رمضان و روزه دركلام مقام معظم رهبري

عيد فطر و پرهيز از کج راهه ها

هر عيد فطري، براي انسانِ مسلمانِ آگاهِ هوشيار، مي تواند يک روزِ عيدِ حقيقي باشد. روز شروعِ دوباره زندگي معنوي و روحي؛ مثل بهار براي گياهان و درختان. انساني که ممکن است در طول سال دچارِ انواع آلودگيها و گناهان شود و انساني که بر اثر هواي نفس و خصلتها و صفات زشت، خود را تدريجاً از ساحتِ رحمتِ الهي دور کرده است، هر سال از طرف پروردگار عالم از يک فرصت استثنايي برخوردار مي شود و آن فرصت، ماهِ مبارک رمضان است. در طول ماه رمضان، دلها نرم مي شود، روح ها تلألؤ و درخشندگي پيدا مي کند، انسان ها آماده قدم نهادن در وادي رحمتِ خاصه الهي مي شوند و هر کس به قدر استعداد، همت و تلاش خود، از ضيافت عظيم الهي برخوردار مي شود. بعد از آن که اين ماه مبارک به پايان رسيد، روزِ شروعِ سال جديد، روز عيد فطر است. يعني روزي که انسان مي تواند با استفاده از دستاوردهاي ماه رمضان، راه مستقيم الهي را پيش گيرد و از کج راهه ها پرهيز کند

 

زلال احکام

 پرسش: آيا پرداخت زكات فطره بر كسي كه توان مالي ندارد، واجب است؟

پاسخ: اگر فقير باشد، زكات فطره بر او واجب نيست و اگر سه كيلو گندم و مانند آن و يا قيمت آنها را دارد، مستحب است آن را به عنوان زكات فطره بدهد و چنانچه افرادي تحت تكفل دارد، مي‏تواند آن را به قصد فطره، بين نفرات خانواده دست گردان كنند و بهتر است نفر آخر، آن را به كسي بدهد كه از خودشان نباشد.

 پرسش: زكات فطره را بايد از قوت متعارف داد، يا قوت شرعي؟

پاسخ: اگر از گندم، جو، خرما، برنج و مانند اينها داده شود، كفايت مي‏كند و منحصر به قوت غالب نيست.

 پرسش: مقدار فطره چقدر است؟

 پاسخ: شخص بايد براي خودش و كساني كه نان خور او محسوب مي‏شوند، براي هر نفر سه كيلو از خوراك مردم (مانند گندم، جو، خرما، كشمش، برنج، ذرت و يا مانند اينها) و يا پول يكي از آنها را به مستحق بدهد.

 پرسش: اگر شخص فطره را كنار بگذارد، مي‏تواند از آن استفاده كند و بعد به جاي آن مال ديگري بگذارد؟

 پاسخ: خير، بايد همان را كه كنار گذاشته، براي فطره بدهد.

 

معرفي کتاب و نرم افزار

کتاب روزهاي شادي مسلمانان

کتاب «روزهاي شادي مسلمانان»، توصيف و تحليلي از «اعياد اسلامي» است. نويسنده وجود عيدهاي مختلف در اسلام را پاسخي به نيازهاي طبيعي بشر به شادي و تفريح دانسته و معتقد است اعياد اين امکان را فراهم مي آورد که مسلمانان همديگر را ملاقات و به يکديگر نيکي کنند و از احوال هم مطلع شوند که رضايت خداوند را به دنبال خود دارد. اين کتاب در پنج فصل با عناوين عيد فطر، عيد قربان، عيد جمعه، عيد مبعث رسول خدا(ص) و عيد غدير سامان داده شده و در هر کدام از فصل ها درباره فلسفه نام گذاري، علت فضيلت و اعمال عبادي مخصوص آن مطالبي آورده شده است

 

تأويل در کلام الله

واژه «تأويل» در اصل، از ماده «اوْل» به‏معناى بازگشت است كه به باب تفعيل رفته و معناى «بازگرداندن» را مى‏دهد. صاحب قاموس مى‏نويسد: «كلام او را تأويل‏نمود» يعنى: آن را برگردانيد و ارزيابى و تفسير كرد. كلمه تأويل به‏معناى تعبير خواب و به معناىرجوع و برگرداندن به يك مرجع و مأخذ است. بنابراين، تأويل قرآن يعنى: مرجع و مأخذى كه معارف قرآن از آنجا گرفته شده و مآل و مرجَع قرآن به آن است.

 

كلمه تأويل در آيات قرآن

واژه تأويل در شانزده آيه قرآن كريم آمده است. موارد استعمال تأويل را در اين آيات مى‏توان چنين برشمرد:

1- تأويل قرآن: البته آياتى كه در آن تأويل به قرآن نسبت داده شده، به دو صورت است: در آيه 7 سوره آل عمران، تأويل به آيات متشابه نسبت داده شده و در آيه 53 سوره اعراف و آيه 39 سوره يونس تأويل به كل قرآن نسبت داده شده است.

2- تعبير خواب: در سوره يوسف، چند مرتبه اين كلمه به‏معناى رؤيا و خواب آمده و تأويل رؤيا به‏معناى تعبير خواب استعمال شده است.

3- حقيقت و واقعيت اعمال: در آياتى، كلمه تأويل به حوادث و اتفاقات نسبت داده شده و به‏معناى حقيقت و واقعيت آن قضايا آمده است؛ مانند داستان موسى و خضر (ع) كه حضرت خضر از واقعيت اعمالى كه انجام داده به «تأويل» تعبير مى‏كند.

4- عاقبت و سرانجام: در بعضى آيات نيز كلمه «تأويل» در معناى لغوى خود استعمال شده است؛ مانند آيه 35 سوره اسراء كه مى‏فرمايد: پيمانه را تمام دهيد و با ترازوى درست وزن كنيد كه اين بهتر و عاقبتش نيكوتر است.

 

معناى تأويل

با دقت و توجه در آياتى كه لفظ «تأويل» در آنها آمده، معلوم مى‏شود كه «تأويل» از قبيل معنا و مدلول لفظ نيست. به‏عنوان مثال، حضرت يوسف(ع) در خواب ديد كه خورشيد، ماه و يازده ستاره بر او سجده كردند. بعدها كه پدر، مادر و برادرانش در پيشگاه او سجده شكر براى خدا به جا آوردند، اين كار آنان را تأويل خواب خود دانست و حال آن‏كه ماجراى خواب او هيچ‏گونه دلالت ظاهرى بر اين واقعه ندارد. يا مثلا، پادشاه مصر در خواب، هفت سال قحطى را به اين صورت ديد كه هفت گاو چاق به‏وسيله هفت گاو لاغر خورده مى‏شوند.

بنابراين، معلوم مى‏شود كه تأويل حقيقتى است خارجى كه به‏صورت خاصى براى بيننده جلوه مى‏كند.

 در قصه حضرات موسى و خضر (عليهماالسلام)، تأويلى كه حضرت خضر(ع) اظهار مى‏كند، حقيقتى است كه كارهايى را كه او انجام داده از آن سرچشمه مى‏گيرد.

همچنين آيه‏اى كه به درستى و راستى در كيل و وزن دستور مى‏دهد، تأويلش حقيقت و مصلحتى است عمومى كه اين فرمان بر آن تكيه دارد و تحقق دهنده آن است و از آن نشأت مى‏گيرد و مآل و مرجعش بدان است. بنابراين، تأويل هر چيزى، حقيقتى است كه آن چيز از آن سرچشمه مى‏گيرد و آن چيز به نحوى تحقق دهنده و حامل و نشانه آن است.

اين معنا درباره قرآن مجيد نيز جارى است، زيرا اين كتاب مقدس از حقيقت و معنويتى سرچشمه مى‏گيرد كه از قيد ماده و جسمانيت و لفظ و عبارت، آزاد و از مرحله حس بالاتر است.

 

تأويل قرآن

اگر در آيات نزول قرآن دقت كنيم، درمى‏يابيم كه آيات كريمه براى قرآن دو مقام اثبات مى‏كند: مقام مكنون كه از مَسِّ مس‏كنندگان (جز مطهّرين) مصون است و مقام تنزيل (نازل شده) كه براى مردم قابل فهم است. به آيات ذيل توجّه كنيد:

 «وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ»

سوگند به كتاب مبين، ما آن را قرآنى فصيح و عربى قرار داديم تا شايد شما تعقّل كنيد و آن در امّ‏الكتاب (لوح محفوظ) نزد ما بلندپايه و استوار است.

«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ لَايَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ تَنزِيلٌ مِن رَبِّ الْعَالَمِينَ»

به‏درستى كه آن قرآن كريمى است كه در كتاب محفوظى جاى دارد و جز پاكان نمى‏توانند به آن دست يابند. آن از سوى پروردگار عالميان نازل شده است.

 «كِتابٌ احْكِمَتْ اياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ»

اين كتابى است كه آياتش استحكام يافته، سپس تشريح شده و از نزد خداوند حكيم و آگاه (نازل شده) است.

علّامه طباطبائى ذيل اين آيه شريفه مى‏نويسد:

منظور از احكام آيات، ربط آيات جدا شده از يكديگر به هم و ارجاع آيات آخر به اولش است؛ به‏گونه‏اى كه بازگشت همه به امر واحد بسيطى است كه داراى اجزا و ابعاض نيست.سپس مى‏نويسد: اين آيات مى‏خواهد بفرمايد كه قرآن كريم نزد خداى تعالى، مرتبه‏اى بالاتر از سطح افكار بشرى داشته و خداى تعالى براى اين‏كه ما انسان‏هاى عادى آن را بفهميم، به مرتبه‏اى پايين آورده كه قابل فهم و تفقّه بشر عادى باشد. بنابراين، تأويل قرآن يعنى: حقيقت بلندمرتبه‏اى كه مافوق فهم بشر است و در كتاب مكنون، محفوظ و مصون است و اصل و مآل و مرجع اين كتاب شريف است. در آيه 7 سوره آل‏عمران، علم به تأويل قرآن، مختص خدا شمرده شده است، اما در آياتى ديگر، مثل آيه 80 سوره واقعه، «مطهّرون» را مس‏كننده و دريابنده حقيقت قرآن معرفى مى‏كند و مطهّرون هم مطابق آيه تطهير عبارتند از: پيامبر (ص) و اهل بيت او (عليهم السلام) بنابراين، علاوه بر خداوند، پيامبر (ص) و اهل بيت (عليهم السلام) نيز عالِم به تأويل هستند، اما خداوند بالذات و به‏طور استقلالى و پيامبر(ص) و اهل بيت (عليهم السلام) به خواست خدا، همان‏گونه كه علم غيب كه استقلالًا منحصر به خداوند است، اما به اذن او، پيامبر(ص) و اهل بيت (عليهم السلام) نيز علم به غيب دارند.

 

عيد فطر، روز جشن و جايزه

عيد فطر يکي از دو عيد بزرگ در سنت اسلامي است که درباره آن احاديث و روايات بيشمار وارد شده است. مسلمانان روزه دار که ماه رمضان را به روزه داري به پا داشته و از خوردن و آشاميدن و بسياري از کارهاي مباح ديگر امتناع ورزيده اند، اکنون پس از گذشت ماه رمضان در نخستين روز ماه شوال اجر و پاداش خود را از خداوند مي طلبند، اجر و پاداشي که خود خداوند به آنان وعده داده است.

اميرالمؤمنين علي(ع) در يکي از اعياد فطر خطبه اي خوانده اند و در آن مؤمنان را بشارت و مبطلان را بيم داده اند.

اي مردم! اين روز شما روزي است که نيکوکاران در آن پاداش مي گيرند و زيانکاران و تبهکاران در آن مايوس و نا اميد مي شوند و اين شباهتي زياد به روز قيامتتان دارد، پس با خارج شدن از منازل و رهسپار جايگاه نماز عيد شدن به ياد آوريد خروجتان از قبرها و رفتنتان را به سوي پروردگار و با ايستادن در جايگاه نماز به ياد آوريد ايستادن در برابر پروردگارتان را و با بازگشت به سوي منازل خود، متذکر شويد بازگشتتان را به سوي منازلتان در بهشت برين، اي بندگان خدا، کمترين چيزي که به زنان و مردان روزه دار داده مي شود اين است که فرشته اي در آخرين روز ماه رمضان به آنان ندا مي دهد و مي گويد:

«هان!بشارتتان باد، اي بندگان خدا که گناهان گذشته تان آمرزيده شد، پس به فکر آينده خويش باشيد که چگونه بقيه ايام را بگذرانيد.»

عارف وارسته ميرزا جواد ملکي تبريزي درباره عيد فطر آورده است: «عيد فطر روزي است که خداوند آن را از ميان ديگر روزها برگزيده است و ويژه هديه بخشيدن و جايزه دادن به بندگان خويش ساخته و آنان را اجازه داده است تا در اين روز نزد حضرت او گرد آيند و بر خوان کرم او بنشينند و ادب بندگي بجاي آرند، چشم اميد به درگاه او دوزند و از خطاهاي خويش پوزش خواهند، نيازهاي خويش به نزد او آرند و آرزوهاي خويش از او خواهند ونيز آنان را وعده و مژده داده است که هر نيازي به او آرند، بر آورده و بيش از آنچه چشم دارند به آنان ببخشند و از مهرباني و بنده نوازي، بخشايش و کارسازي در حق آنان روا دارد که گمان نيز نمي برند.»

روز اول ماه شوال را به اين سبب عيد فطر خوانده اند که در اين روز، امر امساک و صوم از خوردن و آشاميدن برداشته و رخصت داده شد که مؤمنان در روز افطار کنند و روزه خود را بشکنند. فطر و فطور به معناي خوردن و آشاميدن، ابتداي خوردن و آشاميدن است و نيز گفته شده است که به معناي آغاز خوردن و آشاميدن است، پس از مدتي از نخوردن و نياشاميدن. ابتداي خوردن و آشاميدن را افطار مي نامند و از اين رو است که پس از اتمام روز و هنگامي که مغرب شرعي در روزهاي ماه رمضان، شروع مي شود انسان افطار مي کند يعني اجازه خوردن پس از امساک از خوردن به او داده مي شود.

عيد فطر داراي اعمال و عباداتي است که در روايات معصومين(ع) به آنها پرداخته شده و ادعيه خاصي نيز آمده است.

از سخنان معصومين(ع) چنين مستفاد مي شود که روز عيد فطر، روز گرفتن مزد است. در اين روز مستحب است که انسان بسيار دعا کند و به ياد خدا باشد و روز خود را به بطالت و تنبلي نگذراند و خير دنيا و آخرت را بطلبد.

و در قنوت نماز عيد مي خوانيم:

بارالها! به حق اين روزي که آن را براي مسلمانان عيد و براي محمد(ص) ذخيره و شرافت و کرامت و فضيلت قرار دادي از تو مي خواهم که بر محمد و آل محمد درود بفرستي و مرا در هر خيري وارد کني که محمد و آل محمد را در آن وارد کردي و از هر سوء و بدي خارج سازي که محمد و آل محمد را خارج ساختي، درود و صلوات تو بر او و آنها، خداوندا، از تو مي طلبم آنچه بندگان شايسته ات از تو خواستند و به تو پناه مي برم از آنچه بندگان خالصت به تو پناه بردند.

در صحيفه سجاديه نيز دعايي از امام سجاد(ع) به مناسبت وداع ماه مبارک رمضان و استقبال عيد سعيد فطر وارد شده است:

پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود فرست و مصيبت ما را در اين ماه جبران کن و روز فطر را بر ما عيدي مبارک و خجسته بگردان و آن را از بهترين روزهايي قرار ده که بر ما گذشته است که در اين روز بيشتر ما را مورد عفو قرار دهي و گناهانمان را بشوئي و خداوندا بر ما ببخشايي آنچه در پنهان و آشکارا گناه گردانيم ... خداوندا! در اين روز عيد فطرمان که براي مؤمنان روز عيد و خوشحالي و براي مسلمانان روز اجتماع و گردهمايي قرار دادي از هر گناهي که مرتکب شده ايم و هر کار بدي که کرده ايم و هر نيت ناشايسته اي که در ضميرمان نقش بسته است به سوي تو باز مي گرديم و توبه مي کنيم، توبه اي که در آن بازگشت به گناه هرگز نباشد و بازگشتي که در آن هرگز روي آوردن به معصيت نباشد. بارالها! اين عيد را بر تمام مؤمنان مبارک گردان و در اين روز، ما را توفيق بازگشت به سويت و توبه از گناهان عطا فرما.

 

همراه با امام رضا (ع)در نماز عيد فطر ناتمام

در روز عيد فطر مأمون از حضرت رضا (ع)خواست كه بر مرکب سوار شوند و در مجلس عيد حاضر شوند و خطبه بخوانند تا دل مردم مطمئن شود و مقام آن جناب را دريابند و بواسطه اين دولت مبارك خوشحال شوند. در جواب حضرت رضا(ع) فرمود تو مي دانى ما با هم چه قرار داريم؟ مأمون پيغام داد من مي خواهم با اين كار موضوع وليعهدى پيش سپاهيان و فرماندهان و سربازان ثابت شود و مطمئن و خوشحال شوند سرانجام در اين باره چند مرتبه پيغام فرستاد.

وقتى خيلى اصرار كرد حضرت رضا(ع) فرمود: اگر مرا معاف دارى بهتر است در صورتى كه معذورم ندارى همان طورى كه پيغمبر اكرم (ص) و علي مرتضى (ع)خارج مي شد، خارج خواهم شد. مأمون گفت: هر طور مايلى، خارج شو. مأمون به فرماندهان و مردم دستور داد كه صبح زود در خانه حضرت رضا (ع)جمع شوند. مردم سر راه حضرت رضا (ع)نشستند، از زن و مرد و بچه‏ ها حتى روى پشت بام‏ها رفتند. سرلشكران نيز درب خانه ايستادند.

خورشيد كه طلوع كرد، حضرت رضا(ع) غسل كرد و عمامه‏اى سفيد از پنبه به سر بست و يك سر آن را روى سينه انداخت و يك سرش را بين دو شانه، دامن به كمر زد و بعد به غلامان خود دستور داد كه مثل من بكنيد عصايى به دست گرفت و خارج شد. ما جلوى آن جناب بوديم، پاهايش برهنه بود كه شلوار خود را تا نصف ساق پا بالا زده بود.

همين كه از جاى خود حركت كرد و ما مقابلش ايستاده بوديم، صورت به طرف آسمان بلند كرد و چهار مرتبه گفت: اللَّه اكبر چنين به نظر ما آمد كه در و ديوار و آسمان با او هم صدا شدند. سپاهيان و سپهداران بر در خانه خود را در لباس زمين آراسته و غرق در سلاح به زيباترين صورت آماده بودند همين كه ما از منزل خارج شديم، پاى برهنه با دامن و شلوار بالا زده. حضرت رضا(ع) بر در خانه ايستاده فرمود:

 «اللَّه اكبر اللَّه اكبر اللَّه اكبر على ما هدانا اللَّه اكبر على ما رزقنا من بهيمة- الانعام و الحمد للَّه على ما ابلانا»

صدا با اين تكبيرها بلند كرد و ما نيز با صداى بلند هم آهنگ شديم.مرو از گريه و ناله به لرزه آمد. سه مرتبه اين تكبير را گفت. تمام فرماندهان‏ از اسبها به زير آمده چكمه ‏هاى خويش را از پا درآوردند وقتى چشمشان به حضرت رضا (ع) افتاد، مرو يكپارچه گريه شد مردم نمي توانستند از گريه و ناله خوددارى كنند.حضرت رضا(ع) در هر ده قدم مي ايستاد و چهار تكبير مي گفت. مثل اينكه در و ديوار و آسمان با او هم صدا هستند. اين خبر به مامون رسيد. فضل بن سهل ذو الرياستين به او گفت: اگر حضرت رضا (ع) به اين وضع تا مصلى برود، مردم فريفته او مي شوند، صلاح اين است كه تقاضا كنى برگردد. مأمون كسى را فرستاد و تقاضا كرد كه برگردد حضرت رضا(ع) كفش هاى خود را خواست پوشيد و برگشت.