
طبع شعری که با کار سخت در پالایشگاه لاوان شکوفا شد
شاعری در جزیره نفتی
مشعل: فیروز رضایی از همکاران نفتی شاغل در واحد مخازن پالایشگاه نفت لاوان و متولد سال 1353 است که از 20 سال پیش تا کنون در این منطقه فعالیت دارد. او که اصالتا کرمانشاهی است، با توجه به کار در جنوب کشور تصمیم می گیرد همسری از این منطقه انتخاب کند. کار در واحد مخازن در هر پالایشگاهی می تواند سختی های بسیاری را به همراه داشته باشد؛ اما یکی از نکات جالبی که درباره فیروز رضایی وجود دارد، این است که کار سخت در پالایشگاه، نه تنها تاثیر منفی بر روحیه او نگذاشته؛ بلکه طبع شعر و شاعری را نیز در او بیدار و او را به یکی از شاعران کشور تبدیل کرده است. در ادامه گفت و گو با این همکار نفتی را می خوانید.
از چه زمانی در منطقه لاوان مشغول به کار هستید؟
سال 1382 برای کار به این جزیره آمدم. ابتدا به صورت پیمانکاری در شرکت پالایش نفت لاوان مشغول به کارشدم و از سال 1391 تا کنون نیز به عنوان نیروی قراردادی در واحد مخازن و بارگیری مواد این پالایشگاه در حال فعالیت هستم. به دلیل نوع کار در پالایشگاه، تقریبا همه فعالیت ها به صورت فیزیکی انجام می شود و کار دفتری و اداری در این پالایشگاه بسیار کم است. من نیز در بخش بارگیری مواد نفتی این پالایشگاه فعالیت دارم که این خود به دلیل حضور در فضای باز، آن هم در شرایط سخت آب و هوایی جزیره، کاری بسیار سخت است. در واقع هدایت مواد نفتی به مخازن، بارگیری این مخازن، باز و چک کردن مسیر عبور مواد به مخزن ها و بعد از آن انتقال به بخش بارگیری، مسئولیتی است که ما در واحد خود به عهده داریم.
با توجه به 2 دهه فعالیت در لاوان تا چه اندازه به فضا و زندگی در این منطقه عادت کرده اید؟
نزدیک به 21 سال است که در جزیره لاوان مشغول به کار هستم و با توجه به نوع کاری که انجام می دهم، آن هم در شرایطی که به دور از خانواده هستم، نتوانسته ام به این شرایط عادت کنم و تنها می توانم بگویم که تمام این سال ها چنین شرایط سختی را تحمل کرده ام.
به هرحال کار با مواد نفتی، مشکلات و سختی های خود را دارد و حتی می توان آن را خطرناک دانست، به غیراز آن نیز، همیشه خطراتی وجود دارد که باعث ایجاد صدمه فیزیکی می شود. به عنوان مثال من دو بار هنگام کار دچار شکستگی دست شدم. یکبار در تلاش بودیم تا مسیری را برای انتقال نفت ایجاد کنیم و اگر این اتفاق رخ نمی داد، مخزن با سقف شناور دچار مشکل می شد، برای انجام کار روی یک لوله ایستادم. هنگام تلاش برای باز کردن مسیر، آچار مورد نظر شکست و من از ارتفاع به پایین سقوط کردم که باعث شکستن دستم شد؛ اما توانستم یک آچار دیگر پیدا کرده و مسیر مورد نظر را باز کنم؛ البته این راهم باید بگویم که تمام هزینه درمان دستم را خودم پرداخت کردم.
با توجه به شرایط موجود آیا به گرفتن انتقالی و تغییر محل کار خود فکر کرده اید؟
از آنجا که من کارمند قراردادی هستم، امکان انتقال به محل دیگری برای ادامه خدمت وجود ندارد. به همین دلیل فکر می کنم تا زمانی که به سن بازنشستگی برسم، همچنان باید در جزیره لاوان کار کنم.
خانواده با شرایط کاری شما مشکلی ندارند؟
من در سال 1392 ازدواج کردم و در سال 1397 خداوند دختری به نام سیما به عطا کرد که امسال قرار است به کلاس اول دبستان برود. آشنایی من و همسرم از طریق یکی از دوستانم صورت گرفت. بی شک دوری از خانواده، هم برای من و هم برای آنها مشکلات بسیاری را به همراه می آورد؛ چراکه به دلیل حضورم در جزیره لاوان بارها پیش آمده که در شرایط سختی که خانواده درگیر آن بودند، نتوانم در کنارشان باشم.
مهم ترین اتفاقی که برای خانواده افتاده و شما باید کنار آنها می بودید، ولی موفق به این کار نشدید را برایمان بگویید؟
یکی از مهم ترین شرایط بحرانی که به دلیل حضور در لاوان نتوانستم در کنار همسرم باشم، به دوران قبل از تولد دخترم برمی گردد. قبل از اینکه خداوند دخترم را به ما بدهد، همسرم یکبار دیگر باردارشد؛ اما از آنجا که دوران بارداری سختی داشت، دچار زایمان زودرس شد. در آن زمان من در جزیره لاوان بودم و نتوانستم خود را به موقع به او برسانم. این در حالی است که فاصله پالایشگاه تا خانه شاید یک ساعت هم نباشد؛ اما چون شرایط جوی دریا بد بود، به گونه ای که کشتی هم نمی توانست تردد کند، چند روز طول کشید تا خودم را به همسرم برسانم. در این شرایط او به تنهایی همه کارها از جمله جراحی، دریافت گواهی فوت و حتی دفن را انجام داد. این اتفاق باعث شد همسرم چند سال از نظر روحی ضعیف باشد و من هم تمام این سال ها به این فکر می کنم که چرا نتوانستم در آن شرایط سخت در کناراو باشم.
زمانی که در جزیره حضور دارید، نمی توانید محل کار خود را ترک کنید؟
نه متاسفانه، در این 14 روزی که در جزیره هستیم، تقریبا به هیچ دلیلی نمی توانیم محل کار خود را ترک کنیم و کاملا در اختیار شرکت هستیم؛ البته خانواده من در روستاهای اطراف لامرد زندگی می کنند و همسرم زاده همین منطقه است.
چه چیز باعث شد تا به سمت شعر و شاعری بروید؟
واقعیت این است که من اصلا در عالم ادبیات و شعر و شاعری نبودم؛ اما به صورت عجیبی در شرایطی قرار گرفتم که ناگهان چنین احساساتی در من جریان پیدا کرد و توانستم شعر بگویم. درواقع درگیر مشکلاتی شده بودم که شرایط بسیار سختی را برای من رقم زد. به گونه ای که بسیار ناامید شدم، اما دوباره به خود آمدم. همان زمان بود که یک چیزهایی به ذهنم آمد و من آن را روی کاغذ نوشتم و بعد از آن، این کلمات که به نوعی شعر بود را برای چند نفر از دوستانم ارسال کردم.
از چه زمانی شعر را به صورت حرفه ای دنبال کردید؟
قبلا اشعارم را در سایت هایی که بسیاری از افراد شعرهایشان را در آن می گذارند، پست می کردم تا نظرات دیگران را نسبت به نوشته هایم جویا شوم. سپس شرایطی پیش آمد تا بتوانم اشعارم را به اساتید شعر نشان دهم. این اساتید از من می پرسیدند که چگونه شعر می گویم و من داستان اتفاقاتی که برایم رخ داده بود را تعریف کردم.
به نظر شما نخستین کتابی که یک نفر به عنوان شاعر باید آن را بخواند تا پیشینه ادبی اش را قوی تر کند، چیست؟
به خاطر دارم نخستین کتابی که شروع به خواندن آن کردم، تذکره الاولیاء بود. این کتاب تاثیرعجیبی روی من گذاشت. نخستین درسی که گرفتم، این بود که دنیا سرابی بیش نیست و ما خیلی آن را جدی گرفته ایم.
همیشه همراه بودم
آمنه اکبرنژاد، همسر فیروز رضایی، درباره روزهایی که همسرش از او دور است، گفت: هرچند جزیره لاوان با محل زندگی ما فاصله زیادی ندارد؛ اما به دلیل شرایط جزیره و وضعیت کاری او که به صورت اقماری است، معمولا 14 روز در ماه کنار ما نیست و گاهی پیش آمده که در این مدت اتفاقی رخ داده که حضور همسرم الزامی بوده، اما هیچ دسترسی به او نداشتم.
وی در بخش دیگری از صحبت های خود توضیح داد: به هر حال حضور او در کنار ما، باعث قوت و قدرت من می شود و زمانی که او نیست، همه مسئولیت های خانه بر دوش من است و این مساله برای من بسیار سخت است؛ اما با این حال هیچ گاه نسبت به شرایط کاری همسرم اعتراضی نکرده و سعی کرده ام تا هنگام حضورش در خانه بهترین امکانات را برای او فراهم کنم.
اکبرنژاد تاکید کرد: با توجه به اینکه دخترم هنوز کوچک است، بهانه بیشتری نسبت به زمانی که پدرش خانه نیست می گیرد و دلتنگ پدرش می شود که البته سعی می کنم دلتنگی او را با ایجاد سرگرمی کم کنم.