
درآمد حلال
«مِنْ تَوْفيقِ الْحُرِّ اكْتِسابُهُ الْمالَ فِى حِلِّهِ»غررالحكم جلد ص 36
از موفقيتهاى انسان آزاده، كسب مال از راه حلال است.
نكتهها و پيامها
درآمد مشروع و حلال زمينههاى وارستگى و آزادى انسان را فراهم مىسازد.
درآمدهاى نامشروع و حرام با نوعى رذالت و سرافكندگى همراه است، توفيق بسيارى از عبادتها را از انسان سلب مىكند و در نسل و فرزندان انسان نيز اثرات نامطلوبى بر جاى مىگذارد.
هرگز نمىتوان انسانهاى شياد و كلاهبردار را كه از هر راهى به ثروتاندوزى مىپردازند، آزاده ناميد؛ چرا كه خوى آزادگى و مردانگى اجازه نمىدهد انسان دسترنج ديگران را به يغما ببرد و از دستمايه ضعيفان، سرمايه انباشته سازد.
كار گر زحمتش كه در پى كسب روزى حلال است، در فرهنگ اسلام از ارج و منزلت ويژهاى برخوردار است و كوشش او، همچون جهاد در راه خدا قلمداد شده است. حضرت صادق (ع) مىفرمايد: كسى كه با تلاش، در راه تأمين هزينه خانوادهاش مىكوشد، مانند مجاهد در راه خداست.
نماز معصومين (ع)
پيامبر اكرم (ص) هرگاه به نماز مىايستاد، صورت مباركش از خوف خداوند تغيير مىكرد و دگرگون مىشد. در جنگ خندق وقتى كه مسلمانان در محاصره شديد دشمن قرار گرفتند، اضطراب و وحشت بر بعضى از سپاهيان اسلام چيره شد. در آن لحظات كه سرماى سخت هوا تااستخوان نفوذ مىكرد، پيامبر اسلام (ص)بىاعتنا به محاصره دشمن و سرماى سخت به نماز و نيايش مشغول بود چنان كه گويى در ميان دشمن حضور ندارد. هنگام نماز تير را از پاى مبارك حضرت امير (ع) درآوردند، درحالىكه غرق ارتباط با خداوند بود. آن حضرت در آخر عمر شبانهروز هزار ركعت نماز بجا مىآورد. حضرت فاطمه زهرا (س) در حال نماز از شدت ترس از خداوند نفسش به شماره مىافتاد. هنگامى كه امام حسن مجتبى (ع) به نماز مىايستاد، تن مباركش در مقابل پروردگار مىلرزيد و هرگاه كه ياد بهشت و جهنم مى کرد، چون مار گزيده مضطرب و پريشان مىشد و به خود مىپيچيد. در عصر تاسوعا امام حسين (ع) به برادرش عباس بن على (ع) فرمود: اگر بتوانى لشكر دشمن را برگردانى و امروز جنگ نشود، چنين كن تا مگر امشب براى پروردگار نماز بخوانم، زيرا او مىداند كه من نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم. در ظهر عاشورا هنگامى كه «ابوثمامه صائدى» وقت نماز را به امام حسين (ع) يادآورى كرد امام در حق او بهترين دعا را كرد و فرمود: نماز را بيادم آوردى خدا تو را از نمازگزاران و اهل ذكر قرار دهدامام سجاد (ع) قدمها و ساقهاى مباركش بهواسطه زيادى سر پا ايستادن در نماز ورم كرده بود. نماز امام باقر (ع) زبانزد خاص و عام بود. وقتى سر از سجده برمىداشت، چهره مباركش خيس اشك بود.
امام صادق (ع) در آخرين لحظه شهادت به بستگانش فرمود: همانا شفاعت ما به كسى كه نماز را سبك بشمارد، نمىرسد.
امام موسى بن جعفر (ع) در زندان «سندى بن شاهك» سجدههاى طولانى داشت.
امام رضا (ع) به دعبل خزاعى قبايى از خز هديه نمود و فرمود: اين قبا را نگهدار. همانا من در آن هزار شب و در هر شب هزار ركعت نماز خواندهام و در آن هزار مرتبه قرآن را ختم كردهام.
امام جواد (ع) در صحن مسجد پاى درخت سدرى كه ميوه نمىداد وضو گرفت و نماز مغرب را خواند. مردم ديدند آن درخت به بركت امام ميوه آورده است. حضرت امام هادى (ع) چون شب داخل مىشد، سجادهاش را بر حصيرى مىانداخت. جبّهاى پشمين مىپوشيد و به عبادت و نماز مشغول مىشد و ساعتى از نماز و عبادت با معبود خود بازنمىايستاد.
حضرت امامحسن عسگرى (ع) آنقدر به نماز علاقه داشتند كه جاسوسان معتمد عباسى گزارش دادند: روزها را روزه مىگيرند و تمام شب را به نماز مشغول هستند. حضرت مهدى (عج) در روز ظهور به اذن پروردگار به مسجد الحرام مىرود و پشت مقام ابراهيم(ع) و رو به كعبه مىايستد و دو ركعت نماز مىگذارد، سپس اعلام ظهور مىكند.
آرزوها و اجل
امام علي (ع) فرمودند: لو رأي العبد اجله وسرعته اليه لأبغض الأمل وترك طلب الدنيا
اگر بنده به سرآمد زندگي وسرعت رسيدن آن بنگرد آرزوها در نظرش پست و به دنبال دنيا نمي دود. در روايات دو نوع اجل ذكر شده است: اجل قطعي واجل معلق. اجل قطعي تخلف ندارد واجل معلق ممكن است با اموري مثل صدقه به تاخير بيفتد. بالأخره يك مقطعي وجود دارد كه اين مقطع اسمش اجل ماست آنجا كه رسيديم از اين نشئه خارج خواهيم شد. حال اين اجل وسرآمد در كجا قرار دارد؟ نمي دانيم اما آنچه مي دانيم اين است كه اين اجل به سرعت به طرف ما مي آيد. أمل يعني آرزوهاي معمولي وپيش پا افتاده، زندگي انسان وقتي فهميد كه چطور با سرعت دارد به آن زندگي ابدي نزديك مي شود، ديگر اين آرزوها در نظرش پست وحقير مي شود. بديهي است مقصود از أمل آرزوهاي شخصي در زمينه مسائل دنيوي است. مراد از طلب دنيا به دنبال زخارف دنيوي دويدن است والا تلاش براي معاش امر مطلوبي است.
. . . طلبگي ما گل کرد
نقل مي کنند: وقتي آيت الله العظمي وحيدخراساني (مدظله) وارد نجف شد، فاطميه اول درمنزل مرحوم آيت الله آقا سيدابوالحسن اصفهاني منبر مي رفت. سليقه مرحوم سيد بر اين بود که معمولا براي ذکر مصيبت به بيروني تشريف مي آوردند، اما از اول تا آخر منبر آيت الله وحيد را تشريف مي آوردند وگوش مي کردند. ازاطرافيان به آيت الله وحيد گفته بودند که سيد را درمنبر دعا کنيد ايشان فرموده بودند، ان شاءالله روز آخر مجلس دعا مي کنم. روز آخر که متوسل به حضرت صديقه (س) شده بودند، دعا کرده بودند که خدايا ازاين پير غلام اميرالمومنين هم به شايستگي قبول بفرما. وقتي پايين آمده بودند مرحوم آقاي اصفهاني ايشان را بغل کرده وانگشتري که در دستشان بود به ايشان هديه مي کند. بعدآن جلسه ازبيوت مراجع وقت نجف از آيت الله وحيد براي فاطميه دوم دعوت مي کنند که ايشان اجابت نمي کنند و مي فرمايند من درنجف نيستم. عده اي به خيال اينکه ايشان شايد درکربلا ياکويت باشند، منصرف مي شوند. روزي مرحوم شيخ محمد کوفي براي تهجد به مسجد سهله مشرف مي شود ومي بيند آيت الله وحيد به ستوني تکيه کرده ومشغول عبادت است. شما اينجا چه مي کنيد؟ همه نجف فکر مي کنند که شما کويت هستيد. فرمودند: من چهل روز اعتکاف دارم.
شيخ محمد کوفي به آيت الله وحيد مي فرمايند درتشرفي که خدمت حضرت ولي عصر (روحي له الفدا) داشتم، امر کردند به شما عرض کنم: منبر را تشريف ببريد و درس را هم ادامه دهيد هر کجا در مشکل بوديد، ما شما را ياري مي کنيم. به اينجا که رسيد آيت الله العظمي وحيد به ما فرمودند: ديگر طلبگي ما گل کرد.
پرسش: آيا قرآن مي توانست به زبان ديگر غير زبان عربي نازل شود و در عين حال معجزه باشد؟
پاسخ: معجزه بودن قرآن به خاطر عربي بودن آن نيست تا اگر به زبان ديگري نازل مي شد، معجزه نباشد. در قرآن آمده نشانه معجزه بودن قرآن اين است كه بشر نمي تواند يك سوره همانند قرآن بياورد. براي اين كه بدانيم«سوره اي مثل قرآن»يعني چه؟ بايد قرآن را بشناسيم تا بعد مثل قرآن را معلوم كنيم. قرآن كتاب خداشناسي و معاد شناسي و هدايت به راه رسيدن به سعادت معاد از اين دنياي مادي و تمام شدني است. قرآن خودش هدف از نزول را به صراحت بيان كرده است از جمله در آيات زير مي فرمايد: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُديً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدي وَ الْفُرْقان
ماهِ رمضان است ماهي كه قرآن، براي راهنمايي مردم و نشانههاي هدايت، و فرق ميان حق و باطل، در آن نازل شده است.
نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ مِنْ قَبْلُ هُديً لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقان (همان كسي كه) كتاب را به حق بر تو نازل كرد، كه با نشانههاي كتب پيشين، منطبق است و «تورات» و «انجيل» را و «تورات» و «انجيل» را پيش از آن، براي هدايت مردم فرستاد. إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّه
ما اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت كني. يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُديً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنين. اي مردم! اندرزي از سوي پروردگارتان براي شما آمده است و درماني براي آنچه در سينههاست (درماني براي دلهاي شما) و هدايت و رحمتي است براي مؤمنان!
كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلي صِراطِ الْعَزيزِ الْحَميد
(اين) كتابي است كه بر تو نازل كرديم، تا مردم را از تاريكي ها شرك و ظلم و جهل، به سوي روشنايي ايمان و عدل و آگاهي، بفرمان پروردگارشان در آوري، بسوي راه خداوند عزيز و حميد. وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فيهِ وَ هُديً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونما قرآن را بر تو نازل نكرديم، مگر براي اينكه آنچه را در آن اختلاف دارند، براي آنها روشن كني و (اين قرآن) مايه هدايت و رحمت است، براي قومي كه ايمان ميآورند!
وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُديً وَ رَحْمَةً وَ بُشْري لِلْمُسْلِمينَ و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز و مايه هدايت و رحمت و بشارت براي مسلمانان است! اينها برخي آيات است كه هدف نزول قرآن را به وضوح و صراحت گفته و كيفيت و محتواي قرآن را روشن ساخته است، بنا بر اين آيات، گر چه عقل و فطرت هدايتگر انسان هستند، اما اين دو براي شناخت حق كافي نيست و بايد خداوند از طريق وحي مطالبي را به بشر بياموزد كه جز از وحي، راهي براي دستيابي به آنها نيست. قرآن كتاب هدايت انسان ها به صراط مستقيم است و براي حل اختلاف هاي طبيعي بشر آمده و كتاب قانون براي اداره صحيح زندگي بشر در مسير آخرت و رضاي خدا و رسيدن به سعادت است. با توجه به اين شناخت از قرآن، معناي «سوره اي مثل قرآن» روشن مي شود، يعني سوره اي بياورد كه مطالب حق و هدايتگر به فلاح و صلاح با بيان زيبا و جذاب و گيرا در آن مطرح شده باشد؛ به طوري كه آن مطالب را از كتاب ديگري بخصوص كتاب هاي وحياني اقتباس نكرده باشد و در حقانيت آن مطالب، هيچ ترديدي نباشد و بيان هم گيرا بوده و به عنوان معارضه با قرآن و اثبات وحياني نبودن قرآن گفته شده باشند و زبانشناسان منصف همانندي آن را با قرآن در عين همسو و اقتباس نشدن آن از قرآن تاييد كنند. اگر كسي توانست چنين سوره اي بياورد و ارائه دهد و از زبان شناسان و عالمان محتوا شناس تاييد بگيرد، آنگاه مي تواند ادعا كند قرآن كتاب خدا نيست. قرآن كتاب داستان نيست تا با نوشتن داستاني با آن معارضه شود؛ كتاب تاريخ نيست، كتاب علمي نيست، كتاب سخنوري و ادبيات نيست تا با نوشتن شعر و نثري زيبا با آن معارضه شود. قرآن در عين كه همه اينها هست، هيچ كدام از اينها هم نيست، بلكه همه اينها را به خدمت هدف خود كه هدايتگري است، به كار گرفته است. قرآن كتاب معرفت به مبدا و معاد و كتاب هدايت به كمال و كتاب ارائه كننده برنامه عملي سعادت و فلاح است و بايد با ارائه كتابي در اين زمينه كه خدا و معاد و فلاح را غير اين و بهتر از اين و. . . معرفي كند، با آن معارضه كرد. اما نزول قرآن به زبان عربي با توجه به مخاطبان نخستين و پيامبر (كه عرب زبانند) يك جريان طبيعي است، زيرا هر سخنور و دانشمندي مطالب خود را با زبان مخاطبان خود بيان ميكند يا مينويسد، مگر آن كه پيمودن چنين مسير طبيعي به دلايلي، ناممكن باشد يا در پيش گرفتن رويهاي ديگر ضروري به نظر برسد. خداوند در ارسال پيامبران و ابلاغ پيامهاي خويش همين رويه را تأييد كرده و به كار گرفته است: «وما أرسلنا مِن رسول إلاّ بلسان قومه ليبين لهم فيضلّ اللَّه مَن يشاء و يهدي مَن يشاء و هو العزيز الحكيم؛ ما هر فرستاده اي را با زبان مردمش فرستاديم تا بتواند حقايق را براي آنان به روشني بيان كند. پس خداوند هر كس را بخواهد، گمراه و هر كس را بخواهد، هدايت ميكند و او شكستناپذير و حكيم است. »رسولان الهي هم پيام را با زبان قوم و مخاطبان خود ميآورند و هم معارف را متناسب با سطح فرهنگي و علمي آنان بيان ميكنند؛ بنابراين اگر قرآن به زباني غير از زبان عربي بود، جاي آن داشت كه از حكمت نزول قرآن به آن زبان سؤال شود كه چرا با اين كه مخاطبان عرب بودند، قرآن به زبان ديگري كه مردم آن زمان نميفهميدند، نازل شد. پس نزول قرآن به زبان عربي در درجه اول امري طبيعي است.
دوم: قرآن كه به زبان عربي نازل شد، جلوي بهانهگيريهاي اعراب آن زمان را گرفت، چون اگر قرآن به زبان غير عربي بر آنان نازل ميشد، بهانه آنها اين بود كه اين كتاب براي ما قابل فهم نيست. در سوره فصلت ميفرمايد: «و اگر آن كتاب را به زبان عجمي قرار ميداديم، ميگفتند چرا آياتش براي ما قابل فهم نيست». علاوه بر دو دليل بالا كه به فهم ما دلايل اصلي نزول قرآن به زبان عربي است، دلايل ديگري هم بر شمرده اند از جمله:
سوم: ملت عرب دست كم اعراب معاصر زمان پيامبر(ص) با توجه به تعصبات قومي، نزول قرآن را از سوي فردي غير عرب نميپذيرفتند. اگر مثلاً پيامبر ايراني بود و قرآن او به زبان فارسي بود، اعراب زير پذيرش آن نميرفتند. در سوره شعراء فرموده است: «و لو نزلنا علي بعض الاعجمين فقرأه عليهم ما كانوا به مؤمنين؛ اگر قرآن را بر شخصي غير عرب نازل ميكرديم اعراب آن را نميپذيرفتند. » (البته اين دليل نزول قرآن به زبان عربي نيست بلكه اتمام حجتي بر عرب ها است).
چهارم: بعضي مدعي شده اندعربي بهترين زبان است و ظرفيت اين زبان براي بيان مسائل معنوي و ماورائي از همه زبان ها بيشتر است و در روايات هم وارد شده كه زبان عربي زبان اهل بهشت است. اما نازل شدن قرآن به زبان عربي به معناي اختصاص آن به ملت عرب زبان نيست، بلكه چون روح و محتوا و پيام قرآن همگاني و جهاني است، اين كتاب آسماني براي همه انسان هاست و در آيات قرآن نيز اين معنا تأكيد شده است. پس اگر رسول خدا (ص) در جايي غير از حجاز مبعوث شده بود، قرآن به زبان آن مردم نازل مي شد و باز هم معجزه بود.
شهيدجمال انصاري
شهيد انصاري دردوره كوتاه خدمتش در شركت ملي نفت به صفات ارزشمند اخلاقي فراواني شهرت داشت. در ماه هاي پاياني سال كه نياز به حضور در جبهه ها بيشتر احساس مي شد، آرام و قرار نداشت و با اينكه متاهل وصاحب فرزنداني بود به دفعات به جبهه ها مي رفت و حضور در خيل رزمندگان اسلام را بر زندگي آرام در كنار خانواده ترجيح مي داد. سرانجام روح پاكش در 24 دي ماه 65 بر اثر اصابت تركش خمپاره دشمن در منطقه عملياتي مهران به خيل شهيدان صنعت نفت پيوست. فرزند شهيد درباره خصوصيات اخلاقي پدر خود مي گويد: «از خصوصيات بارز وي كه زبانزد خاص و عام است، صله رحم و امر به معروف بود. شهيد با مردم با مهرباني و تواضع رفتار مي كرد. او به تكاليف مذهبي، بخصوص نماز بسيار اهميت مي داد و مردم را در اين خصوص راهنمايي و ارشاد مي كرد».
فراموشي در رو به قبله کردن حيوان هنگام ذبح
پرسش: الف) اگر کسي موقع بريدن سر حيوان به خاطر فراموشي يا ندانستن مسأله، آن را رو به قبله قرار ندهد، آيا حيوان حرام مي شود؟
ب) اگر کسي که سر حيوان را مي برد، به خاطر فراموشي نام خدا را نبرد، آيا حيوان حرام مي شود؟ و اگر به جهت ندانستن مسأله مراعات نشده، حکم چيست؟
پاسخ: الف) حيوان حرام نمي شود و خوردن آن اشکال ندارد.
ب) اگر از روي فراموشي بوده اشکال ندارد؛ ولي اگر حکم مسأله را نمي دانسته، حرام مي شود
تجليل از دبير شوراي اقامه نماز شرکت ملي پخش فراورده هاي نفتي منطقه اروميه
درگردهمايي دبيران اقامه نماز دستگاه هاي اجرايي استان آذربايجان غربي و با حضور مشاور استاندار و مدير ستاد اقامه نماز استان آذربايجان غربي از دبير شوراي اقامه نماز شرکت ملي پخش منطقه اروميه تجليل شد. در اين گردهمايي ضمن تجليل از فعالان عرصه نماز، رضا حسيني، معاون هماهنگي امور اقتصادي و توسعه منابع انساني استانداري آذربايجان غربي و علي برزگري، مدير ستاد اقامه نماز استان با اهداي لوح تقدير از اقدام هاي مطلوب ناصر مقدسي، رئيس روابط عمومي و دبير شوراي اقامه نماز شرکت ملي پخش فراورده هاي نفتي منطقه اروميه تجليل کرد.