حق پدر بر فرزندان

یکی از اطاعت هایی که  بعد از اطاعت از خدا، در قرآن به آن اشاره شده، اطاعت از پدر و مادر است. این نشان از آن دارد که پدر و مادر نقش مهمی در زندگی و سعادت انسان دارند. در این نوشتار به بررسی حق پدر در رساله حقوق  امام سجاد (ع) می پردازیم.

جایگاه پدر

در بخشی از رساله حقوق، امام سجاد(ع) به بیان برخی حقوق افرادی که در مراوده با انسان هستند،   پرداخته اند. برای اینکه زندگی انسان به بهترین صورت، شکل بگیرد و سعادت انسان را به همراه داشته باشد، حضرت(ع) در این رساله، حقوقی را بیان می کنند که برخی از این حقوق، شکل فقهی دارند و برخی دیگر اخلاقی. در صورت توجه به این حقوق است که ارتباطی درست و مناسب شکل می گیرد و انسان از افراط و تفریط دور می شود.

در متون دینی، پدر دارای نقشی ویژه است که نشان از اهمیت این جایگاه در خانه و خانواده دارد؛ گرچه در روایات برای پدر مصادیقی ذکر شده؛ اما در اینجا منظور از پدر، پدری است که از طریق نسبی، انسان به او منتسب است. دلیل بر این امر هم قرار گرفتن این حق در میان حقوق خویشاوندان است.

اطاعت از پدر

در میان حقوقی که در روایات برای پدر ذکر شده، حق اطاعت از جمله این حقوق است که نشان می دهد پدر دارای جایگاهی ویژه در زندگی انسان است که باید از او اطاعت کند، الا زمانی که این اطاعت با اطاعت خدا در تعارض باشد و گناه به شمار آید.

امیر مؤمنان علی(ع) می‎فرماید: «فَحَقُّ الوَالِدِ عَلَی الوَلَدِ أن یُطیِعَهُ فِی کُلِّ شَیءٍ إلَّا فِی مَعصِیَه اللهِ سُبحَانَه؛ حق پدر بر فرزند این است که فرزند در هر چیزی جز معصیت خداوند، از پدر اطاعت کند.»

این یکی از حقوقی است که پدر بر فرزند دارد و باید به آن توجه کرد. حفظ جایگاه پدر در خانه و خانواده، به عنوان مدیر آن، می تواند زمینه ساز یک خانواده موفق و متعالی باشد.

و اما حق پدرت این است که بدانی او ریشه و اصل توست: وَ اَمَّا حَقُّ اَبِیکَ فَاَنْ تَعْلَمَ اَنَّهُ اَصْلُکَ

فرزند باید بداند پدر اصل و ریشه اوست. پدر کسی است که واسطه حیات او شده است. در روایات آمده که برترین نعمتی که خدا به انسان داده، نعمت وجود است و پدر به عنوان کسی که واسطه این نعمت بوده، باید مورد تقدیر و سپاس قرار گیرد. انسان اگر به وادی وجود نمی آمد، نمی توانست شیرینی سعادت را بچشد. اگر به وادی وجود نمی آمد، طلبکار آن بود که چرا حیات و وجود به او بخشیده نشده است.

پس اگر انسان این را بداند که پدر، اصل و ریشه اوست، درمی یابد که هر آنچه دارد، از پدر است و ریشه وجودی از اوست.

 وَ اَنَّهُ لَوْلَاهُ لَمْ تَکُنْ: و اگر او نبود ، تو نیز نبودی.

اگر پدر نبود، فرزندی هم نبود. برخی براحتی این سخن را به لب می آوردند که کاش پدر و مادرمان ما را به دنیا نمی آوردند. براحتی کفران نعمت وجود می کنند و از این کفران نعمت، نعمت های دیگر را نیز از دست می دهند. اگر خود انسان، توان این را نداشته که راه سعادتی  را که انبیا و اولیای الهی برای او نشان داده اند، بپیماید، دلیلی بر نادرست بودن اصل خلقت آدمی نیست. اصل خلقت انسان بر حکمت حکیمانه ای بوده است. حال اگر خود انسان از روی اختیار، راه درست را در پیش نگرفته، نباید کل خلقت و آفرینش را زیر سؤال ببرد.

 فَمَهْمَا رَاَیْتَ فِی نَفْسِکَ مِمَّا یُعْجِبُکَ فَاعْلَمْ اَنَّ اَبَاکَ اَصْلُ النِّعْمَةِ عَلَیْکَ: پس هرگاه در وجود خود چیزی دیدی که موجب غرور تو شد، بدان که پدرت اصل آن نعمت است بر تو.

انسان در زندگی، به تذکرهایی نیاز دارد که اصل انسان بودن و نیز مخلوق بودنش را فراموش نکند. فراموش نکند که از کجا آمده و به کجا می رود. فراموش نکند که اصل نعمت هایی که به او رسیده، از کجا به او داده شده است. اگر انسان، این مسائل را فراموش کند و توجه نداشته باشد که اصل این نعمت ها از او نیست و از جای دیگراست، ممکن است مغرور شود و ندای «انا ربکم الاعلی» را سر دهد.

پس بهتر آن است که انسان، سرمنشأ همه نعمت ها را بداند و واسطه های رسیدن آن نعمت را نیز مورد سپاس و تشکر قرار دهد. در این میان، نقش وراثتی در استعدادها بسیار مهم است. بنا بر نظر دانشمندان بیولوژیک، بسیاری از استعدادها و نیز هوش، از طریق ژنتیک و به صورت ارث از پدر و مادر به انسان می رسد. پس انسان باید بداند که این استعدادهایی که باعث فخر او شده، از پدر و مادر به او رسیده و بسیاری از اینها چیزی نیست که او برایش زحمت کشیده باشد. بنابراین نباید به آن مغرور و ناسپاس پدر شود.

 فِیهِ فَاحْمَدِ اللَّهَ وَ اشْکُرْهُ عَلَى قَدْرِ ذَلِکَ: پس به این خاطر، خدا را به همان اندازه ستایش کرده و سپاسگزاری نما.

حال که فرزند این را فهمید و سعی کرد این حقوق را ادا کند، خدا را بر همه این نعمت ها و فهم آن حمد کند و هر چقدر که می تواند و توان آن را دارد، شکر کند. در اصل پس از فهم واسطه های در نعمت، باید این سرسلسله را بیابد و سرمنشأ تمام نعمت ها را شکر کند. این را به یاد داشته باشد که شکر نعمت، بر نعمت می افزاید. (شکر نعمت، نعمتت افزون کند)

 وَ لَا قُوَّةَ اِلَّا بِاللَّهِ: و هیچ نیرویی جز از سوی خدا نیست.

شاید بتوان از این فراز چنین برداشت کرد: نیرویی که انسان برای احقاق حق دیگران به کار می گیرد، از خدای متعال است و انسان از خود هیچ ندارد، هرچه هست از اوست، پس باید همه چیز برای او و در راه او باشد تا با هدف خلقت و نظام تکوین منطبق شود.

 

پدران  امت

حضرت فاطمه (س)فرموده اند: اَبَوا هذِهِ الاُمَّة محمّدٌ و علیٌّ، یُقیمانِ اَوَدَهُم وُ یُنقذانهِمِ مِنَ العَذابِ الدّائِمِ إن أطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمِ النَّعیمَ الدّائِمَ اِن وافَقُواهُما؛ محمد و علی پدران این امّتند، کژی های آنان را استوار می سازند و آنان را از عذاب ابدی نجات می دهند؛ البته اگر مردم از این دو پیشوا اطاعت کنند و اگر با آن دو همراهی و موافقت کنند، نعمت جاودانه بهشت را روزی آنان می سازند. (تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام، ص ۳۳۰)

شرح حدیث

غیر از پدر نسبی که سبب ولادت انسان است و حق پدری بر گردن فرزند دارد، پدر فکری، روحی و معنوی هم وجود دارد که حق هدایت و نصرت و تعلیم و تربیت بر انسان دارد.

حضرت رسول(ص) و حضرت علی(ع)، پدر معنوی امت و از پدر دلسوزتر و خیرخواه ترند.

اگر امت از ضلالت و بیراهه نجات یافته اند و به خدا و حق و معنویات گرویده اند، در سایه عنایات و دلسوزی های پدرانه پیامبر خدا و جانشین او بوده است. اگر پدر، فرزند را از رنج و سختی دنیا می رهاند، پیامبر و امام وسیله نجات و رهایی انسان از عذاب ابدی در آخرت هستند.

اگر پدر، فرزند را سر سفره خود می نشاند و آب و غذا و خوراک و پوشاک او را تأمین می کند، پیامبر و امام، امت را بر سر سفره معنوی دین می نشانند و از کرامت خدا و نعمت هدایت و بهشت برین، برخوردار می سازند.

پیشوایان دین، نقش هدایت و منجی را دارند؛ اما شرط رهایی از عذاب قیامت و بهره مندی از نعمت های بهشت، «اطاعت» و «همراهی» است.

اگر کسی پا به پای رسول و امام، راه سعادت و آخرت را نپیماید، آنان چه کنند؟ «گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب خانه چیست؟»

 

عطر ماندگار: بیانات مقام معظم رهبری

امام جواد (ع)  نشانه مقاومت

 امام جواد (ع) مانند دیگر ائمه معصومین برای ما اسوه، مقتدا و نمونه است. زندگی کوتاه این بنده شایسته خدا، به جهاد با کفر و طغیان گذشت. در نوجوانی به رهبری امت اسلام منصوب شد و در سال هایی کوتاه، جهادی فشرده با دشمن خدا کرد، به طوری که در سن ۲۵ سالگی یعنی هنوز در جوانی، وجودش برای دشمنان خدا غیرقابل تحمل شد و او را با زهر شهید کردند.

 همان طور که ائمه دیگر ما (علیهم السلام) با جهاد خودشان، هر کدام برگی بر تاریخ پرافتخار اسلام افزودند، این امام بزرگوار هم گوشه مهمی از جهاد همه جانبه اسلام را در عمل خود پیاده کرد و درس بزرگی را به ما آموخت. آن درس بزرگ این است، هنگامی که در مقابل قدرت های منافق و ریاکار قرار می گیریم، باید همت کنیم که هوشیاری مردم را برای مقابله با این قدرت ها برانگیزیم. اگر دشمن، صریح و آشکار دشمنی کند و اگر ادعا و ریاکاری نداشته باشد، کار او آسان تر است؛ اما وقتی دشمنی مانند مأمون عباسی، چهره ای از قداست و طرفداری از اسلام برای خود می آراید، شناختن او برای مردم مشکل است. در دوران ما و در همه دوران تاریخ، قدرتمندان همیشه سعی کرده اند وقتی از مقابله رویارو با مردم عاجز شدند، دست به حیله و ریاکاری و نفاق بزنند.

۱۳۹۰/۰۳/۲۳