ادیبی الهام گرفته از نفت

«گزارش نويسي و آيين نگارش»، تصويري از پنج گنج، شرح و تفسير کشف الاسرار و عده الابرار، اثر فضل الله ميبدي و شرح مخزن الاسرار و آتش اندر چنگ در شرح آثار خاقاني، بخشي از آثار وي در حوزه تأليف، تصحيح و شرح آثار کلاسيک فارسي محسوب مي شود. اديب و نويسنده اي که ابتدا فلسفه خواند و بعدها سر از وادي ادبيات درآورد. از روزهاي سخت استخدام در صنعت نفت تا بازنشستگي، پيوسته در کار تدريس بود. تدريس در دانشگاه نفت آبادان در دهه 40 از جمله فعاليت هاي آموزشي اوست.

مهدي ماحوزي در سال 14 در شهرستان اهرم از توابع تنگستان در خانواده اي روحاني و اهل علم  زاده شد. پدرش آيت الله شيخ علي ماحوزي از علماي درس خوانده نجف بود که در سال 24 بنا به درخواست مردم، از تنگستان به دشستان رحل اقامت گزيد و در آنجا به امور ديني مردم پرداخت. مهدي ماحوزي تحت آموزه هاي پدر، برخي از علوم ديني را از جمله مقدمات صرف و نحو عربي، علوم قرآني و نهج البلاغه فرا گرفت. بخشي از تحصيلات متوسطه او در شهرستان دشستان گذشت و آنگاه براي ادامه تحصيل راهي تهران شد. پس از اخذ ديپلم، به دانشگاه تهران راه يافت و همزمان در دو رشته دانشگاهي – فلسفه در دانشکده ادبيات و علوم انساني و رشته وعظ و خطابه در دانشکده الهيات و معارف اسلامي – به تحصيل علم پرداخت و در هر دو رشته، موفق به اخذ دانشنامه ليسانس شد. ماحوزي از آنجا که مصمم به ادامه تحصيل در رشته ادبيات فارسي بود، از اين رو ليسانس سوم را در اين رشته از دانشگاه تربيت معلم گرفت و همچنان در اين رشته ادامه تحصيل داد تا اينکه در سال 73 موفق به دريافت درجه دکترا شد.

ورود به صنعت نفت

سوابق شغلي ماحوزي ابتدا در آموزش و پرورش و در سمت دبيري شکل گرفت. سپس طي آزموني در سال 41 با موفقيت به خانواده نفت پيوست و در مدرسه فني و دانشکده نفت آبادان به امر تدريس زبان و ادبيات فارسي پرداخت. فعاليت آموزشي در دانشکده نفت آبادان به عنوان زيباترين دوران در دفتر خاطرات ماحوزي نقش بسته است: «زيباترين ايام عمر من در آبادان گذشت. در بين مردمي مي زيستيم که ساده و صميمي و مهربان بودند و حتي يک خاطره تلخ از آنان به ياد ندارم. مناعت طبع و عزت نفس و معرفت آباداني ها مثال زدني بود. از سوي ديگر، به اين دليل دوره خدمت در نفت را مقدم مي دارم که دوره شکل گيري مديريت من بود، نظم، عشق و علاقه و دلسوزي، وجود آزادي در انجام وظايف و فعاليت هاي روزمره از نکات مثبت ديگري که وجود داشت، نظم و دقت بود که يک «ساعت» را در ذهن تداعي مي کرد.»

انتقال به تهران

ماحوزي پس از 7 سال کار در دانشکده نفت آبادان، در سال 48 به شرکت نفت تهران انتقال يافت و در زمينه هايي چون آموزش مديريت و سرپرستي، مديريت امور فرهنگي و نيز رهبري کنفرانس هاي آموزشي، کار خود را پي گرفت. وي سرانجام پس از 22 سال کار در شرکت نفت در سال 62 به افتخار بازنشستگي نايل آمد. هنوز هم که ده ها سال از دوران خدمت او در نفت مي گذرد، خاطرات خود را که پيوسته با آموزش و يادگيري همراه بوده، با خوشي ياد مي کند: «هر يک از روزهاي خدمت در نفت در طول 22 سال سرشار از نعمت و برکت و ابتکار و خلاقيت بود. آموزش، از روزهاي سخت نخست استخدام آغاز شد و تا بازنشستگي ادامه يافت. من خاطرات خوش و شيريني ازآن دوران دارم که در سفر اخير، با گروهي از استادان دانشگاه به عسلويه و ديدار جمعي از کارکنان که زماني در دانشکده نفت آبادان درس مي خواندند، بخشي از اين خاطرات تجديد شد.

 يک کتاب شاخص

ماحوزي، اما گذشته از کار اصلي خود در شرکت نفت، از سال 58 در دانشگاه نيز فعاليت هاي آموزشي مستمري داشت. 18 سال تدريس در دانشگاه تهران در تمامي مقاطع تحصيلي اعم از ليسانس، فوق ليسانس و دکترا، همکاري با دانشگاه آزاد اسلامي تحت عناويني چون مدير سنجش و رييس هيات علمي، مدير گروه زبان و ادبيات فارسي از جمله آنهاست. به علاوه همکاري با پاره اي مراکز پژوهشي، فرهنگي از جمله دايره المعارف اسلامي، وزارت ارشاد اسلامي، فرهنگستان زبان و ادب فارسي، صداوسيما و انجمن هاي ادبي از فعاليت هاي ديگر وي محسوب مي شود.

نخستين آثار نوشتاري ماحوزي در دوران فعاليت وي در شرکت نفت و با الهام گرفتن از نفت، چاپ شد و انتشار يافت. کتاب حجيم و آموزشي «گزارش نويسي و آيين نگارش» کتاب فن رهبري و اداره جلسات و نيز کتاب علي(ع) و آيين رهبري يادگار ساليان خدمت او در همين دوران است که به لحاظ مرجع بودن، بارها تجديد چاپ شده است. به همين رو نفت در تلقي او فصلي جدايي ناپذير از وجود او به شمار مي آيد. اگر مي گويم هرگز از نفت جدا نبوده ام، براي اين است که ادبيات و نفت همواره در عرض زندگي من در کنار يکديگر قرار داشته و دارد و من از نفت الهام گرفته ام.کتاب 700 صفحه اي «گزارش نويسي و آيين نگارش»، جايگاهي ويژه در ميان تاليفات و آثار ادبي ماحوزي پيدا کرده است. کتابي که تاليف آن به انگيزه برنامه «گزارش نويسي» در صنعت نفت انجام شد. تنها سازماني که از 20 سال پيش برنامه گزارش نويسي را به صورت يک تکنيک ضروري براي تنظيم اصولي گزارش ها اجرا مي کرد و به هر نوع گزارش شکل و فرم خاصي داد، شرکت ملي نفت ايران بود، حتي در زمان شرکت نفت سابق، اين دوره زير عنوان «Report-Writing» به زبان انگليسي در آبادان اجرا مي شد.

منبع: کتاب نفت و قلم، احمدراسخ لنگرودي

 

اپراي حلاج

سعيد جعفرزاده احمد سرگورابي، معروف به «پرواز هماي» از خوانندگان موسيقي کلاسيک ايراني است. او به همراه گروه خود به نام «مستان» تاکنون در داخل و و خارج از کشور اجراهاي موفقي داشته است. «خدا در روستاي ماست»، «در شب گيسوان تو»، «سرزمين بيکران» و «اين چه جهاني است» چهار آلبومي است که تاکنون از هماي منتشر شده است. آلبوم اپراي حلاج که در مرداد امسال اجراي موفق و همراه با استقبالي داشت، آخرين تلاش او براي مخاطبان خود بود. اپراي حلاج، روايت اديب و سراينده اي بزرگ به نام حسين منصور حلاج است که اواخر قرن دوم هجري قمري مبارزه اي عارفانه را عليه خرافه ها، تندروي ها، فساد و نابرابري ها آغاز کرد، اما زنداني و در پايان او را به اتهامي دروغين، محاکمه اش کردند.

 

زندگي مثل قطاره

زنــدگـي مثل قـطاره کـه مـاهـا مســافـــراشيـم                هر کدوممون مي تونيم روي يه صنـدلي جاشيـم

هر کي هر جا که نشسته  يکي هسـت که روبه روشـه              امـا مـمکـنه نـفهـمه  هـمــونـه کـــه آرزوشــه

بعـضيـا واگـن به واگــن  پي عشـقشون مـي گـردن              آخــرش يـهـو مي بينـن اونـارو پـيـاده کـــردن!

ايـن مـهم نـيست کـه کدوم ايـستگاه سوارت ميکنن              ايـن مهم نيست که کدوم ايستگاه پيادَت مي کنن
امـا سـخـته اونـايـي کـه بـا تـو هـمســــفر شــدن             يـه روزي بـه صنـدليِ خالـيـت عادت مي کنــن!

آدمـا مـيـان و مـي رن کـوپــه پر مـي شـه وُ خـالـي           سـرِ بـعضـيا رو شيــشه س  با يه جـمله سـوالـي

کـي بليط و دستمون داد؟ واسه چي ســوارمون کرد؟             واسـه چي نپرسيد از ما  به سـفر دچـارمون کـرد؟

هـمقـطارا ر ونــديديم  بس که چـشمامونو بـسـتيم               يهـو از خواب مي پريم و  مي بينيم پياده هستيـم!

مهدي دميزاده ،مسئول مرکز آموزش ستاد شرکت ملي گاز

 

زير نور ماه

رضا ميرکريمي، به تهيه کنندگي منوچهر محمدي، اين فيلم را در سال 79 ساخت و در آن براي اولين بار در سينماي بعد از انقلاب، از شخصيت يک روحاني شيعه استفاده کرد. داستان اين فيلم درباره طلبه اي به نام سيد حسن است که معتقد است مانند پدربزرگش ميان مردم نيست و نفسش تأثيري ندارد. پس نمي تواند لباس روحانيت را بپوشد و تنها براي دلخوشي خانواده اش چنين کند. روزي که لباس روحانيت را مي خرد، در مترو پسرکي لباس او را مي دزدد. جست وجوي او براي لباس، موجب آشنايي او با بي خانمانان زير پل رسالت مي شود و ... اين فيلم در جشنواره فيلم فجر سال 79 جوايز متعددي را دريافت کرد. حسين پرستار (در نقش سيد حسن)، حامد رجبعلي (در نقش کودک، جوجه)، شقايق دهقان (خواهر جوجه)، مهران رجبي (مدير مدرسه علميه) و ... از بازيگران اين فيلم هستند.

 

هدف زندگي

سال ها پيش حاكمي به يكي از سواركارانش گفت: مقدار سرزمين هايي كه بتواند با اسبش طي كند را به او خواهد بخشيد. همانطور كه انتظار مي رفت، سواركار به سرعت براي طي كردن هر چه بيشتر سر زمين ها سوار بر اسبش شد و با سرعت شروع به تاختن كرد. با شلاق زدن به اسبش با آخرين سرعت مي تاخت و مي تاخت، حتي وقتي گرسنه و خسته بود، از توقف نمي ايستاد؛ چون مي خواست تا جايي كه امكان داشت، سرزمين هاي بيشتري را طي كند. وقتي مناطق قابل توجهي را طي كرده بود، به نقطه اي رسيد.خسته بود و داشت مي مرد. از خودش پرسيد: چرا خودم را مجبور كردم كه سخت تلاش كنم و اين مقدار زمين به دست بياورم؟ در حالي كه در حال مردن هستم و يك وجب خاك براي دفن كردنم نياز دارم اين  داستان شبيه سفر زندگي خودمان است. براي به دست آوردن ثروت…قدرت و شهرت سخت تلاش مي كنيم و از سلامت و زماني كه بايد براي خانواده صرف كرد، غفلت مي كنيم تا با زيبايي ها و سرگرمي هاي اطرافمان كه دوست داريم، مشغول باشيم. وقتي به گذشته نگاه مي كنيم، متوجه مي شويم كه هيچگاه به اين مقدار احتياج نداشتيم؛ اما نمي توان آب رفته را به جوي بازگرداند.

زندگي تنها به دست آوردن قدرت، پول و شهرت نيست. زندگي قطعا فقط كار نيست… بلكه كار تنها براي امرار معاش است تا بتوان از زيبايي ها و لذت هاي زندگي بهره مند شد و استفاده كرد. زندگي، تعادلي است بين كار و تفريح…خانواده و اوقات شخصي. بايد تصميم بگيريم چطور زندگي را متعادل كنيم. اولويت هاي مان را تعريف كنيم و بدانيم كه چطور مي توانيم با ديگران به توافق برسيم، اما هميشه اجازه بدهيم بعضي تصميم ها بر اساس غريزه و نيت باشد.شادي معنا و هدف زندگي است. هدف اصلي وجود انسان است.

 

آرامش در پرتو ايمان

(31 کلام معجزه گر براي کاميابي در زندگي)

کتاب «آرامش در پرتو ايمان»، نوشته اي ديگر از جوئل اوستين است که بار ديگر به قدرت کلمات و تاثير چشمگير کلمات در زندگي اشاره دارد. با خواندن کتاب «آرامش در پرتو ايمان» شما 31 کلام معجزه گر براي کاميابي در زندگي خواهيد آموخت. در اين کتاب ياد گيريم که ما ميوه کلمات خود را مي خوريم. اين جمله به آن معني است که ما آنچه را مي گوييم، به دست مي آوريم. نکته کليدي اين است که شما بايد کلماتتان را به همان مسيري بفرستيد که دوست داريد زندگيتان در آن مسير پيش رود. در بخشي از اين کتاب آمده است:« من ايمان دارم که برکات بي نظير خداوند در زندگي ام جاري اند. من انفجاري از خوبي هاي خداوند را خواهم ديد که به ناگاه زياد و زيادتر خواهند شد. من عظمت بي حد و حصر لطف خداوند را تجربه خواهم کرد و همين تجربه مرا به جايگاهي بالاتر از آنچه آرزويش را داشتم، ارتقاء مي دهد. برکات انفجاري سر راه من قرار خواهند گرفت. اين باور من است». در بخش ديگري از اين کتاب آمده است: يکي از دوستانم خواست وارد دانشگاه بزرگي شود، اما براي پرداخت شهريه آن به بورس تحصيلي نياز داشت. او ماه ها قبل از شروع سال تحصيلي، درخواست خود را براي دريافت اين کمک هزينه ارائه کرده بود. با اين که نمره هايش آن قدر خوب بودند که توانست به راحتي وارد آن دانشگاه شود؛ اما به او خبر دادند که از اعطاي بورس تحصيلي به وي معذورند. براي همين، دوستم به جاي ورود به آن دانشگاه، در يک دانشگاه دوساله ثبت نام کرد.