گفت و گو با همکار نفتی که کتاب زندگی اش به تازگی از سوی فدراسیون کشتی منتشر شده است
دعای پدر و مادر شهیدم بدرقه راهم است
مهدی استویی، یکی از همکاران نفتی است که از 14سال پیش تا کنون در سازمان منطقه ویژه اقتصادی پتروشیمی ماهشهر فعالیت دارد. او که متولد سال 1358 و دانش آموخته فیزیولوژی ورزشی با گرایش قلب و تنفس در مقطع دکتراست، هم اکنون به عنوان سرپرست روابط کار و مددکاری سازمان منطقه ویژه اقتصادی پتروشیمی فعالیت می کند.
استویی در دوران نوجوانی در رشته کشتی فعالیت داشته و سابقه حضور در اردوی تیم ملی را هم دارد. بتازگی کتابی درباره او با نام «پهلوان کوچک» از سوی فدراسیون کشتی منتشر شده که همین موضوع، بهانه ای شد تا با وی گفت وگویی داشته باشیم.
پیش از هرچیز از خودتان بگویید.
پدر و مادرم، زمانی که کودک بودم، در موشک باران به شهادت رسیدند. پدرم از فرماندهان جنگ و از همرزمان شهید چمران و شهید متوسلیان بود. وی بعد از بازگشت از لبنان به عنوان شهردار شهرستان الشتر مشغول به کار شد و درسال 1365 به همراه مادرم در بمباران موشکی به شهرها از سوی رژیم بعثی، به شهادت رسیدند؛ البته در این حادثه، برادرم نیز به درجه جانبازی رسید. اوهم اکنون جانباز 50 درصد است و درپالایشگاه نفت آبادان کار می کند.
چه شد که در صنعت نفت مشغول به کار شدید؟
از دوران نوجوانی، علاقه زیادی به کار کردن در صنعت نفت داشتم؛ چرا که همیشه کارمندان نفت را با نظم خاصی در شهر می دیدیم. طی دوره تحصیل کارشناسی در دانشگاه شهید بهشتی، از ما خواستند که به عنوان معلم با آموزش و پرورش قرارداد همکاری ببندیم. من چنین قراردادی را نپذیرفتم. بعد ازپایان درس و هنگام بازگشت به شهرخودمان، متوجه شدم که پتروشیمی ماهشهر نیرو استخدام می کند. به همین دلیل تصمیم گرفتم شانس خود را امتحان کنم و خوشبختانه موفق شدم.
تفاوت رشته تحصیلی و شغلی تان بسیار زیاد است. در این باره توضیح می دهید؟
ابتدا در امور ورزش پتروشیمی ماهشهر، مشغول به کار بودم و تقریبا تا دو سال پیش هم در امور ورزش سازمان منطقه ویژه اقتصادی فعالیت می کردم؛ اما با توجه به بالا رفتن گرید شغلی، سمت کنونی(سرپرست روابط کار و مددکاری) به من پیشنهاد شد. این سمت به نوعی کارکردن با ایثارگران و مددکاران است و با روحیه من همخوانی زیادی دارد. به همین دلیل از این تغییر بسیار راضی هستم.
در سمت سازمانی که مشغول به کار هستید، چه مسؤولیت ها و وظایفی را دنبال می کنید؟
روابط کار و مددکاری، مسؤولیت های گسترده ای دارد و از سه اداره تشکیل شده است. روابط کار به این معناست که زمانی همکاران در شغل خود با مشکل و مساله ای مواجه می شوند یا به دلایل مختلف تصمیم می گیرند که واحد کاری خود را تغییر دهند. در این مواقع تلاش می کنیم تا با راهنمایی های لازم، کمترین آسیب را ببینند و واحد مناسب تری را برای ادامه فعالیت آنها معرفی کنیم.
در بخش مددکاری نیز سعی می کنیم، نیروها را در صورتی که از نظر خانوادگی با مشکلی مواجه هستند، کمک و همراهی کنیم. بیشتر مواردی که همکاران با آن رو به رو هستند، مسائل مالی و بیماری است.
امور ایثارگران نیز به گروهی از همکاران که در قسمت های مختلف سازمان مشغول به کار هستند، خدمت رسانی می کند؛ البته بخش دیگری از کار، رسیدگی به تخلفات است و ما به عنوان رابط بین شرکت و هیأت بدوی عمل می کنیم.
با توجه به مسؤولیت کنونی خود، حتما با موارد و شرایط خاصی مواجه شده اید. در این شرایط خاص، همکاران خود را چگونه راهنمایی می کنید؟
تقریبا بیشتر پرونده هایی که به دست ما می رسد، پرونده های خاص و متفاوت است که باید خیلی به آنها توجه داشت. به عنوان مثال، برای همکارانی که فرزند معلول دارند، تا 50 درصد تخفیف مالیاتی در نظر گرفته شده است. به خاطر دارم یکی از مراجعان را که سه فرزند معلول داشت و از امکاناتی که می توانست ازبهزیستی دریافت کند هم مطلع نبود، به اهواز بردم و کارت معلولیت برای فرزندانش گرفتم تا بتواند هم از بهزیستی و هم شرکت، کمک های لازم را دریافت کند و یا موردی داریم که فرزند هفت ماهه اش سرطان دارد و شیمی درمانی می شود. از این گونه موارد بسیار زیاد است.
به خاطر دارم در روزهای اول کار در این مجموعه، افسرده شده بودم؛ چون از صبح تا غروب با مراجعانی برخورد می کردم که هریک، مشکلات متفاوتی داشتند.
چگونه به سمت رشته ورزشی کشتی رفتید؟
در سال 1370 که 12 سال داشتم، وارد دنیای کشتی شدم؛ البته پسرخاله هایم هم کشتی گیر بودند و این موضوع موجب شد که من نیز کشتی را برای ورزش انتخاب کنم. همان ابتدا در مسابقات آموزشگاه ها و استان ها شرکت کردم. این مسابقات به صورت انتخابی برگزار شد و توانستم حریفان خود را شکست دهم، به طوری که حتی در مسابقات کشتی استانی و بعد از آن در مسابقات کشوری نیز حضور پیدا کردم و مقام های مختلفی به دست آوردم.
درسال 1373 اولین حضورم را در اردوی تیم ملی تجربه کردم. سال 1374 نیز در مسابقات «روز جهانی کودک» که در زنجان برگزار شد، موفق به کسب مقام پنجم شدم و چند سالی هم در تیم ملی کشتی حضور داشتم.
سالی که دانشگاه شهید بهشتی تهران قبول شدم، سالن کشتی در آن منطقه بسیار کم بود و برای رسیدن به سالن کشتی مناسب باید زمان زیادی را صرف می کردم به همین دلیل تصمیم گرفتم تا به تحصیلات خود ادامه دهم و از کشتی صرف نظر کنم.
گویا پدرتان هم در رشته کشتی فعالیت می کردند؟ در این باره توضیح می دهید؟
پدرم گاهی به سالن کشتی می رفت تا کشتی بگیرد. او همیشه به من قول می داد که مرا هم با خود به سالن کشتی ببرد؛ اما به دلیل مسؤولیتی که داشت، (فرماندهی سپاه شرق) فرصت این کار را پیدا نکرد.
بتازگی از سوی فدراسیون کشتی، کتابی به عنوان «پهلوان کوچک» منتشر شده است. چه چیز باعث شده که این کتاب درباره شما نوشته و منتشر شود؟
نزدیک به چهار ماه پیش، محمدتقی عزیزیان (نویسنده و شاعر) در تماس با من گفت که علیرضا دبیر، رئیس فدراسیون کشتی از او خواسته است کتابی درباره من بنویسد و درخواست اطلاعاتی از من و خانواده ام داشت. با توجه به اینکه در حال حاضر کشتی نمی گیرم، ابتدا با نگارش این کتاب مخالفت کردم؛ اما در نهایت اطلاعاتی به او دادم. برای نگارش این کتاب، نویسنده آن در سفر به شهرمان (الشتر) اطلاعاتی هم ازمردم شهر به دست آورد؛ البته بخش اول این کتاب درباره پدر و مادر شهیدم است و بخش دیگر هم به زندگی و مسابقات من مربوط می شود.
حرف آخر
اعتقاد دارم که دعای خیر پدر و مادرم بدرقه راه من بوده و به همین دلیل در عرصه ملی و در جام های روز جهانی کودک و ناطق نوری به میدان رفتم. این دعای خیر، همچنان پشت سرم است و من نیز تلاش می کنم در حوزه مسؤولیتم، برای حل مشکلات مردم جامعه خود بیشتر تلاش کنم.