آشنايي با سازهاي ايراني (بخش اول)

نجوای نی نوازش تار

مشعل-موسيقي ايراني را به اين شرط که هم ساز و هم نغمه هايش ايراني باشد، مي توان به دوبخش بزرگ موسيقي مقامي و موسيقي رديف دستگاهي دسته بندي کرد. البته در بسياري از متون از موسيقي مقامي به موسيقي نواحي ايران نيز تعبير شده است و برخي کارشناسان نيز از موسيقي «مقامي» يا «نواحي» به موسيقي «محلي» نيز تعبير کرده اند، آنچه مسلم است، موسيقي ايراني به دو شرطي که ذکر شد، به دوبخش و دو دسته کلي تقسيم مي شود: موسيقي «مقامي» ويژگي ها و ساختار خاص خود را دارد، براي نمونه مي توان به موسيقي مقامي شرق خراسان، مازندران، لرستان و ... اشاره کرد، اما بخش نخست معرفي سازهاي ايراني به معرفي سازهاي موسيقي رديف دستگاهي اختصاص دارد. موسيقي که به عنوان يک فرم کلي تر از موسيقي ايراني، داراي شموليت و سيطره کشوري است و گاهي از آن به موسيقي شهري نيز تعبير مي شود. در همين زمينه مي توان موسيقي رديف دستگاهي را به زبان فارسي به عنوان زبان رسمي همه ايرانيان تشبيه کرد و موسيقي مقامي را نيز در حکم زبان هاي منطقه اي و محلي انواع اقوام ايراني دانست.

سازهاي موسيقي رديف دستگاهي بسيار متنوع هستند. اين سازها به دودسته کلي تقسيم مي شوند. سازهايي که از ابتداي تدوين دوباره موسيقي رديف دستگاهي از سوي خاندان فراهاني در اواسط دوران قاجاريه براي اجراي اين نوع موسيقي کاربرد داشتند و سازهايي که پس از ظهور نوعي از مدرنيته در موسيقي ايراني و تاثيرپذيري از شرايط موسيقي غربي با استفاده از ظرفيت هاي سازهاي ايراني به موسيقي رديف دستگاهي افزوده شده است. دوره جديد موسيقي رديف دستگاهي را مي توان همزمان با ظهور علي نقي وزيري در دهه نخست قرن چهاردهم خورشيدي دانست. از جمله تاثيرات دوره جديد در موسيقي رديف دستگاهي ايران، تعديل ربع پرده ها، تمايل به گروه نوازي، گرايش به ملودي هاي چندخطي، پررنگ تر کردن نقش ساز در کنار آواز و شعر و گرايش به ريتم براساس ميزان بندي اشاره کرد. در اين مطلب صرفا سازهايي معرفي مي شوند که در دسته نخست قرار دارند. اين نکته را هم بايد افزود که به طور کلي سازها در جهان موسيقي به دودسته کوبه اي و ملوديک تقسيم مي شوند. چون موسيقي به دو پايه اساسي ريتم و ملودي تقسيم شده است.

 

کمانچه

کمان بر دل کشيدن

 ساز کمانچه، يکي از پرکاربردترين و تنها ساز کششي ارکسترهاي موسيقي ايراني است. اصولا ترکيب نواي يک ساز کششي و زخمه، ترکيب دل نشيني مي شود و از همين رو سال هاست موسيقي ايراني را با تار وکمانچه مي شناسند. ساختار منحصر به فرد، امکان بالاي اجراي انواع پرده ها از سوي نوازنده و توان بيان حالات مختلف موسيقي رديف دستگاهي سبب شده است که اين ساز از آغاز دهه پنجاه و به ويژه در دهه هاي شصت و هفتاد و هشتاد از محجور بودن در آمده و به جايگاه پيشين خود، يعني پيش از ورود ساز ويلون به ايران برسد.کاسه طنيني اين ساز تقريبا کره اي شکل و تو خالي است. سطح بالايي آن باز است که روي آن پوست مي کشند و خرک را روي آن نصب مي کنند. آرشه يا کمانه يا کمان ميله اي است چوبي که کمي هم منحني و دسته اي از موي دم اسب به دو سر آن وصل شده است. موي هاي آرشه کشيده و محکم نيست و هنگام نوازندگي با انگشت هاي دست راست نوازنده به ميزان کشيدگي مطلوب مي رسد. البته چنانچه در شماره ديگري از معرفي سازهاي ايراني خواهيم گفت، اين ساز اشکال مقامي نيز در لرستان، آذربايجان و خراسان شمالي دارد و نوع لرستاني آن به کمانچه پشت باز معروف است.

سنتور

شفاف مثل رودي از صداي خوش

فرهنگ دهخدا سنتور را اين گونه معرفي کرده است «از سازهاي ايراني به شکل ذوزنقه که داراي سيم هاي بسياري است و با دو زخمه چوبي نواخته مي شود. رايج ترين نوع سنتور (9 خرکي) داراي 72 سيم است که به دسته هاي 4 تايي و در 18 دسته تقسيم مي شود.». اين ساز را مي توان سازي دانست که در کنار سه تار، بيشترين نوازنده را دارد. سنتور را بسياري از علاقه مندان به موسيقي دوست دارند. صداي شفاف و آساني نسبي در آغاز صدادهي آن براي نوآموزان، از دلايل اصلي توجه به ساز سنتور است. معمولا دو شيوه اصلي براي نواختن اين ساز وجود دارد که از نظر صدادهي، تفاوت هاي زيادي دارند. شيوه نوازندگي بدون نمد و با نمد. نمد سنتور تکه اي که روي مضراب سنتور چسبانده مي شود و صداي آن را از نظر سونوريته به صداي پيانوشبيه تر مي کند، اما شيوه نواختن بدون نمد آن به صداي سنتور ايراني و سنتي تر نزديک تر است. در سه دهه گذشته و با حضور آهنگسازاني چون پرويز مشکاتيان و فرامرز پايور که خود از نوازندگان چيره دست و صاحب سبک اين ساز بودند، سنتور در ارکسترهاي ايراني جلوه بيشتري پيدا کرده است. از نوازندگان مطرح اين ساز مي توان به حبيب سماعي، فرامرز پايور، پرويز مشکاتيان، رضا ورزنده، فضل الله توکل، پشنک کامکار، اردوان کامکار و مجيد کياني اشاره کرد.

 

تار

پاي ثابت اجراي موسيقي ايراني

بنابرروايتي، تار را شاه سازهاي ايراني مي دانند. البته بيراه هم نگفته اند چون ساز تار به دليل پرده بندي هاي زيادي که دارد، توانايي اش در اجراي ظرايف موسيقي رديف دستگاهي بسيار بالاست. صداي خوش و خاص آن دل هاي زيادي را تسخير کرده است. کمتر اثري در موسيقي ايراني است که صداي تار از آن به گوش نرسد و کمتر ارکستر ايراني را مي توان نام برد که تار در آن نقشي نداشته باشد. ساز تار، شش سيم دارد که نوازنده با مضرابي از جنس برنج با ضربه هاي منظم، آن را مي نوازد. در ساخت کاسه طنيني اين ساز، معمولا از چوب درخت توت استفاده مي شود. روي کاسه و نقاره پوستي کشيده مي شود که شفافيت، زيبايي و عمق صداي تار مديون اين پوست است.همه خاندان آقا علي اکبرخان فراهاني، شامل ميرزا عبدالله، ميرزا حسينقلي، علي اکبرخان شهنازي، عبدالحسين شهنازي از نوازندگان چيره دست تار بوده اند، همچنين از نوازندگان نامدار و صاحب سبک ديگر اين ساز مي توان به درويش خان، مرتضي ني داوود، جليل شهناز، فرهنگ شريف، هوشنگ ظريف، حسين عليزاده، محمدرضا لطفي، داريوش طلايي و کيوان ساکت اشاره کرد.

 

 

نی

از دل برآمدن و بر دل نشستن

خيلي از مردم شناسان و محققان موسيقي معتقدند که ساز ني نه تنها قديمي ترين ساز ايران، بلکه قديي ترين ساز جهان است البته بعد از سازهاي کوبه اي. ني ها در جهان و ايران انواع بسيار زيادي دارند که اگر فقط برخي از ني هاي ايراني را معرفي کنيم، چندين صفحه مجله را به خود اختصاص مي دهد. اگر به موسيقي ايراني هم علاقه مند نباشيد، بعيد است که صداي ني شما را جذب نکرده باشد. اين ويژگي ذاتي ساز ني است. ني ايراني با اجراي تنها دو نت مي تواند شنونده را جذب خود کند و گوش نوازي اش را به رخ همگان بکشد. ني هفت بندي که در موسيقي رديف دستگاهي مي شود، از ساز هاي بادي کهن و از جنس گياه ني است که طول آن از شش گره و هفت بند تشکيل شده؛ به همين دليل به آن ني هفت بند مي گويند. هنگام نواختن، هوا از دهانه ني وارد مي شود و با انگشت گذاري بر سوراخ ها و با تغيير فشار هوا صدا هاي مختلف به وجود مي آيد. وسعت معمول صداي ني حدود دو اکتاو و نيم است. از نوازندگان مطرح ني مي توان به حسن کسايي، عبدالنقي افشارنيا، محمدعلي کياني نژاد، جليل عندليبي، حسن ناهيد، محمد موسوي و حسين ياوري اشاره کرد.

 

تنبک

تنها ساز کوبه اي موسيقي رديف دستگاهي

 ساز تنبک، به نوعي تنها ساز کوبه اي و غير ملوديک موسيقي ايراني است. هر چند سازهايي چون دايره و دف و انواع دمام و سازهايي چون تاس و نقاره و کوزه، امروزه در ارکسترهاي موسيقي ايراني وجود دارد و استفاده مي شود، اما ساز کوبه اي موسيقي رديف دستگاهي تنبک است که گاهي بدان تمبک نيز گفته مي شود. سازهايي که در کنار تنبک از آنها نام برده شد، عموما به عنوان سازهاي کوبه اي همراهي کننده با سازهاي ملوديک موسيقي ايراني در 50 سال گذشته و بر گرفته از موسيقي مقامي نواحي ايران در موسيقي دستگاهي جايگاهي پيدا کردند که در بخش دوم از معرفي سازهاي ايراني به آن خواهيم پرداخت. ساز تنبک در تحول و تطورهاي يک صد سال اخير به دليل امکانات بالا و تکنيک هاي زياد و متنوع نوازندگي آن توانسته است با هر شرايطي خودش را وفق دهد و پاي ثابت همه نوع ارکسترهاي موسيقي ياراني باقي بماند. امروزه نوازندگان چيره دست، ساز، تنبک دستي، دف و اکثر سازهاي کوبه اي استفاده شده در موسيقي رديف دستگاهي ايران را دارند. از نوازندگان برجسته اين ساز مي توان به حسين تهراني، بهمن رجبي، کامبيز گنجه اي، محمد قوي حلم، مرتضي اعيان، جهانگير ملک، همايون شجريان، ناصر فرهنگ فر، محمود فرهمند و نويد افقه اشاره کرد.

 

سه تار

کم صدا، اما پر طنين

ساز سه تار هميشه ساز خلوت اهل دل بوده است. از آنجا که ساختار و پرده بندي ساز سه تار شباهت با سازتار دارد، معمولا نوازندگان تار دستي هم بر سه تار دارند، اما اين دو ساز از نظر شخصيت صوتي و رنگ آميزي صوتي دو ساز کاملا جداي از يکديگر هستند. موج نخست توجه به سه تار با درويش خان در دوره پهلوي اول و اواخر قاجار آغاز مي شود و آغاز دور دوم شنيدن صداي سه تار نزد علاقه مندان به موسيقي را مي توان با نوازندگي مرحوم احمد عبادي در راديو دانست. محمدرضا لطفي و حسين عليزاده نيز سهم بسزايي در شناساندن صداي سه تار به مخاطبان موسيقي ايراني داشتند البته نمي توان از دهه 60 و ساز مرحوم جلال ذوالفنون چشم پوشي کرد. اين نوازنده سه تار با رويکرد خاص خود در نوازندگي و آهنگ سازي و استفاده گروهي از سه تار که از نمادهاي بارز آن آلبوم گل صدبرگ با صداي شهرام ناظري و آلبوم پرند با تکنوازي خود ذوالفنون اشاره کرد. از نوازندگان برجسته اين ساز مي توان به، درويش خان، يوسف فروتن، سعي هرمزي، حسين عليزاده، محمدرضا لطفي و جلال ذوالفنون اشاره کرد.