نگاهی به آمار فروش فیلم های سینمایی در حال اکران در هفته سوم دی ماه

 

یک جست وجوی ساده  قبل از رفتن به

  سینما

مشعل-هـرچـنـد مـيـزان اقـبـال مخاطبان به يک اثر هـنري نـمي تواند تضمين کـنـنـده خوبي يا بدي آن اثر باشد؛ اما نمي توان مخاطبان را ناديده گرفت. از جمله شاخص هاي قطعي توجه مخاطبان در اثر هنري چون فيلم سينمايي، آن هم از نوع بلند و داستاني اش که اکران عمومي مي شود، ميزان فروش است. ميزان فروش مي تواند تا حدودي متر و معياري براي ديدن و نديدن يک فيلم و رفتن يا نرفتن به سينما باشد. اين روزها و در آستانه ورود به 40 روز سرد، سينماي ايران روزهاي گرمي را پشت سر مي گذارد و با وجود مشکلات اقتصادي، فرهنگ و هنر هنوز هم در سبد خانواده هاي ايراني جايي دارد. مردم فرهنگ دوست ايران، سينما رفتن را دوست دارند. با  همين پشتوانه مردمي است که سينماي ايران مي تواند در خاورميانه و جهان حرف هايي براي گفتن داشته باشد؛ حرف هايي که بيش از آنکه شنيدني باشد، در فرم سينما، ديدني است. اين هفته نگاهي داريم به فروش فيلم هاي سينمايي در حال اکران؛ البته اين آمار دقيق تا هفته سوم دي ماه است و احتمالا تا زمان انتشار «مشعل» آمار نيز حدودي تغيير کرده است.   يکي از عجيب ترين بخش اين آمار فروش، آمار فيلم هزارپاست که تا چندي پيش در حال اکران بود؛فيلمي که با محتواي کمدي و حضور رضا عطاران ثابت کرده که مردم اين ژانر را دوست دارند و شايد به آن نياز داشته باشند؛ البته اگر نگاهي به فروش فيلم هاي کمدي ديگر اين جدول نيز داشته باشيم، حرفمان تاييد مي شود. فيلم هاي کمدي که در يک ماه گذشته بحث هاي زيادي را در رسانه هاي مختلف و از جمله صداوسيما برانگيخته، بحث هايي درباره کيفيت، محتوا و خصلت هاي هنري اين فيلم ها، حتي در برخي برنامه هاي زنده، کار را به قهر و درگيري لفظي کارشناس و مجري برنامه کشاند.

فيلم «بمب، يک عاشقانه» هم با وجود اينکه اکران کوتاهي داشته و تا حالا 4 هفته بر پرده هاي سينمايي نشان داده شده، با فروش خوبي مواجه بوده و توانسته مخاطبان زيادي داشته باشد.

«کلمبوس»، ساخته عليمرداني هم فروش خوبي داشته و نشان مي دهد که اين کارگردان، بعد از فروش خوب کوچه «بي نام» کم کم به جرگه کارگرداناني مي پيوندد که ساخته هايشان مورد توجه مخاطبان قرار مي گيرد. هومن سيدي نيز همين وضعيت را در چند فيلم اخيرش پيدا کرده است. «مغزهاي کوچک زنگ زده»، فروش بالايي داشته و برخلاف نظر برخي کارشناسان سينمايي که معتقد بودند اين فيلم در گيشه شکست خواهد خورد، در 14 هفته تقريبا 13 ميليارد تومان فروخته است. تحليل فروش باقي فيلم ها را به عهده خودتان مي گذاريم؛ اما پيشنهاد مي کنيم بدون تحقيق و بررسي قبلي، فيلمي را براي ديدن انتخاب نکنيد. براي ديدن فيلم ها حتما يک جست وجوي ساده داشته باشيد. هيچ چيز بدتر از احساس پشيماني بعد از ديدن يک فيلم سينمايي وقت بيرون آمدن از سالن نيست. راستي فروش هم مهم است؛ اما همه چيز فروش نيست.

مارموز ( کمال تبريزي)/ 3 هفته اکران/ 124سالن/ فروش هفتگي: يک ميليارد و 300 ميليون تومان/ کل: 3ميليارد و 800 ميليون تومان

 بمب؛ يک عاشقانه (پيمان معادي)/ 4هفته/ 124سالن/ هفتگي: 950 ميليون/ کل: 4ميليارد و 600ميليون

 کُلمبوس ( هاتف عليمرداني)/ 4هفته/ 138سالن/ هفتگي: 670 ميليون/ کل: 2ميليارد و 300 ميليون

 پاستاريوني (سهيل موفق)/ 5هفته/ 97 سالن/ هفتگي: 320 ميليون/ کل: يک ميليارد و 800 ميليون

 اتاق تاريک (روح الله حجازي)/ 2هفته/ 58 سالن/ هفتگي: 285 ميليون/ کل: 450 ميليون

 دزد و پري 2 (حسين قناعت)/ يک هفته/ 73سالن/ هفتگي و کل: 200 ميليون

 ميليونر ميامي (مصطفي احمدي)/ 4هفته/ 84 سالن/ هفتگي: 180 ميليون/ کل: يک ميليارد

 پيشوني سفيد 2 (سيدجواد هاشمي)/ 12 هفته/ 87 سالن/ هفتگي: 100 ميليون/ کل: 4ميليارد

 مغزهاي کوچک زنگ زده (هومن سيدي)/ 14 هفته/ 33 سالن/ هفتگي: 95 ميليون/ کل: 12 ميليارد 500 ميليون

 هزارپا (ابوالحسن داودي)/ 26هفته/ 14 سالن/ هفتگي: 50 ميليون/ کل: 37 ميليارد و 900 ميليون

 آستيگمات (مجيدرضا مصطفوي)/ 6 هفته/ 36 سالن/ هفتگي: 45 ميليون/ کل: يک ميليارد و 450 ميليون

 واي آمپول (علي رضا محمودزاده)/ 7 هفته/ 41 سالن/ هفتگي: 35 ميليون/ کل: يک ميليارد و 100 ميليون

 لازانيا (حسين قناعت)/ 13 هفته/ 26 سالن/ هفتگي: 22ميليون/ کل: 4ميليارد و 100 ميليون

 خانم يايا (عبدالرضا کاهاني)/ 7 هفته/ 8 سالن/ هفتگي: 15 ميليون/ کل: 3ميليارد

 سرو زير آب (محمدعلي باشه آهنگر)/ 6هفته/ 29 سالن/ هفتگي: 15 ميليون/ کل: 460 ميليون

 بي نامي (عليرضا صمدي)/ 3هفته/ 31 سالن/ هفتگي: 10 ميليون/ کل: 75 ميليون

 امين و اکوان (انيميشن) (زحل رضوي)/ 3هفته/ 27سالن/ هفتگي: 8ميليون/ کل: 72 ميليون

 

شنيدن موسيقي سرو زير آب

اگر از علاقه مندان صداي سالار عقيلي هستيد، اين خبر را براي شما داريم که اين روزها ترانه «سرو زير آب» را منتشر کرده است؛ البته اين ترانه تيتراژ فيلم سينمايي سرو زير آب به کارگرداني محمدعلي باشه آهنگر است که اتفاقا هنوز هم روي پرده سينماهاست. آهنگسازي اين اثر سالار عقيلي را فريد سعادتمند انجام داده و عباس محمدي هم ترانه آن را گفته و فريد سعادتمند با همکاري ميلاد بيضا، آهنگ اين ترانه را تنظيم کرده است. ترانه «سرو زير آب» با صداي سالار عقيلي، هم اکنون در فضاي مجازي در دسترش همه علاقه مندان قرار گرفته و پيشنهاد اين هفته ما هم شنيدن اين ترانه است.

 

کاش يارب

در ديـاري کـه در او نـيـسـت کـسي يار کسي                            کاش يارب که نيفتد به کسي کار کسي

هــر کــس آزار مــن زار پــسنــديــد ولــي                            نـپســنديـد دل زار مــن آزار کـسي

آخـرش مــحـنـت جـانـکـاه بـه چـاه انــدازد                             هر که چون ماه برافروخت شب تار کسي

سودش اين بس که به هيچش بفروشند چو من                          هر که با قيمت جان بود خريدار کسي

ســود بــازار مـحـبـت هـمـه آه سـرد اسـت                             تـا نـکوشـيد پـي گـرمـي بازار کـسي

غـيــر آزار نــديــدم چــو گــرفــتـارم ديـد                             کـس مـبادا چو من زار گـرفتار کـسي

لطــف حــق يـار کــسي بـاد کـه در دوره مـا                           نـشود يـار کـسي تـا نـشود بار کـسي

گـر کـسي را نـفـکنـديم بـه سـر سايه چو گل                           شـکـر ايزد که نبوديم به پـا خار کسي

شــهريــارا ســر مــن زيــر پـي کـاخ سـتـم                            بـه کـه بر سـر فتدم سـايه ديوار کسي

شهريار

 

«اسکي باز» ي براي کودکان

«يک بز کوهي که به روستاه پناه آورده، قرار است قرباني يک رسم محلي شود. جولي، پسربچه اي است که تا قبل از مسابقه اسکي، فرصت دارد او را نجات دهد.» اينها بخشي از داستان فيلم «اسکي باز» است، فيلمي به کارگرداني فريدون نجفي که به گفته تهيه کننده اش براي رده سني کودکان و نوجوانان ساخته شده است. نماهاي فيلم بيشتر در برف و سرماي شديد گرفته شده و چنانکه از نامش پيداست، حال و هواي زمستاني دارد. از بازيگران اين فيلم مي توان به اميررضا فرامرزي، آوا دارويت، رضا موري و حبيب تاجميري اشاره کرد؛ بازيگراني که در عين کم تجربگي، نقش هاي خود را به شکل قابل قبولي ارائه کرده اند. شايد يک آخر هفته زمستاني، ديدن «اسکي باز» به مذاق تان خوش بيايد، به خصوص که بخواهيد با کودک خود به سينما برويد يا فيلمي دلخواه او پيدا کنيد.

 

حکايت حمام رفتن بهلول

روزي بهلول به حمام رفت؛ ولي خدمتکاران حمام به او بي اعتنايي کردند و آن طور که دلخواه بهلول بود، او را کيسه نکشيدند. با اين حال بهلول وقت خروج از حمام 10 ديناري را که به همراه داشت، يکجا به استاد حمام داد. کارگران حمامي چون اين بذل و بخشش را ديدند، همگي پشيمان شدند که چرا نسبت به او بي اعتنايي کردند. بهلول باز هفته ديگر به حمام رفت. اين دفعه تمام کارگران با احترام کامل او را شست وشو کرده و بسيار مواظبت کردند؛ ولي با اين همه سعي و کوشش کارگران، بهلول هنگام خروج فقط يک دينار به آنها داد.حمامي متغير شد، پرسيد: سبب بخشش بي جهت هفته قبل و رفتار امروزت چيست؟ بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده بودم، پرداختم و مزد آن روز حمام را امروز مي پردازم تا شما ادب شده و رعايت مشتري هاي خود را بکنيد.

 

دسته دلقک ها از چه حرف مي زند؟

کتاب دسته دلقک ها، اثر لويي فردينان دِتوش با نام مستعار «سلين» است؛ نويسنده اي فرانسوي که اولين کتاب خود را در سن 38 سالگي منتشر کرد و بلافاصله با انتشار کتابش، تمام جامعه ادبي را انگشت به دهان کرد. اولين اثر سلين، سفر به انتهاي شب بود. در ابتداي کتاب« دسته دلقک ها»، خود سلين مقدمه اي نوشته که در آن همه خوانندگان کتابش را به صبور بودن دعوت مي کند و از آنها مي خواهد که زود قضاوت نکنند. همان طور که گفته شد، سفر به انتهاي شب، اولين رمان سلين بود؛ اما منتقدان رمان «مرگ قسطي» او را بهترين اثرش مي دانند؛ منتقداني که زماني مرگ قسطي را به شدت کوبيده بودند. سلين در اين باره مي نويسد: « مرگ قسطي، اگر يادتان باشد، با چنان موجي از مخالفت روبه رو شد که از نظر شدت نفرت، کينه و غرض ورزي شبيهش کمتر ديده شده بود! همه منتقدهاي ادبي از سر تا ته، ريز و درشت، همگي، کشيش ها و کشيش دوست ها، فراماسون ها، جهود ها، آقايان محترم و بانوان محترمه، عينکي ها، پچ پچو ها، ورزشکارها، خارشکي ها، همه «لژيون»دارها، همه و همه تف و لعنتش کردند، همه عليه او سينه جر دادند و کف به لب آوردند.

پخ پخ! تمام!

بعد آب ها از آسياب افتاد و امروزه روز مرگ قسطي، محبوبيتش از سفر به انتهاي شب هم بيشتر شده، حتي همه کاغذمان را بايد بگذاريم براي چاپ اين يک کتاب! مايه رسوايي است!

اين جوري است وضع...»

خلاصه کتاب:

«دسته دلقک ها، کتابي است با دنيايي مملو از دروغ، دزدي، ريا و تزوير. صفاتي زشت که سلين منشا همه آنها را با جنگ مرتبط مي داند و با وجود لحن طنزآميز خاص خود، فضايي سياه و تاريک را به تصوير مي کشد. فضايي که اگرچه به طور صريح به جنگ و بمباران اشاره نداشته؛ ولي همين سياهي خود يادآوري ا ست از صداي بمب و گريه کودکان و آدم هاي گريزان و خانه هاي ويران و در اين بين دسته اي دلقک که چون بازيگران نمايشي از جنگ فراري هستند.من يک چيز را بگويم، بگويم که دلم مي خواهد وقتي مردم همين طوري ولم کنند، کنار پياده رو... جلوي بيمارستان لاندن… ولم کنند و همه بگذارند و بروند… چون ديگر آدم چشمش هيچ چيز را نمي بيند… فکر کنم اين طوري آسته آسته از بين مي روم و محو مي شوم… فکري است که همين طوري زده به سرم… اميد و اعتقاد به سايه… البته که هيچ مبنايي ندارد… اين را مي شود گفت… دارم شوخي مي کنم، يک برداشت ساده… يک جور خودپسندي گذرا… بخار روي شيشه، معلق… اي! روزگار!… کتاب با صحنه جنگ شروع مي شود؛ اما در ادامه درگير شخصيت هاي داستان مي شود که همه آنها در حال فرار از جنگ يا مخفي کردن کارهايشان هستند و از هرج و مرج جنگ سوءاستفاده مي کنند. مثل دزدها، پااندازها، قاتل و شرخر که همه دنبال فرار از پليس و جنگ و حتي خودشان هستند که همين خودش باعث به وجود آمدن اتفاق هاي بعدي کتاب مي شود.سلين، نويسنده ناآرامي است که زخم جنگ در همه نوشته ها و آثارش مشهود است. سلين از نزديک شاهد دو جنگ جهاني بوده و جراحت هاي زيادي نيز از جنگ داشته است. پس فکر مي کنم کاملا طبيعي ا ست که تم کتاب ها و آثار او از جنگ و زواياي پنهان آن باشد.نکته اي که نبايد فراموش کنيد، اين است که سلين، سبک خاصي دارد و در ابتدا ممکن است کتاب شما را جذب نکند. خواننده کتاب هاي سلين بايد صبر و حوصله داشته باشد و از روي 100 صفحه اول کتاب، او را قضاوت نکند. بنابراين با حوصله سراغ اين کتاب برويد.»

پشت جلد کتاب دسته دلقک ها آمده است:

«دسته دلقک ها در کنار سفر به انتهاي شب و مرگ قسطي که آن دو نيز به فارسي ترجمه شده اند، از مهم ترين آثار سلين، نويسنده عصياني و سنت ستيز فرانسه پس از جنگ اول است. ماجرا در زمان جنگ اول مي گذرد، در محلات پايين شهر لندن، شهري دچار ويراني هاي جنگ و پناهگاهي براي عناصر وازده اي که مي کوشند از گذشته خود بگريزند. سلين با تفاله هاي جامعه، آدمکش ها، واسطه ها، قاچاقچي ها، بدکاره ها، معتادان، ولگردان و جنايتکاران محشور مي شود. گويي آنان را درک مي کند و تيزبينانه و بدبينانه، با حالي از انزجار و نفرت، به جامعه اي در حال تباهي و تجزيه مي نگرد. «دلقک بازي» هاي قهرمانان اين کتاب، درگيري دائمي شان با «گزمه» و «عسس»، آنارشيسم حاکم بر روحيه و رفتارشان، در ظاهر جلوه يک نمايش عروسکي را دارد؛ اما در باطن تراژدي عظيمي است که سلين، استادانه با اين بازيگران خلق کرده است.»