گپ و گفت خانوادگی  با همکار نفتی در شرکت پایانه های نفتی ایران

زندگی  اقماری  روی ستون خانواده

 

مشعل     رئیس عملیات دریافت، ذخیره سازی و صدور نفت خام اداره صادرات شرکت پایانه های نفتی ایران می گوید زندگی اقماری چالش هایی دارد که می توان در کنار همسری که درک متقابل از شرایط دارد، از پس آن برآمد.

سعید یزدانی، رئیس عملیات دریافت، ذخیره سازی و صدور نفت خام در جزیره خارگ است. او 18 سال است که در این جزیره به صورت اقماری شاغل بوده و بخش زیادی از زندگی خود را در این جزیره و به دور از خانواده پشت سر گذاشته است. 2 فرزند نوجوان دختر و پسر دارد که هر یک از آنها در کنار درس و تحصیل در رشته های مختلف دیگری از جمله موسیقی و ورزش نیز فعالیت می کنند. یزدانی معتقد است که همسرش، هاجر جهانشاهی، ستون اصلی خانواده به شمار می رود و درست در روزهای سختی که او نمی تواند در کنار خانواده باشد، این همسرش است که مسئولیت زندگی و فرزندان را به عهده دارد. با یزدانی و همسرش گفت وگویی انجام شده است که می خوانید.

   خودتان را معرفی کنید و کمی از کار و خانواده خود بگویید.

سعید یزدانی هستم، متولد 1361 اهل شهرستان نوکنده استان گلستان. 18 سال است که در جزیره خارگ و در شرکت پایانه های نفتی ایران مشغول به کارم، در واقع بلافاصله بعد از فارغ التحصیلی از دانشکده نفت در این شرکت مشغول به کار شدم وهم اکنون نیز عهده دارمسئولیت در واحد عملیات دریافت، ذخیره سازی و صدور نفت خام هستم. محل زندگی ام شهر نوکنده استان گلستان است و محل کارم در جزیره خارگ؛ این نشان می دهد که فاصله زیادی میان این دو وجود دارد و چنین فاصله ای بی شک سختی های بسیاری را برای زندگی متاهلی به همراه دارد.

 2 فرزند دارم؛ یک دختر با نام یکتا که کلاس نهم است و افزون بر درس، بسکتبال و سنتور هم کار می کند و یک پسر هم با نام شهریار دارم که او نیز که در کلاس پنجم درس می خواند و رشته کشتی را انتخاب کرده است.شهریار دو سال است که کشتی را به صورت حرفه ای زیر نظر پهلوان اویس ملاح، قهرمان اسبق جهان یاد می گیرد.

   شغل شما با توجه به مسئولیتی که دارید، حساس به نظر می رسد، اینطور نیست؟

بله، ماموریت اصلی شرکت پایانه های نفتی، دریافت ذخیره سازی و صدور نفت خامی است که از مناطق نفت خیز به جزیره خارگ ارسال می شود؛ می توان گفت بیش از 94 درصد از صادرات نفت کشور در این جزیره فوق العاده راهبردی انجام می شود. نفت پس از طی مسیر از خطوط لوله های دریایی وارد جزیره خارگ و بعد از ذخیره سازی، هنگام صادرات توسط کشتی های نفتی، کار ما شروع می شود. بیشتر کسانی که وارد جزیره خارگ شده اند و در مناطق عملیاتی مشغول به کارند، بی شک یک عرق و تعصبی به سیستم حاکم بر اداره عملیات صادرات دارند. کار در این اداره بسیار سخت و طاقت فرساست، اما چیزی که باعث سخت تر شدن این کار می شود، دوری از خانواده و نبودن در کنار آنهاست.

   در چنین شرایطی نقش همسر تا چه اندازه در ایجاد هماهنگی در خانواده تاثیرگذار است؟

معتقدم بنیان خانواده بر پایه حضور مادر شکل می گیرد و اگر مادر بتواند ظرفیت های خود را به خوبی نشان دهد، بی شک می تواند جای خالی پدر را برای بچه ها پر کند؛ به همین دلیل معتقدم که هیچ خانواده ای بی پدر، یتیم نمی شود اما بی مادر قطعا یتیم خواهد شد و تردید ندارم که همسر من به خوبی توانسته است چنین بار سنگینی را متحمل شود. از سوی دیگر ما در خارگ کاری پر از استرس داریم و اگر همراهی و همدلی همسرم نبود، نمی توانستم از پس از آن برآیم. شاید در کشور متخصصان بسیاری در رشته های مختلف وجود داشته باشند، اما همکاران ما که در مجموعه صادرات مشغول به کار هستند هرکدام در جبهه کاری خود یک متخصص با دانش هستند که مثل آنها پیدا نمی شود. به عنوان مثال در بخش عملیات مخازن، چهارسوپروایزر یا رئیس عملیات حضور دارند که در کشور ما تنها همین چهار نفر هستند.

    چگونه سعی می کنید غیبت خود را در خانواده با همراهی همسرتان جبران کنید؟

همسرم خانه دار است و مسئولیت خانواده را به عهده دارد. البته نمی توان کتمان کرد که پیشرفت فناوری سبب شده دلتنگی ها و استرس های موجود ناشی از دوری کم شود. اما به هرحال نبود فیزیکی یک پدر می تواند در تربیت فرزندان و البته روحیات یک همسر تاثیرگذار باشد. خوشبختانه همسر من با درک درستی که از شرایط موجود دارد، به خوبی توانسته است نبود مرا جبران کند و به نوعی هم پدر و هم مادر باشد. درکل بگویم که هیچ چیزی جز فداکاری از همسرم ندیده ام.

    به جز فعالیت در نفت به حرفه دیگری هم مشغول هستید؟

بله، یک باغ مرکبات در شهر خود دارم و می توانم بگویم علاوه بر شغل اصلی ام، در رشته کشاورزی و باغداری نیز فعالیت می کنم. شاید یکی از دلایلی که سبب شده فعالیت دوم من باغداری باشد این است که ما در یک شهر سنتی زندگی می کنیم. شهری که به عنوان مثال علاقه های ورزشی آن به سمت کشتی زیاد و شغل اصلی مردم در این منطقه دامداری و کشاورزی است. من نیز یک باغ مرکبات دارم که بخشی از آن مصرف تجاری دارد و بخشی دیگر هم برای مصرف شخصی است.

   به عنوان پدری که دور از خانواده است تا چه اندازه در تصمیم گیری و انتخاب راه فرزندان خود تاثیرگذار بوده اید؟

به خاطر دارم دخترم در کلاس سوم ابتدایی علاقه خاصی به موسیقی و آهنگ های سنتی داشت؛ به همین دلیل تصمیم گرفتم که دریکی از آموزشگاه های بنام شهر ثبت نام کند تا موسیقی را از ابتدا یاد بگیرد. دخترم ساز سنتور را برای کار انتخاب کرد. پسرم هم با توجه به اینکه دایی وی (عبدالرضا جهانشاهی) کشتی گیر بود و البته گرایش هایی که نسبت به کشتی در شهر ما وجود دارد، به این رشته ورزشی علاقه مند شد و این رشته را انتخاب کرد. من براساس علاقه و استعداد فرزندانم عمل و تلاش می کنم امکانات را  برای آنها فراهم کنم؛ بنابراین هیچ گاه نظر خود را آنها تحمیل نمی کنم.

   تا امروز در شرایطی قرار داشته اید که مجبور شوید محل کار خود را ترک کنید و به خانواده ملحق شوید؟

زمانی که زندگی اقماری را برای فعالیت اقتصادی انتخاب می کنید، بی شک شرایطی پیش می آید که باید محل کارتان را ترک کنید و هرچه سریع تر خود را به خانواده برسانید. به عنوان مثال من هنگام تولد فرزند پسرم مرخصی نداشتم، اما اداره با درک شرایطی که در آن قرار داشتم، همکاری لازم را داشت و توانستم در کنار خانواده خود باشم. تا به امروز دو بار باید خود را به خانواده ام می رساندم که خوشبختانه اداره همکاری لازم را با من داشته، اما گاه ممکن است چنین امکانی فراهم نشود.