توصیه هایی به کارکنان اقماری

چطور از دور هوای دل همسرتان را داشته باشید؟

مشعل      دوري و وجود فاصله هاي زماني و مکاني ميان خانواده هاي کارکنان صنعت نفت و کارکنان در مناطق عملياتي و اسکان خانواده ها در برخي مناطق نزديک به مناطق عملياتي يا ايجاد فضايي در کنار اين مناطق، هر کدام به تنهايي يکي از سوالات و چالش هاي هميشگي صنعت نفت از گذشته تا امروز بوده است، موضوع مهمي که در دهه هاي گذشته براي آن سياست ها و تصميم هاي متفاوت و مختلفي اتخاذ و اجرايي شده است؛ اما هر کدام زمينه هاي اجرايي يا موانع و مشکلات و نقاط قوت و ضعفي داشته اند. شايد تصميمات اخيري که وزارت نفت در مورد اسکان خانواده کارکنان اقماري در همان مناطق گرفته، آخرين تصميم در اين زمينه باشد که هنوز به طور کامل اجرايي نشده؛ اما با وجود مقاومت هايي در درون مجموعه ها در حال اجراست. از آنجا که طرف مقابل اين تصميمات، خانواده و جامعه انساني هستند، نمي توان نسبت به شرايط داخلي خانواده و خصوصيات آنها بي تفاوت بود. ممکن است در جريان همين تغييرات، موقعيت و فضاي يک خانواده هم تغيير کند که به طور مشخص زن و مرد به عنوان دو رکن اصلي خانواده در اين تغييرات نقشي اساسي دارند. بسياري از شرکت هاي تابعه صنعت نفت براي تحکيم روابط زن و مرد در دو نقش همسري و پدر و مادري برنامه هاي آموزشي و مشاوره اي برگزار مي کنند و براي تقويت اين روابط، حتي با وجود دوري و فاصله ميان آنها، تلاش هايي ديده مي شود. در ادامه برخي از اين راهکارها را مي آوريم که مي تواند مفيد باشد.

* اول از همه جدا از شرايط مذهبي، خانوادگي، اجتماعي و اقتصادي که خانواده تان دارد، به اين نکته توجه کنيد که آسيب ها و کج رفتاري ها درست از جايي که تصورش را نمي کنيد، نفوذ مي کند. پس فکر نکنيد فقط «مرغ همسايه غاز است.» در عين حال با توجه به تغيير سبک زندگي در جامعه امروزي و تغيير در مهارت ها، آسيب ها و نيازهاي افراد، موضوعات را با ديدي واقع گرايانه و نه آرمان گرايانه نگاه کنيد. به عنوان نمونه، همان طور که نيازهاي کودکان در خانواده امروزي را نمي توانيم با دوران کودکي خودمان مقايسه کنيم، نيازهاي همسرمان را هم نبايد با نيازهاي مادرمان مقايسه کنيم.

*رعايت اخلاق در هر شرايطي از سوي زن و مرد لازم است؛ فرقي نمي کند خانواده هر روز و هر شب همراه شما زندگي کند يا جايي ديگر باشد. اصول اخلاقي و تعهد نسبت به خانواده، موضوعي تعريف و پذيرفته شده است که در زمان و مکان و دوره هاي مختلف سختي و آسايش تغيير نمي کند. چنانچه اين اولويت را براي خودتان قائل باشيد، مي توانيد آن را از اطرافيانتان هم انتظار داشته باشيد.

* بسياري از آقايان تصوري از نيازهاي عاطفي و احساسي همسرشان يا فرزندانشان ندارند و تصورشان بر اين است که اگر نيازهاي مالي و اقتصادي مربوط به خانواده برطرف شود، ديگر وظيفه اي در قبال آنها ندارند. اين تصور اشتباه، همان آسيبي است که بسياري از کارکنان اقماري به خانواده خود وارد مي کنند و مديريت مناسبي براي بروز احساس و عواطف خود در همان زمان محدود همراهي با خانواده ندارند. توجه به اين مسائل و تاکيد بر بروز اين احساس، اگر از سوي آقايان صورت گيرد، تاکيد بيشتري دارد و زنان احساس مي کنند، همسرشان علاوه بر تامين منابع مالي، حواسش به همه ابعاد روابطشان و خانواده است.

* درست است که از هم دور هستيد و يکديگر را هر روز نمي بينيد؛ اما برقراري رابطه عاطفي در طول روز براي شما ضرورت دارد و بهتر است ساعتي از روز را با هم حرف بزنيد يا با پيامک يا در شبکه هاي اجتماعي با يکديگر در ارتباط باشيد. اين کار باعث مي شود بفهميد که براي يکديگر چقدر اهميت داريد و دلتنگي ها و نيازهايتان را مرور و تکرار کنيد.

* درست است که شرايط کار و مرخصي در محيط صنعت نفت، بخصوص در برخي مناطق عملياتي بسيار سخت است و خيلي از کارکنان در ايام خاص مثل سال تحويل در کنار خانواده خود نيستند؛ اما خوب است با برنامه ريزي مرخصي خود، هنگام اتفاقات مهم زندگي در کنار همسر و فرزندانتان، حضور داشته باشيد يا حداقل خانواده تان شاهد تلاش شما براي اين حضور باشند. بي تفاوتي نسبت به برنامه هاي مهم همسرتان يا خانواده به دليل شرايط کار، تا يک جايي توجيه دارد و نبايد به يک بهانه براي نبودن تبديل شود.

* کارکنان اقماري به دليل شرايط کاري ممکن است در روزهاي سخت و حساس که همسر يا اعضاي خانواده به حضور و حرف زدن با آنها نياز دارند، نباشند و اين عدم حضور مي تواند شکافي عاطفي ايجاد کند و همسر يا فرزندانتان کسي را براي حرف زدن يا درددل کردن نداشته باشند. خوب است هر چند وقت يکبار با آنها خلوت کنيد تا اگر نياز به همفکري و همدردي دارند، با شما مطرح کنند.

* درست است که هر روز و بخصوص در ايام مهم در کنار اعضاي خانواده و همسرتان نيستيد؛ اما مي توانيد با فرستادن هديه يا گل در ايام خاص يا بدون دليل و زمان مشخص، همسرتان را غافلگير کنيد تا او بداند، حتي وقتي کيلومترها از آنها دور هستيد باز هم او و خانواده را فراموش نکرده ايد و مي توانيد حضورتان را اينگونه يادآوري کنيد. اينگونه کارها براي خانم ها اهميت زيادي دارد و مي تواند دلگرمي خوبي براي آنها باشد.

* در زمان مرخصي و حضور در منزل، امور اداري و حقوقي يا اموري مربوط به فاميل، همسايه، مدرسه بچه ها و... را پيگيري و دنبال کنيد. درست است که خانم ها مي توانند خودشان مثل وقتي که شما حضور نداريد، همه اين کارها را انجام دهند و به آنها رسيدگي کنند؛ اما اين ورود و پيگيري شما نشان مي دهد که نسبت به مسائل خانه و امور آن بي تفاوت نيستيد و حواستان به تلاش هاي همسرتان است.

 

 

دلشوره

آرون افشار، اصالتي خراساني دارد و در شهر شانديز مشهد متولد شده است. او از جمله آهنگسازان و خواننده هاي پاپ جوان است که با آهنگ «جانم باش» خود را معرفي کرد و با همين آهنگ هم محبوبيت زيادي در بين هواداران موسيقي ايراني به دست آورد.

آرون افشار از زمان شروع کار حرفه اي خود تاکنون موفق به انتشار آهنگ هاي جانم باش، ترکم کردي، طبيب ماهر، خط و نشان، چال گونه و دلشوره شده است. آهنگ «جانم باش» اين خواننده جوان جزو آهنگ هاي پرطرفدار اوست. اگر از علاقه مندان آرون افشار هستيد، پيشنهاد مي کنيم، آهنگ دلشوره را که آهنگسازي آن را هم خودش به عهده داشته، گوش کنيد.

 

 

ایده اصلی

اين فيلم به کارگرداني و تهيه کنندگي آزيتا موگوئي ساخته شده است و بازيگراني چون بهرام رادان، مريلا زارعي، پژمان جمشيدي، هانيه توسلي، مهرداد صديقيان و شهناز نوشير، آندره آ ماچالکيدو، ايرينا مانژوسوا و واروارالارمو در آن ايفاي نقش کرده اند.

خلاصه داستان: ايران و اسپانيا براي راه اندازي يک پروژه بزرگ در جزيره هندورابي در جنوب ايران به توافق رسيده اند، شرکت ها و افراد بسياري به طمع برنده شدن در اين مناقصه شرکت کرده اند. مهندس سعيد پارسا که چند سالي است از همسرش رويا عضدي جدا شده، رئيس يکي از شرکت هاي حاضر در مناقصه است. ديگران نيز با اهداف متفاوت سعي دارند در اين مناقصه سرنوشت ساز برنده شوند. رسيدن به موفقيت براي آدم هاي اين قصه، به پيچيدگي هايي در روايت آن منجر مي شود.

 

داستان دو شهر

کتاب «داستان دو شهر»، يکي از نوشته هاي چارلز ديکنز است که توانسته فراتر از مکان و زمان، مخاطب نوجوان را تحت تاثير قرار دهد. «داستان دو شهر» با فروش 200 ميليون نسخه در دنيا و عنوان پرفروش ترين کتاب تک جلدي در تمام دوران ها از جمله مشهورترين آثار انگليسي به حساب مي آيد. ديکنز در سال 1859 داستان دو شهر (A Tale of Two Cities) را براي اولين بار در نشريه خودش منتشر کرد. اين داستان، فضايي غم انگيز و تاريک دارد که نشان دهنده دگرگوني هاي احوال روحي نويسنده در زمان نگارش داستان است. دوراني که ديکنز از همسرش جدا شده بود و قضاوت افکار عمومي براي اين کار غيرمعمول، روي او تاثير زيادي داشت. «داستان دو شهر»، داستان دختري به نام «لوسي» است که در جريان انقلاب فرانسه در جست و جوي پدر خود، او را در اتاق زير شيرواني و در شرايط اسفناکي در پاريس پيدا مي کند و با او به انگلستان مي رود. «لوسي» با يک زنداني به نام «چارلز دارني» که يک نجيب زاده فرانسوي است، آشنا مي شود. «لوسي» به کمک وکيل مدافع متبحر چارلز به نام «سيدني کارتن» براي آزادي او تلاش مي کنند. در مسير آزادي «چارلز» و بازگشت او به فرانسه، قصه «داستان دو شهر» ادامه مي يابد. اين داستان در سه بخش کتاب اول: زندگي دوباره، کتاب دوم: ريسمان طلايي و کتاب سوم: مسير توفان نوشته شده است. کتاب «داستان دو شهر» با ترجمه نوشين ابراهيمي را انتشارات «افق» منتشر کرده است. اين انتشارات با تمرکز بر ادبيات کودک و نوجوان، کتاب هاي پرفروشي در اين حوزه منتشر کرده است.

 در بخشي از کتاب مي ‎خوانيم:

«هوا تاريک تر شد، درختاني که عمارت اربابي قديمي را دربر گرفته و آن را از مناطق اطراف جدا کرده بودند با وزش باد مي جنبيدند. گويي در تاريکي، ساختمان تيره و بزرگ را تهديد مي کردند. بر دو پلکان مقابل ايوان عمارت، باران شديدي مي باريد و چون پيک چابکي که ساکنان را بيدار کند، بر دروازه مي کوبيد. باد سرکش درون تالار مي وزيد، مويه کشان از پله ها بالا مي رفت و پرده هاي تخت آخرين مارکي را مي آشفت. از شرق، غرب، شمال، جنوب، چهار جثه درهم و آشفته به سختي ره مي سپردند و در حالي که علف هاي بلند را زير پا مي گذاشتند و شاخه ها را مي شکاندند، از ميان جنگل ها پيش مي آمدند تا در حياط عمارت به هم بپيوندند. براي لحظه اي چهار روشنايي در چهار جهت مختلف حرکت کردند و دوباره همه جا تاريک شد.»

 

 

دلتنگی

ديدن روي تو در خويش ز من خواب گرفت

آه از آيينه کـــه تصوير تو را قاب گـرفت

خواستم نوح شـوم، موج غمت غرقـم کرد

کشتـي ام را شب طوفـاني گـرداب گـرفت

در قنوتـــم ز خدا «عقـل» طلب مي کردم

«عشـق» اما خـبر از گوشه مـحراب گرفت

نتوانست فـــرامــــوش کند مسـتي را

هر که از دست تو يک قطره مي ناب گرفت

کـي بــه انـداختن سنـگ پياپـي در آب

مـاه را مـي شـود از حافظه آب گـرفـت؟!

* فاضل نظري