محیط کاری فوق العاده سالمی داریم. صنعت نفت محیط خوبی است برای زنان. همکاریِ همکاران هم فوق العاده است.» به نظرم هنوز این تفکر که دستمزد بیشتر باید سهم مردان شود، وجود دارد؛ چون باور این است که تامین زندگی به عهده مردان است، در حالی که در زندگی های امروزی، زنان و مردان در تامین زندگی برابر هستند و باید پای به پای هم کار کنند؛ هرچند هنوز هم بار عاطفی خانواده ها روی دوش زنان است.» قبل از این، وقتی شاید «نادری» جوان تر از امروز بود، به این می اندیشید که بعد از بازنشستگی هم در یکی از شرکت های خصوصی کار کند. شاید برای اینکه خمیرمایه این زن با کار قوام آمده است: «اما الان طرز فکرم عوض شده و شاید بعد از بازنشستگی دیگر کار نکنم. این روزها دارم به این فکر می کنم که امثال من باید فضا را برای جوان ترها باز کنیم تا آنها هم عهده دار برخی مسئولیت ها شوند.» با وجود حذف برنامه اشتغال بعد از بازنشستگی، نادری برنامه ای برای گذران این دوران به دور از دود و دم تهران ندارد: «اولویت همیشه بچه ها هستند، باید دید چه چیزی برای آنها بهتر است. آینده از آن آنهاست.»