نگاهی به استفاده نفت در آیین ها و مذاهب  ایران باستان

نفت و آتش، تقدس

كاربردهاي مذهبي كه براي نفت و گاز شواهدي از آن را در دسترس داريم، شايد به نوعي مهم ترين كاربردهاي اين سيال ارزشمند باشد. ايجاد آتش، مهم ترين نكته اي است كه باعث شده نفت و گاز چنين كاربردي را در امور آييني  بيابند، خصوصاً اين كه بايد توجه داشته باشيم، آتش به واسطه اهميتي كه براي انسان باستان داشته است (و البته در سراسر تاريخ داشته و دارد) از ديرباز براي انسان اهميت داشته و نگاهباني و پرستاري از آن باعث شده تا از نخستين دوران پيدايش آن مورد توجه باشد. طبيعتاً آتش در مذاهب ابتدايي و باورهاي مردمان باستان را نيز داراي جايگاهي رفيع مي يابيم، عوامل به وجود آورنده و نگاه دارنده آن نيز به همين نسبت مهم بوده اند و مهم ترين اهميت نفت و گاز در اين زمينه همانا پايداري و ماندگاري و جاودانگي بوده كه به واسطه اين منبع سوختي براي آتش ناشي از آن، به وجود مي آمده و اين منبع راز آلود آتش كه باعث مي شد شعله هاي پرلهيب از گزند باد و باران در امان باشند، شايسته اهميتي ويژه در باور انسان روزگار باستان شد.

شايد براي انساني كه به تعبير«مرتضي راوندي» در موقع كار با چوب پي برد كه از مالش دو قطعه چوب خشك به يكديگر آتش روشن مي شود ولي چون اين كار زحمت بسيار داشت، در حفظ و نگهداري خرمن آتش كوشيد، هيچ مژده اي بهتر از اين نبود كه طبيعت منبع لايزالي را براي خرمن آتش پديد آورده نياز به نگاهداري ندارد.منبع لايزالي كه به واسطه چشمه هاي خودجوش از خلل و فرج به سطح زمين رسيده بود و ساكنان مناطقي كه واجد چنين چشمه هايي بود از ديرباز با آن آشنايي داشتند و از آن استفاده مي کردند. چنين مناطقي مي توانست مردمان ديگر را نيز از نواحي هم جوار به خود فرا بخواند. مردماني كه در نقاط ديگر براي نگهداري آتش مشكلات فراواني داشتند.جواهر لعل نهر و مي نويسد هر جا و هر وقت يك آتش طبيعي روشن مي شد، مردمان آن زمان سعي مي کردند با ريختن برگ هاي خشك و چوب برروي آتش آن را زنده نگاهدارند و نمي گذاشتند كه آتش خاموش شود.

براي چنين مردمي طبيعي بوده كه وقتي آتشي را بشناسند كه خاموشي ناپذير است چقدر برايشان مهم و جذاب بوده است. اين جاذبه قبل از آن كه جلوه مذهبي و اعتقادي پيدا كند، البته به واسطه اهميت كاربردي آتش براي انسان مورد نظر ما بوده است. كاربردهايي كه در فصول قبلي به پاره اي از آنها اشاره كرديم. اهميت آتش به حدي بود كه مردمان روزگار باستان آن را ستايش و پرستش نيز نموده اند.در جغرافياي تاريخي كه مورد پژوهش ماست و مناطق هم جوار آن نيز اين اهميت براي آتش وجود داشته است،پاكي و پاك سازي شايد از مهم ترين مسائلي بوده كه براي آتش تصور مي شده است.

آتش در ايران باستان

هاشم رضي به اين باور ايرانيان باستان اشاره مي كند كه آتش را چندان خوّره (فره، روشني) است كه هر چيز كه به وي رسيد، چون خويشتن پاك كند.هم چنين مي دانيم كه آتش نزد هندوان به عنوان آگني نزد ايرانيان به نام آتر نيايش مي شده و هر چند آيين نيايش در نزد هر دو قوم يكسان نيست اما اصل نيايش و نزد هر دو قوم بوده است.عبدالحسين زرين كوب اين خصوص معتقد است، اين كه آتش در گاثه ها مظهر عدالت خوانده مي شود و آگني هم در ودا عنوان بي دروغ دارد. نقش اين عنصر را در داوري بين پاك و ناپاك و دريت و نادرست به ادوار قبل از جدايي اقوام هندي و ايراني مي رساند.گو اين كه وقتي بر سنت ابراهيمي و حكايت عبور از آتش نيز توجه مي كنيم، متوجه مي شويم كه اعتقاد به داوري آتش، محدود به اين نژاد نيز نبوده و در بين النهرين و جاهاي ديگر نيز داراي سابقه بوده است. شايد اين يكي از اشتراكات در باورهاي آريائيان با ساير اقوامي باشد كه چنين نشانه هاي تاريخي را به يادگار گذاشته اند.

آريائيان از ديرباز مظاهر طبيعت را ستايش مي كرد ه اند. پرستش و احترام به عناصر چهارگانه يعني آب، آتش، باد و خاك در ميان ايشان متداول بوده است، بعدها اين شيوه احترام در ميان ايرانيان حفظ شده است.مرتبط ترين مسئله در خصوص وجود منابع نفت و گاز طبيعي در منطقه خوزستان ايران و كاربردهايي است كه براي اين منابع طبيعي در خصوص ايجاد آتش جاويدان و امور مذهبي وجود دارد، وجود چشمه هاي خودجوش نفت و گاز است. اشتهار منابع نفت و گاز منطقه و شواهدي كه از جوشش طبيعي اين منابع ارزش مند از ديرباز در منطقه وجود داشته اين احتمال را پيش مي آورد كه تصور نماييم اين نكته نيز در انتخاب پارسوماش براي استقرار اوليه بي تأثير نبوده است.

وجود چشمه هاي نفت و گاز در مسجدسليمان، از جمله مواردي بوده كه از ديرباز اذهان را به خود مشغول مي نموده و اعجاز آفرينش را در مقابل انسان به نمايش مي گذاشته است. مشخص ترين آثاري كه در مسجدسليمان از آن دوران به يادگار مانده است، بناهاي صفه اي بسيار كهني هستند كه شواهد حكايت از فروزاني آتش جاودان در آن داشته است. آتشكده هاي موسوم به سرمسجد و بردنشانده.مستشرقين متعددي از اين محل بازديد نمود ه اند و تقريباً تمامي ايشان در كاربرد مذهبي و آتشكده بودن آن اتفاق نظر دارند.

مسجدسليمان و نفت و گاز باستان

يكي از ايشان ماكسيم سيرو است كه از مسجدسليمان و آتشكده هاي آن بازديد نموده و نتيجه مشاهدات خود را در 1973 منتشر نموده است. وي آنچنان كه از نوشته هايش مشهود است، به شدت تحت تأثير اين منطقه قرار گرفته و مشاهدات خود را باعث حالت وصف ناشدني حاكي از آرامش و عظمت بيان مي نمايد و در توصيف يكي از آتشكده هاي مسجدسليمان مي نويسد:

احتمال دارد كه اينجا نقطه اي بوده كه گازهاي زيرزميني از آن بيرون مي زده، ولي به گمان ما احتمال اين كه اين پديده در وسط تخت گاهي بنا به وقوع پيوسته باشد، بيشتر است چرا كه در آن جا زمين نشت كرده و نشان مي دهد كه زيرزمين داخل خلل وفرج يا حتي خالي بوده است.البته ماكسيم سيرو به طور مشخص در خصوص آتشكده سرمسجد صحبت مي كند، اما وقتي به تشابه بردنشانده و سرمسجد و خصوصاً نشست زمين در وسط تختگاهي بالاي هر دو صفحه دقت مي كنيم، مي توانيم حرف او را به هر دو آتشكده شناخته شده در مسجدسليمان تعميم دهيم.سراورل اشتاين نيز از جمله كساني است كه ضمن تفحص در اين منطقه بسياري از سكه هاي باستاني را پيدا نموده و به بررسي رابطه احتمالي منابع گاز و آتشكد ه هاي مذكور پرداخته است و مي نويسد:

در اينجا زبانه هاي آتش كه از منابع لايزال گازهاي طبيعي بالا مي رفت، بي گمان زايران را به سوي خود مي كشيده است.

نشت نفت و گاز از سطح زمين در منطقه، همان گونه كه پيش تر گفتيم، از ادوار بسيار دور وجود داشته است. موقعيت خاص جغرافيايي و فعاليت هاي كوه زايي، نزديك بودن مخزن طبيعي به سطح زمين و شكستگي احتمالي گسل زمين به همراه زمين شناسي خاص منطقه و وجود خلل و فرج فراوان در آن از مهم ترين دلايلي است كه مي توانيم براي رابطه منابع نفت و گاز منطقه با كاربردهاي مذهبي پارسيان در آتشكده هاي منطقه شاهد بياوريم. چرا كه آتش از ديرباز براي انسان مهم بوده و او را به ستايش واداشته است.

دور نيست اگر تصور نماييم آن هنگام را كه مهاجران پارسي به منطقه اي كوهپايه اي رسيدند كه آتش پر لهيب و بزرگي از دل زمين بيرون مي آمد و حيران از اين پديده براي نگاهداري و پرستاري از آن صفه هاي بر آن به وجود آوردند و پس از آن در كنارش به نيايش پرداختند! آتشي كه بر اثر نشت و گاز و در اثر رعدي مهيب حتي مدت ها پيش از حضور پارسيان در منطقه به وجود آمده بود!

همچنان كه قرن ها بعد همين آثار كاوشگران نفت را به منطقه مسجدسليمان كرد تا اولين شهر نفتي ايران و خاورميانه در آن شكل گيرد. در تاريخ نفت مي بينيم كه كاوشگران با دريافت اطلاعات و اخباري از وجود چشمه هاي نفت در حوالي شوشتر و منطقه بختياري براي حفاري رهسپار اين منطقه شدند.يكي از قديمي ترين گزارشات منتشر شده در خصوص جغرافياي خاص منطقه، گزارشي است كه ماژور راولين سون در مجله انجمن پادشاهي جغرافيايي در لندن منتشر نمود و بدون شك امثال چنين گزارشاتي در كشف صنعتي نفت در منطقه بسيار مؤثر بود.بررسي وضعيت آتشكده هاي پارسوماش در منطقه نفت خيز مسجدسليمان، شواهد خوبي از كاربردهاي مذهبي نفت و گاز در ايران باستان به ما ارايه مي نمايد.رومن گيرشمن مي نويسد: در اين مكان (مسجدسليمان) بقاياي تپه مصنوعي كه به كوه تكيه داده ديده مي شود، چون بعضي علما تصور وجود نفت در زيرزمين هاي دره آن كرده اند آن را آتشكده هايي پنداشته اند كه آتش دايمي وي بر اثر صعود ابخره (گاز) تأمين مي گرديد.ماكسيم سيرو نيز در ادامه گزارش سابق الذكرش مي نويسد: وقتي ما وجود شيبي را در زير ديوار نگهدارنده كه به صفه شمالي منتهي مي شود، در نظر بگيريم، اين فرضيه كه با اقدام به حفاري صحت و سقم آن را مي توان معلوم كرد، ارزش پيدا خواهد كرد. از آنجا كه اين سراشيب بي جهت و از روي هوا و هوس ساخته نشده، جا دارد تصور كنيم كه به زيرزمين يا حجره زيرزميني كه كاربرد خاصي داشته و در حال حاضر پر و مسدود شده، منتهي مي شده است. آتش جاودان و ماندگار كه در بسياري از منابع بدان اشاره شده، جز با سوخت گاز يا نفت طبيعي قابل تأمين نبوده و چه كاربردي براي نفت و گاز در زمينه مذهبي مهم تر از اين مي تواند وجود داشته باشد.ايزيدور خاراكسي مي گويد: در شهر آساك، آنجا كه اشك تاج گذاري كرد، آتش جاودان را نگاهداري مي كردند و سكه هاي مكشوفه پارتي و اشكاني در بردنشانده مؤيد رونق اين منطقه در دوران مذكور نيز بوده است.

تاريخ چه مي گويد

مسعودي در مروج الذهب و تنبيه و الاشراف اشاره مي نمايد كه بلادآسك مابين بلادفارس و خوزستان است و آتش آن در شب از بيست فرسخ ديده مي شود. همچنين مي آورد كه آن در بلاد اسلام مشهور است و اطمه بلاد آسك به معني چشم آتشي است كه از زمين آسك بيرون مي آيد. اشاره به كاربردهاي مذهبي و آتش جاودان منطقه در گزارشات افراد ديگري همچون استخري نيز تكرار مي شود. محمدعلي امام شوشتري از قول استخري مي نويسد: مردم خوزستان را به ناحيه آسك در سرحدفارس كوهي است كه پيوسته از آن شعله مي كشيد و خاموش نمي شد. در شب آتش آن ديده مي شود و در روز دود آن از دور به نظر مي آيد و محتمل است كه در اصل چشمه نفت يا قير بوده و در قديم آتشي در آن افتاده باشد و اين را از كسي نشنيده و علامتي بر آن نيافته اند بلكه به حدس خود مي گويند.امام شوشتري علاوه بر اين نقل قول، خود نيز مستقيماً به مسجدسليمان و آتش هاي گازي آن اشاره مي نمايد و مي نويسد:

گويند كه مسجد ميدان نفت (مسجدسليمان) در ايام باستان آتشكد هاي بود كه به واسطه گاز دايماً بدون مواد قابل احتراق مي سوخته و شبيه آن را در بادكوبه قفقاز نيز نشان داد ه اند.

و در جاي ديگر نيز مي آورد:

اين صفه چنانكه از وضع آن پيداست، يكي از آتشكده هاي روزگاران قديم است كه به مناسبت مجاورت چشمه نفت در اين حدود ساخته شده تا احتياج به سوخت ديگري نباشد و دور نيست كه سوخت آن از گاز نفت بوده كه خودبه خود از زمين بالا مي آمده.

نكته اي كه بايد بدان توجه داشته باشيم، لزوم سرباز بودن آتشكده هايي است كه با سوخت گاز يا نفت طبيعي مي سوخته اند چرا كه گاز ناشي از اين احتراق خود مسموم كننده و مر گ آور بوده و حتماً مي بايست در هواي آزاد رها شود تا آسيبي به پرستش كنندگان نرساند. اين امر پس از دوران هخامنشي نيز ادامه داشته و حداقل تا دوره پارتي نيز شواهدي از آن را در دست داريم. در آتشكده سابق الذكر « بردنشانده» حجاري هايي از دوره اخير پارتي و سكه هاي متعدد و درميان اشيا نذري نقش برجسته اي پيدا شد كه اميري را در حال پرستش آتش نشان مي دهد. قبل از اين اثر پارتي تقريباً همه نقوش برجسته بر فراز مقبره هاي شاهان هخامنشي نيز شاه را در حالي كه در برابر قربانگاهي كه در آن آتش شعله ور است، نشان مي دهد. چه تعداد از اين آتش هاي شعله ور با سوخت گاز طبيعي بود ه اند؟ بدون شك معدودي كه جايگاه آتش جاودان داشته و البته از اهميت بيشتري برخوردار بوده اند.حداقل در شوش كه پيشتر و از روزگار عيلامي با نفت و مشتقات آن آشنايي داشتند شواهدي ثبت شده داريم، از اين كه اردشير دوم معبدي در اين شهر به شكل برجي مكعب شكل ساخته كه داراي اتاقي براي آتش مقدس بوده و آتش در اين اتاق مي سوخته اما مراسم مذهبي در هواي آزاد انجام مي گرفته است.بر سكه هاي شاهان پارس افسر و نشانه هاي شاهي، تصوير پرستش گاه، آتشداني با آتش شعله ور و مظاهري از ماه و ستاره ضرب شده كه نشان مي دهد در استان پارس آتش مقدس را ستايش مي كردند.

آتش جاويدان

آتشدان ها بيشتر در نواحي ايران وجود داشته اند و مورد استفاده قرار مي گرفتند.همچنين آتشكده هاي با سوخت گاز نيز تا چند قرن پس از حمله اعراب هم چنان روشن بود ه اند و موج هيبت و خشيت بر خيال مردمان مي افكندند و جهان ها را از احساس جادويي اعجاب و تقديس مي آكندند. اين آتش ها را در پرتو جمالي ازلي از اهورامزدا و مظهر خير و بركت مي دانستند.جهانگردان و جغرافي نويسان اسلامي مانند بودلف، مسعودي، ياقوت حموي و محمدبن زكريا قزويني از اين پديده شگفت كه آتش از زمين برمي خيزد، ياد كرده اند.آتشكده باكو تا اواخر قرن نوزدهم ميلادي هم بر جاي بود و ناصرالدين شاه قاجار گزارش بازديد از آن را در سفرنامه خود آورده است. شاه در گزارش خود شرحي از مراسم دعا و نيايش و متصدي آتشكده را كه يكي از پارسيان هند بود نيز، نقل مي كند.اما كاربردهاي نفت و مشتقات آن در زمينه امور مذهبي تنها به اين استفاده نبوده است. ميل به جاودانگي و اعتقاد به زندگي پس از مرگ از كهن ترين باورهاي انسان روزگار باستان است كه شواهد فراواني در اين خصوص به دست آمده است. موميايي كردن و اندود كردن تابوت هاي گلين و سفالين و همچنين گذاردن ابزار و ادوات و زيورآلات به همراه مردگان در قبرها مهم ترين دلايلي است كه براي اين باور باستاني مي توانيم شاهد آوريم و در اين زمينه نيز قير طبيعي به عنوان يك مشتق نفتي، كاربردي ويژه داشته است. در هزاره سوم پيش از ميلاد، مرده ها را در عيلام در تابوت هاي ساده گلين و بعدها در تابوت هاي سفالين كه اغلب با قير اندود مي شدند، دفن مي كردند. سر مرده هاي مرد را معمولاً با سربند پارچه اي پوشانده و برروي آن برگ هاي ظريفي از طلا و نقره و مفرغ دوخته مي شد. هداياي وقفي درون قبور نيز عبارت بودند از ظروف ساخته شده از سفال، قير طبيعي، مرمر و مس.خاصيت عايق كاري و ايزوله سازي قير طبيعي و ماندگاري شگفت آن در گذر زمان باعث مي شود تا نقش آن را در موميايي مصري بسيار مهم بدانيم.

در ايران باستان نيز در مورد خاص كورش هخامنشي و تدفين وي در پاسارگاد به اين نكته توجه داشته باشيم كه اگر كورش در شمال شرق ايران به دست ماساژت ها كشته شده باشد، احتمالاً جسد او را موميايي نموده و آنگاه به پاسارگاد منتقل كرده اند.نظير اين كار را در پازيريك نيز مشاهده مي کنيم، زيرا جسد موميايي شده صاحب آن آرامگاه اكنون در موزه لنين گراد موجود است.

منبع: فرشيد خداداديان، کاربردهاي نفت و گاز در ايران باستان