آشنايي کودکان امروز با بازي هاي سنتي ايراني (بخش دوم)

تبلت ها رارها کنید

تبلت ها، گوشي ها و صفحه هاي مونيتور، چشمان بچه هاي ايراني را چنان خيره کرده و عقلشان را مدهوش که خيلي ها مي گويند کار از کار گذشته و نسل کودک امروز اين سرزمين، بازي هاي واقعي و حقيقي را به کلي فراموش کرده و در دنياي مجازي ذوب شده است. از طرفي روان شناسان و جامعه شناسان بسياري هستند که همچنان بازگشت بازي هاي واقعي ميان بچه ها اميدوارند. بازي هايي که فقط يک بازي ساده نيستند بلکه هوش اجتماعي کودکانمان را افزايش مي دهند و جامعه پذيري شان را بالا مي برند. عدم ارتباط با جامعه و گروه هاي همسالان، ايجاد استرس و اضطراب هاي مزمن، سوغاتي رويکرد افراطي استفاده از فناوري هاي نوين در بازي هاي کودکانه است. نوجوانان و کودکان بسياري در معرض آسيب هاي رواني و اجتماعي بازي هاي مجازي هستند. آنچه پيش روي شماست، تلاش مي کند تا با اشاره اي به بازي هاي حقيقي که زماني نه چندان دور کودکان و نوجوانان ايراني را به خود مشغول مي کرد، اميد دوباره در بازگشت کودکان به بازي هاي حقيقي ايجاد کند.

هپ هپ

در اين بازي، ابتدا يک نفر از دانش آموزان را که از بقيه بزرگ تر است، به عنوان استاد انتخاب مي کنند. استاد يک عدد را انتخاب مي کند، به طور مثال عدد 5 را انتخاب مي کند (انتخاب عدد اختياري است. بقيه دانش آموزان به شکل دايره وار مي نشينند و استاد، يکي از دانش آموزان را انتخاب مي کند، دانش آموز بايد از عدد يک شروع کند، يعني او بايد شماره يک بگويد، بعد به ترتيب، نفر دوم عدد دو، نفر سوم عدد سه و نفر چهارم عدد چهار را بايد بگويد. در اين جا نفر پنجم بايد بسيار حواسش جمع باشد و به جاي عدد 5 کلمه «هپ» را بگويد. چون عدد 5 را استاد انتخاب کرده بود به همين روش نفرات شش، هفت و. . . بايد اعداد مربوط به خود را بگويند. وقتي عدد 10 مي رسد باز بايد کلمه «هپ» گفته شود. به همين ترتيب به جاي مضارب عدد 5 بايد کلمه «هپ» را بگويند. اين عدد شماري به شکل دوره اي ادامه پيدا مي کند. کساني که به اشتباه به جاي کلمه «هپ» عدد بگويند يا کلمه «هپ» را به جاي عددي غير از مضارب 5 بگويند، مي سوزند و از بازي خارج مي شوند. بازي تا زماني ادامه پيدا مي کند که تنها يک نفر باقي بماند. آخرين نفر باقي مانده در دايره بازي به عنوان برنده شناخته مي شود.

شمع، گل، پروانه

اين بازي معمولاَ با 3نفر انجام مي شود. دو نفر دوطرف يک طناب را گرفته (به صورتي که وسط طناب کمي به زمين برخورد کند)، نفر سوم وسط مي ايستد و نفرات طرفين طناب را با اين شعر را (شمع گل پروانه افسانه و اسم طرفين بازي) طناب را مي چرخانند و نفر وسط از روي طناب مي پرد و روي هر اسمي که نتواند از روي طناب بپرد، جايش را با اسمي که روي آن مي ايستد، عوض مي کند.

الک دولک

بازيکنان به دو گروه تقسيم و به قيد قرعه، يکي از گروهها، بازي را شروع مي کند؛ يعني: چوب کوچک (پيل) را روي يک چاله کوچک يا وسط دو عدد آجر قرار داده و با سر چوب بزرگ (دسته) که در زير آن قرار داده، با قدرت به طرف نفرات گروه حريف که در محوطه هستند پرتاب مي کند. اگر پيل در هوا گرفته شود، پرتاب کننده اخراج مي شود، وگرنه مي بايد آن را از روي زمين بردارند و به طرف چاله (يا آجرها) بيندازند و بازيکن دسته به دست، با تمرکز حواس، آن را در دست مي گرداند تا پيلي را که به طرف چاله اش مي آيد، با ضربه دورش سازد، اگر نتواند و فاصله پيل با چاله کمتر از قد دسته باشد، باز سوخته است و اگر توانسته باشد با ضربه دورش سازد، فاصله را، از چاله با طول دسته مي شمارند. يک، دو، سه. . . دوباره ارسال پيل و دريافت پيل و شمارش فاصله با دسته تا به حد نصاب برسند وگر نه، همه آنها اين کار را به نوبت انجام مي دهند تا برسند. بديهي است اگر نتوانسته باشند، بازي را به گروه حريف واگذار مي کنند. اگر به حد نصاب (مثلاً 50) رسيدند، يکي يکي پيل را با سر دسته به مشابه توپ پينگ پنگ و راکت ضربه هاي کوچک و يکنواخت (چله) مي زنند و مي شمارند. بعد هر کدام، به تعداد چله، پيل را با ضربه سنگين دسته، به طرف جلو مي زند و هر پيلي که در هوا گرفته شود، گيرنده آن را به طرف مبدأ پرتاب مي کند، تمامي نفرات گروه دسته به دست به تعداد چله هايش بر پيل نواخته باشند. طول مسير (آخرين محلي که پيل مي افتد تا محل چاله)، توسط نفرات گروه حريف يکي پس از ديگري، به عنوان جريمه با دويدن طي مي شود. به طوري که با عبارت (آنا، داشقا، زنبيل، سونبول، او. . . ) شروع شده باشد و صداي (او. . . ) به صورت کشيده تا لحظه نفس کشيدن ادامه يابد. (يعني هر کجا صداي بازيکني قطع شد، يکي از دوستان دنباله مسير را با صداي (او. . . ) مي دود اگر در انجام اين موارد موفق شدند، در دور بعدي کنترل بازي را در دست مي گيرند و با دسته کار مي کنند و اگر نتوانند، باز در وسط محوطه بازي کرده، پيل را تعقيب مي کنند.

وسطي

تعداد شرکت کنندگان در اين بازي، محدوديت ندارد. کودکان هر چندنفر که باشند، دو دسته مي شوند و مشخص مي کنند که اول کدام گروه، وسط باشد. گروهي که وسط نيست، هم دو دسته مي شود و هر دسته در يک طرف زمين بازي قرار مي گيرد. آنها توپي را از يک طرف به طرف ديگر پرتاب مي کنند تا به يکي از افراد وسط بخورد. افراد وسط هم سعي مي کنند با جا خالي دادن نگذارند توپ به آنها بخورد. هر کس توپ به او بخورد، از بازي بيرون مي رود. اگر کسي توپ را بدون تماس با بدن خود يا زمين در هوا بگيرد (گل بگيرد)يا(بل بگيرد) در برابر هر بل مي تواند يکي از يارانش را که از بازي بيرون رفته، دوباره به وسط بياورد، يا اگر يک بار سوخت، از بازي خارج نشود. پرتاب توپ از اين طرف به آن طرف آنقدر ادامه پيدا مي کند تا چابک ترين و زرنگ ترين کودکان در وسط باقي بمانند. بعد، بازي با عوض کردن جاي وسطي ها با افراد دو طرف زمين ادامه مي يابد.

لي لي لي حوضک

در اين بازي مادر يا بزرگ‎تر ديگري دست کودک را در دست مي‎گيرد، با انگشت دست ديگر کف دست کودک را قلقلک مي دهد و مي گويد: «لي لي حوضک، جوجو اومد آب‎بخوره،‎ افتاد تو حوضک.» انگشت کوچک را جمع مي‎کند: «اين درش آورد.» انگشت دوم را جمع مي‎کند: «اين شستش» انگشت سوم را جمع مي‎کند: «اين پختش.» کي خوردش ؟ انگشت شصت را مي‎گيرد و حرکت مي دهد: «منِ منِ کله گنده» اين بازي با انواع شعرگونه هاي ديگر نيز اجرا مي شود. با گرفتن انگشت کوچک: اين‎گفت: بريم دزدي. اين گفت چي چي بدزديم؟ اين گفت تشت طلاي پادشاه رو. اين گفت: جواب خدا رو کي مي ده؟ با تکان تکان دادن انگشت شصت: اين گفت: منِ منِ کله گنده! يا شعر جديد آن: اين کوچول موچوله، اين داداشِ (خواهرِ ) کوچوله، اين بابايِ کوچوله، اين مامانِ کوچوله، دوستشون داري؟ بله، بله، يک دنيا. اين بازي علاوه بر آشنايي با ريتم و قافيه و وزن، علاوه بر رابطة عاطفي با کودک و علاوه بر تحريک حس لامسة کودک، بيان نکته‎هاي اجتماعي و آموزش رياضي را نيز براي کودک آغاز مي‎کند. کودک براي اينکه شمارش را بياموزد مانند اجداد خود از انگشتانش استفاده مي‎کند. کودک براي يادگيري اين امر ابتدا بايد بياموزد، که انگشتان را به نوبت و با عدد مناسب آن مشخص کند. مدت‎ها طول مي‎کشد تا کودک اين ترتيب و اين تطبيق را فرا گيرد و چه چيز زيباتر و پر انگيزه تر از يک کلام آهنگين دوست داشتني او را به اين کار تر غيب مي کند؟

بيست سوالي

دو گروه بازيکن روبه روي هم قرار مي گيرند. گروه اول بين خودشان چيزي را به عنوان موضوع انتخاب مي کنند. گروه دوم با مطرح کردن حداکثر 20 سوال بايد به آن موضوع برسند. پاسخ سوال ها فقط بايد بله يا نه باشد. گروهي که بتواند با پرسش هاي کمتر به پاسخ ها دست پيدا کند، برنده است.

ارهنگ ارهنگ اسب چه رنگ؟

نوعي بازي محلي بوده که از قديم در بين نوجوانان رواج داشته است. بازيکنان شامل دو گروه 5 نفره بوده و يکي از افراد گروه، نقش اُستا را اجرا مي کند. گروه اول مي گويد ارهنگ ارهنگ. گروه دوم مي گويد اسب چه رنگ ؟ گروه اول اسبي را با مشخصات خاص نام مي برد. گروه دوم در پاسخ مي گويد بزن و برو چکار داري از اينجا بازي شروع مي شود. دو اوستا با هم يکجا ايستاده و به نظاره دو گروه مي نشينند گروه اول که پاسخ درست داده با شلاق گروه دوم را تعقيب مي کند. بازي تا زماني ادامه مي يابد که دو اوستا با هم اعلام کنند سيه جو با اين عم کاربرعکس مي شود و گروه دوم به تعقيب گروه دوم مي پردازد. اين تعقيب و گريز تا زماني دامه مي يابد که فردي دستگير شود. در اين هنگام فرد دستگير شده را به محل دو اوستا برده و آن فرد بازنده اعلام و از دوربازي اخراج مي شود.