
تلمبه خانه دارخوین
دیروز امروز فردا
مشعل دارخوین در آغازین سال کشف نفت، نام دهی بود از قماش دهات حاشیه شرقی کارون، در 6-7 فرسخی جزیره عبادان که جویبار زندگی در آن به کندی جاری بود. آن گونه که از این بیت و ادبیات فولکلور منطقه استنباط می شود، نام دارخوین ابتدا «دورخوین» بوده است. واژه دور در عربی به معنای چند اتاقک کوچک و به نوعی اسم مصغر «دار» است که گویای وضعیت کلی این آبادی قبل از ظهور نفت است.
اوایل قرن هیدروکربور، هنگامی که غرش لوکوموتیو نفت در ایران، خواب آرام و رازآلود سنت را به بیداری پر اضطراب مدرنیته بدل و نفت راه خود را از کوره راه های گچی مسجد سلیمان به سوی دهانه خلیج فارس در مصب اروند باز کرد، این روستای عرب نشین حاشیه رود بزرگ، نیز سرنوشتی دگرگونه یافت.
ساخت و تجهیز تلمبه خانه
طی دو سال تجهیزات و دیگ های بخار، بویلرها و تلمبه های عظیم الجثه ساخت منچستر با دوبه ها (نوعی شناور) و کشتی های رودخانه پیما به این ده کوچک ساحلی منتقل و سر جای خود قرار گرفت. آنگاه کارگران و معماران هندی و ایرانی گرداگرد پمپ ها و توربین های بزرگ بخار، با استفاده از آجرهای لندنی منقش به مارک دوگال (DOUGAL) چند عمارت بلند برآورده و دفاتر و کارگاه ها را نیز در آنها مستقر ساختند.
دو ردیف پیش، گرمکن نفت در مسیر پمپ ها قرار دادند تا با سبکسازی نفت در سرمای زمستان، بر شتاب سیال بیفزاید. بررسی تاریخ درج شده روی پمپ ها و تجهیزات نصب شده در دارخوین نشان می دهد که تکمیل تلمبه خانه و عملیاتی کردن آن متناسب با افزایش ظرفیت پالایشگاه، بتدریج در محدوده زمانی 1915 تا 1930 انجام شده است.
یک نقش برجسته سیمانی برپیشانی یکی از تلمبه خانه ها، سال 1930 را نشان می دهد که اگر این عدد، تاریخ تکمیل ساختمان تلمبه خانه باشد، اجرای طرح های توسعه دارخوین افزون بر 10 سال به طول انجامیده است.
ایجاد امکانات رفاهی نیز سیری تدريجي داشت و یکباره صورت نگرفت بلکه به تناسب توسعه تلمبه خانه و افزایش نیروهای شاغل، یک مجموعه مسکونی شامل چهار «لین» (مسیر) کارگری سه و چهار اتاقه و یک لین کارمندی با 20 واحد مسکونی از تایپ يا نوع W5 دایر شد که بعدها با افول نفت به سازمان آب و برق واگذارشد.
دارخوین دارای باشگاه های کارمندی وکارگری، یک مدرسه 6 کلاسه به نام بهزاد، یک واحد بهداری و یک پاسگاه انتظامی بود که ساختار منظم شهری آن را شکل می داد. خانه ها در 40-50 متری رودخانه بنا شده و یک خانه باغ مجلل نیز ساخته شد که به «بنگله» یا باغ رییس معروف شد که در اوایل دهه 1350 محل اقامت و استقرار رجال سیاسی و مقامات ارشد بود.
بدل شدن به یک شهرک صنعتی
سینمای دارخوین هفته ای دوبار فیلم نمایش می داد و مثل سایر سینماهای نفت دارای دو سالن زمستانه و تابستانه بود که پشت به پشت هم قرار داشتند. با ایجاد امکانات زندگی و استقرار کارگران و کارمندان، حرکت و تکاپوی زندگی نیز در آن سرعت گرفت و خیلی زود این ده متکی به ماهی و کشت دیم، به شهرکی صنعتی بدل شد که غرش موتورها و تلمبه ها و منظره دودکش های بلند آن همه نگاه ها را به خود معطوف می ساخت.
خیابان ها و کوچه باغ های محدود اما منظم، سرویس های رفت و برگشت به کوت عبداله و اهواز، ساختمان های بلند آجری تلمبه خانه که آمیزه ای بود از سبک معماری قرن نوزده انگلستان،اواخر قاجار و اوایل پهلوی، چه بسا خارجی ها را به یاد کارخانه های بزرگ شهر منچستر می انداخت.
دارخوین آخرین تلمبه خانه سر راه خط لوله نفت آبادان بود؛ قبل از آن کوت عبداله قرار داشت و قبل تر از آن نیز ایستگاه ملاثانی، اينها به تقویت فشار نقطه به نقطه نفت سامان می دادند. کوت عبداله به سبب وجود یک تلمبه خانه مشابه وهم به علت نزدیکی به اهواز، یکی از مراکز مهم استقرار و پشتیبانی شرکت نفت بود و نقش مرکزیت تلمبه خانه ها را داشت؛ یک فرودگاه کوچک، یک کارخانه تولید آجر و از همه مهم تر ایستگاه تولید نیروی برق (پاور استيشن) که مناطق شرکتی کارون، نیوسایت و خرمکوشک را روشنی می بخشید، در آن مستقر بود.
باری، فرایند پمپاژ نفت از تلمبه خانه دارخوین ادامه داشت تا اینکه در اوایل دهه 1350 تولید نفت از میدان اهواز به شکلی خیره کننده افزایش یافت و کشیدن خط لوله جدید اهواز- آبادان، کل نیاز پالایشگاه را به نفت خام مرتفع ساخت و نفت مسجدسلیمان از طریق خط صادراتی به خارک ارسال شد؛ از این تاریخ تلمبه خانه های چهارگانه اهمیت خود را از دست دادند.
دارخوین اکنون
دارخوین به شکل امروزی شهری است تابع بخش مرکزی شادگان که با ادغام سه روستای بزرگ آل بوبالد، دارخوین و یوخان (علی بن الحسین) هویتی تازه یافته است؛ این شهر که از شمال به اهواز و روستای دابوهیه و از جنوب به آبادان و روستای سلمانه و از مشرق به شادگان روستای سراخیه و از مغرب به طرف رودخانه کارون محدود می شود، تا نقطه صفر مرزی کم و بیش 25 کیلومتر فاصله دارد.
قرارداشتن در مسیر اصلی ارتباط شمال به جنوب کشور، وجود چاه های متعدد نفت، بقایای نیروگاه اتمی، قدیمی ترین تلمبه خانه نفت خاورمیانه، رودخانه کارون، نخلستان ها و فاصله کمتر از ۲۵ کیلومتری تا مرز ایران و عراق، از جمله ویژگی هاي دارخوين است.
دارخوین در زمان حصر آبادان، به خط مقدم جبهه بدل شده و بعد از شکست حصر آبادان نیز مقر تدارکات عملیات بود. این منطقه در دوران جنگ با مقاومت شگفت انگیز خود در برابر دشمن، شاهد صحنه های حماسه و ایثار کم نظیری بوده است. تلمبه خانه دارخوین در دوران جنگ به عنوان قرارگاه و پادگان مورد استفاده قرار گرفت. آثار توپ و ترکش از یک سو و برخی دیوار نوشته ها و یادگارهای به جا مانده دوران دفاع مقدس در جای جای ساختمان های کهن سال تلمبه خانه، لحظه های دلتنگی و دلهره آور جنگ را به انسان منتقل می کنند. پس از جنگ با توجه به جاذبه های فیزیکی و ظاهری سایت، ساختمان ها و دودکش های مرتفع، بارها از این محوطه به عنوان لوکیشن فیلم های مرتبط با دفاع مقدس استفاده شد که مهم ترین آنها شاید سکانس های پایانی سریال به یادماندنی «در چشم باد» باشد. بدون شک مرمت، احیا و بازسازی تلمبه خانه تاريخي و محوطه های شرکتی آن به عنوان بخشی ارزشمند از میراث فرهنگی صنعت نفت ایران، در رونق دوباره این صنعت و اين شهر نفتی تأثیری چشمگیر برجای خواهد نهاد.
عکس تاریخی
نسخه ای از يك قرارداد پيمانكاري با شركت نفت ايران و انگليس
شیء تاریخی
مبدل حرارتی
روند تکامل مبدل های حرارتی یک داستان 150 ساله است و نخستین ثبت اختراع با این عنوان به اواخر قرن نوزدهم بازمی گردد. در سال 1257 نخستین مبدل حرارتی صفحه ای از سوی آلبرت دریک در آلمان به ثبت رسیده است.
طراحی های ابتدایی مبدل های حرارتی پوسته و لوله در طول دهه اول 1300 با توجه به کاربردهای مورد نیاز درصنعت نفت تولید شدند. در این زمان بکارگیری مبدل های حرارتی در گرم کننده ها، سردکننده ها، جوشاننده ها و تبخیرکننده های پالایشگاه های نفت خام آغاز شد.
درسال 1279 سیستم سردکننده ی مداربسته هوا ساخته شد و اوتو هاپل باهمکاری «لودویک پرندتل» آغازگران این فناوری بودند. نمونه ای از این مبدل حرارتی پوسته و لوله هم اکنون در کارگاه لوله کشی موزه کارآموزان موجود است.
قدمت آموزشگاه حرفه ای آبادان به سال ۱۳۱۲ خورشیدی (۱۹۳۳ميلادی) برمي گردد. اين آموزشگاه پس ازمرمت و بازيابی اسناد مربوط به آن، به عنوان دومين موزه صنعت نفت شناخته می شود.
پیش بینی «پنتاگون»
وقتی جنگ شروع شد و مجبور شدیم فعالیت های پالایشگاه آبادان را متوقف کنیم، پنتاگون پیش بینی کرده بود میزان ذخیره سوخت هواپیماهای جنگی ایران تنها برای 14 روز کافی است. این نکته به نوبه خود خیلی مهم است. پیش بینی پنتاگون درست بود چون همه اطلاعات نظامی ما را از طریق مستشاران آمریکایی که در پیش از انقلاب در ایران بودند، داشتند و مطابق پیش بینی آنها فانتوم های ایران به دلیل اتمام سوخت نمی توانستند بیش از دو هفته پرواز کنند. دلیلش هم این بود که سوخت فانتوم ها و هواپیمای جنگی ایران در آن هنگام فقط در پالایشگاه آبادان تولید می شد.
یادمان باشد وقتی که عراق به ایران حمله کرد، نقش نیروی هوایی بیش از پیش اهمیت یافت. به منظور جلوگیری از پیشروی نیروی زمینی ارتش دشمن و تا زمانی که نیروی زمینی مجهز شود و بتواند به سمت دشمن پیشروی کند، لازم بود که نیروی هوایی از هر نظر مجهز و فعال باشد. دانستن اینکه ایران برای هواپیماها و فانتوم های خود تنها برای مدت دو هفته سوخت دارد، برای ارتش و نیروی هوایی کشور بسیار ناگوار بود. اما متخصصان نفتی ایران در یک اقدام کاملا ابتکاری، در مدت 48 ساعت موفق شدند مقادیر مورد نیاز سوخت فانتوم ها را به جای پالایشگاه آبادان، در پالایشگاه اصفهان تولید کنند.
این کار، درآن زمان یک حماسه و خدمت بزرگ بود. این نوع بنزین (سوخت جت) از جمله فراورده های پالایشگاه آبادان بود، اما به نحوی برنامه ریزی شد که در پالایشگاه اصفهان هم تولید شود. به این طریق باید برای ساخت و تولید این فرآورده، تغییراتی، در فرآیند داده می شد تا محصول تولید شود. در آن اوضاع آشفته، چنین ابتکاری آن هم در کوتاه مدت، نیازمند فکر و بررسی و خلاقیت بود. چنین کار ارزشمندی را «علی تابان فر»، معاون وقت مدیر پالایش که اهل کرمانشاه بود در روزهای آغاز وزارت شهید تندگویان انجام داد. فکر می کنم کار ایشان واقعا جزء کارهای ارزنده در زمان جنگ بود که حتما باید ذکر می شد.
کارکنان شرکت نفت و پالایشگاه ها در آغاز جنگ تا چند ماه بدون پدافند هوایی فعالیت کردند. این کارکنان با فداکاری و ایثار زیادی کار می کردند و تا مدت ها بدون هرگونه امکانات دفاعی در جبهه های نفت، جان و زندگی خود را به خطر انداخته بودند. در حالی که در همان زمان، به قرار شنیده ها، برخی استانداران دستور داده بودند برای مراقبت، استانداری ها به پدافند هوایی مجهز شوند!
حالا شما قضاوت کنید در دوران جنگ چگونه کار می کردیم و چگونه می شد همکاران را در محل کارشان نگه داشت؟! باید نسبت به این موارد دقت بیشتری می داشتیم. کارکنان این صنعت واقعا فداکاری کردند و من نمی توانم از فداکاری و ایثار آنان حرف نزنم. در غیر این صورت، به آنان ظلم کرده ام.
مگر می توان از فداکاری آنها صحبت نکرد؟ سربازی که به جبهه های جنگ می رود، وقتی در سنگر است در شرایط کمتر خطرناکی قرار دارد، اما این کارکنان مدت هشت سال همواره در شرایط بسیار خطرناکی به سر بردند.
مثل اینکه روی یک میدان به شدت مین گذاری شده همیشه و هر لحظه کار کنند؛ با مرگ مواجه بودند و با جان خود خطر می کردند. فداکاری این عزیزان بسیار ستودنی و با ارزش بوده است.
تاریخ شفاهی وزرای نفت ایران؛ سید حسن سادات