
روایت قهرمان شنا از خاطره نفس گیر دوران کودکی
بازگشت دوباره
مشعل سیدمحمد حصیری نام دارد و درسال1362درمحله نوبنیاد تهران متولد شده است. اودانش آموخته دانشگاه علامه طباطبایی در مقطع کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی–استراتژی وکارشناسی در رشته طراحی سیستم هاست. حصیری ازسال 1388وارد ستاد شرکت انتقال گازایران شد و ازهمان ابتدا با عنوان کارشناس ارشد در واحد خرید های داخلی و خارجی دراین شرکت فعالیت خود را آغاز کرد. او پس ازمدتی کار و فعالیت در واحد سفارشات خارجی شرکت انتقال گازایران، هم اکنون در واحد کنترل کالای این شرکت مشغول به کار است. حصیری، افزون برفعالیت های معمول خود درستاد شرکت انتقال گازایران، به شنا علاقه مند است و در این رشته به صوت حرفه ای فعالیت می کند، به طوری که عنوان قهرمانی شنا در المپیاد ورزشی صنعت نفت را در کارنامه خود دارد. در ادامه گفت و گو با او را می خوانید.
به صورت حرفه ای چه ورزش هایی را دنبال می کنید؟
به صورت حرفه ای در ورزش های شنا، اسکی و کوهنوردی فعالیت دارم.
چه شد که به شنا علاقه مند شدید و چه کسی مشوق شما برای ادامه ورزش شنا بود؟
مشوق اصلی ام پدرم بود که از همان کودکی و حدود پنج سالگی مرا با خود به استخر باشگاه شماره (یک) صنعت نفت می برد. آنقدر به این ورزش علاقه داشتم که صبح ها ساعت 5 پدرم را بیدار می کردم تا استخر دیر نشود؛ البته آن زمان هیچ وقت حرفه ای شنا نمی کردم و بیشتر به اصطلاح آبتنی و آب بازی بود.
تاکنون چه مقام هایی در مسابقات شنا کسب کرده اید؟ آیا درخانواده یا اقوام فردی موفق به کسب عنوان در این رشته شده است؟
فعالیت حرفه ای من در زمینه شنا، مربوط به سال آخر تحصیلات کارشناسی ام می شود. به یاد دارم سال آخر دانشگاه، فشار درس های مهندسی آنقدر زیاد و خسته کننده بود که برای تمدد اعصاب و آرامش، بیشتر به شنا و استخر روی می آوردم و همین موضوع، شروع فعالیت حرفه ای من در زمینه شنا بود. مقام های قهرمانی و مدال های من نیز مربوط به المپیادهای ورزشی کارکنان گاز و صنعت نفت است.
معمولا در هر دوره ای از مسابقات، یک یا دو مدال طلا، نقره یا برنز کسب کرده ام و در آخرین مسابقات صنعت نفت که زمستان پارسال در آبادان برگزار شد، توانستم یک مدال طلا و یک برنز کسب کنم. رشته های تخصصی من در شنا، پروانه و کرال سینه است و اخیرا نیز کرال پشت و مدال برنز اخیر هم به کرال سینه مربوط می شود.
برای حضور در این جایگاه، چه دوره های آموزشی را سپری کرده اید و به طور میانگین برای آمادگی ورود به مسابقات، چند ساعت در هفته را به ورزش اختصاص می دهید؟
آموزش های شنا درحد همین آموزش هایی بود که تابستان برای فرزندان کارکنان برگزار می شد. در گذشته برای پر کردن اوقات فراغت فرزندان کارکنان در تابستان، آموزش های ورزشی- تفریحی و در اصطلاح اردو در مجموعه های ورزشی صنعت نفت (بویژه باشگاه 1 و 2) برگزار می شد، حتی آموزش اسکی (البته در زمستان) نیز مربوط به همین برنامه ها بود.
به طور میانگین برای مسابقات، سه تا چهار روز در هفته و هر بار حدود یک ساعت ونیم (مسافتی حدود دو تا سه کیلومتر) شنا تمرین می کردم.
ایران در این ورزش چه جایگاهی دارد؟
متاسفانه شنای ایران در مسابقات جهانی جایگاه مطلوبی ندارد و تاکنون در المپیک، مقامی کسب نکرده است.
آیا همه برنامه هایی که برای خود در ورزش تعریف کرده بودید، محقق شده است؟ یکی از دلایل موفقیت خود را بیان کنید؟
بالاترین هدفی که تاکنون برای خود در نظر گرفته ام، شرکت در مسابقات نفت است. به دو دلیل سطح این مسابقات بالاست و رقابت سختی در آن وجود دارد. اول اینکه تیم شنای شرکت نفت، مملو از قهرمانان کشوری در این رشته است. به نحوی که بعضی از آنها، ابتدا قهرمان کشوری بوده اند و بعد با کسب سهمیه، جذب شرکت نفت شده اند. شروع فعالیت حرفه ای من دقیقا در زمانی بوده که پایان عمر ورزشکاران حرفه ای در این رشته بوده است، یعنی زمانی که فیزیک بدنی شان رو به افول می رود و مشغله های کاری، درسی و خانوادگی نیز مانعی در برابر فعالیت حرفه ای ورزشی می شود (که البته این امری طبیعی و معمول است). از این رو، مقام ورزشی درحد کشوری نداشته ام؛ اما به توصیه استادان و مربیان مسابقات پیشکسوتان می توان با هدفگذاری و تمرین به آن دست یافت.
خاطره ای جالب از مسابقات و بازی هایی که انجام داده اید، دارید؟
دو خاطره از ورزش شنا دارم که یکی به مسابقات مربوط می شود و یکی هم به دوران کودکی ام.
معمولا شیرین ترین خاطرات مسابقات مربوط به لحظه ای است که موفق شدم به عنوان نفر اول به خط پایان برسم و در اصطلاح دیواره را لمس کنم. خوشحالی و تشویق هم تیمی ها، بخصوص در رشته امدادی یا تیمی، وقتی باعث برد تیم می شود، شیرین و به یاد ماندنی است.
اما به خاطر دارم یک بار در مسابقات پروانه 100 متر که انصافا سخت و طاقت فرساست (چون بایدچهارمرتبه طول استخر را با سرعت وقدرت شنا کرد) هنگامی که موفق شدم به عنوان نفر اول، دیواره استخر را لمس کنم، با خوشحالی و شور و شعف از استخر بیرون آمدم؛ اما با چهره بهت زده هم تیمی هایم مواجه شدم. آنجا بود که متوجه شدم به دلیل یک خطای کوچک در دور آخر (لمس نکردن دیوار با دو دست در یک لحظه، که ناشی از استرس بالای مسابقات بود) از دور مسابقه حذف شدیم و هیچ مدالی کسب نکردیم. یکی دیگر از خاطراتم به دوران کودکی ام باز می گردد. به یاد دارم در همان پنج سالگی با خانواده به مجتمع تفریحی محمود آبادرفته بودیم. درقسمت ساحل پلاژ با خواهر و پدرم مشغول بازی و آب تنی بودیم که پدر برای قایق سواری صدایمان کرد. همراه با تعدادی از همکاران پدرکه جمعی 10-11 نفره بود، سوار قایق شدیم. تعداد نفرات زیاد و قایق سنگین شده بود؛ اما قایقران به خاطر اینکه چند نفر از مسؤولان نیز همراه بودند و همه را سوار کرد.نفرات بیش ازگنجایش معمول قایق بود.
دریا آرام بود و سطح آب هم بدون موج؛ اما لبه قایق به سطح آب خیلی نزدیک بود. با همان جمعیت سوار بر قایق، به عمق دریا زدیم؛ همه چیز بخوبی پیش می رفت تا زمانی که قایقران تصمیم به برگشت گرفت و قایق را چرخاند؛ لحظاتی قبل ازاین چرخش، پدر دوست داشت مثل گذشته که با قایق به عمق دریا و دور از ساحل می رفت و شناکنان برمی گشت، از قایق به بیرون شیرجه بزند؛ اما به خاطر همراهی من و خواهرم، از این کار صرفنظر کرد.
به محض اینکه قایق درچند صد متری ساحل و در قسمت عمیق آب شروع به دور زدن کرد، موجی به پهلوی قایق اصابت کرد و کل قایق و نفرات آن به داخل آب سقوط کردیم. در آن زمان نه من و نه خواهرم هیچ کدام شنا بلد نبودیم. بر حسب اتفاق و البته به لطف خدا، حوله ایی که خواهرم به دور خود پیچیده بود، در یک لحظه به پای پدرم گیر کرد و باعث شد که پدرم بتواند خواهرم را به بالا بکشد؛ اما من سمت دیگر قایق و در زیرآب سرد غوطه ور بودم. هرچه صدایم می کرد، پاسخی نمی شنید.
به خاطر دارم اطرافم کم نور بود. یاد پاسخ پدرم در لحظاتی قبل درباره مرگ افتاده بودم که می گفت، با مرگ فقط از این دنیا به دنیای دیگر می روی. اول چشمانت بسته می شود. بعد فضا تاریک و سپس اطرافت روشن می شود و وارد دنیای جدید می شوی.
من که در عمق آب، نفسم راحبس و چشمانم را بسته و در خود فرو رفته بودم، بجز تاریکی تقریبا چیز دیگر حس نمی کردم. با خودم گفتم حتما مرده ام. بعد از چند لحظه به خاطر نفسی که در سینه حبس کرده بودم، خودبه خود شروع به بالا آمدن از عمق کردم و فضای اطرافم شروع به روشن شدن کرد؛ اما هنوز به سطح آب نرسیده بودم و چشمانم بسته بود. با خودم گفتم حتما دارم وارد دنیای جدیدی می شوم. تمام این اتفاقات کمتر از 10 ثانیه به طول انجامید. سپس ناگهان خودم را در سطح آب و در کنار قایق واژگون دیدم. اینجا بود که پیش خودم گفتم این که همان دنیای قبلی است! خودم را به کنار قایق رساندم و سعی کردم با استفاده از قایق واژگون، خودم را بالا کشم؛ اما پشت قایق لیز بود. در همان لحظه نجات غریق را که پشت قایق ایستاده بود، دیدم که به سمت من می آمد. مرا بغل کرد و شنا کنان به ساحل رساند. در آن روز دو سه کودک دیگر همراه ما در قایق بودند که با کمک همکاران و غریق نجات به ساحل رسیدیم و خدا رو شکر اتفاق ناگواری برای کسی نیفتاد.
علاوه بر ورزش، در حوزه های فرهنگی و هنری نیز فعالیت دارید؟
علاوه بر ورزش، چند اختراع دارم. یک پتنت مربوط به اختراع یک آچار، چند اظهار نامه درحال بررسی و پایان نامه کارشناسی ام که درباه یک وسیله ترکیبی برای کنترل سیالات، بخصوص آب است. در حوزه فرهنگی هم با یک مؤسسه که در زمینه توانمندسازی خانواده های بی سرپرستی که قدرت تهیه نان روزانه خود را ندارند، همکاری می کنم. امیدواریم در آینده، اتفاقات مثبت و مفید بیشتری رخ دهد. همچنین بتازگی در مسابقات قرآن، رتبه دوم مفاهیم را کسب کرده ام.
چه سالی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟
در سال 86 ازدواج کردم و دو فرزند دارم، دخترم محیا 13 ساله و پسرم یحیی10 ساله است. دخترم مدال نقره المپیاد ریاضی تهران را کسب کرده و پسرم هم بشدت به ورزش فوتبال و حل پازل لگو علاقه مند است.
اگر نکته ای باقیمانده، بفرمایید.
از زحمات شما و همکارانتان در نشریه «مشعل» تشکر و قدردانی می کنم و برای همگان آروزی بهروزی، آرامش، سلامت و برکت دارم.