حکیمی برای قرن ها

مشعل -  از میان نامداران ایرانی قرن های گذشته تاکنون، کمتر نامی همچون حکیم ابوالقاسم فردوسی توانسته است جایگاه خود را حفظ کند و همچنان همان فردوسی معروف و پر ابهت و درس آموز بماند. او را ناجی زبان فارسی خوانده اند و توانسته است با ابیات و روایت هایش در شاهنامه تحسین جاودانه و جهانی را همراه خود کند. بسیاری از افراد، مکان ها و اتفاقات در طول زمان، رنگ کهنگی می گیرند و غبار فراموشی رویشان می نشیند، اما برخی کهنه و قدیمی بودن ها همچنان جذاب و با ارزش باقی می مانند؛ چنانکه اشعار حافظ و سعدی و در ادامه فردوسی، امروز برای ما همان جذابیت قبل را دارد.

ابوالقاسم فردوسي، شاعر بزرگ ايران زمين در سال 329 هجري قمري در توس خراسان چشم به جهان گشود. از دوران کودکي و نوجواني او اثري در دست نيست، اما همه مي دانند که دهقان و دهقان زاده بود و دوره آغازين زندگي خود را در زمان سامانيان و همزمان با جنبش استقلال خواهي و هويت طلبي در ميان ايرانيان پشت سر گذاشت. بيشتر کارشناسان بر اين عقيده اند که او از سي سالگي، سرودن اثر جاويد خود، شاهنامه را آغاز کرد و موفق شد در سي سال آن را به پايان برساند. البته به جز شاهنامه، آثار ديگري را نيز به اين شاعر نسبت مي دهند که از جمله آنها مي توان به مثنوي يوسف و زليخا و هجونامه اي در نکوهش سلطان محمود غزنوي اشاره کرد که هنوز درباره اينکه فردوسي آنها را سروده است يا نه اتفاق نظري وجود ندارد. وي در سال 416 هجري قمري ديده از جهان فرو بست و پيکرش در باغي در توس به خاک سپرده شد. بعدها در فراز و نشيب تاريخ، آرامگاه هايي براي وي احداث کردند تا اينکه امروز شاهد بنايي با معماري هخامنشي و ايراني بر فراز مزار او هستيم که سالانه هزاران نفر به بازديد آن مي روند.

60 هزار بيت فارسي

فردوسي در طول زندگي اش اثري بي مانند از خود بر جاي گذاشت؛ شاهنامه، اثري حماسي و منظوم مشتمل بر 60 هزار بيت است که امروز براي ما ارزش فراوان دارد. اين اثر، شامل سه بخش اسطوره اي ( از روزگار کيومرث تا پادشاهي فريدون)، پهلواني(از خيزش کاوه آهنگر تا مرگ رستم) و تاريخي( از پادشاهي بهمن و پيدايش اسکندر تا گشايش ايران به دست اعراب) است. امروز شاهنامه، بزرگ ترين کتاب پارسي است که در همه جاي جهان مورد توجه قرار گرفته و به بيشتر زبان هاي دنيا ترجمه شده است.

بسياري از کارشناسان ادبيات، شاهنامه را نگهبان راستين سنت هاي ملي و شناسنامه قوم ايراني مي دانند. شايد بدون وجود اين اثر بزرگ، بسياري از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادي ما در طوفان حوادث تاريخي نابود مي شد و اثري از آنها به جا نمي ماند. فردوسي، شاعري معتقد و مومن به ولايت معصومين (عليهم السلام) بود و خود را بنده اهل بيت نبي و ستاينده خاک پاي وصي مي دانست. فردوسي طبع لطيفي داشت، سخنش از طعنه، هجو، دروغ و چاپلوسي به دور بود و تا جايي که مي توانست، از به کار بردن کلمه هاي غير اخلاقي خودداري مي کرد. او در وطن دوستي، سري پر شور داشت؛ از اين رو، به داستان هاي کهن و تاريخ و سنن قديم عشق مي ورزيد.

دفاع پهلوانانه از ميهن

ديدگاه فردوسي و انديشه حاکم بر شاهنامه، هميشه پشتيبان خوبي ها در برابر ستم و تباهي است. ايران که سرزمين آزادگان به شمار مي رود، همواره مورد آزار و اذيت همسايگانش قرار مي گيرد.

زيبايي و شکوه ايران نيز آن را در معرض رنج ها و سختي هاي گوناگون قرار مي دهد و از اين رو، پهلوانانش با تمام توان به دفاع از هستي اين کشور و ارزش هاي ژرف انساني مردمانش برمي خيزند و در اين راه، جان خود را نيز فدا مي کنند. برخي پهلوانان شاهنامه، نمونه متعالي انسان هايي هستند که عمرشان را به تمامي در اختيار همنوعان خود قرار داده اند؛ پهلواناني همچون فريدون، سياوش، کيخسرو، رستم، گودرز و طوس از اين دسته اند. شخصيت هاي ديگري نيز همچون ضحاک و سلم و تور، وجودشان آکنده از فتنه گري، بدخويي و تباهي است. آنها ماموران اهريمنند و قصد نابودي و تباهي در کار جهان را دارند.

قهرمانان شاهنامه، ستيزي هميشگي با مرگ دارند و اين ستيز، نه رويگرداني از مرگ است و نه پناه بردن به کنج پارسايي؛ بلکه پهلوان در رويارويي و درگيري با خطرهاي بزرگ، به جنگ مرگ مي رود و در حقيقت، زندگي را از آغوش مرگ دور مي سازد.

 بيشتر داستانهاي شاهنامه، فاني بودن دنيا را به ياد خواننده مي آورد و او را به بيداري و درس گرفتن از روزگار رهنمون مي سازد، با وجود اين، آنجا که زمان بيان سخن عاشقانه مي رسد، فردوسي به سادگي و با شکوه و زيبايي خاص خود، موضوع را مي پروراند.

 

چند نمونه شعر

هرچند در گنجينه غني ادبيات فارسي، متون حماسي از معروفيت خاصي برخوردار است و نزديک به 20 اثر حماسي قابل توجه، در حد ايلياد و اوديسه و يا در حدود آنها در اين زبان وجود دارد كه همگي تحت تاثيرشاهنامه متولد شده اند، اما هيچ يك به پاي شاهنامه نمي رسند و فقط اين شاهنامه فردوسي است كه چونان خورشيدي تابناک، بر تارک همگي آنها مي درخشد و سبب ماندگاري فرهنگ و هويت ايراني شده است، همانطور كه وي پيش بيني كرده بود:

 

بناهاي آباد گردد خراب

ز باران و از تابش آفتاب

پي افكندم از نظم كاخي بلند

كه از باد و باران نيابد گزند

شاهنامه متناسب با داستان هر شخصيت روايت هايي مفصل دارد. به عنوان نمونه داستان رزم کاووس با شاه هاماوران، داستان سهراب يا سياوش و يا ضحاک در چند بخش آمده است که نمي توان آن را از هم جدا کرد اما ما بخش هايي از شروع داستان ضحاک را که شروع معرفي اوست، مي آوريم:

چو ضحاک شد بر جهان شهريار

برو ساليان انجمن شد هزار

سراسر زمانه بدو گشت باز

برآمد برين روزگار دراز

نهان گشت کردار فرزانگان

پراگنده شد کام ديوانگان

هنر خوار شد جادويي ارجمند

نهان راستي آشکارا گزند

شده بر بدي دست ديوان دراز

به نيکي نرفتي سخن جز به راز

دو پاکيزه از خانهٔ جمشيد

برون آوريدند لرزان چو بيد

که جمشيد را هر دو دختر بدند

سر بانوان را چو افسر بدند

ز پوشيده رويان يکي شهرناز

دگر پاکدامن به نام ارنواز

به ايوان ضحاک بردندشان

بران اژدهافشن سپردندشان

بپروردشان از ره جادويي

بياموختشان کژي و بدخويي

ندانست جز کژي آموختن

جز از کشتن و غارت و سوختن