به منطقه ای رفتم که نه جاده داشت و نه علامت

در دوره ای که تصمیم به افزایش تعداد خطوط لوله گرفته شد، من به عنوان رئیس مطالعات و هما هنگی پروژه ها منصوب شدم. از افتخاراتم این است که در جریان احداث خطوط لوله جدید ری - رشت ، ری- ساری ، ری- مشهد ، مشهد -  گرگان - گنبد، مارون - اصفهان و خطوط لوله اصفهان - ری - بندرعباس- اصفهان، تنگ فنی کرمانشاه -ری- تبریز و... حضور داشتم و کارهایی کوچک انجام دادم.

وظیفه واحد مطالعات و هماهنگی، ایجاد هماهنگی بین امور مهندسی و ساختمان شرکت نفت و پیمانکاران و بهره برداران آینده از این خطوط برای پیشبرد بهتر طرح ها و پروژه ها بود. برای مثال در طراحی خط لوله ری- رشت اشکالی وجود داشت که برای بررسی آن فردی متخصص و معروف از آمریکا به تهران آمد. ما با آن شخص وارد چالش و بحث شدیم و نکاتی را مطرح کردیم و او برخی از موضوعات فنی مطرح شده را قبول کرد. آن روزها نزدیک به روزهای پیروزی انقلاب اسلامی بود و برخی فعالیت های اجرایی متوقف بودند. پس از پیروزی انقلاب مرا به عنوان رئیس واحد خدمات فنی که امروزه به عنوان مدیریت خدمات فنی شناخته می شود، منصوب کردند.

 روند کار در آن سال ها اینطور بود که برای مطالعات طراحی یک خط لوله ، ابتدا مقدار مصرفی فراورده های نفتی تهیه و گزارش مربوطه به سازمان برنامه و بودجه ارسال می شد و پس از اخذ بودجه و مجوزهای لازم، درخواست اجرای طرح را به امور مهندسی و ساختمان شرکت ملی نفت ارسال می کردیم. مهندسی ساختمان هم با تعیین مهندس مشاور ، طرح را کامل بررسی و گزارش آن را به مهندسی و درنتیجه به متقاضی ارسال می کرد. به طور مثال در زمان تعیین مسیر خط لوله مارون- اصفهان ، برای بازدید منطقه رفتم و آنجا بود که برای اولین بار سوار هلی کوپتر شدم. آن مسیر نه جاده ای داشت و نه علامتی . پس از آن بازدید، به پیمانکار اعلام شد که مسیر باید تغییر کند و طول خط ۲۵ کیلومتر کمتر از رقمی باشد که پیشنهاد کرده اند؛ البته این روند تغییر در پروژه یا تصویب آن، مراحل ساده ای نبود؛ چرا که اختلافات زیادی در امور مهندسی و پیمانکار و سایر بخش ها وجود داشت.

پیدا کردن یک دست هنگام آواربرداری

در زمان جنگ، من در واحد مطالعات کار می کردم. در آن زمان، تلمبه خانه ها مرتب بمباران و در پی هر بمباران، گروهی از تهران به منطقه اعزام می شدند و پس از بازدید از حجم خسارت ها و آسیب ها، تجهیزات و ملزوماتی را که برای راه اندازی مجدد تلمبه خانه لازم بود، مشخص می کردیم. این ملزومات بیشتر شامل انواع توربین، دیزل،  لوله و اتصالات و ... بود. پس از تعیین این ملزومات، عملیات اجرا و نصب آغاز می شد.

در دوران  جنگ، صحنه های عجیبی را شاهد بودیم. یکبار که در تنگ فنی حضور داشتیم، بمباران شروع شد و عملا سرپناهی برای محافظت نداشتیم و سعی کردیم از عوارض طبیعی کوهستان برای حفاظت از جان خود استفاده کنیم. بعد از اتمام بمباران، وقتی محیط مشغول آواربرداری و جمع کردن ضایعات بودیم، از لابه لای نخاله ها یک دست پیدا شد که بعدها فهمیدیم متعلق به یکی از شهدا بوده که در جریان بمباران قطع شده است.  در مدت جنگ بارها اتفاقاتی برای همکاران رخ می داد؛ یک بار در جریان یکی از حملات، همزمان چهار تلمبه خانه هدف بمباران قرار گرفت. در آن زمان مهندس محمد نژاد، مدیر خطوط لوله بودند و حسب مورد، با بنده مشورت می کردند. یک روز، ایشان مرا خواستند و گفتند همانطور که می دانی چهار تلمبه خانه بمباران شده و مسئولان اجرایی می گویند که برای ایجاد فونداسیون های جدید به منظور نصب تجهیزات و توربین های جدید، حداقل یک ماه زمان نیاز دارند، در حالی که ما یک هفته بیشتر ذخیره سوخت و خوراک پالایشگاه ها نداریم. در صورت تامین نشدن سوخت، مسائل جدی برای امور جاری جنگ و کشور به وجود می آمد. به ایشان گفتم که راه دیگری هم وجود دارد و می توان با استفاده از تیرآهن هایی با مشخصات ویژه، فونداسیون ها را به وجود آورد.

ایشان (محمد نژاد) قبول کرد و دستور داد من به همراه آقای میرمحمدی، ریاست وقت امور خطوط لوله به تلمبه خانه رامهرمز بروم و ستاد را در آنجا مستقر کنیم و هر طرحی را که اجرا کردیم ، سایر تلمبه خانه های آسیب دیده نیز انجام دهند. وقتی به رامهرمز رسیدیم، آژیر حمله هوایی به صدا درآمد. در مسیر رفتن به پناهگاه که از محوطه تلمبه خانه دور بود ، قطعات بتنی را دیدم که مناسب کار فونداسیون و تعدادشان هم کافی بود. به میرمحمدی گفتم نیاز به هیچ ملزوماتی برای احداث فونداسیون نداریم و در همین محل و با همین بتن ها کار را پیش می بریم. مقداری میلگرد آوردند و قطعات بتنی را با پیچ های ساخته شده در رامهرمز به هم متصل کردیم. در سایر تلمبه خانه ها هم همین کار تکرار شد. همزمان در محل مناسب، گودالی نیز حفر و در نهایت قطعات پیش ساخته را در محل قرارداده و با بتن قسمت های خالی پر و به محض فراهم شدن شرایط اولیه، توربین ها روی فونداسیون ساخته شده ، مستقر شد. تمام این اقدامات تا راه اندازی توربین ها، یک هفته طول کشید و وقتی گزارش عملیات به تهران ارائه شد، کسی باور نمی کرد که در این مدت کوتاه، چنین کار بزرگی انجام شده باشد.

این ورود و اقدام فوری در موارد دیگری مثل راه اندازی خط لوله رفسنجان یا خط لوله ناری که برای سوآپ استفاده می شد هم وجود داشت. به عنوان مثال در خط لوله ناری به دلیل سنگینی بیش از حد نفت خام تحویلی از کشور قزاقستان و توقف خط، نفت خام در داخل لوله ته نشین  و جریان آن متوقف شده بود. برای به حرکت درآوردن نفت خام ته نشین  شده داخل لوله و افزایش فشار، از نوعی تلمبه پیستونی سیار که از مدیریت اکتشاف به طور موقت گرفته بودیم، استفاده کردیم که در نزدیکی فیروزکوه به خط لوله وصل شد. در حین بالا بردن فشار ، یکی از فلنج ها که مشکل داشت، بیرون زد و روی من که در نزدیک محل بودم، ریخت و خدا را شکر نفت خام آتش نگرفت.

ساخت توربین «سولزر» اقدامی شجاعانه بود

از همان زمان، با توجه به مشکلات تهیه قطعات یدکی و نیاز به نوسازی تلمبه خانه ها و توربین ها، بخصوص درزمان جنگ تحمیلی، مدیران وقت شرکت تصمیم مهم و بزرگی برای ساخت قطعات یدكی و ماشین آلات مورد نیاز در شرکت خطوط لوله و مخابرات به نیابت شرکت ملی نفت ایران گرفتند. این تصمیم به واحد تحقیقات و ساخت داخل منتقل و  امکان سنجی و بررسی توانمندی های صنعت نفت کشور مورد ارزیابی قرار گرفت. به این ترتیب شروع به ساخت قطعات ساده و مصرفی خطوط لوله کردیم. کمی بعد من در شرکت کالای نفت که تازه تشکیل شده بود، حضور پیدا کردم که در آن دوره، قطعات و دستگاه های زیادی در شرکت خطوط لوله و مخابرات ساخته شد.

در ابتدا، برخی معتقد بودند که ساخت قطعات داخلی ممکن است آسیبی جدی به توربین ها یا ماشین آلات بزند که غیر قابل جبران باشد؛ اما با حمایت مدیریت وقت شرکت خطوط لوله و مخابرات و مجوز دریافت شده از وزیر نفت وقت ( آقای آقازاده) این قطعات بتدریج در صنعت مورد استفاده قرار گرفت و بعد هم موضوع ساخت داخل مرسوم شد، بخصوص بعد از اقدام شجاعانه ساخت توربین "سولزر" این روند و حمایت شروع شد. پره های این توربین، جزو قطعات حساس بود که پس از ساخت و نصب و کارکرد مطلوب آن روی توربین های سولزر، اطمینان کادر تعمیرات و بهره بردار جلب شد.

بعد از کسب تجربه ساخت پ ال سی به فکر کامپیوتری کردن یا کنترل از راه دور تلمبه خانه ها و تاسیسات افتادیم که  کاری نیمه کاره و ناموفق از گذشته دور بود.  یکی از مسائل و مشکلات خطوط لوله تهیه توربو پمپ برای طرح های آتی یا جایگزینی توربو الکتروپمپ های کهنه و مستهلک بود که قیمت بالایی داشت و از نظر نگهداری هم پرهزینه بود. به همین دلیل، به فکر ساخت الکتروموتورهای با قدرت بالا افتادیم. در آن زمان الکتروموتورهای تا توان ۲۰۰ کیلووات در ایران ساخته می شد و واحد تحقیقات اقدام به ساخت الکتروموتور با قدرت ۱۲۰۰ کیلووات کرد که با موفقیت آزمایش شد.

در زلزله منجیل کنار مردم داغدار بودیم

همه روزهایی که در کنار همکاران خطوط لوله بودم، برایم شیرین بود که بیان آن خاطرات، یک کتاب می شود؛ اما اجازه دهید تلخ ترین خاطره ام را بگویم. زمانی که در منجیل زلزله آمد، یکی از خطوط لوله ری - رشت قطع و به عمق بیش از 50 متر داخل گسل کشیده شد و ما برای یافتن مسیر جدید و قطعه آسیب دیده در منطقه مستقر شدیم. طبیعی است که با دیدن خرابی ها و کشته و مجروح  شدن مردم، بسیار ناراحت و کم حوصله بودیم. دیدیم که پیرمرد تنهایی، یکی از نوه هایش را که زیر آوار مانده و فوت شده بود، آورده بود که به خاک بسپارد.

کارکنان خطوط لوله معمولا ارتباطات نزدیکی با هم دارند

پس از بازنشستگی به مدت پنج سال با شرکت خطوط لوله  همکاری داشتم . این موضوع، گواه بر رابطه خوب من با همکاران است. دلیل این تعامل و ارتباط زیاد با همکاران هم حضور در تلمبه خانه هاست. در یک تلمبه خانه، عده معدودی حضور دارند و بیشتر مراکز منطقه نیز دور از شهرهای بزرگ هستند، در نتیجه همکاران در تعامل خوب و گسترده ای باهم قرار می گیرند. کسی که در ازنا کار می کند، عملا با همکاران همان منطقه تعامل نزدیکی دارد و خانوادهایشان هم به همین ترتیب با یکدیگر در رفت و آمد هستند که این موضوع، صمیمیت ایجاد می کند.  سوابق دوستی و رفت و آمد بین برخی خانواده ها به ۳۰ سال می رسد. این روابط گاه از روابط فامیلی هم نزدیک تر است.

یکی از نقاط ضروری در سیستم جدید از نظر من، آموزش است. معتقدم که با ارائه آموزش های مناسب، می توان کارایی و بهره وری نیروهای سازمان را در حد زیادی افزایش داد.  انرژی مصرفی تلمبه خانه ها، رقم بزرگ و عمده ای است که با آموزش اصول بهره برداری و بهره گیری از تجهیزات نوین، صرفه جویی بزرگی حاصل می شود.