حکمت های حسینی؛ سه عامل تواضع و فروتنی
امام حسین (ع) فرمودند: لَولا ثَلاثَةٌ ما وَضَعَ ابنُ آدَمَ رَأسَهُ لِشَیءٍ: اَلفَقرُ وَ المَرَض ُوَ المَوتُ؛ اگر سه چیز نبود، آدمیزاد هرگز سر در برابر چیزی فرود نمی آورد: تنگدستی، بیماری و مرگ (نزهه الناظر، ص ۸۰).
شرح حدیث:
شیطان، سرسلسله ی مغروران و متکبران بود و سرانجام، گرفتار عوارض آن و از درگاه خدا رانده شد. انسان های مغرور و خودخواه پیرو شیطانند.
خداوندبرای آنکه انسان ها گرفتار غرور و گردن کشی نشوند و حقیقت دنیا و عجز و نیاز آدمی را بشناسند، گاهی آنان را دچار فقر و تنگدستی می کند، گاهی در بستر بیماری می افکند و در نهایت با مرگ و میراندن، ناپایداری دنیا و ناتوانی انسان را به یاد می آورد.
چه بسا گردنکشانی که تهیدست شدند و ابهت آنان فرو ریخت. چه بسا مغرورانی که بیمار شدند و نشاط و شادابی را از دست دادند. چه بسا طاغوتهایی که به کام مرگ رفتند و مرگشان مایه عبرت دیگران شد.
پروین اعتصامی در سروده ای که برای سنگ مزار خویش دارد، به حقیقت دنیا و بی اعتباری آن اشاره دارد، از جمله می گوید:
هر که باشی و ز هر جا برسی آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد چون بدین نقطه رسد، مسکین است
همه جباران تاریخ، وقتی در آستانه مرگ قرار می گیرند، زاری می کنند و احساس شکست دارند و آن همه قدرت و جبروت را بی فایده می بینند. مگر فرعون نبود که در آستانه غرق شدن در رود نیل گفت: توبه کردم و از سوی خدا خطاب آمد: اکنون؟
چه خوب است انسان، پیش از آنکه ثروت و دارایی خود را از دست بدهد و به خاک فقر بنشیند و پیش از بیماری و رنجوری و قبل از مرگ، فروتنانه در مقابل خدا تسلیم و مطیع شود و او را بنده باشد!
قیام علیه نیرنگ ها
ازجانکاه ترین حادثه زندگی امام سجاد(ع)، حادثه عاشورا بودکه با تمام وجود خود آن را لمس کرد؛ هر چند که بیماری توان یاری رساندن به پدر را از او گرفته بود و خدا می خواست تا زمین از حجتش خالی نماند. امام سجاد (ع) درسخنرانی های خود پس از واقعه عاشورا با استناد به آیات قرآن علیه ظلم و ستم بنی امیه سخن می گفت و با سلاح دعا و مناجات با پروردگار، مجموعه ای از معارف قرآنی را با نام «صحیفه سجادیه» برای تهذیب نفس و اخلاق و بیداری مسلمین به یادگار گذاشت. امام سجاد (ع) از دو راه عملی با امت اسلام مواجه شد:
یکی راه برانگیختن وجدان انقلابی افراد مسلمان و بر انگیختن احساسشان نسبت به گناه و ضرورت جبران آن گناه بود. امام کوشید تا شخصیت اسلامی و کرامت انسانی را در مقابل حاکمان منحرف از تنزل و فرومایگی نگاه دارد.
دوم از راه تمهید برنامه فکری و آگاهی عقیدتی و روانی امت بود. خانه و مدرسه او محل تجمع شاگردان شد و بعدها همین شاگردان، سازندگان تمدن اسلامی و مردان تفکر و قانون گذاری و ادب اسلامی شدند.
خطبه امام سجاد و بر هم زدن معادلات یزید
حساس ترین سخنان امام سجاد (ع) که تحولی عظیم در بینش مردم نسبت به امویان ایجاد کرد و معادلات یزید را بر هم زد و خط مشی او را نسبت به اهل بیت «ع» کاملا تغییر داد، خطبه ای است که آن حضرت در جمع مردم و رجال سیاسی و دینی شام ایراد کرد. این خطبه که در مسجد شام ایراد شده، اوج موفقیت امام سجاد (ع) در ابلاغ رسالت و تبلیغ عاشورا و تداوم خط شهیدان کربلاست. یزید دراین مجلس به یکی از خطیبان درگاهش دستور داد تا به مذمت علی (ع) و اولادش و به توجیه و تمجید فجایع عاشورا اقدام کند. وقتی سخنان خطیب پایان یافت، امویان خود را فاتح دیده و مسائل را حل شده پنداشتند؛ مسائلی که در کاخ یزید و در طول راه توسط حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) بر ملا شده بود. امام سجاد (ع) تنها مرد جوان و اسیر قافله از جای برخاست و به یزید گفت: آیا اجازه می دهی من هم با مردم سخن بگویم؟ یزید رضایت نمی داد، اما با اصرار فراوان اطرافیانش پذیرفت، زیرا وضع و حال امام را به گونه ای نمی دیدند که سخنانش همپای سخنان خطیب دربار باشد. امام سجاد (ع) برای مردمی که اسلام را تنها از امویان دیده و شنیده بودند و پیامبر و اصحابش را نمی شناختند معرفی فرمود، سپس به بیان جایگاه و شخصیت خود و سایر اسیران اهل بیت (ع) پرداخت. به طور خلاصه، سخنان امام حاوی مطالب زیر بود:
آغاز خطبه امام زین العابدین «ع»
امام زین العابدین (ع) نخست سپاس خدای را گفت و خطبه اغاز کرد. امام فرمود: ای مردم 6 نعمت به ما عطا گردیده و هفت فضیلت از سوی خدا به ما داده شده است. ما از علم و حلم، بزرگواری و بخشش، فصاحت و شجاعت و محبوبیت اجتماعی در میان مؤمنان برخورداریم. فضیلت ها و شرافت های ما عبارتند از این که پیامبر خاتم محمد (ص) از خاندان ماست و علی بن ابی طالب (ع) صادق ترین یار پیامبر، حمزه شیر خدا، جعفر طیار و حسن و حسین دو سبطِ ( امتداد در فروع دین ) این امت نیز از خاندان ما هستند.
دوری مردم شام از اصل تربیت اسلامی
برای آگاهی ازکار بزرگی که امام سجاد (ع) در شام و کوفه انجام داد، به بررسی اوضاع سیاسی، فرهنگی و اجتماعی شام در دوران معاویه و یزید می پردازیم. با ناکامی دستگاه خلافت یزید در سرکوبی اهل بیت (ع) درکوفه، آنها را به شام فرا خواند، اما موقعیت سیاسی و فرهنگی شام با کوفه تفاوت بسیار داشت. در کوفه همگان اهل بیت را می شناختند و هنوز عدالت علی (ع) در ذهن کوفیان نقش بسته بود. کوفیان با عظمت و شأن و مقام اهل بیت (ع) آگاهی داشتند و تنها از ترس جان و برای کسب مقام و پول و منصب با امام حسین (ع) جنگیدند. شام بر خلاف کوفه بود. این منطقه مرکز خلافت امویان بود. حکومت در مورد چگونگی رفتار با اهل بیت (علیهم السلام) سرمایه گذاری فراوان کرده بود و می خواست تا با اقرار گرفتن و اعتراف و التماس از ایشان، قدرت و شوکت خود را به مردم نشان دهد؛ مخصوصا وجهه خود را در میان نمایندگان سیاسی دیگر حکومت ها بالاتر برد. شامیان که پیامبر(ص) را ندیده بودند و از سیره و سنت او چیزی نمی دانستند، پیامبر را در چهره یزید می دیدند و منش و روش پیامبر را مثل یزید می دانستند. استاد سید جعفر شهیدی در این مورد می نویسد: «مردم این سرزمین، نه صحبت پیامبر را شنیده بودند و نه روش اصحاب او را می دانستند. تنی چند از صحابه رسول خدا (ص) هم که به آن سرزمین رفتند، مردمانی بودند پراکنده که در عامه نفوذی نداشتند. در نتیجه مردم شام کردار معاویه و اطرافیانش را سنت مسلمانی می پنداشتند و چون صدها سال امپراتوری روم بر آنان حکومت کرده در نتیجه سیرت حکومتهای اسلامی را عادلانه تر از حکومتهای پیشین می دیدند بر کارهای آنان صحه می گذاشتند. » مسعودی در مورد جهالت و حماقت اهل شام می نویسد: معاویه نماز جمعه را روز چهارشنبه با شامیان به جا آورد و آنها اطاعت کردند و هیچ کس اعتراض نکرد.
عطر ماندگار: از بیانات رهبر معظم انقلاب
گشودن درهای فرج الهی به شرط مجاهدت همراه ایستادگی
مسئله آزادگان، مسئله بزرگی است. به فیلم های تبلیغاتی غربی ها و دیگران در زمینه مسائل نظامی و مسائل مربوط به اسارت هایشان نگاه نکنید. هیچ ملتی نتوانسته است از قشرهای مختلف، مجموعه ای جوان و رزمنده به وجود آورد که در سخت ترین شرایط اسارت، شخصیت انقلابی و ایمانی و روح رزمندگی را آن چنان حفظ کنند، که آزادگان ما در دوران اسارت حفظ کردند؛ در حالی که یقینا آنچه ملت ایران از حوادث دوران اسارت این عزیزان می داند، بخشی از مجموعه عظیمی از حوادث است.
مگر می شود این حادثه را تشریح کرد؟ مگر رنج های لحظه لحظه اسارت را می شود در کلمات گنجاند، یا با زبان ادبیات و هنر تبیین کرد؟ شنیدن، مانند دیدن و لمس کردن نیست. اینها ایستادگی و مقاومت کردند. شاید در آن لحظه ای که آزادگان عزیز ما در اردوگاه هایی با نگهبانان غلاظ و شداد دشمن روبه رو بودند و ایستادگی می کردند، بعضی از آنها امیدی هم به آزادی خودشان نداشتند. شاید در میان آنها کسانی هم بودند که خسته می شدند و می گفتند تا کی؟ اما سنت الهی این است که «فانّ مع العسر یسرا، انّ مع العسر یسرا)
اگر سختی ها را تحمل کردید، خدای متعال درهای فرج را خواهد گشود. اگر مجاهدت در راه خدا را بر جسم و نفس خودتان هموار کردید، خدای متعال روشنایی فرج را به شما نشان خواهد داد و درهای فرج را به روی شما باز خواهد کرد: «و من یتّق اللَّه یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لایحتسب». خدای متعال به برکت مجاهدت و به شرط ایستادگی، بیرون از دایره ی محاسبه معمولی عقول بشری، درها را باز و راهها را هموار می کند.
29/05/1376