راستگويي، بخشش، نيکي

امام صادق (ع)مي فرمايند: «اي داوود! برخي مکارم اخلاق به برخي ديگر وابسته است و با هم ارتباط دارد که اينها را خدا تقسيم مي کند؛ گاهي اين صفات در مردي وجود دارد و در پسرش نيست»

 اينکه حالا مي گويند ژن يا ژنِ [خوب]! اينها خيلي اعتباري ندارد. گاهي اوقات پدر يک صفت خوبي دارد، پسر ندارد؛ عکسش هم هست که پسر يک صفت خوبي دارد که پدر ندارد.

 اينها ايجاب الهي و اِنعام الهي است. يا گاهي در برده اي وجود دارد و در اربابش نيست.

 از جمله آنهاست: راستگويي و صداقت با مردم در عمل، و بخشيدن به فقيري که درخواستي دارد و نيکي کردن در مقابل خوبي هاي ديگران.

 

اين بچه ملكوتى است‏

‏علاقه امام خميني(ره) به كسى زيادتر بود كه به خدا نزديكتر است. مثلا بچه‏ها را خيلى دوست داشتند. وقتى على (نوه‏شان) را مى‏بوسيدند، مى‏گفتند: «اين بچه جديد العهد و ملكوتى است، اين بچه به مبدأ نزديكتر است، اين بچه پاكيزه‏تر از ديگران است.»

 

انتشار اندرويدي نرم افزار قرآن همراه نور

نرم افزار اندرويدي قرآن همراه نور با قابليت نمايش ترجمه و تفسير و دانلود صوت، رابط کاربري سه زبانه، امکان مشاهده چند ترجمه همزمان، ايجاد فهرست علاقه مندي ها (سوره يا آيه)، فهرست کامل احزاب و سوره هاي قرآن، جست وجو در آيات، ترجمه و تفسير و حتي حاشيه هاي نوشته شده توسط کاربر و... در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است.

 

سلوک فردي

يكى از ويژگي هاى دين مقدس اسلام و ديگر اديان الهى اين است كه رهبران آن، جلوتر و بهتر از ديگران به آيين خويش پايبند بودند و هرگز كوچكترين قدمى بر خلاف قوانين و مقررات آن برنداشتند. «سيره اخلاقى» پيامبر (ص) و امامان (عليهم السلام) در بعد فردى و اجتماعى فرا راه زندگى پيروان آنهاست كه با الگو قرار دادن آن مى‏توانند بهترين روش اخلاقى را داشته باشند.

 توجه به ذكر

خداوند ضمن اينكه خود را نور آسمانها و زمين مى‏خواند، نور خويش را به چراغ دانى مَثَل مى‏زند كه بسان ستاره‏اى درخشان در حبابى شفاف و درخشنده از درخت مبارك زيتونى برافروخته مى‏شود و صاف و خالص است و پرتو بر پرتو مى‏افكند. آنگاه مى‏فرمايد:

فِى بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ و يُسَبّحُ لَهُ و فِيهَا بِالْغُدُوّ وَ الْأصالِ* رِجالٌ لَّاتُلْهِيهِمْ تِجرَةٌ وَ لَابَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَوةِ وَ إِيتَآءِ الزَّكَوةِ. (نور: 36- 37)

 (اين چراغ پرفروغ) در خانه هايى است كه خداوند رخصت داده كه (قدر و منزلت) آنها رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود، در آن (خانه) ها هربامدادو شامگاه او را نيايش مى‏كنند. مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات، به خود مشغول نمى‏دارد.

انس بن مالك و بريده از اصحاب پيامبر اسلام(ص) مى‏گويند: روزى رسول خدا (ص) اين آيه را تلاوت كرد. در آن ميان مردى برخاست و پرسيد:منظور از خانه‏ها چيست؟ فرمود: خانه‏هاى پيامبران است. سپس ابوبكر برخاست و گفت: آيا خانه على و فاطمه هم از آنهاست؟ پيامبر (ص) پاسخ داد:آرى، از بهترين آنهاست. ابوحمزه ثمالى نيز نقل كرده است كه قتادة بن دعامه بصرى خدمت امام باقر (ع) رسيد. امام(ع) از او پرسيد: تو فقيه (و مجتهد) اهل بصره‏اى؟ قتاده پاسخ داد: آرى. سپس مدتى سكوت كرد. آن گاه گفت: خدا شما را حفظ كند. من حضور دانشمندان ديگر هم رسيده‏ام؛ اما چنان كه در محضر شما تحت تأثير قرار گرفته‏ام، نزد هيچ كس قرار نگرفته‏ام! امام (ع) فرمود: آيا ميدانى كجا نشسته‏اى؟ تو اينك در پيشگاه «بُيُوتٍ اذِنَ اللَّه . . . » قرار دارى و ما چنين كسانى هستيم. قتاده گفت: جانم فداى شما! به خدا سوگند راست مى‏گويى! آن خانه‏ها از سنگ و گل نيست! با اين وصف، اهل بيت عصمت و طهارت، به درجه‏اى از ياد و انس با خدا رسيده‏اند كه نمونه‏هاى راستين ذاكران الهى اند و ياد و نام خدا از آنان به سراسر هستى منتشر مى‏شود. معصومين (ع) با تمام وجود و در همه لحظات عمر خويش و با افكار و رفتار و كردار خود آيينه تمام نماى خدايند و نيز از قيد «باذنه» در آيه ياد شده دو نكته جالب ديگر به دست مى‏آيد:

1. رفعت مقام اهل بيت (ع)

 گرچه به سبب شايستگى‏هاى گوناگون آنان و كمالات بى شمار آنها است، ولى پشتوانه آن، اذن و اراده الهى است و در اين صورت اولا هيچ گونه شائبه غير الهى و ناخالص و سستى و تزلزل به چنين مقامى راه ندارد و مقامى حقيقى و راستين است نه اعتبارى و قراردادى. ثانيا از چنان استحكام و دوامى برخوردار است كه آن را ابدى و جاودان ساخته است؛ همان گونه كه چنين امتيازى خاص هر چيزى است كه رنگ خدايى بگيرد:مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ. (نحل: 96)آنچه نزد شما است، نابود مى‏شود، اما آنچه نزد خداست، جاودان است.

 2-ذكر و تسبيح راستين

 آن گونه كه شايسته مقام ربوبى است تنها در چنين خانه‏هايى ادا مى‏شود و آن هم با اذن خدا؛ زيرا اين ذكر و تسبيح از جايگاه رفيعى ادا مى‏شود كه با عنايت و اذن الهى به علو و خلوص رسيده و از منبعى نور گرفته كه شفاف و صاف است و كمترين رگه ناخالصى و تاريكى ندارد و تسبيح و توصيف آنان از خدا حقيقى است و ديگران نمى‏توانند چنين كارى را انجام دهند و هر گونه ذكر و تسبيحى كه به جاى آورند، در خور منزلت توحيدى او نيست. از اين رو خود فرمود:سُبْحنَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ* إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الُمخْلَصِينَ (صافات: 159- 160)منزه است خدا از آنچه توصيف مى‏كنند، مگر بندگان مخلص خدا. علامه طباطبايى در بيان اينكه چرا تنها بندگان مخلص مى‏توانند خدا را توصيف كند، مى‏نويسد:زيرا غير مخلَصين، خداوند را با مفاهيم محدود توصيف مى‏كنند و حال‏آنكه خداى سبحان نامحدود است و هيچ وصفى او را در بر نمى‏گيرد، پس هر گونه كه وصف شود، خدا از آن برتر است و هر چه گمان شود كه او خدا است، قطعاً خدا نيست، ولى خداوند سبحان بندگانى دارد كه آنها را خالص و خاص خود گردانيده و از هر گونه شائبه شرك منزهند. خداوند خود را به آنان شناخته و جز خويشتن را از يادشان برده. خدا را به خوبى مى‏شناسند و ديگران را نيز به وسيله خدا مى‏شناسند. چنين كسانى وقتى خدا را در جان خويش توصيف مى‏كنند، وصفشان در خور ساحت كبريايى اوست و اگر با زبان وصف او گويند- چون الفاظ نارسا و معانى آن محدود است- به نارسايى بيان و لكنت زبان اعتراف مى‏كنند؛ چنان كه رسول خدا (ص)- كه سرور مخلَصان است- فرمود: «من نمى‏توانم ثناى تو بگويم، تو آن گونه‏اى كه خود ثنايت را گفته‏اى. » بنابراين، بندگان غير مخلَص براى ياد و تسبيح و توصيف خدا بايد به در خانه‏هاى رفيع معصومين (ع) بيايند و از آنان ذكر و وصف الهى را بياموزند.

جلوه‏هاى ياد خدا

افزون بر آنچه ياد شد، زبان و ظاهر معصومين(ع) نيز همواره با ياد يار پرطراوت و مترنم است و ذكر زبانى آن پاكان معصوم نيز دل و ديده را مى‏ربايد و راهى به سوى دلدار مى‏گشايد. جالب اينكه چنين حالتى از آغاز تا پايان زندگى، آنان را همراهى مى‏كند. امام كاظم (ع) فرمود: «هنگامى كه رسول خدا (ص) تولد يافت، دست چپش را بر زمين نهاد و دست راستش را بلند كرد و زبان به توحيد گشود. چون حضرت فاطمه (س) به دنيا آمد، دهان به اين ذكر مقدس گشود:اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَ انَّ ابى‏ رَسوُلُ اللَّهِ سَيِدُ الانبِياءِ.

امام جواد (ع) در روز سوم تولد اين ذكر را بر زبان جارى ساخت. اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَ انَّ مُحَمَّدَاً رَسوُلُ اللَّهَ.

ادامه دارد...

 

يک شبهه ويک پاسخ

پاسخ: در روايات داريم: اگر مي خواهيد خدا با شما سخن بگويد، قرآن بخوانيد. اگر مي خواهيد خود با خدا سخن بگوييد، دعا بخوانيد.

اما اين كه بخواهيم به كمك قرآن نيات خود را بدانيم يا از آينده خبر دار شويم و . . . همه غلط است. هيچ مبنايي ندارد. قرآن براي اين كارها نازل نشده و از تفال به قرآن نهي شده است.

در تفسير آسان آمده است:

شيخ كليني از امام جعفر صادق (ع)روايت مي كند كه فرمود: لا تفأل بالقرآن يعني مبادا با قرآن فال بگيري.

 محقق كاشاني در كتاب وافي مي فرمايد:«بين اين حديث و اين نوع استخاره‏اي كه در اين زمان با قرآن مي  كنند، منافاتي نيست. چرا! براي اين كه تفال غير از استخاره است، زيرا معناي تفأل اين است كه كسي بخواهد از آينده خبر بدهد و يك امر نامعلومي را واضح و روشن كند.

 مثلا: نظير اين كه فلان مريض شفا خواهد يافت، يا اين كه مي‏ميرد. يا اين كه فلان شيئي كه مفقود شده، پيدا مي شود، يا نه؟ از تفأل زدن به قرآن و حكم قطعي از آن به دست آوردن، نهي شده است.

برخلاف استخاره كه طلب رشد و صلاح در امري است كه مي خواهد آن را انجام دهد، يا ترك کند.

پس استخاره آن هم بعد از تفكر و مشورت و توسل و دعا، با قرآن جايز است كه گر چه در سيره پيامبر و امامان چنين رفتاري وارد نشده، اما در بعض روايات استخاره و كسب تكليف با قرآن مجاز شمرده شده است. عالمان از باب طلب ياري از خدا، آن را جايز مي دانند. پس در كارها جايز است اگر بعد از تامل و بررسي و مشورت نتوانستيم راهي را انتخاب كنيم، به قرآن متوسل شده و از آن هدايت بخواهيم .

با باز كردن قرآن و نظر در آيه اول صفحه (يا روش هاي ديگر كه در كتب مفصل آمده)، خوب و بد بودن كار مورد نظر را برداشت كنيم. اين هم قطعي نيست و فقط برداشت است. نمي توان آن را به خدا نسبت داد. اما اطلاع يافتن از آينده و پيشگويي با باز كردن كتاب خدا ممنوع است.

قرائت قرآن و آرامش يافتن با آن، براي همه جايز است. خدا به آن دعوت كرده و بايد با اخلاص و استغفار و هدايت طلبي به محضر قرآن مشرف شد و از آن طلب هدايت و آرامش کرد.

 

جشن تکليف فرزندان کارکنان پخش منطقه اردبيل

به همت شوراي فرهنگي و اقامه نماز شرکت ملي پخش فرآورده هاي نفتي منطقه اردبيل، جشن تکليف ويژه فرزندان کارکنان با حضورخانواده ها، مدير، معاونان، مسؤولين و کارکنان منطقه برگزار شد.

در اين مراسم حجت الاسلام اميد آقايي، امام جماعت منطقه، ضمن بيان اينکه يکي از مهم ترين عوامل رشد فکري فرزندان توجه والدين به نکات جزئي و برجسته کردن آنها درجهت ايجاد انگيزه و بالندگي فکري فرزندان است، گفت: ايجاد روحيه شادآفريني، احساس مسؤوليت و حضور موثر در کنار فرزندان مي تواند به تضمين آينده آنها کمک اساسي کند.  در اين مراسم، محرم طرفدار، رئيس روابط عمومي شرکت ملي پخش فرآورده هاي نفتي منطقه اردبيل، با اشاره به اهميت برگزاري جشن تکليف براي فرزندان کارکنان گفت: نتيجه نهايى انجام تکاليف دينى و پرهيز از آنچه ممنوع و حرام است، به کمالِ انسان مربوط مى شود؛ از اين رو مسلمانى که به همه وظايف خود عمل کند و بنده خالص و مطيع پروردگار باشد، به انسان کامل تبديل مي شود.  طرفدار ادامه داد: برپايي و گراميداشت مناسبت ها و اعياد مختلف ديني، مذهبي و فرهنگي، يکي از اهداف مهم شوراي فرهنگي واقامه نماز منطقه براي وحدت رويه و بالابردن روحيه کاري همکاران است که در اين راه راهنمايي هاي مدير و ساير همکاران را مي طلبد. در اين مراسم فرزند سيده آيلا متولي صادقي، يکي از همکاران که از مدعوين اين مراسم بود، به اجراي دکلمه و شعر خواني پرداخت که با تشويق حاضرين همراه شد.  در پايان مراسم از فرزندان و خانواده هاي کارکنان با اهداي هدايايي تجليل و قدرداني شد.

 

شهيد شاهرخ پرهون

بيش از دوسال از حضور شهيد شاهرخ پرهون در شركت ملي نفت نمي گذشت كه نا آرامي هاي دشمن عليه نظام نوپاي اسلامي در منطقه كردستان شروع شد؛ از اين رو حضور در مقابل دشمنان را برخود فرض دانست و در جبهه هاي مقابله با عوامل ضد انقلاب حاضر شد و سرانجام آبان ماه 1359بر اثر اصابت گلوله به درجه رفيع شهادت نائل شد. برادر شهيد درباره خصوصيات اين شهيد نقل مي كند:«اخلاص، ايمان و انجام واجبات، خلق خوش و مهرباني جزء خصوصيات ويژه اخلاقي وي بود». در بخشي از وصيت نامه شهيد آمده است: «شهيد موجود آگاهي است كه براي وصول به اين آگاهي سرمايه گذاري عظيمي كرده و سختي هاي بسياري را پشت سر نهاده است. وي خدا و قرآن خويش را شناخته و با پوست و گوشت خود آن را لمس كرده و به عبارت ديگر از مرحله ايمان و جهاد گذشته و تا مرز شهادت رسيده است».

 

دو پرسش درباره وضو

 پرسش: اگر موقع مسح پا، رطوبتي در کف دست نمانده باشد، آيا مي توان دست را با آب تر کرد و مسح پا را کشيد؟

 پاسخ: فقط مي توان دست را با رطوبتي که در ريش يا ابرو باقي مانده است، تر کرد و مسح کشيد.

 پرسش: هنگام وضو، براي شستن صورت و دستها حتما بايد روي اعضا دست کشيده شود؟ مثلا اگر دست را زير شير آب بگيريم و اطمينان کنيم که آب تمام دست را فرا گرفته است، کافي است؟

 پاسخ: اگر به نيت وضو آب از بالا به پايين ريخته و تمام عضو شسته شود، کافي است، اما مستحب است شستن اعضاي همراه با دست کشيدن باشد.

 

سکوت و رازداري

مرحوم مقدس اردبيلي در حجره ‏اي تنها زندگي مي کرد. يکي از طلاب مدرسه مايل شد که با وي هم حجره باشد و در اين باره با شيخ حرف زد. شيخ قبول نکرد، او زياد اصرار و التماس کرد شيخ فرمود: قبول مي کنم با اين شرط که هر چه از حال من اطلاع پيدا کني، به کسي نگويي. آن مرد قبول کرد، مدتي باهم بودند تا آن که زماني رسيد که هر دو مبتلا به تنگي معاش شدند؛ به حدي که قوت لايموت هم نداشتند و به کسي هم اظهار نمي ‏کردند، تا آنکه آثار ضعف و ناتواني از چهره آن مرد نمودار شد. در آن حال کسي از کنار آن مرد عبور مي کرد، حال او را ديد و علت ضعف و بي‏ حالي او را پرسيد، او چيزي نگفت، اما عابر زياد اصرار ورزيد .آن مرد قضيه را فاش کرد که ما دو نفر طلبه علم دين مدت زيادي است غذا نخورده‏ ايم. آن شخص تا مطلع شد رفت غذائي تهيه کرد و مقداري وجه به آن طلبه داد و گفت: نصف اين غذا و پول مال تو و نصف ديگر را به رفيقت بده. وقتي که مقدس وارد حجره شد و آنها را ديد، سوال کرد که از کجا رسيده، آن طلبه حکايت را نقل کرد. مقدس فرمود: ديگر هنگام جدايي ما شده است.