گفت و گو با همکار نفتی و بازیکن سابق تیم ملی:

زندگی با یک فوتسالیست بسیار سخت است

آرش جعفری   مثل همه پسربچه های جنوب شهر، فوتبال را از کوچه پس کوچه ها شروع کرد. رويای فوتباليست شدن او خيلي زود محقق شد و از 14 سالگي با حضور در تیم های پايه راه آهن، دوران حرفه ای خود را شروع کرد و بعد از چند سال به تيم ملي رسيد، اما در رشته فوتسال موفق شد قهرمان آسيا شود تا حضور در جام جهاني را تجربه کند. مسابقات جام رمضان و بازي تکنيکی، مسير زندگي او را تغيير داد و باعث شد که او از فوتبال به فوتسال روی بياورد تا در زمره قهرمانان ملی قرار بگيرد.   احمد پرآذری، فوتباليستی که فوتساليست شد، از کارکنان شرکت ملي نفت ايران است. او که در امور ورزش و تربیت بدنی شرکت ملي نفت کارمی کند، هنوز هم از فوتسال جدا نشده و در عرصه مربيگری، تجربيات خود را در اختيار بازيکنان جويای نام اين رشته و نيز فرزندان و کارکنان نفت قرار می دهد.

   با يک بیوگرافی از خودت شروع کن؟

21 تير سال 1354 در جنوب شهر تهران به دنيا آمدم. من هم مثل تمام پسربچه ها که عاشق توپ گرد و فوتبال بودند، در کوچه پس کوچه ها با توپ پلاستيکي به دنبال روياهايم می گشتم؛ البته پدر و مادرم مثل همه پدر و مادرها مخالف فوتبال بازی کردنم بودند و تأکيد داشتند که باید درس بخوانم. من هم آنها را نااميد نکردم و در کنار فوتبال، درسم را ادامه دادم و موفق شدم ليسانس تربیت بدنی ام را از دانشگاه تهران بگيرم.

  از چه زماني فوتبال را شروع کردی؟

من عاشق فوتبال بودم، به طوری که هم در کوچه فوتبال بازی می کردم و هم در زمین های خاکي محله مان تا اينکه به طور رسمي از سال 1370 در باشگاه راه آهن، رشته فوتبال را به شکل حرفه ای دنبال کردم. 16 ساله بودم که در مسابقات نوجوانان وجوانان تهران با تيم راه آهن بازی کردم و تا سال 1382 در فوتبال و در تیم هایی چون فتح هم حضور داشتم.

  چه شد که فوتساليست شدی؟

طي سال های 75تا 80 جام رمضان در تهران برگزار می شد که طرفداران زیادی هم داشت. آن موقع ها فوتبال در ماه رمضان تعطيل و به جای آن، مسابقات فوتسال و به نام جام رمضان برگزار می شد که بيشتر فوتبالیست ها هم در آن جام شرکت می کردند. در آن ایام من هم با تيم راه آهن درجام رمضان فوتسال بازی می کردم. آن زمان می گفتند فوتبال سالنی و هنوز اسم فوتسال برای آن انتخاب نشده بود. همين باعث شد که در ادامه، فوتساليست شوم.

  چرا فوتبال را ادامه ندادی؟

سال 82 بود که با تيم راه آهن هم فوتبال و هم فوتسال بازي می کردم و در مسابقات، هميشه يکي از چهار تیم نیمه نهایی بودیم که خوب مقام می آوردیم. به همين دلیل، من به تيم ملي فوتسال ايران دعوت می شدم. آن موقع، مربيان به من گفتند که اگر می خواهی بازهم به تيم ملي فوتسال دعوت شوی و بتوانی در تيم ملي بازی کنی، بايد فوتبال را کنار بگذاری و فوتساليست شوی. من هم تصمیم گرفتم فوتسال را انتخاب کنم. همين شد که رسماً فوتساليست شدم و تيم شن سای ساوه، نخستين تيم رسمی من در فوتسال بود و به نوعی اين رشته را حرفه ای شروع کردم.

  چند سال فوتسال بازی کردی و در چه تیم هایي بودی؟

30 سال است که در ورزش هستم، اما از سال 1382 رسماً فوتساليست شدم و تا الآن هم در فوتسال حضور دارم؛ البته گاهی اوقات به عنوان مربی بازيکن حضور دارم، ضمن اینکه در تیم هایی همچون شن سای ساوه، علم و ادب مشهد، شهيد منصوری قرچک و تأسيسات دريايی هم عضو بودم.

  چه افتخاراتی در این سال ها کسب کردی؟

همراه تيم ملي فوتسال ايران 5 قهرماني در مسابقات آسيايی به دست آورده ام. تجربه حضور در جام جهانی را هم در کارنامه دارم. در مسابقات داخلی هم مقام های قهرمانی و نایب قهرمانی زيادی کسب کرده ام و حداقل در 20 تورنمنت مختلف با راه آهن، فتح، شن سای، تأسيسات دريايی وهمچنین جام رمضان شرکت داشته ام که قهرمان و نایب قهرمان شده ام.

  از چه زماني وارد نفت شدي و چه پست هایی داشتي؟

سال 1383 بود که به عنوان قهرمان ملي به استخدام شرکت ملي نفت ايران درآمدم؛ البته آن موقع من در تيم ملي حضور داشتم. ما چند بازيکن ملی پوش بوديم که به استخدام نفت درآمديم. شرکت ملی نفت، آن زمان می توانست يک تيم خوب با حداقل 5 ملی پوش داشته باشد تا باعث افتخارآفرينی نام نفت شود، آن هم بدون هيچ هزینه يا با کمترين هزينه که متأسفانه به صلاحدید مدیران وقت، از توانایی بچه ها استفاده نشد و ما در پست های اداری مشغول به کار شدیم.

  به عنوان يک فوتساليست ملی وهمچنین مربی، تجربه خودت را در اختيار نفتی ها قرارداده ای؟

همان طور که گفتم، در شروع کار به ما بهاداده نشد، اما رفته رفته، از توانایی مان در امر آموزش، بخصوص به فرزندان استفاده کردند و در آن زمان، به نوبه خودم، تمام تجربیاتم را در اختيار فرزندان و کارکنان گذاشتم. به طور مثال با حضور در المپيادها و مسابقات داخلي نفت، کارکنان و فرزندان آنها را به بهترين شکل برای مسابقات آماده می کردیم.

  در حال حاضر در نفت چه پستی داری و مشغول چه کاری هستی؟

هم اکنون در امور ورزش شرکت ملی نفت ایران، به عنوان کارشناس و مربي فعالیت دارم.

  صحبت از مربيگري کردی. بازی کردن سخت تر است يا مربيگری؟

مسلماً مربيگری سخت تر از بازي کردن است. شما زمانی که بازيکن هستی، فقط يک مسئوليت داری و آن هم بازی کردن به بهترين شکل است تا به تيمت کمک کني که برنده شود، اما در مربيگري مسئوليت يک تيم و تمام بازيکنان با شماست. مربي بايد هم کوچ کند و هم مديريت و اگر نتيجه نگيرد، بايد به همه جواب بدهد.

   در چه تیم هایي مربی بودی؟

من سابقه مربيگری در تیم های ليگ برتری مانند تأسيسات دريايی، دانشگاه آزاد، راگا شهرری، زندی بتن کلاردشت و گیتی پسند اصفهان رادارم. در تيم دانشگاه تهرآن هم مربی بودم؛ البته درنفت هم در مسابقات داخلي و المپيادها مربيگری کردم. در کويت هم هدايت يک تيم به نام فهیل را به عهده داشتم.

  پس لژيونرهم بوده ای؟

بله، من چند سال در کويت بازي و مربيگري کردم؛ البته حضورم در کويت بيشتر به ایام ماه مبارک رمضان برمی گردد يا درزماني که ليگ ايران تعطيل است، به آنجا می روم.

   چه مقام هایی در مربیگری کسب کرده ای؟

با تأسیسات دریایی و گیتی پسند، قهرمان لیگ برتر باشگاه های ایران شدیم و تیم فوتسال زندی بتن کلاردشت با سرمربیگری بنده از لیگ دسته یک به لیگ برتر آمد.

   تابه حال به قهرمانی با یک تیم نفتی فکر کرده ای؟

من بهترین سال هایی که در فوتسال حضور داشتم، به عنوان مربی در نفت بودم، اما موفق نشدم هدایت یک تیم نفتی را به عهده داشته باشم، البته در کنار تأسیسات دریایی بودم و برای این تیم بازی کردم و قهرمان شدم. اگر به من پیشنهاد شود و حمایت خوبی هم صورت بگیرد، مطمئن باشید که با یک تیم نفتی، قهرمان لیگ برتر می شوم.

   چه سالی ازدواج کرده ای و چند فرزند داری؟

من سال 81 ازدواج کردم. حاصل ازدواج ما یک پسر به نام مهرشاد 16 ساله و یک دختر هم به نام مهرسا 7 ساله است که مهرسا تازه رفته کلاس اول.

  همسرت هم مثل خودت ورزشکار است؟

نه همسرم خانه داراست، ولی ورزش کردن را دوست دارد و برای سلامتی به باشگاه می رود و ورزش می کند. درواقع او ورزشکار حرفه ای نیست بلکه به ورزش همگانی می پردازد.

  زندگی با یک فوتسالیست حرفه ای که مدام در سفر است، سخت است آیا تابه حال همسرت گله ای از تو داشته است؟

یک کلام همسر من بسیار فداکاراست. او به خوبی من را در این سال ها درک کرده است و در روزهایی که من نبودم، این دوری را به خوبی تحمل کرده و علاوه بر این مادر بسیار خوبی است و جور مرا هم در تربیت فرزندان کشیده وهمیشه مراقب آنها بوده است.

  پس با فوتسالیست بودنت مشکل نداشت؟

من و خانمم بچه محل بودیم و به خوبی من را می شناخت و می دانست که من فوتسالیست و به قولی بازیکن تیم ملی هستم. برای همین با توجه به شناختی که از من داشت و اینکه می دانست زندگی با یک ورزشکار خصوصاً فوتسالیست سخت است، با من ازدواج کرد. همان طور که گفتم در طول این سال ها با تمام سختی ها و نبودن های من کنار آمده و یک همسر و مادر فداکار است.

  پسرت مهرشاد به ورزش به خصوص فوتسال علاقه دارد؟

مهرشاد فوتسال را دوست دارد و بیشتر بازی های من را با حضور در ورزشگاه و سالن های فوتسال از نزدیک می بیند. ولی خودش فوتسال بازی کردن را دوست ندارد.

  یعنی ورزش نمی کند؟

چرا اتفاقاً ورزشکار است. شنا و بدن سازی رشته هایی است که دوست دارد و باشگاه هم می رود اما ورزشی که بیشتر از همه دوست دارد و می خواهد حرفه ای انجام دهد والیبال است و باید بگویم والیبالش هم خوب است. الان والیبال بازی می کند و می خواهد به صورت باشگاهی این رشته را پیگیری کند و ادامه دهد.

  از آن پدرها نیستی که با ورزش کردنش مخالف باشی و فقط بگویی درس بخواند؟

اصلاً چنین پدری نیستم. پدر ومادرم با فوتبال بازی کردن من مخالف بودند ولی بعد که دیدند باشگاهی بازی می کنم، دیگر مخالفت نکردند. برای همین شرایط پسرم را به خوبی درک می کنم و با ورزش کردن مهرشاد مخالف نیستم. اما به او گوشزد کرده ام که همراه ورزش باید به درسش هم برسد و تحصیلات عالیه داشته باشد. من خودم هم درس خواندم و هم بازیکن ملی شدم؛ بنابراین او هم باید هم درس بخواند و به دانشگاه برود و هم ورزش کند. چون این دو در کنار هم باعث می شود که فرد پیشرفت کند. ورزشکاری موفق است که تحصیل کند و دانش آموز و دانشجویی موفق است که ورزش کند. به عقیده من این دو مکمل هم هستند.