گفت وگو با همکار نفتی که با تاسیس یک مرکز

شادی را بین همه تقسیم می کند

دوست دارم حال همه خوب باشد

مشعل  رضا تاتار از همکاران صنعت نفت است که ازسال 1390 در این صنعت مشغول به کار بوده و درحال حاضر در شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت منطقه شمال شرق به مرکزیت شاهرود فعالیت می کند. تاتار تحصیلات تکمیلی خود را در رشته مهندسی شیمی به پایان رسانده و درحال حاضر نیز به عنوان مسؤول آزمایشگاه کنترل کیفیت فراورده های نفتی این شرکت مشغول به کار است.  تاتار می گوید، تنها فردی است که در این بخش فعالیت می کند و به تنهایی کنترل کیفیت فراورده های نفتی را انجام می دهد؛ اما نکته جالبی که باعث شد به سراغ این همکار نفتی متولد سال 1364 در شهر مشهد برویم، این است که او علاوه بر فعالیت در حوزه تخصصی خود، یک کار کاملا متفاوت را دنبال می کند. او باشگاهی با نام «حال خوب» را درشهر شاهرود تاسیس کرده و در آن کلاس های یوگای خنده، کارگاه های روانشناسی و. . . را برای مراجعان برگزار می کند. تاتار به نکته جالب دیگری هم اشاره می کند، این که حضور در این کلاس ها، رایگان بوده و او تنها به دنبال ایجاد حال خوب در جامعه پیرامونی خود است.

  پیش از هرچیز بگویید فکر تاسیس باشگاه «حال خوب» چگونه به ذهن شما خطور کرد؟

هیچگاه به این فکر نبودم که چنین فعالیت جانبی را برای خود در نظر بگیرم؛ اما اتفاقاتی که در زندگی ام رخ داد، باعث شد که در این مسیر قدم بردارم. داستان از آنجا شروع شد که من در یکی از دانشگاه های دولتی در رشته شیمی تحصیل می کردم؛ اما بعد از مدتی مشروط علمی و سپس از دانشگاه اخراج شدم. آن زمان فکر می کردم که اگر در کنکور قبول شوم، دیگر همه چیز تمام می شود. به همین دلیل بعد از ورود به دانشگاه، چندان به درس خواندن اهمیت نمی دادم. بعد از اخراج از دانشگاه، نزدیک به چهارسال، شغل های مختلف از جمله دستفروشی در اطراف حرم امام رضا (ع)، کارگری، بنایی و .... را تجربه کردم و این تجربیات مختلف در کار، باعث ایجاد تغییرات بسیاری در من شد، به گونه ای که از یک جوان خجالتی و منزوی به یک فرد اجتماعی تبدیل شدم.

اما مهم ترین تغییر، این بود که توانستم راه و مسیر خود را پیدا و انتخاب کنم. علاقه بسیاری به مطالعه کتاب داشتم، به همین دلیل در دوران دبستان، راهنمایی یا حتی دبیرستان، معمولا کتاب های پدرم را مطالعه می کردم. زمانی که به دستفروشی و کارگری روی آوردم، این علاقه مندی به کتابخوانی سبب شد تا کتاب های روانشناسی و موفقیت را بخوانم. از آنجا که عضو کتابخانه حرم بودم، بیشتر این کتاب ها را می توانستم از آنجا تهیه و مطالعه کنم که این مطالعات، باعث تغییر دیدگاهم در زندگی شد.

شکل گیری باشگاه «حال خوب» به دلیل دیدگاهی بود که به زندگی پیدا کرده بودم. مادان کاتاریا، نویسنده کتاب «خندیدن دلیل نمی خواهد»، پزشکی است که تصمیم گرفت با خنده، حال مردم را خوب کند. او با توجه به اینکه همسرش یوگا تمرین می کرد، با همکاری او، یوگای خنده را متولد کرد. پس از آشنایی من با این نویسنده و یوگای خنده، تصمیم گرفتم یک باشگاه برای ایجاد شادی در میان مردم تاسیس کنم. به همین دلیل، برای اولین بار باشگاهی با نام «باشگاه خنده» راه اندازی کردم؛ البته از این نوع باشگاه در شهرهای مختلف وجود دارد.

  یعنی با خواندن کتاب های مختلف، تصمیم گرفتید دوباره ادامه تحصیل بدهید؟

بله، حافظه بسیار خوبی دارم و بسیاری از کتاب هایی را که مطالعه می کنم، براحتی به خاطر می سپارم؛ اما تجربه شخصی ام این است که مطالعه تا قبل از 30 سالگی اهمیت بسیاری دارد؛ چون کتاب خواندن سبب می شود که انسان بتواند مسیر زندگی اش را بخوبی انتخاب کند. بعد از مطالعه پی در پی، به این نتیجه رسیدم که کتاب خوانی، خردی به انسان هدیه می کند تا نگاه جامع تری به زندگی داشته باشد. بنابراین، خواندن کتاب های مختلف در آن دوره سبب شد که دوباره به مسیر اصلی خود در زندگی بازگردم.

  از چه زمانی دوباره وارد دانشگاه شدید؟

اصلا فکر نمی کردم که دوباره وارد دانشگاه شوم؛ چون اصلا شرایط خوبی نداشتم؛ اما خواندن کتاب های مختلف بخصوص کتاب های روانشناسی و موفقیت سبب شد دوباره خود را برای دانشگاه آماده کنم و در نهایت در سال 1388 برای بار دوم وارد دانشگاه شدم و بعد از پایان تحصیلات تکمیلی در رشته مهندسی شیمی، در آزمون استخدامی وزارت نفت درسال 1390 شرکت کردم و پس از قبولی، وارد صنعت نفت شدم. نکته جالب اینکه، آن زمان با تغییر قانون، من از سربازی معاف شدم و این معاف شدن برای من شبیه به یک معجزه بود.

  چه شد که تصمیم گرفتید در آزمون صنعت نفت شرکت کنید؟

به خاطر دارم زمانی که برای مطالعه به کتابخانه حرم رفته بودم، در زمان استراحت یک روزنامه دیدم که آگهی استخدام وزارت نفت در آن منتشرشده بود. آن روز تصمیم گرفتم در این آزمون شرکت کنم. فکر می کنم در مسیری از زندگی قرار گرفته بودم که همه چیز دست به دست هم داده بود تا بتوانم راه های موفقیت را پشت سرهم طی کنم.

   از چه زمانی به فعالیت های روانشناسی علاقه مند شدید؟

زمانی که تصمیم گرفتم دوباره به دانشگاه برگردم و تحصیل را  ادامه دهم، علاقه ای به روانشناسی و راه های موفقیت  نداشتم و تنها کتاب های مرتبط با آن را مطالعه می کردم. علاقه ای هم به این نداشتم که بخواهم رشته روانشناسی را در دانشگاه ادامه دهم. آن زمان مانند برخی دهه شصتی هاف تنها به فکر اشتغال بودم و می خواستم رشته درسی خود را ادامه دهم تا هرچه سریع تر وارد بازار کار شوم.

  اولین جایی که در صنعت نفت مشغول به کار شدید، کجا بود؟

کار خود را از پالایشگاه امام خمینی (ره) شازند شروع کردم. در آن دوره، به یک فرد اجتماعی تبدیل شده بودم و زمانی که به این پالایشگاه رفتم، تصمیم گرفتم یک هیات مذهبی راه بیندازم، جوان ها را دور هم جمع و هر هفته مراسم مذهبی برگزار کنم. زمانی که پالایشگاه به بخش خصوصی واگذار شد، من نیز به شرکت خطوط لوله ومخابرات نفت منطقه شمال شرق آمدم.

 برگردیم به باشگاه «حال خوب»؛ درباره فعالیت های این باشگاه و برنامه های آن بگویید؟

باشگاه «حال خوب» شنبه و سه شنبه هر هفته، برنامه دارد. در این باشگاه، ابتدا با بازی ها و تکنیک های مختلف، باعث ایجاد شادی در افراد می شویم و عزت نفس را در میان شرکت کنندگان افزایش می دهیم. در ابتدا، نسبت به برگزاری چنین کلاس هایی، دافعه بسیاری وجود داشت؛ اما بعد از گذشت بیش از دو سال، تصمیم گرفتیم نام باشگاه را تغییر داده و با نام باشگاه «حال خوب» به فعالیت ادامه دهیم.

 با تغییر نام باشگاه، روند فعالیت آن نیز تغییر کرد و هم اکنون با حضور روانشناسان در باشگاه، مباحث مختلفی برای مخاطبان مطرح و در کنار آن یوگای خنده نیز برای شرکت کنندگان برگزار می شود.

   اداره باشگاه حال خوب، به منزله شغل دوم شماست؟

این باشگاه از همان ابتدا به صورت رایگان خدمات خود را در اختیار علاقه مندان قرار می داد. از آنجا که محل برگزاری برنامه های باشگاه، معمولا تغییر می کند و فضای ثابتی برای اجرای برنامه هایم ندارم، از این رو هربار با ریزش مخاطب همراه می شود. امیدوارم بتوانم هرچه سریع تر شرایط بهتری را فراهم کنم تا خدمات مناسب تری به علاقه مندان ارائه دهم.

  از این ظرفیت برای همکاران خود در نفت استفاده کرده اید؟

پیش از این، از من دعوت شده بود تا درجمع کارکنان نفت که تقریبا همگی مهندسان صنعت نفت بودند، مراسمی داشته باشم. از آنجا که آنها افرادی چارچوب مدار هستند، در ابتدا چندان از آن استقبال نکردند، اما بعد از زمان کوتاهی آنها هم شروع به خنده کردند و از برنامه استقبال شد. تا امروزچند برنامه متفاوت برای همکاران خود داشته ام؛ اما هنوز این برنامه ها به روال عادی تبدیل نشده؛ هدفم این است که در همه شهرهای ایران «باشگاه حال خوب» را ایجاد کنم و امیدوارم شرایطی فراهم شود تا باشگاه صنعت نفت، به نوعی متولی توسعه این باشگاه برای کارکنان خود شود.

  در پایان بگویید که آیا این حال خوب را در خانواده خود نیز ایجاد می کنید؟

من در کنار همسر و فرزندم زندگی می کنم. در این مدت، تلاش کرده ام باعث افزایش شادی آنها شوم. پسرم امیرعلی، مثل من برونگراست و علاقه بسیاری به کارهای اجرایی دارد و از فعالیت های من لذت می برد.