روايت «مشعل» از کمبودهاي واحد مددکاري اجتماعي شرکت ملي صنايع پتروشيمي

اتاق گفت وگو با مددجو نداریم

يکي از مجموعه هاي کمتر شناخته شده و رسانه اي در ميان انبوه زيرمجموعه هاي صنعت نفت، واحدهاي روابط كار و مددكاري اجتماعي هستند که به طور مستقيم و در برهه هايي حساس در ارتباط با نيروي هاي انساني قرار مي گيرند و نقشي بي بديل در حمايت از کارکنان هنگام حوادث و بروز مشکل دارند. اين واحدها بخش قابل توجهي از اهداف مرتبط با مديريت منابع انساني در محيط کار را به منظور دستيابي به حداکثر کارايي وارتقاي سطح بهره وري نيروي کار به عهده دارد. واحد روابط کار و مددکاران اجتماعي شرکتها تلاش مي کنند تا روابط بين کارکنان با کارفرما يا مسؤولان را تنظيم کنند و براي بالا بردن روحيه کاري کارکنان تلاش کنند. حوزه عملکرد و فعاليت اين واحد به عنوان يکي از زيرمجموعه هاي پر تغيير در سال هاي گذشته متناسب با نوع عملکرد شرکت ها و گستردگي فعاليت ها، متفاوت بوده است و نيروهاي مددکار اجتماعي و روابط کار هم درد و دل هاي بسياري دارند که شايد در اين سال ها کمتر به آنها پرداخته شده است. واحد روابط کار و مددکاري اجتماعي شرکت ملي صنايع پتروشيمي، يکي از اين واحدهاي کوچک و محدود شده پس از خصوصي سازي است که در حال حاضر تنها واحد ستادي اين مجموعه را پوشش مي دهد و ساير شرکت هاي پتروشيمي هر کدام واحدهاي مستقل روابط کار و مددکاري اجتماعي دارند.

  با عباس بهاري نسب، رييس روابط کار و مددکاري اجتماعي شرکت ملي صنايع پتروشيمي و حسين امين زاده، رييس واحد مددکاري شرکت ملي صنايع پتروشيمي و تنها مددکار اين شرکت به عنوان افرادي که در اين سال ها در اين مسئوليت بوده اند صحبت کرديم و آنان از شرايط کاري و محدوديت هاي پيش رو به نفع مددجويانشان حرف زدند.

 بهاري نسب علوم اداري خوانده، اما از سال 68 که وارد پتروشيمي شده، با اين شغل عجين شده است. او درباره سال هاي ابتدايي اين فعاليت در دهه 70 که اوج دوران طلايي کارشان بوده است، مي گويد: در آن سال ها فردي به نام مهندس «نعمت» به مجموعه ما اضافه شد که استاد اين کار بود و مددکاري را بيشتر به ما ياد مي داد. در سالهاي اول بيشتر عنوان روابط کار داشتيم و کارهايمان هم محدود به شکواييه کارکنان و حوادث واقع شده منجر به مصدوميت و فوت کارکنان بوده است. اما از آن زمان به بعد به طور تخصصي و علمي وارد حوزه مددکاري اجتماعي شديم و واقعيت اين است که اول از همه نگاه خودمان به مددکاري و حوزه فعاليت هايش تغيير کرد؛ قبلا مددکاري برايمان تنها يک شغل بود و در دوره هاي بعد افق هاي ديگري به اين نگاه اضافه شد و مشکلات مددجويان را مشکلات خودمان مي دانستيم. وي ادامه مي دهد: بعد از بازنشستگي مهندس نعمت و تغيير شرايط کاري و همزماني با خصوصي سازي پتروشيمي ها، تغييرات در واحد ما هم شروع شد و دامنه فعاليتمان به ستاد پتروشيمي محدود شد و نفرات ما از 14 نفر به 2 نفر رسيد. در حال حاضر هم فضاي مناسبي براي رسيدگي به امور مددجويان و شرايط کاري خودمان و فضاي مشاوره براي حرف زدن با مددجويان نداريم و سعي مي کنيم مشاوره ها را تلفني انجام دهيم و تلاش زيادي مي کنيم که صداي ما را همکارانمان نشنوند و اسرار مددجويان حفظ شود، اما بالاخره اين شرايط، شرايط مناسبي براي مشاوره نيست و صداي ما را مي شنوند و به سختي اين امنيت اطلاعات را رعايت مي کنيم و ممکن است مددجو احساس امنيت نداشته باشد و مراجعه نکند.  بهاري نسب مي گويد: درست است که کار به بخش خصوصي واگذار و حجم کار کمتر شده است، اما در همين يک ساختمان، مشکلات بسياري داريم و گاهي مشکلات بخشهاي ديگر به ما سرريز مي شود. همه شرکت هاي زيرمجموعه که به بخش خصوصي واگذار شده اند يا زيرمجموعه هلدينگ خليج فارس هستند، واحد مجزايي براي روابط کار و مددکاري اجتماعي دارند. اين جايگاه در همه جا جدي گرفته نشده و در بسياري از موارد افرادي که مددکار نيستند، اما در آن موقعيت قرار گرفته اند يا مددکار آن واحد دستش براي ارائه خدمات بسته است.

  حسين امين زاده هم به برخي جزئيات آماري از عملکرد اين مجموعه وارد مي شود و مي گويد: سالانه بيش از 350 نفر را در موارد مختلف پوشش مستقيم مي دهيم و در بخش مدد- معاش 6 مددجوي ثابت داريم که خودشان يا خانواده بلافصلشان تحت پوشش هستند و همه اين موارد را کميسيون پزشکي تاييد و به ما معرفي مي کند. مشخصات براي حفظ اطلاعات افراد در قالب يک شماره و کد شناسايي اعلام مي شود و مبالغي را در نظر مي گيرند که البته اين مبالغ حمايتي، بسيار کم و ضعيف است. او با بيان اينکه در واحدشان فعلا مورد حمايتي بيماري هاي سرطاني ندارند، افزود: در بخش بيماري ها مثل سرطان، بخشي از کمک ها را سازمان بهداشت و درمان صنعت نفت انجام مي دهد و ورود ما جهت حمايت روحي و رواني است و با توجه به شرايط بيماري وخانواده فرد و گزارش به هيات مديره و شرکت کمک هايي به صورت وام بلاعوض صورت مي گيرد.

حذف بودجه تنخواه دستمان را بست

بهاري نسب علاقه چنداني به صحبت درباره بودجه محدودشان ندارد و مي گويد: اين بودجه که حدود 250 ميليون تومان است، شامل هزينه هاي جاري و نيازهاي داخلي اين مجموعه و ساير برنامه ها مي شود، اما مسأله مهم مبلغي بود که به عنوان تنخواه در اختيار داشتيم که براي مواردي خاص در حيطه مددکاري هزينه مي کرديم، اما از سال گذشته اين تنخواه حذف شده و دست ما را بسته است و براي موارد مختلفي حتي عيادت بيماران و همکاران بايد از جيب خودمان خرج کنيم.

او با بيان اينکه ارتباط با مددجو يک ارتباط انساني، اما براي بسياري از کارکنان نفت، انجام برخي کارها يک رويه ثابت و لازم است، تاکيد مي کند: مددکاري چارچوب و قالب خاصي ندارد و وظايف مددکار با توجه به شرايط کار و مددجو تغيير مي کند و ما در هر شرايطي بخصوص زماني که نماينده شرکتمان هستيم، بايد با اين شرايط کنار بياييم، حتي اگر رفتارهايي تند و خشن از سوي مددجو يا خانواده آنها ببينيم. او به يکي از نمونه هاي مددکاري که به موقع شناسايي و دخالت داشته اند، اشاره کرد و گفت: يکي از نيروهاي کارکشته و خبره پتروشيمي بندر امام به مرور در اثر بيماري دچار اختلال رواني شده بود و از کارافتادگي اعصاب و روان داشت، اما اطرافيانش متوجه شرايط نشده بودند و چون امکان ادامه کار نداشت، بازخريد شده بود. در ادامه اين مورد به ستاد معرفي شد و ما در فضايي آرام با او صحبت کرديم و متوجه شديم اين فرد در شرايطي که آرام است، بسيار باهوش و متخصص و مسلط به کار و زبان انگليسي است، اما وقتي شرايط روحي او به هم مي ريخت، کنترل خود را از دست مي داد. در ادامه اين فرد را به سختي به کميسيون پزشکي معرفي کرديم چرا که خودش از کارافتاده بودنش را قبول نمي کرد، اما ما تلاش کرديم تا بازخريدي او به بازنشسته کلي – دائم تبديل شود تا بيشتر از اين متضرر نشود. بهاري نسب مي گويد: در مورد ديگري در مسجد سليمان انفجاري رخ داد که چهار نفر مصدوم و در ادامه سه نفر از آنها فوت کردند و يک نفر مصدوم شديد شد. تامين آتيه براي اين خانواده ها غرامت تعيين کرد، اما آنها باز هم شکايت کردند و اختلافي بين آنها و شرکت به وجود آمده بود. مددکاري در اين مرحله براي آن يک مصدوم وارد کار شد و همزمان با اين خانواده ها هم مذاکره کرد و توانستيم اين اختلاف را حل کنيم و آن خانواده ها را راضي کرديم.

بعد از خصوصي  سازي ضعيف شديم

بهاري نسب مي گويد: در اين چند دهه مديران زيادي همراه و کمک حال واحد روابط کار و مددکاري اجتماعي بوده اند، اما در سال هاي بعد از خصوصي سازي پتروشيمي و به خصوص در سال هاي گذشته، اين واحد بسيار ضعيف شده است. نگاه ها ديگر آن نگاه هاي قبل نيست، اما درعين حال ما هم نمي توانيم انتظار بالايي داشته باشيم.  او با بيان اينکه مددکاران در هر موقعيتي که باشند، به حضرت علي(ع) اقتدا مي کنند و با مشکلات در هر زمينه اي کنار مي آيند، مي گويد: کارکنان مددکاري، اغلب کارکنان رسمي هستند چرا که نيروهاي پيماني معلوم نيست چقدر در سازمان هستند، اما کارمند رسمي تا زمان بازنشستگي در سازمان مي ماند و تمام اسرار مددجوها را نگه مي دارد. مددکارها با توجه به محدوديت هايي که در حوزه کاري خودشان دارند يا محدوديت هايي که در حوزه قوانين و عملکرد دستگاهي مي شناسند، سعي مي کنند مشکل را به نحوي برطرف کنند و نمي گذارند کار روي زمين بماند. حتي در بسياري از بخش ها و حوادثي که رخ مي دهد، اصلا مددکار را قبول ندارند و نمي گذارند کار خود را انجام دهد، اما معمولا مددکار راهي براي ورود به حوزه کاري که لازم است پيدا مي کند.

مددکار خانم نداريم

رئيس روابط کار و مددکاري اجتماعي شرکت ملي صنايع پتروشيمي با تاکيد بر اينکه حوزه روابط کار، دريايي از کار را به عهده آنها مي گذارد و آنها فرصت محدودي براي امور مددکاري دارند، مي افزايد: در حال حاضر کارشناس روابط کار يا مددکاري نداريم و دو نفري همه امور را انجام مي دهيم؛ حتي همه مکاتبات اداري و تايپ و پيگيري نامه ها را يا خودمان انجام مي دهيم يا از همکاران ديگر واحدها مي خواهيم انجام دهند. همچنين از زماني که تعدادمان کم شد، همکاران خانم حذف شدند و مدتهاست که يک همکار خانم نداريم تا مددجوي خانم با او صحبت کند.

حسين امين زاده، رييس واحد مددکاري شرکت ملي صنايع پتروشيمي، هم با تعريف حادثه اي ديگر اهميت حضور مددکار اجتماعي و شناختش نسبت به شرايط را تشريح مي کند و مي گويد: در سال 1391 انفجاري در يکي از شرکت هاي پتروشيمي رخ داد که 10 نفر از همکاران دچار حادثه و زخمي شدند که دو نفر از اين عزيزان به علت سوختگي بالا در جا فوت شدند چند نفر ديگر به ماهشهر و اهواز انتقال يافته و مداوا شدند که چهار نفر آنها به علت وخامت سوختگي با هماهنگي به عمل آمده با سازمان بهداشت و درمان صنعت نفت ماهشهر و تهران مجبور شديم به تهران انتقال دهيم و اهم مشکل در اين کمک رساني نبود آمبولانس هوايي جهت انتقال اين عزيزان در منطقه بود که بالاجبار به صورت زميني و يا به عنوان مسافر در هواپيماي مسافربري به تهران انتقال داده شد و در بيمارستان شهيد چمران بستري شدند. وي ادامه مي دهد: درمان اين عزيزان به علت سوختگي بالا چندان اميدوار کننده نبود و دو نفر از آنها بعد از يک روز فوت کردند و دو نفر بعدي با توجه به تقاضاي خانواده و موافقت مسوؤلين مقرر شد خارج از کشور اعزام شوند و بخشي از کارهاي اعزام با واحد تشريفات شرکت انجام شد. در زمان صدور ويزا و دريافت گذرنامه با مشکل تشخيص هويت اين عزيزان مواجه شديم چون چهره اين افراد سوخته بود و بانداژ شده بود و امکان شناسايي نبود در اين مرحله ما براساس آشنايي که در اداره گذرنامه داشتيم هماهنگي هاي لازم انجام شد و قبول کردند با تاييد ما بر احراز هويت اين عزيزان اين دو نفر را اعزام نمايند اما در همين مسير به علت مراحل طولاني شد يک نفر ديگر اين عزيزان به علت درجه سوختگي بالا و مشکل تنفسي فوت کردند و نفر دوم که درجه سوختگي آن زياد نبود  و به علت نبود آمبولانس هوايي با تجهيز کردن يک هواپيما و تيم درماني و پرستاري به خارج از کشور اعزام و مداوا شد.

اتاق مشاور براي مددجويان نداريم

امين زاده هم مي گويد: يکي از مهمترين مسائل در مددکاري شناخت نسبت به مشکل مددجو است که يکي از راه هاي آن انجام مصاحبه  است که مکان مصاحبه براي گفت وگو با مددجو را نداريم تا احساس راحتي کنند و مشکلات خود را بازگو کنند و به علت باز بودن مکان کار (اپن) بودن مجبور مي شويم تلفني صحبت کنيم و من به عنوان مددکار بازخوردهاي فردي را از مددجو در شب تلفن ندارم و نمي دانم با يک مددجو حرفه اي روبه رو هستم يا فردي که واقعا شرايط مساعدي ندارد.

او مي گويد: در سال جاري از بين متقاضيان نتوانستيم به درخواست همه عزيزان پاسخ مثبت بدهيم و تنها به 60 نفر وام اضطراري داديم، اما وام اضطراري به ندرت مي تواند پوشش مثل حوادث، بيماري ازدواج و فوت را پوشش بدهد و ما شرمنده مددجويان در ارتباط با تقاضاهاي آنها مي شويم.

مورد ديگر، اقدام ها براي زنان سرپرست خانوار است که فعلا 7 نفر را تحت پوشش داريم. در بحث پيوند کليه هم مواردي بود که بخشي از کمک هزينه پيوند کليه را براساس مقررات ما مي دهيم و هزينه هاي ديگر با سازمان بهداشت و درمان است.

او مي افزايد مبالغي که براي کمک به معلولين به عنوان مدد معاش ازسوي سازمان بهداشت و درمان در نظر گرفته شده براي سال 95 است و با تورم روز تغيير نکرده و در بسياري از موارد نياز مددجو را پوشش نمي دهد به عنوان نمونه مددجويي داريم که دچار بيماري «ام - اس» است و به ويلچر مجهز برقي براساس نوع معلوليت نياز دارد اما بهداشت و درمان با هزينه ويلچر عادي موافقت مي کند و مددجو مي بايست اين هزينه را خودش پرداخت کند و با اين فرد به خاطر عدم توانايي حرکتي پرستار 24 ساعته دارد که هزينه پرستاري سنگين براي آن مي پردازد، اما اين هزينه را نمي توانيم براي او جبران کنيم. امين زاده معتقد است که واحد روابط کار و مددکاري اجتماعي در هر چهار شرکت اصلي شرايط نابرابر و متفاوتي دارند و مي افزايد: اگر يک تيپ و چارت يکسان از سوي وزارت نفت براي اين بخش وجود داشت، حتما اوضاع مددکاري اجتماعي در صنعت نفت بهتر مي شد و در پيگيري موضوع هاي مددجويان، شرايط بهتري داشتيم.