گزارش «مشعل» به مناسبت روز پزشک

شغلی از جنس فرشتگان

سميه راهپيما   هر رويداد و مناسبتي که در تقويم رسمي کشور مشخص مي شود، بي شک نشأت گرفته از يک اتفاق خاص بوده و هدف خاصي را دنبال مي کند. تاريخ روز پزشک در ايران مصادف است با تولد پزشک و حکيم بزرگ ايراني، ابوعلي سينا. او از مشهورترين و تاثيرگذارترين فيلسوفان و دانشمندان جهان است که آثارش در زمينه فلسفه ارسطويي و پزشکي اهميت بسيار دارد و 450 کتاب در زمينه هاي گوناگون نوشته که يکي از معروف ترين آنها، کتاب شفا (دانشنامه علمي و فلسفي جامع) و کتاب قانون (يکي از کتاب هاي معروف جهان در زمينه علم پزشکي) است. از اين رو مي توان گفت که کشورمان از آن زمان تا کنون شاهد پزشکان بزرگي بوده که توانسته اند مرهمي بر دردهاي بيماران خود باشند. به قول دکتر محمد قريب «اگر پزشک هستي، ديگر به خودت تعلق نداري و اگر متعلق به خودت هستي، ديگر پزشک نيستي.» با اين جمله مي توان گفت که پزشکان براي درمان بيماران خود، تمام تلاش شان را مي کنند و از هيچ خدمتي دريغ ندارند تا مرهمي بر دردهاي آنها باشند. به دليل گراميداشت اين روز،   «مشعل» گفت وگويي دوستانه با چند نفر از پزشکان بيمارستان نفت تهران داشته است که در ادامه مي خوانيد:

  سيد فرهاد نکويي، رئيس پلي کلينيک بيمارستان نفت تهران و رئيس واحد اعزام بيماران شهرستاني است که 32 سال سابقه کار دارد و از سال 72 وارد صنعت نفت شده؛ البته قبل از آن نيز رئيس بهداشت و درمان صومعه سرا و رودبار بوده است. او مي گويد: «اگر دوباره به زمان انتخاب رشته خود در دانشگاه(سال هاي 57 تا 66) باز گردم، همان رشته پزشک عمومي را به عنوان انتخاب اول خود در دانشگاه انتخاب مي کنم. اين حرفه را در کنار سختي هايي که دارد، بسيار دوست دارم. شغل ما 24 ساعته است و روزها و ساعت هاي محدودي در خدمت خانواده هستيم، از اين رو وقتي گفته مي شود زندگي پزشکان راحت تر از بقيه است، تفکر اشتباهي است.»

او اهل مسافرت است و اگر زماني براي سفر داشته باشد، علاقه مند است که به مشهد و شمال کشور برود؛ اما به دليل اينکه مادرش ساکن اصفهان است، بيشتر به اين شهر مي رود تا از حال او جويا شود.

نکويي مي گويد: «هميشه سعي کرده ام بيش از آنچه بيمار انتظار دارد، پاي صحبت هاي او بنشيم و مشاوره لازم را بدهم؛ البته گاهي اوقات نيز پيش مي آيد که خود ما به پزشکان ديگري مراجعه کنيم؛ زيرا تخصص در رشته ها متعدد است، به عنوان مثال، در چشم پزشکي، فوق تخصص قرنيه و شبکيه داريم. رشته اتوپدي نيز شامل متخصص زانو و لگن مي شود و پزشکي از فرم و محدوده گذشته خارج شده است.»

او به خاطره اي از دوران کاري خود اشاره مي کند و ادامه مي دهد: «دختر بچه اي از يکسالگي براي درمان مي آمد. در يکي از مراجعه هاي او، من دچار التهاب چشمي شده بودم و او وقتي من را اينگونه ديد، زد زير گريه و گفت که چرا مريض شده اي و ديگر بيماري خود را فراموش کرده بود. هميشه بيماران را فرزندان يا خواهر و برادر خود مي دانم و به گونه اي با آنها برخورد مي کنم که هميشه احساس رضايت از درمان خود داشته باشند؛ زيرا وقتي بيماري به پزشک اطمينان مي کند، درمان را به طور مستمر ادامه مي دهد.»

اين پزشک با سابقه به جواناني که مي خواهند وارد حرفه پزشکي شوند، توصيه مي کند که بيمار را مانند خانواده خود بدانند و جنبه اقتصادي را در نظر نگيرند و با بيمار رابطه دوستانه برقرار کنند؛ زيرا اين تفکر، به سود پزشک و بيمار خواهد بود.

حضور در عرصه جهاني

اميرحسين سامي الدبوني، متخصص قلب و فوق تخصص آنژيوگرافي بيمارستان نفت تهران، يکي از پزشکاني است که در زمان جنگ تحميلي و دوران سازندگي حضور داشته است. او سال 61 در رشته پزشکي عمومي از دانشگاه فارغ التحصيل شده و از سال 63 در مناطق بهرگان و خارگ که جزء مناطق جنگي بوده، حضور داشته است. سپس وارد صنعت نفت شده و بعد از سال 67 در بهداري تهران به عنوان پزشک عمومي مشغول فعاليت شده و در سال هاي 69 تا 73 تخصص خود را در رشته قلب گرفته است.

او مي گويد: «پزشکي، توفيقي است که خدا نصيب من کرده تا بتوانم به همنوعان خود خدمت کنم و از دردشان بکاهم. زمان زيادي نمي توانيم در کنار خانواده خود باشيم، بخصوص در سال هاي بعد از جنگ و انقلاب که ساعت هاي زيادي سر کار بوديم و به دليل کمبود پزشک دو شيفته کار مي کرديم و زماني که به خانه مي رسيديم، ديگر انرژي برايمان باقي نمي ماند؛ البته در آن زمان خانواده ها صبورتر بودند و با شرايط سخت زندگي کنار مي آمدند. با وجود اينکه فرزندانم سختي هاي کارم را لمس کرده اند، اما بازهم از شش فرزندي که دارم، سه نفر از آنها وارد رشته هاي مختلف پزشکي شده اند.»

سامي با بيان اينکه بايد تا زماني که جان در بدن داريم، به کسب علم و افزايش آگاهي خود بپردازيم، ادامه مي دهد: «براي اطلاع از علم روز رشته خود، سعي مي کنم سالانه در هفت کنگره جهاني شرکت کنم، زيرا بيشتر آنچه ياد مي گيريم از طريق کارگاه هاي آموزشي و کنگره است، ضمن آنکه در تاسيس برخي واحدهاي بيمارستاني نيز در داخل و خارج از کشور همکاري داشته ام. يکي از آنها تاسيس آزمايشگاه هلال احمر ايران در کشور دبي بود. در نخستين آزمايشگاه در بيمارستان النور کشور عمارات که از سوي کارکنان صنعت نفت تاسيس شد نيز مشارکت داشتم و بيمارستاني ايراني به نام «ابن سينا» در شهر دوشنبه تاجيکستان احداث کرديم که در آنجا مسؤوليت آنژيوگرافي و قلب را به عهده داشتم. در بازسازي بيمارستان ها بعد از جنگ تحميلي نيز مشارکت داشتم.»

او به خاطره اي از دوران کاري خود اشاره مي کند و مي گويد: «زماني که بعد از انقلاب وارد بيمارستان نفت تهران شدم يک اورژانس هم نداشت و تنها ازيک اتاق کوچک به نام « اتاق 83» برخوردار بود، ضمن اينکه اورژانس، آي سي يو، آنژيو گرافي، جراحي قلب و دياليز هم نداشت. در آن سال ها فرزند يکي از همکاران دچار سوختگي شده بود و احتياج به تخت آي سي يو داشت، موضوع را با وزير نفت آن زمان مطرح کرديم که بيمارستان به يکسري وسايل نياز دارد و فهرستي از وسايل مورد نياز را به او داديم. آن زمان بود که تمام مانيتورهاي سي سي يو، آي سي يو، سنگ شکن و اولين سي تي اسکن پيشرفته در کشور براي صنعت نفت خريداري شد.»

يکي ديگر از خاطره هاي او به فوت مادرش در سال ها 77-78 بازمي گردد که بيماري قلبي داشت و در بيمارستان نفت تهران بستري شده بود که متاسفانه با وجود تلاش زياد پزشکان فوت کرد. اين پزشک متخصص قلب در اين زمينه مي گويد: «در آن زمان آنژيوگرافي تازه شروع شده بود، از دو نفر از استادانم خواستم تا مادرم را آنژيوگرافي کنند؛ اما چون استند تازه در دنيا درست شده بود، دير در بدن بيمار کار مي گذاشتند، در نتيجه درمان مادرم موثر نبود و فوت کرد، با اين حال در مجلس ختم دست هردوي اين دو بزرگوار را بوسيدم؛ زيرا در شرايط سخت به کمکم آمدند. زماني پزشکان سعي و تلاش خود را مي کنند، اما نتيجه نمي دهد. کارمان به گونه اي است که زماني به نتيجه مي رسد و گاهي اوقات نه که اين موضوع به محدوديت هاي علمي، وسايل و... باز مي گردد.»

او به جواناني که وارد حرفه پزشکي مي شوند، نيز توصيه مي کند، قدر اين فرصتي را که خداوند در اختيارشان قرار داده، بدانند. کسي که وارد دانشکده پزشکي مي شود، هزينه زيادي مي شود تا پزشک شود و بايد در تمام مدتي که درس مي خواند، علم و دانش خود را افزايش دهد و خودش را براي خدمت خالصانه و تمام وقت آماده کند تا دردي از بيماران کم کند. پس مي توان گفت، کسي که از نظر علمي پزشک مي شود، تا آخر عمر بايد اطلاعات خود را افزايش دهد. دوم اينکه يادشان باشد تا آخر عمر با انسان هاي دردمند روبه روست و بايد حداکثر تلاش خود را بکند تا در تشخيص کمبودي وجود نداشته باشد و تا مرحله آخر درمان،کنار او باشد.

جوانان عاشق حرفه خود باشند

الهه کهنسال، متخصص زنان است و 17 سال سابقه کار دارد و از سال 80 در منطقه گچساران فعاليت خود را آغاز کرده است و از سال 87 به صورت رسمي وارد بهداشت و درمان صنعت نفت شده است.

کهنسال مي گويد: «شغلم تمام زندگي ام را تحت تاثير قرار داده است، اما با اين وجود اگر بخواهم به گذشته بازگردم، دوباره تخصص زنان را خواهم خواند؛ زيرا به خانم ها علاقه خاصي دارم و مي دانم که پشت هر مرد موفقي يک زن موفق است و اين زن ها هستند که بچه هاي موفقي را تربيت مي کنند و خودشان هم مي توانند کمک کننده به جامعه باشند. به عنوان يک همسر و مادر و پزشک زنان بايد زندگي ام را به گونه اي تنظيم کنم که به تمام برنامه هايم برسم؛ زيرا در خانه همان همسر و مادر هستم و بايد کاري کنم تا تمام خانواده تحت تأثير شغلم قرار نگيرند.»

به گفته او «اگر رشته ام اجازه بدهد، دوست دارم به سفر بروم، اما براي سه روزي که مي خواهم به سفر بروم، همسران بيماران، تماس مي گيرند که نبايد به مرخصي بروي، گاهي اوقات شرمنده آنها مي شوم، زيرا خانواده نيز سهمي از من دارند. » اين متخصص زنان مي گويد: «از کساني که وارد اين رشته مي شوند، مي خواهم که عاشق حرفه خود باشند و هميشه بيماران را بيشتر از خودشان دوست داشته باشند. پزشک هميشه در اختيار مريض است و از بين رشته هاي پزشکي، خوشحال ترين و بهترين و در عين حال پر استرس ترين و غم انگيزترين رشته، زنان است. غم انگيز از اين نظر که در تخصص خود با دو نفر در ارتباط هستيم و انتظار نداريم که مشکلي برايشان پيش بياد و اگر براي يکي از اين دو نفر اتفاقي بيفتد، خيلي غم انگيز است.»