
گپ وگفت با نویسنده کتاب «صنعت نفت و تغییر اجتماعی در ایران»
نفت و مدرنیته تنیده درهم
مشعل کتاب «صنعت نفت و تغییر اجتماعی در ایران؛ پژوهشی درباره صنعت پتروشیمی در ماهشهر» به تازگی و به کوشش اسماعیل غلامی پور، در پنج فصل به رشته تحریر درآمده است. این کتاب که به همت معاونت انتشارات و مطالعات اجتماعی وزارت نفت چاپ و منتشر شده، حاصل یافته های پژوهشی در مناطق نفتخیز جنوب با تمرکز براثرگذاری مجموعه صنایع پتروشیمی در تحولات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بندر ماهشهر است. انتشار این کتاب ما را برآن داشت تا با اسماعیل غلامی پور درباره نگارش آن گفت وگویی کوتاه داشته باشیم.
چرا موضوع صنعت نفت و تغییر اجتماعی با محوریت شهرهای نفتی جنوب ایران و ماهشهر را انتخاب کردید؟
من جنوبی ام و نفت ازکودکی در زندگی ام وجود داشته است. پدرم در دهه 30 مدتی در بندرگاه آبادان کار می کرد و در دهۀ 60 و 70 نگهبان تأسیسات نفت در رشته کوه های زاگرس بود. برای من، شکل گیری و توسعه آبادان در روند رشد تأسیسات نفتی، همیشه قصه ای هیجان انگیز و مدرنیته ای است که از درگاه این شهر وارد ایران شده بود. می توان گفت توجه من به شهرهای نفت خیز از جمله مسجدسلیمان، آغاجاری، امیدیه و دیگر شهرهای نفت خیز نیز همیشه جلب می شده است. بعدها با توسعه تأسیسات نفت، گاز و پتروشیمی در عسلویه و ماهشهر، بعضی از افراد خانواده من در این تأسیسات مشغول به کار شدند و همچنان به کار خود ادامه می دهند.
گچساران، خارگ، امام حسن (بهرگان) و بسیاری شهرهای دیگر که در این کتاب در مورد آنها سخن گفته شده، خاطراتی برای من دارند؛ به همین دلیل رابطۀ نفت و تغییر اجتماعی به تجربه زندگی نیز متکی بوده است، اما شروع کار پژوهشی ام در مناطق نفتی، از حدود سال 1393 آغاز می شود که مطالعه ای در ماهشهر داشتم. بعدها در منطقه عسلویه نیز همکار یک مطالعه میدانی بودم که آن نیز در علاقه بیشتر من برای مطالعات اجتماعی مناطق نفتی اثرگذار بود.
کتاب «صنعت نفت و تغییر اجتماعی در ایران» چه موضوع ها و مسائلی را مطرح می کند؟
این کتاب موضوع های گسترده ای در ارتباط با صنعت نفت و تغییر اجتماعی در گستره جهان و ایران و با تمرکز بر مناطق نفتی ایران و به ویژه ماهشهر را در برمی گیرد. داستان نوسازی و تغییر اجتماعی به میانجی صنایع نفت، گاز و پتروشیمی در کل ایران و در مناطق نفت خیز و به ویژه ماهشهراست. نوسازی و تغییر اجتماعی، هم مثبت و هم منفی بوده و این کتاب، توضیح این توسعه و تضاد است. شکل گیری تضادها در روند توسعه نفتی، ناشی از ساختاری با نهادهای نامناسب بوده و نه ناشی از صِرف وجود صنعت نفت که به نظرم مدرنیته ای که امروز می شناسیم بدون نفت امکان پذیر نبود و این دیدگاه در ماهشهر مورد کنکاش قرار گرفته و شامل توسعه و تضادی است که ناشی از نبود رهیافت اجتماعی به توسعه است. در متن توسعه صنعت پتروشیمی و در بازی کنشگران متعدد جهانی، ملی و محلی، شهری پیچیده وصنعتی شکل گرفته، اما روی دیگر داستان، شکاف اجتماعی، اقتصاد شهری شکننده و نامتوازن، ناپایداری محیط زیستی، نابرابری و کشاکش طبقاتی و مسائل جدی طبقه کارگر، کشاکش بر سر فضاهای شهری، دوگانگی شهری و شکل نگرفتن نهادهای اجتماعی- مدنی جدید است.
با ورود صنعت نفت، چه اتفاقی برای فرهنگ بومی منطقه رخ می دهد؟ تا چه اندازه اجتماعات محلی یا بومی با تغییر اجتماعی همراه بوده اند؟
در این کتاب هم به زبان فنی علوم اجتماعی و هم به زبان ساده دربارۀ تغییر اجتماعی و فرهنگی جوامع محلی در رابطه با مجموعه صنعت نفت سخن گفته شده است. جوامع محلی در مناطق نفتی خوزستان و بوشهردر روند توسعه نفتی، تغییرات اجتماعی و فرهنگی بسیاری داشته و همیشه نسبت به تغییر اجتماعی و فرهنگی باز بوده اند. شاهد آن شهر آبادان است که یک جامعۀ چند فرهنگی شده بود هرچند وضعیت کنونی آن قابل بررسی مجدد است. همیشه سخن بر سر تغییر فرهنگی جوامع نفتی بوده و نه تقابل فرهنگی؛ بنابراین مسئله همیشگی و کنونی فرهنگ بومی و غیربومی نیست، تضادها و شکاف های اجتماعی- اقتصادی است؛ اینکه جوامع محلی در خوزستان و بوشهر، با وجود آنکه باید اولین نفع برندگان از توسعه صنعت نفت در این مناطق باشند، اما نبوده اند، هیچ گاه مانعی برای رشد و توسعه صنایع نبوده اند و همیشه همراهی کرده اند.
به نظر می رسد گسترش خدمات اجتماعی شرکت ها در مناطق نفتی یکی از مسیرهای تأثیرگذاری صنایع در یک منطقه باشد. خدمات مسئولیت اجتماعی شرکت های نفتی تا چه اندازه اثرگذار بوده است؟
جوامع محلی در خوزستان و بوشهر با آنکه باید اولین نفع برندگان از توسعه صنعت نفت در این مناطق باشند، اما نبوده اند و دراین مسئله، نفت مقصر نیست بلکه در ساختار و سیاست های کلی، توسعه جوامع محلی در اولویت نبوده است. مسئولیت اجتماعی در صنایع نفت، گاز و پتروشیمی بوده و همچنان ادامه دارد؛ درحالی که این مسئله اصلی نیست بلکه مسئله اصلی رویکرد نادرستی است که به مناطق نفتی وجود دارد و آن نبود نگاه اجتماعی و توسعه محلی و منطقه ای است. در این رویکرد، مناطق نفتی صرفاً منبع اقتصادی اند؛ درحالی که باید نگاه انسانی و اجتماعی به آنجا شود، اما این نگاه نه در قالب مسئولیت اجتماعی شرکت ها بلکه در قالب وظایف اجتماعی دولت و نهادهای عمومی باید طرح شود و مسئولیت اجتماعی شرکت ها باید فقط نهاد یاری گر باشد نه متولی حل همه مشکلات مناطق نفتی. درباره این موضوع در کتاب بحث شده و در اینجا به چند نکته کوتاه بسنده می کنم، زیرا مالکیت بسیاری از شرکت های نفت، گاز و پتروشیمی در ایران دولتی و عمومی است، بسیاری از خدمات اجتماعی این شرکت ها در جوامع محلی، از درآمد شرکت های دولتی، بودجه عمومی، است و به همین دلیل این اقدام ها به معنای دقیق، کلمه مسئولیت اجتماعی تلقی نمی شود. رفع مشکلات جامعه محلی مناطق نفتی، مسئولیت و وظایف دولت و نه مسئولیت اجتماعی شرکت هاست. دولت باید با قوانین، سیاست ها و منابع مالی ویژه ای برای توسعه مناطق نفت خیز داشته باشد و خارج از سازمان نفت برای توسعه روستاها و شهرهای مناطق نفتی با محوریت سازمان های دولتی مربوطه «بودجه ویژه توسعه محلی مناطق نفت خیز» تعیین کند. اگر معنای مسئولیت اجتماعی شرکت ها، نهاد یاری رسان در کنار دولتی باشد که به توسعه اجتماعی محلی تعهد و التزام دارد، «سیاست اجتماعی» در جوامع محلی مناطق نفتی تقویت می شود.
توسعه صنعت نفت و پتروشیمی در مناطق نفت خیز با توجه به احتمال ایجاد اشتغال زایی در منطقه موردنظر، تا چه اندازه توانسته است امید اجتماعی را در جامعه هدف القا کند؟
اینکه صنعت در یک منطقه ایجاد اشتغال و از نیروهای منطقه استفاده کند، نیز به عنوان یکی از مسئولیت های شرکت ها مطرح شده است. در مناطق نفتی اشتغال زایی رخ داده، اما نه در سطح قابل انتظار. توسعه صنایع نفت، گاز و پتروشیمی در این مناطق صرفا در سطح صنایع بالادستی است که در زمان ساخت وساز ایجاد اشتغال می کند، اما در زمان بهره برداری، مشاغل بسیار اندکی لازم دارد. سرمایه گذاری هنگفتی شده با اشتغال زایی اندک؛ در نظرسنجی ها می بینیم که امید مردم به این صنایع است، هم برای توسعه و هم برای اشتغال، اما این امید زمانی در سطح وسیع و اجتماعی محقق می شود که صنایع تکمیلی رشد یابند. به عبارت دیگر در صورتی این صنایع می توانست اشتغال زایی بالا داشته باشد و به توسعه اجتماعی منجر شود که صنایع پایین دستی و تکمیلی آن رشد یابند، اما این اتفاق شکل نگرفته و یا کمتر افتاده است. رهیافت این کتاب توسعه اجتماعی بوده و به طور مفصل دراین باره بحث شده است.
به نظر شمامهم ترین مسئله اجتماعی توسعه صنعت نفت، گاز و پتروشیمی در مناطق نفت خیز چیست؟
مهم ترین مسئله که از 100 سال پیش تا امروز بوده، رشد تأسیسات نفتی بدون توجه و تاکید هم وزن، بر زیرساخت های اجتماعی و توسعه اجتماعی محلی است. این کتاب بر مفهوم «جامعه دوگانه» تاکید داشته یعنی جامعه ای که یک طرف جامعه شرکتی و طرف دیگر جامعه محلی است اما این تقابل را در ساختار اجتماعی قرار داده است. از طرفی از معضلات جوامع محلی و انتظارات آنها سخن گفته و از شکافی که به لحاظ کیفیت زندگی و امکانات با مردم شرکتی دارند، اما از سوی دیگر سعی شده است که مشکلات و ملالت های زندگی کارکنان شرکتی و خانواده های آنان نیز روایت شود. کاهش این شکاف اجتماعی با توسعه شهرها و نهادهای محلی امکان پذیر است. تجربه نشان داده است که طراحی شهری مبتنی بر شهرک سازی برای کارمندان و ایزوله کردن آنها از جامعه محلی، باعث رشد شکاف اجتماعی محلی- شرکتی و نارضایتی عمومی می شود. با توسعه شهرهای محلی، کارکنان شرکت ها نیز با رغبت بیشتری در این شهرها اسکان می یابند و فضای رابطه اجتماعی با مردم محلی باز می شود که حاصل آن کاهش شکاف اجتماعی و افزایش ادغام اجتماعی و تعلق شهری خواهد بود. افزایش رضایت جامعه شرکتی، در صورتی پایدار است که مبتنی بر توسعه محلی باشد تا علاوه بر شرکت- شهر، کلیت شهر و مردم محلی توسعه یابند. اگر هدف، بهتر کردن زندگی جامعه شرکتی باشد، باید زندگی جامعه محلی و شرکتی را در یک کلیت واحد مورد ملاحظه قرار داد.
با توجه به منطقه جغرافیایی ماهشهر برای تحقیق و پژوهش میدانی با چه چالش هایی رو به رو بودید و این پژوهش چه مدت طول کشید؟
چالشی در میدان تحقیق نداشتیم؛ پژوهش در سال 1393 آغاز شد و حدود یک سال طول کشید اما تکمیل داده ها و اطلاعات تا سال های اخیر ادامه داشته است. در آن سال، یکی از شرکت های پتروشیمی پیشنهاد پژوهش اجتماعی در شهرستان داشت و با هماهنگی هایی که با شرکت های منطقه و سازمان ها انجام شد و با حمایت افراد بسیاری در کارهای میدانی که در مقدمه کتاب به نام آنها اشاره شده است، کار به خوبی پیش رفت. البته مهم ترین عامل تسهیل کار میدانی این بود که همه به این موضوع علاقه داشتند؛ از مدیران تا کارمندان، کارگران پتروشیمی و شهروندان ماهشهر و سربندر و مقام های محلی، همه حرف های زیادی برای گفتن داشتند.
اداره کل روابط عمومی وزارت نفت تا چه اندازه در چاپ و انتشار این کتاب با شما همراه بوده است؟
از اداره کل روابط عمومی وزارت نفت که زحمت ویرایش، چاپ و انتشار کتاب را تقبل کردند و در این مسیر همراهی کردند، قدردانی می کنم. دیدگاه این بود که اگر این کتاب محتوایی داشته باشد، بهتر است ابتدا در خود مجموعه نفت دیده و خوانده شود. اگرچه زبان کتاب فنی علوم اجتماعی، اما سعی شده است زبانی ساده تر هم داشته باشد؛ به خصوص آنجا که به متن زندگی روزمره مردم محلی و کارکنان شرکت ها و خانواده هایشان وارد شده است، روایت کتاب برای خانواده های نفت می تواند ملموس و عینی باشد.