گفت و گو با موسيقي دان نفتي که نوازنده تار و سه تار است

الهام نغمه ها در بالای برج صنعت

اعظم محمدشفيع زاده      درهم تنيدگي نفت و هنر معجوني مي سازد که هضم سختي کار در کنار شريان هاي پولادين نفت را آسان تر مي کند. در کنار رسالت خطير و مهم سوخت رساني و به حرکت درآوردن فرآورده هاي نفتي اين طلاي سياه در رگ هاي حياتي تامين سوخت کشور، نياز است انسان روح خود را در عرصه هنر نيز محک بزند تا در کنار تنش هاي کار فني قدري بياسايد. سياوش تحويلي، کارشناس برنامه ريزي شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت منطقه جنوب شرق، از جمله کارکناني است که با نواختن تار، دستي بر آتش هنر دارد. با او درباره ارتباط صنعت و ساز گفت وگو کرديم که مشروح آن را مي خوانيد.

مختصري از خودتان بگوييد، کار هنري را از چه زمان آغاز کرديد؟

متولد سال 1354 در شهرستان نائين هستم. دو فرزند دختر دارم؛ يکي متولد ماهشهر و ديگري رفسنجان. سال 80 به استخدام صنعت نفت درآمدم. ابتدا در منطقه ويژه اقتصادي پتروشيمي ماهشهر مشغول به کار شدم و نزديک به 10 سال در آن شهر زندگي کردم، اما به دليل شرايط خاص در سال 90 به منطقه جنوب شرق منتقل شدم.

 از چه سالي وارد عرصه هنر شديد و نواختن تار را آغاز کرديد؟

پدرم اهل موسيقي بود، ني مي نواخت و مقداري هم سازهاي کوبه اي کار کرده بود. آشنايي من با موسيقي از آنجا شروع شد. ذهنم از کودکي با نغمه هاي موسيقي آشنا بود و هميشه يک نغمه موسيقي در خانه ما وجود داشت و مادرم نيز مشوق من بود. بزرگتر که شدم، همزمان با درس خواندن و ادامه تحصيل، به فراگيري موسيقي پرداختم. آموزه هاي نخستين را از پدرم فراگرفتم و نخستين سازي که آغاز کردم، ساز ضرب بود. پس از گرفتن ديپلم در سال 72 در رشته الکترونيک دانشگاه صنعتي اصفهان پذيرفته شدم و از آن به بعد به صورت جدي موسيقي را در شهر اصفهان دنبال کردم و به فراگيري سازهاي تار و سه تار پرداختم. پس از مدتي همراه با گروه هاي مختلف، کنسرت برگزار کردم و در جشنواره ها شرکت مي کردم، اکنون موسيقي تدريس مي کنم.

 ساز تخصصي شما چيست؟

ساز تار را به صورت تخصصي مي نوازم، اما به دليل مشابهت با ساز سه تار، در متدهاي آموزشي به موازات ساز، سه تار را هم شروع کردم. اين دو در ظاهر متفاوتند. هر دو را تدريس مي کنم، اما ساز تخصصي من تار است.

 تدريس را از چه زمان آغاز کرديد؟

از 17 سال گذشته تاکنون تدريس موسيقي را انجام مي دهم و خوشبختانه سريع پيشرفت کردم و سال 79 کار تدريس را شروع کردم، درست شش سال پس از آغاز آموزش تار نزد استادم.

 چرا يک عده در ميانه راه فراگيري موسيقي آن را رها مي کنند؟

دلايل زيادي وجود دارد، از جمله عدم درک صحيح از ريتم؛ من به دليل آشنايي قبلي با سازهاي ريتميک، اين مشکل را کمتر داشتم.

 فرق موسيقي باکلام و بي کلام چيست؟ از کدام يک از آنها بيشتر لذت مي بريد؟

اگر تعريف صحيحي از موسيقي داشته باشيم، متوجه مي شويم که اصولاً چيزي به اسم موسيقي باکلام نداريم. موسيقي ربطي به کلام ندارد؛ در حالي که در نگاه اکثريت، آوازها، ترانه ها و تصنيف را موسيقي برمي شمرند؛ در حالي که اينها تنها شکل هاي موسيقي نيستند.اما شعر و ادبيات منظوم جزء جدا ناشدني موسيقي است. به نظر من چند چيز در فرهنگ ايراني ارتباطي ناگسستني با يکديگر دارند. موسيقي، ادبيات، خطاطي، عرفان و معماري به قول يکي از اساتيد اگر تمام وزن هاي شعري را در دنيا جمع کنيم، به اندازه نصف اوزان شعر ادبيات ايران نيست و اين قابليت ادبيات منظوم ايراني را نشان مي دهد و ادبيات ايراني به لحاظ چارچوب ريتميک، بي نظير و نمايانگر غناي فرهنگ ايراني است.موسيقي به دليل جايگاه و ضرب آهنگ آن از ادبيات منظوم قابل تفکيک نيست و براي رساندن يک پيام، تکميل کننده يکديگرند.

 جايگاه موسيقي در فرهنگ ايراني کجاست؟

موسيقي از جايگاهي ويژه در فرهنگ ايراني به ويژه در زمان باستان برخوردار است؛ به طوري که در نظام طبقاتي ايران باستان تنها موسيقي دان ها مي توانستند طبقه اجتماعي خود را تغيير بدهند و افرادي مانند باربد و نکيسا به همين ترتيب به طبقه اشراف راه يافتند . موسيقي در آيين ايراني، نقش مهمي دارد. اعياد ايراني، چهارشنبه سوري، شب يلدا، سووشون (سياوشان) و جنگ ها از آن جمله اند.

 از سبک هاي موسيقي بيشتر به کدام مي پردازيد؟

بيشتر موسيقي سنتي مي نوازم و موسيقي فولکلوريک و کلاسيک هم گوش مي کنم.

 درست است که مي گويند تحريرهاي هنرمند کرماني، مرحوم ايرج بسطامي مانند نداشته است؟

 مرحوم بسطامي، خواننده و موسيقي داني بي نظير بود، به عنوان خواننده اوج صداي زيادي داشت، از بم ترين صدا تا زيرترين صداي توليدي حنجره را پهناي صدا مي گويند. بسطامي مهارت هاي ويژه اي در دستگاه ها، رديف ها، گوشه ها و مقام هاي ايراني داشت و صداي او در زمان حياتش آنچنان که بايد شنيده نشد، اما همچون استاد شجريان با اکثر موسيقي دان هاي برتر ايران کار کرده بود.

 نفت از دل زمين مي جوشد و موسيقي از روح تراوش مي کند، بر اين اساس نواختن تار و سه تار با صنعت نفت چه پيوندي دارند؟ آيا تا به حال برايتان اتفاق افتاده که هنگام کار يک رديف موسيقيايي به ذهنتان بيايد و ريتمي در ذهنتان شکل بگيرد و بعد در منزل آن را بسازيد؟

تمام موسيقي دان ها الزاماً خالق موسيقي و آهنگ ساز نيستند، اما در دلنوازي ها گاه اين اتفاق مي افتد که في البداهه نغمه اي هنگام نواختن در ذهن انسان شکل مي گيرد.

يک موسيقي دان همانند يک شاعر که همواره طبع شعر دارد و هر لحظه ممکن است حسي به او دست بدهد و يک ملودي در ذهنش شکل بگيرد، هنر بازتاب اتفاقات بيروني جامعه از ذهن هنرمند است و نمي تواند نسبت به رخدادهاي پيرامونش بي تفاوت باشد.

اما پاسخ به اينکه حسي که در آن واحد به هنرمند دست مي دهد، تحت تأثير چه موضوعي قرار دارد، دشوار است. به ياد مي آورم زماني که در جنوب مشغول خدمت بودم، بارها پيش آمد حين انجام کار در بالاي برج و در نيمه شب هواي شرجي و دما بالاي 50 درجه، هزار فکر به ذهنم هجوم مي آورد و در همين حين ممکن بود يک ملودي نيز به ذهنم خطور کند و پايين برج که مي رسيدم، آن ملودي را يادداشت و بعد اجرا مي کردم.

 فراگيري موسيقي و تدريس آن را تا کجا ادامه مي دهيد؟

 اين کار نه پايان دارد و نه بازنشستگي.

 موقع نواختن چه حسي داريد؟

آرامش دارم که البته به شرايط روحي نيز بستگي دارد.

 در چه شرايطي حس مي کنيد به نواختن موسيقي نياز داريد؟

در زمان هايي که تنها هستم يا موضوعي من را رنج داده است.

 نواختن شما نظم دارد؟

خير، پراکنده و نامنسجم است.

 تا کنون پيش آمده که آهنگي را براي همکاران اجرا کرده باشيد؟

بله، به درخواست مخاطب پيش آمده است که بنوازم، اما آهنگي که براي جمعيتي اجرا مي کنم، با آنچه در خلوت و تنهايي براي خود مي نوازم، عموماً متفاوت است. زماني که در جنوب بودم، تقريباً در تمامي آن سال ها هنگام سال تحويل با هماهنگي مديريت، سازم را به اتاق کنترل مي بردم و براي همکاراني که در آن لحظه به جاي در کنار خانواده بودن مشغول خدمت بودند، ساز مي نواختم. باور کنيد لحظاتي در دوربين هاي فيلمبرداري ثبت شد که واقعا بي نظير است، آنقدر که هرازگاهي من را به تماشاي آن خاطرات وامي دارد. وقتي در جمع ساز مي نوازيد، بايد شاخصه هاي زيادي را در نظر بگيريد، از جمله سليقه شنونده، شرايط محيطي، تعداد مخاطب و حتي شکل قرار گرفتنشان و حق نداريد براي دل خودتان بنوازيد و الزاما آنچه شما مي پسنديد، مخاطب نمي پسندد و اينکه با يک ساز به تنهايي بايد يک جمعيت را راضي نگه داريد و ذهن آنها را به خود معطوف کنيد. اگر کار گروهي باشد و تعداد نوازنده ها بيشتر باشد، کار راحت تر است، اما تک نوازي براي جمعيت، مشکلات خاص خود را دارد و اين مستلزم به کار بردن مهارت هايي است.90 درصد آهنگ هايي که براي مخاطب مي نوازم، در خلوت براي خودم نمي زنم و قطعات مورد علاقه من نيست.

تعداد دستگاه ها و مقام هاي موسيقي ايراني به چه شکل است و شما به کدام يک از آنها علاقه داريد؟

در موسيقي 7 دستگاه، 5 آواز و بيش از 300 گوشه داريم و کسي که در عرصه موسيقي سنتي مي نوازد، همه اين موارد را کار مي کند و به آنها علاقه دارد و هر کدام متناسب با يک حال انسان است، به عنوان مثال، اذان موذن زاده از نظر موسيقي در آواز بيات ترک است و علت آنکه اين اذان را ايراني ها دوست دارند، اين است که تنها اذان با موسيقي ايراني است. البته دليل ديگر اين است که موذن زاده پس از 40 روز روزه داري آن حالت معنوي را در خود ايجاد و بعد اين اذان را اجرا کرده است.اين را هم بگويم بيات ترک معروف است به موسيقي ظهر و چهارگاه موسيقي صبح است يا ماهور را مي گويند نويدبخش است يا در مورد مقام بيات اصفهان، لقب عاشقانه به آن داده اند يا دشتي را منتسب به نيمه شب و آن را غمگين مي دانند يا افشاري رنگ سرخ و بوي خون مي دهد يا دستگاه نوا را عرفاني لقب داده اند.

 البته اين موارد وحي منزل نيستند، به عنوان مثال تصنيف «مرغ سحر» که يک تصنيف اجتماعي محسوب مي شود، در دستگاه ماهور است يا تصنيف «اي ايران» که حماسي ترين در نوع خود محسوب مي شود، در مقام دشتي نواخته شده و داستان ساخت اين تصنيف هم در نوع خود جالب است.

 حسين گل گلاب، شاعر اين تصنيف روزي شاهد برخورد تحقير آميز يک افسر انگليسي با مردم بوده و بسيار منقلب شده و ماجرا را براي روح الله خالقي بازگو مي کند، هر دو تصميم به ساخت يک تصنيف ملي مي گيرند و «اي ايران» ساخته مي شود که البته به دليل ممنوعيت مانند تصنيف «مرغ سحر» چند سال بعد توسط استاد بنان اجرا مي شود. ممنوعيت تصنيف «اي ايران» و تصنيف «مرغ سحر» پيش از انقلاب موضوعي جالب توجه بوده است.