روایتی از نخستین اختلاف ایران و انگلستان پس از قرارداد دارسی

شکرآب در نفت

مشعل پس از کشمکش های بسیار میان قدرت های استعماری در اواخر دوران قاجار، بالاخره نفت ایران سهم انگلستان شد و عوامل دارسی در بحبوحه زد و خوردهای مشروطه خواهان و طرفداران محمدعلی شاه در 5 خرداد 1287 به نفت رسیدند. انگلستان پس از این تاریخ بر سر نفت، چندین بار با دولت مرکزی ایران درگیر شد و هر بار تاثیرات بسیار بالایی بر تاریخ معاصر کشورمان گذاشت. در مطلب پیش رو کوشیده ایم تا به بررسی این درگیری ها بپردازیم؛ درگیری ای که میان نفت انگلیسی ایران و حکومت وقت را شکرآب کرد.

نفت   در  کنار زغال سنگ  

انگلستان کشوری نبود که به این سادگی ها دست از سر نفت ایران و البته ثروت های عجیب و غریب کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا بردارد. پس از انقلاب صنعتی رخ داده در این کشور که از حدود ابتدای نیمه دوم قرن هجدهم میلادی رخ داده بود، نیاز به مواد اولیه و انرژی بیشتر شد. اگر انگلیسی ها سراسر خاک بریتانیا را هم شخم می زدند، نمی توانستند امکانات عظیم و لازم برای توسعه صنعتی شان را به دست آورند. با چنین نگاه و نیازی بود که انرژی و خصوصا از نوع «نفت»، در کنار زغال سنگ، حکم طلا پیدا کرد و چشم های آبی و سبزرنگ انگلیسی ها روی فوران نفت در مسجدسلیمان خیره ماند. آنها به هر نحوی از آنچه به ثمن بخس به دست آورده بودند، بهره می بردند و با هر ترفندی می کوشیدند تا در استخراج و انتقال نفت ایران، آب از آب تکان نخورد و همه چیز بی حاشیه و بی دردسر برایشان پیش برود. با این همه احتیاط اما نخستین اختلاف انگلیسی ها با دولت وقت مرکزی در سال 1915 میلادی درست هشت سال پس از کشف نفت در مسجدسلیمان ایران رخ داد.

دو ماجرای پردردسر

با ترور ولیعهد امپراتوری اتریش- مجارستان در سال 1914 در بالکان توسط یک ملی گرای صرب، آتش جنگی برافروخته شد که بعدها آن را «جنگ جهانی اول» نام نهادند. این جنگ را نه شمشیرهای تیر و نه کمانداران ماهر و نه شوالیه های دلیر و خون ریز، بلکه تجهیزات و تکنولوژی های نوین نظامی پیش می برد و البته آنها نیز یک چیز لازم داشتند و آن هم انرژی بود. علاوه بر مساله انقلاب صنعتی و توسعه روزافزون کشورهای غربی که ارزش نفت را چند صد برابر می کرد، با آغاز آتش جنگ اول جهانی، حالا حمله کردن، برنده شدن و دفاع کردن یک کشور، بستگی تام و تمامی به نفت پیدا کرده بود.

 همین جا بود که نفت خاورمیانه و خصوصا نفت ایران، حکم گوهر گرانبهای وقت و کلید و رمز پیروزی در جنگ جهانی اول شد. با چنین وضعیتی آلمانی ها و عثمانی ها که در جبهه مخالف انگلیسی ها می جنگیدند، به سراغ منبع اصلی نفت آنها، یعنی جنوب ایران آمدند.

 ایرج ذوقی در کتاب «مسائل سیاسی- اقتصادی نفت ایران» در این باره می نویسد: «در فوریه سال 1915 میلادی عمال آلمانی و عثمانی با تحریک مردم منطقه جنوب، قسمتی از خطوط لوله نفت خوزستان را قطع کرده و خساراتی به بار آوردند. دولت انگلستان برای جلوگیری از اتفاقات آینده به اعزام نیروی نظامی برای محافظت از لوله ها و تاسیسات نفتی مبادرت کرد و البته تا پایان جنگ نیز هیچ حادثه مشابهی رخ نداد».

بر اساس ماده چهاردهم امتیازنامه دارسی این دولت ایران بود که حفاظت از تاسیسات، اموال و امنیت کارمندان نفت را به عهده داشت اما شرایط خاص کشور و درگیری های داخلی و ضعف مفرط دولت مرکزی به سبب سال ها بی کفایتی حاکمان قاجاری، موجب می شد که ایرانیان نتوانند به تعهدات خود عمل کنند و لذا میدان برای تاخت وتاز انگلیسی ها هر لحظه فراهم تر می شد. اما همزمان یک دردسر دیگر برای انگلیسی ها پیش می آید و آن درباره تفسیر درباره سهم 16 درصدی ایران از نفت خودش بود. ایرج ذوقی درباره این اختلاف در کتاب «مسائل سیاسی-اقتصادی نفت ایران» می نویسد: «نظر دولت ایران این بود که همه شرکت ها و حتی شرکت هایی که خارج از خاک ایران تاسیس شده و در صنعت نفت ایران فعالیت می کنند می بایست 16 درصد از منافع خالص خود را به ایران بپردازند، اما شرکت نفت ایران و انگلیس با رد این نظر مدعی بود که منظور از ماده دهم امتیاز دارسی تنها شرکت هایی است که در ایران و تحت اداره مستقیم امتیاز دارسی قرار دارد».

زرنگی انگلیسی

حقیقت ماجرا این بود که انگلیسی ها برای تفسیر خاص خودشان از 16 درصد سهم ایران، یک سلسله شرکت های تابعه در خارج از ایران تاسیس کرده بودند و یک در میان، سهم 16 درصدی نفت یغما شده ایران را نیز نمی پرداختند. یکی از معروف ترین این شرکت ها یک شرکت حمل و نقل نفت به نام «تانکر انگلیس» بود و الی آخر. انگلیسی ها به دنبال تفسیرشان از ماده 10 امتیاز دارسی، سال های سال سهم 16 درصدی ایران را به درستی پرداخت نکردند. آنها تا پایان جنگ جهانی اول این رویه را در پیش گرفتند تا اینکه در سال 1919 میلادی و در زمان نخست وزیری وثوق الدوله این اختلاف به سمت و سویی دیگر رفت. ایرج ذوقی در این باره در کتاب «مسائل سیاسی -  اقتصادی نفت ایران» آورده است: «در زمان حکومت وثوق الدوله، وزیر امور خارجه ایران، نصرت الدوله فیروز میرزا که برای همراهی احمدشاه در سفر اروپایی وی به لندن رفته بود به یک رشته مذاکرات با اولیای کمپانی نفت در لندن پرداخت. او برای رسیدگی به اختلاف های مالی بین کمپانی و دولت ایران از وجود سیدنی آرمیتاژ اسمیت به عنوان مستشار مالی و یک حسابدار خبره به نام مکلین تاک و بر اساس قرارداد 1919 استفاده کرد». اما قرارداد 1919 چه بود؟ منابع معتبر تاریخی بیان می کنند که «قرارداد ۱۹۱۹ قراردادی است که در سال ۱۲۹۸ خورشیدی (۱۹۱۹ میلادی) میان دولت های وقت بریتانیا و ایران پس از هفت ماه مذاکره پنهانی دولت بریتانیا با وثوق الدوله و پرداخت 400 هزار تومان رشوه بسته شد. بر اساس این قرارداد تمامی امور کشوری و لشکری ایران، زیر نظر مستشاران انگلیسی و با مجوز آنان صورت می گرفت». کار توافق در سال 1920 اندکی رو به بهبود رفت و قرار شد ایران دست از ادعای 16 درصد از شرکت های تابعه حمل و نقل نفت بردارد و در عوض کمپانی پانصد هزار لیره به ایران پرداخت کند. نکته مهم این بود که قرار شد انگلستان از درخواست و ادعای غرامت حمله به خطوط لوله نفت در خوزستان و جنوب که در سال 1915 انجام شده بود نیز کوتاه بیاید.  وقتی نسبت به قرارداد 1919 از طرف مردم و علما و مشروطه خواهان به طور یک صدا مخالف شکل گرفت این قرارداد لغو شد و کابینه وثوق الدوله نیز سقوط کرد و کار توافق به پایان رسید. البته باید گفت توافق مذکور هم هیچگاه عملیاتی نشده بود. پس از این سقوط وثوق الدوله، قرارداد آرمیتاژ اسمیت شکل گرفت. ایرج ذوقی در کتاب «مسائل سیاسی - اقتصادی نفت ایران» در این باره آورده است: «نخست وزیر جدید ایران، آرمیتاژ اسمیت را مامور رسیدگی به حل اختلافات کرده و او را روانه لندن کرد. او پس از چهار ماه در 22 دسامبر 1920 قراردادی را به نمایندگی از دولت ایران با کمپانی نفت ایران و انگلیس منعقد کرد که قرارداد «آرمیتاژ اسمیت» نام گرفت. اگرچه این قرارداد بخشی از اختلافات را برطرف کرد اما دارای مضرات زیادی بود. این قرارداد به امتیازنامه دارسی اعتبار بسیار زیادی بخشید و آن را از اهمیت بسیار بالایی برخوردار کرد». این نخستین برخورد و اختلاف نفتی میان ایران و انگلستان بود. اختلافی که تماما در دوران جنگ جهانی اول گذشت و سایه شوم آن دست از سر سرمایه ملی ایرانیان برنداشت. البته قرارداد آرمیتاژ اسمیت مانند یک مهره که پیچی را محکم تر کند، دارسی را تا پایان عمرش در 1933 به صنعت نفت ایران، محکم تر کرد.

منبع:  کتاب «مسائل سیاسی - اقتصادی نفت ایران» نوشته ایرج ذوقی.