
علاوه بر آن در المپیاد فنی سراسری هم، رتبه اول کشوری رشته گرافیک را کسب کردم که مجوز سهمیه ورودم به مقطع بالاتر را به همراه داشت. همزمان با مقطع کارشناسی ارشد، تدریس دانشگاهی را آغاز و آتلیه هنری و مؤسسه نقاشی کودکان را تأسیس کردم.
در رشته گرافیک چه فعالیت های دیگری داشته اید؟
در بیشتر زیرشاخه های گرافیک تدریس داشته ام و زمینه فعالیتم بوده است. برای افراد و شرکت های خصوصی داخل و خارج از کشور طراحی لوگو و پوستر و همچنین برای شرکت های داخلی و خارجی از قبیل محصولات غذایی و سلولزی، کار طراحی بسته بندی انجام داده ام. تصویرسازی هم که جزو زیرشاخه های این رشته محسوب می شود، مثل تصویرسازی کتاب، نشریات، روزنامه و مجلات از دیگر کارهای من به شمار می رود. همچنین در زمینه طراحی صفحات وب با شرکت های معروفی کار کرده ام. به عنوان مثال برای شرکت APK که یک شرکت امنیت سایبری است، کار طراحی کاتالوگ، بیلبوردها و پوسترهای سمینار و وبینارها را عهده دار بوده ام.
می دانیم با شهرداری اراک و رفسنجان در زمینه اجرای طرح های زیباسازی همکاری داشته اید. در این مورد توضیح دهید؟
در دانشگاه فرهنگ و هنر اراک، با تعدادی از دانشجویان و استادان، کارگروه هنری داشتیم که طرح ها و پیشنهادات را به همکارانی که ضمن تدریس، کارمند شهرداری هم بودند، می سپردیم و این پل ارتباطی موجب به ثمر رسیدن برخی طرح ها در شهرداری اراک شد. در دانشگاه علامه جعفری رفسنجان، مسابقه دیوارنگاری برگزار شد و استقبال شهردار این شهر از طرح بنده، فرصت مذاکره و ارائه طرح های بعدی را فراهم کرد. در حال حاضر حدود 5 سال از آغاز همکاری ام با شهرداری رفسنجان برای اجرای پروژه های زیباسازی می گذرد.
چند مورد از پروژه هایتان در رفسنجان را نام ببرید؟
بیشتر نقاشی های دیواری و اِلِمان های میدانی بوده است. به عنوان مثال نقاشی های دیواری خیابان شهدا، نقاشی دیواری ابتدای بلوار امام رضا(ع)، نقاشی دیواری بوستان پونه، نقاشی دیواری ابتدای خیابان شهید مقیمی و... و المان هایی مانند پسته های ورودی رفسنجان از سمت کرمان، سروهای میدان هجرت، المان «به رفسنجان خوش آمدید» ورودی شهر رفسنجان از سمت یزد، المان های ثارالله خیابان امام، المان اسب میدان امیرکبیر، المان حضرت عباس(ع) خیابان شهریار، المان های مناسبتی مانند المان امام حسین(ع) به مناسبت محرم، المان یلدا، المان های نوروزی و... از کارهایی بوده که در شهر رفسنجان اجرا کرده ام.
تا حالا شده طرحی اجرا کنید و از آن راضی نباشید؟
در مواردی که ایده تا اجرا را عهده دار بودم، همه را دوست دارم؛ اما در برخی موارد در زمان اجرا آن چیزی که مدنظرم بوده را سازنده نتوانسته اجرا کند یا طرح اگر سفارشی باشد، سفارش دهنده سلیقه های خود را در آن اعمال می کند که در نهایت طرح دلخواه من از آب درنیامده است.
پس بهتر است ایده ها را خودتان اجرا کنید؟
بله دقیقاً. به ثمر رسیدن یک ایده، نظارت کامل تا زمان اجرای نهایی طرح را می طلبد.
از کدام طرحی که در رفسنجان اجرا کردید، خیلی خوشتان آمده و ایده آن را از کجا گرفته اید؟
سروهایی که برای میدان هجرت طراحی کردم، از طرح های مورد علاقه خودم است که ایده آن را از گچبری های «خانه حاج آقا علی» (یکی از آثار تاریخی و دیدنی شهر رفسنجان) گرفتم؛ چون می دانستم این سروها در مسیر خانه حاج آقاعلی نصب می شوند، سعی کردم مورد پسند گردشگران واقع شود و به اصالت این خانه هم نزدیک بوده و ضمن همخوانی، جنبه کاربردی و روشنایی نیز داشته باشد.
ایده های ذهنی تان از کجا نشأت می گیرد؟
پیشینه علمی، مطالعات قبلی، شناخت مواد و مصالح، رؤیت آثار مشابه، آثار بزرگان و پیشکسوتان و خلاقیت فردی در ایده یابی بسیار مهم است. با توجه به موضوع و هزینه ای که سفارش دهنده برای آن پرداخت می کند، پیش طرح های اولیه شکل می گیرد. در بحث گرافیک محیطی، طرح علاوه بر جنبه زیبایی می تواند جنبه کاربردی هم داشته باشد و با توجه به محل نصب اثر، شرایط محیطی و مخاطبان و ... ایده ها می تواند متفاوت باشد.
چه شد که به فکر تأسیس مؤسسه خلاقیت افتادید و با چه دغدغه ای این کار را آغاز کردید؟
در راه اندازی این مؤسسه، این دغدغه را داشتم که اصول درست آموزش هنر به کودکان را اجرا کنم. از این رو، مدتی آموزشگاه نقاشی کودک یا مؤسسه خلاقیت کودکان برپا کردم. هنر را باید حین کار و تجربه به کودکان آموخت و تا زیر 7 سال به آنها نباید آموزش مستقیم دهیم، این کار مانع خلاقیت فرزندان می شود؛ چون در این سن نیم کره راست مغز مربوط به خلاقیت فعال است و آموزش مستقیم، فعالیت این نیمکره را محدود می کند. یعنی در نقاشی نباید به کودکان و خردسالان الگو داد. ذهن کودک آزاد است و حدومرزی ندارد و نباید با دادن الگو خیال پردازی اش را محدود کرد؛ زیرا با این کار عدم توانمندی به او القا می شود که بعدها او نه مدیر می شود و نه خلاق. توان و تجربه کودک خردسال در حدی نیست که بتواند مطابق الگو رسم کند، پس در وجود خودش سرخورده می شود و می پندارد که ناتوان است و دچار عدم اعتماد به نفس می شود. با همین دغدغه در مؤسسه خلاقیت سعی کردم روش های ژاپنی و «مونتِه سوری» (آزادیِ حرکت و کشف محیط با خلاقیت) را با کودکان کار کنم که با استقبال خوب والدین روبه رو شد.
چه توصیه ای به دانشجویان رشته گرافیک دارید؟
همیشه به دانشجویانم می گویم که در رشته گرافیک هر اثر خوبی، کار جدید به دنبال خود دارد و تبلیغ کار شما، اثر هنری و گرافیکی شماست. در این رشته شاید داشتن رابطه و پارتی، کارایی چندانی نداشته باشد؛ چون وقتی خروجی کار شما خوب نباشد، سفارش های بعدی را دریافت نمی کنید.
آیا از کارهای هنری می توان درآمد خوبی داشت؟
من سال هاست که از هنر کسب درآمد دارم؛ هرچند حقوق ثابت، ماهانه و به میزان مشخصی نبوده؛ اما مثل سایر مشاغل آزاد، گاهی پررونق و گاهی کم فروغ بوده است.
چه برنامه ای برای آینده شغلی و تحقق آرزوهایتان دارید؟
همیشه کارآفرینی، یکی از دغدغه های ذهنی ام بوده و سعی کرده ام اطلاعات مفیدی جمع آوری کنم. قصد دارم به یاری خدا یک کارگاه شخصی دایر کنم و خلق آثار هنری که در توان دارم را در ابعاد وسیع تری ارائه دهم و در خصوص پیاده سازی طرح ها، بتوانم نیروهای کاری مدنظر خودم را دعوت به کار کنم و به نوعی کارآفرین هم باشم و ساخت وسازهای شهری را در کارگاه خودم انجام دهم و این فرصت را برای کسانی که میل به یادگیری و همکاری دارند، فراهم بیاورم و تجربیاتم را در اختیارشان بگذارم.
دوست دارید مسیر هنر را تا کجا ادامه بدهید؟
دوره ها و آموزش های هنری را از سنین پایین آغاز و سال ها برای کسب تجربه تلاش کردم؛ هرچند در هنر همواره باید آموخت؛ اما در واقع سال ها پیش بذری را کاشته ام، مدت ها برای رشد و شکوفایی اش تلاش کرده ا م، حالا دیگر وقت آن رسیده که از این تلاشم ثمر بگیرم و حاصل این همه سال را بتوانم به نتیجه برسانم و اگر بدانم در زمینه ای نیاز به آموختن دارم، حتماً آن را دنبال می کنم.
فرزندتان چند سال دارد و نامش چیست؟ و آیا توانسته اید هنرهایی را که کار کرده اید، به او آموزش دهید؟
پسرم «هیراد» 5 سال دارد. هیراد، اسمی با ریشه فارسی و به معنی جوانمرد خوشرو است و واقعاً این اسم برازنده پسرم است. آموزش مستقیم هنر را با وی کار نکردم، چون همانطور که عرض کردم، موافق این شیوه نیستم. بیشتر سعی کرده ام آنچه را که باید بیاموزد، در قالب بازی، مهارت های دست ورزی و خلاقانه تجربه کند. ساخت کاردستی با وسایل دورریز خانه از سرگرمی های موردعلاقه پسرم است و سعی کردم تا حد امکان، در این زمینه او را محدود نکنم و همراهی اش کنم. گاهی با وسایل بازیافتی مانند قوطی های رُب و کنسرو، دِکوپاژ می کنیم و وسیله تزیینی برای منزل می سازیم و خودمان را سرگرم می کنیم. پسرم نیز با من همراهی می کند. در زمان هایی که کلاس آنلاین دارم، ساکت کنارم می نشیند. جالب اینکه همه صحبت هایی را که سر کلاس به دانشجویانم می گویم، در ذهن خود ضبط و بعد عیناً تکرار می کند و حتی اسم ابزار های طراحی و نرم افزارهایی را که با آنها کار می کنم، بلد است.
از روحیات و همکاری همسرتان برای کارهایتان بگویید. او تا چه حد مشوق شماست؟
همسرم از نظر کمالات انسانی، کم نظیر و بشدت شریف، محترم و قابل اطمینان است و ساعت ها می توانم در وصف محسنات وی صحبت کنم. صادقانه بگویم 9 سال است که صمیمی ترین و همراه ترین دوست زندگی ام را در کنارم دارم. ایشان، مشوق و حامی ام در تمام این سال ها بوده و نه تنها مانعی برای رشد و پیشرفتم نیست؛ بلکه با همکاری و مشارکت در کارها، عبور از موانع را برایم آسان کرده است.
تحصیلاتشان چیست و آیا ایشان هم دستی در هنر دارند؟ مشغولیت ایشان به غیر از کار در شرکت چیست؟
او کارشناس ارشد مهندسی مکانیک است. درست است که هنرمند نیست؛ اما کارهای هنری را دوست دارد و چون ساختار فکری اش منظم و منطقی است، به گفته خودش، اشتیاقی به کسب تجربه در زمینه های هنری ندارد؛ اما همانطور که گفتم، هیچ وقت مخالفتی هم با فعالیت های هنری من نداشته و حتی حامی من هم بوده است. همسرم طرز فکر کمال گرایی دارد و هر کاری باید به نحو احسن انجام شود. به همین دلیل انرژی و تمرکزش را تمام و کمال صرف مسؤولیت شغلی خود کرده و سراغ شغل و پیشه دیگری نرفته است. در ساعات غیرکاری، برای بازی و تربیت پسرم بسیار وقت می گذارد و در انجام امور خانه هم مشارکت دارد.
از مزایا و معایب زندگی در شهرک بگویید؟
آرامش شهرک برایم لذت بخش است و امنیت و سکوت اینجا را دوست دارم و ادب و احترام همسایه ها برایم خوشایند است، بخصوص اینکه همسرم به خاطر شیفت های کاری بیشتر شب ها سرکار است و از آنجا که شرایط کاری همسایه هایمان تقریباً مشابه است، همدیگر را درک می کنیم و این امنیت برای من ارزشمند است. کلاس های ورزشی که تا قبل از کرونا در شهرک برگزار می شد، فرصت خوبی برای تغییر روحیه ساکنان شهرک بود و به شخصه در مسابقات ورزشی هم که برگزار می شد، شرکت می کردم و امیدوارم که بزودی با اتمام این دوران، دوباره شاهد آغاز فعالیت های ورزشی باشیم. درست است که شهرک تا مراکز خرید شهر فاصله دارد؛ اما می توان با راه اندازی فروشگاه های مناسب برای خرید مایحتاج روزانه و همچنین رفع کمبود فضای سبز مناسب و ایمن برای بازی کودکان، اندکی از معایب شهرک را رفع کرد. این را هم باید بگویم که اساسا رفسنجانی ها بسیار خونگرم و مهمان نوازند؛ البته نگاه من به تمام انسان ها این است که همه خوب هستند، مگر خلافش ثابت شود (با خنده). جالب آنکه اوایل سکونتم در رفسنجان، به واسطه لهجه شیرین کرمانی، حتی بعضی از اصطلاحات رفسنجانی ها را هم متوجه نمی شدم و گاهی با دانشجوهایم درباره واژه ها و اصطلاحات قدیمی شهر گفت وگو و اوقات خوشی را سپری می کردیم.
در پایان اگر سخنی باقیمانده، بفرمایید؟
من به اصل لذت بردن از زندگی معتقدم و اینکه این دنیا زودگذر و فانی است. برایم مهم آن است که در هر حالتی، از زندگی لذت ببرم. نمی خواهم کلیشه ای صحبت کنم؛ اما واقعاً باید قدر لحظه ها و ارزش دَم و حیات را بدانیم. وقتی از اراک به تهران رفتم، بسیاری از فرصت های شغلی قبلی را از دست دادم؛ اما با تلاش بیشتر، شرایط بهتری را برای خودم ایجاد کردم. مشکلات و موانع بسیاری سر راهم قرار داشت. زمانی که به خاطر شرایط کاری همسرم از تهران به رفسنجان منتقل شدیم، اطرافیانم گفتند که شرایط هیأت علمی و آتلیه را از دست می دهی و کارگاهت تعطیل می شود. اطرافم پر از این همهمه ها بود، به طوری که به دغدغه ذهنی ام تبدیل شد؛ اما اوایل ورودم به رفسنجان، چون پسرم نوزاد بود و خانه نشین شده بودم، توانستم هنر اصیل این استان، یعنی پته دوزی را بیاموزم. با آنکه در این شهر کسی را نمی شناختم؛ اما خودم را محدود نکردم و سعی کردم مسیر پیشرفت را برای خودم هموار کنم. در همه این سال ها همواره سعی کرده ام در بدترین شرایط هم، از زندگی ام لذت ببرم و در هر فرصتی، شرایط لذت روحی و کاری را برای خودم فراهم کنم. زندگی هر آدمی فرازونشیب های خاص خود را دارد. درست است که مشکلات فراوان اقتصادی، معیشتی و... زندگی را برای همه کمی سخت کرده؛ اما خودمان باید بیشتر از هرکسی، حالمان را خوب کنیم و همیشه به یاد داشته باشیم که «شکر نعمت، نعمتت افزون کند».