آشنايي کودکان امروز با بازي هاي سنتي ايراني (بخش اول)

دسته پلی استیشن را زمین بگذار

تبلت ها، گوشي ها و صفحه هاي مونيتور، چشمان بچه هاي ايراني را چنان خيره کرده و عقلشان را مدهوش که خيلي ها مي گويند کار از کار گذشته و نسل کودک امروز اين سرزمين، بازي هاي واقعي و حقيقي را به کلي فراموش کرده و در دنياي مجازي ذوب شده است. از طرفي هنوز روان شناسان و جامعه شناسان بسياري هستند که به بازگشت بازي هاي واقعي ميان بچه ها اميدوارند. بازي هايي که فقط يک بازي ساده نيستند بلکه هوش اجتماعي کودکانمان را افزايش مي دهند و جامعه پذيري شان را بالا مي برند. عدم ارتباط با جامعه و گروه هاي همسالان، ايجاد استرس و اضطراب هاي مزمن، سوغاتي رويکرد افراطي استفاده از فناوري هاي نوين در بازي هاي کودکانه است. نوجوانان و کودکان بسياري در معرض آسيب هاي رواني و اجتماعي بازي هاي مجازي هستند. آنچه پيش روي شماست، تلاش مي کند تا با اشاره اي به بازي هاي حقيقي که زماني نه چندان دور کودکان و نوجوانان ايراني را به خود مشغول مي کرد، اميد دوباره در بازگشت کودکان به بازي هاي حقيقي ايجاد کند.

تيله بازي

در قديم بچه ها (بيشتر پسر بچه ها) روي زمين چاله هايي (پنج - شش تا) به پهناي کف يک دست و عمق تقريبي دو-سه انگشت با فاصله هاي نيم متري از هم مي کندند و گوي هاي شيشه اي کوچکي(به اندازه تقريبا دو برابر يک نخود)را در دست گرفته و از يک نقطه شروع و به نوبت سعي مي کردند تيله خود را با قرار دادن آن بين نوک انگشت شصت و انگشت وسط به داخل يکي از گودال ها بيندازند، اگر افتاد يک امتياز به نفع او و نوبت ديگري است و فرد امتياز آورده در دور بعد تيله اش را از همان مکان چاله به سمت چاله بعدي با همان شيوه مخصوص بايد پرت مي کرد و اگر هم نمي افتاد تيله همان جا که افتاده است، مي ماند تا دو باره نوبت به او برسد و دوباره تلاش کند. اين بازي تا وقتي ادامه دارد که يکي زودتر از بقيه همه چاله ها را طي کند يا اينکه به توافق خودشان آخري را  براي بازي انتخاب کنند. اين بازي مقيد به تعداد افراد نيست و با هر تعداد نفري قابل اجراست.

بالا بلندي

اين بازي در فضاي باز انجام مي شود. شرکت کنندگان يک نفر را به عنوان گرگ انتخاب مي کنند که بايد دنبال بچه هاي ديگر شرکت کننده بدود و آنها را بگيرد. وقتي گرگ به يکي از بچه ها نزديک شود او بايد روي يک بلندي که از پيش تعيين شده، برود و تا وقتي روي بلندي است گرگ نمي تواند او را بگيرد. گرگ ، بازي را با دنبال کردن کودکان ديگر ادامه مي دهد. هر کس را پيش از اين که روي بلندي بايستد بگيرد، گرگ مي شود و کار او را دنبال مي کند. وقتي گرگ، دنبال کودکي مي دود، ديگران شعر مي خوانند و شادي مي کنندو در عين حال مواظب هستند گرگ هدفش را عوض نکند و آنها را نگيرد.

تاپ تاپ خمير

يک نفر بزرگ تر (اوستا) يکي از بچه ها را به حالت سجده مي خواباند و به او مي گويد، چشم هايش را ببندد، سپس دست يکي از بچه ها را بالا مي برد و در حالي که آرام آرام به پشت او مي زند، اين شعر را مي خواند: تاپ تاپ خمير شيشه پر پنير دست کي بالا؟ در اين موقع بازيکن بايد حدس بزند اسم شخصي که دستش بالا برده شده است، چيست. اگر درست بگويد برنده است و يک امتياز مي گيرد و شخصي که دستش بالا برده شده بود، بايد جاي او را بگويد و اگر اشتباه بگويد، يک امتياز منفي مي گيرد و بايد خودش بازي را تکرار کند، اين بازي همچنان ادامه دارد تا زماني که بازيکن درست حدس بزند و در پايان، امتياز شماري مي کنند و امتياز هر کس بيشتر بود، برنده است.

دستمال پشتي

تعداد شرکت کنندگان اين بازي از 4 تا 15 نفر يا حتي بيشتر است. کودکان به شکل دايره روي زمين مي نشينند. يکي از بچه ها گرگ مي شودو دور دايره پشت سر ديگران مي چرخد. او بي سرو صدا و بدون اين که کسي بفهمد، دستمالي راکه در دست دارد، پشت سر يکي از کودکان مي اندازد. آنها بايد حواسشان را جمع کنند و او را زير نظر داشته باشند تا اگر دستمال را پشت سرشان انداخت، بفهمند. نفري که گرگ دستمال را پشتش مي اندازد، بايد آن را بردارد و دنبال گرگ بدود، اگر او را بگيرد، برنده مي شود و نفر اول در جاي او مي نشيند. در حال تعقيب و گريز گرگ، بچه ها با هلهله و هيجان دوستشان را تشويق مي کنند که گرگ را بگيرد. حالابرنده جاي گرگ را مي گيرد و دور دايره مي چرخد و دستمال را پشت يکي از بچه هاي ديگر مي اندازد. اگر کودکي که دستمال پشتش انداخته شده، نفهمد و بازيکن يک دور بچرخد، بچه ها با هم مي خوانند: «تخم مرغ گنديده/ يکي ز ما رنجيده» و آنکه نفهميده دستمال را پشت سر او انداخته اند، بايد در وسط دايره بنشيند. اين بازي در گذشته يکي از سرگرمي هاي کودکان بود و جاي اسباب بازي هاي متنوع امروزي را مي گرفت، اما با هدف مشخصي انجام نمي شد. امروزه، مي توان کودکان را با هدف تقويت سرعت عمل، دقت و کنجکاوي، تقويت حواس و تمرکز و لذت و هيجان به انجام اين بازي تشويق کرد.

شاه، دزد، وزير

اين بازي معمولا با 4 نفر انجام مي شود، ابتدا تکه هاي همشکل وکوچکي از کاغذ تهيه مي شود و روي هر کدام به ترتيب کلمات «شاه»، «وزير»، «جلاد» و «دزد» نوشته مي شود، سپس کاغذها به شکل يکسان تا مي شود تا کسي از داخل آن خبردار نشود، سپس هر يک از بازيکنان کاغذي را برمي دارند، وقتي همه کاغذها را برداشتند و از سمت خود آگاه شدند (البته غير از شاه کسي نامش را فعلا لو نمي دهد)، شاه رو به ديگران مي گويد: «وزير من کيست؟» آنگاه وزير هم با نشان دادن کاغذ، خود را به شاه معرفي مي کند. آنگاه شاه مي گويد: «دزد را از ميان اين دو پيدا کن.» صحنه حساس بازي اينجاست چون وزير بايد دزد را از ميان دو نفر باقيمانده پيدا کند. بالاخره وزير يک نفر را به عنوان دزد معرفي مي کند که دو حالت در پي خواهد داشت. اگر حدس وزير درست بود که شاه فرمان شکنجه اي را به جلاد صادر مي کند و جلاد هم دزد بخت برگشته را شکنجه مي کند، اما اگر حدس وزير اشتباه بود و جلاد را اشتباها به جاي دزد معرفي کرده بود، معمولا جلاد بلافاصله پس از حدس وزير و معرفي او خواهد گفت: «چرا به جلاد توهين کردي؟!!» و سپس شاه شکنجه اي را به جلاد مي گويد تا جلاد وزير بخت برگشته را تنبيه کند. شکنجه ها معمولا «کمي کودکانه و بعضا» دردآور بود مثل سبيل آتشين يا بشين و پاشو و... هر دور بازي از تقسيم کاغذها تا تنبيه بيشتر از چند دقيقه طول نمي کشد؛ در نيم ساعت مي توان بيش از شش يا هفت مرتبه بازي کرد.

استخوان مهتاب

در اين بازي دو گروه 5 نفره هستند. گروه اول استخواني را پرتاب مي کند و گروه دوم بايد آن را پيدا کند. اگر گروه دوم پيدا نکند، گروه اول را به پشت سوار کنند و در کوچه هاي روستا به همين حالت حرکت مي کنند تا به در خانه ها رفته و در زده واز صاحب خانه مي پرسند سواره بر سواره يا پياده بر سواره ؟ اگر گفت: سواره بر سواره بر پشت سواري ادامه مي دهند و اگر گفت: پياده بر سواره، جاي گروه عوض مي شود.

استوپ هوايي

نام ديگر اين بازي احتمالا استوپ آزاد است. در اين بازي که به وسيله تعدادي بازيکن به همراه يک توپ انجام مي شود (تعداد نفرات نامحدود)، توپ توسط فرد شروع کننده بازي به هوا پرتاب مي شود، همزمان با پرتاب توپ به هوا نام شخصي از بازيکنان حاضر توسط پرتاب کننده با صداي رسا گفته مي شود. فردي که نام او برده شده سعي مي کند توپ را بدون اصابت آن به زمين بگيرد. در اين حين ديگر بازيکنان شروع به دويدن و دور شدن از آن منطقه مي کنند. فردي که نام او برده شده، در صورتي که موفق به گرفتن توپ شود، دوباره عمل پرتاب توپ به هوا و صدا زدن نام يکي ديگر از بازيکنان را انجام مي دهد. در صورتي که موفق به گرفتن توپ نشود، آنگاه به دنبال توپ مي دود و سعي مي کند هرچه سريعتر توپ را بگيرد. به محض گرفتن توپ مي گويد: «استوپ». بازيکنان ديگر به محض شنيدن کلمه استوپ موظف هستند در هر جايي که هستند، توقف کنند. شخصي که توپ در دست دارد، مي تواند به دلخواه به طرف هر کسي که نزديک تر بوده يا هر کس که وي مايل است، توپ را پرتاب کند. در اين حالت هيچ يک از بازيکنان مجاز به حرکت نيست در صورتي که توپ به فرد مورد نظر برخورد کند، يک امتياز منفي به ضرر فردي که توپ به او برخورد کرده است، منظور و بازي را دوباره آغاز مي کند. در صورتي که توپ به وي برخورد نکند، يک امتياز منفي به ضرر شخص پرتاب کننده منظور و بازي دوباره از سوي او آغاز مي شود. بازي با همين چرخه تکرار مي شود تا امتياز منفي شخصي به عدد مورد توافق و از پيش تعيين شده اي برسد. در اين حالت ديگر بازيکنان به غير از شخص داراي امتياز منفي وارد شور شده و نامي مستعار براي وي انتخاب مي کنند. از اينجا به بعد وي را با نام مستعار انتخاب شده مي خوانند (هنگام پرتاب توپ به هوا). هر کس وي را با نام اصلي وي صدا کند، يک امتياز منفي به حسابش منظور خواهد شد. با رسيدن امتيازهاي منفي به عدد مورد توافق و از پيش تعيين شده ديگري، شخص مورد نظر را رو به ديوار يا سطح ديگري چسبانده (تکيه داده) و هر يک از بازيکنان وي را با توپ مورد اصابت قرار مي دهند. پس از پايان اين توپ باران، شخص مورد نظر اصطلاحاً سوخته و از بازي خارج مي شود. ديگر بازيکنان آنقدر به بازي ادامه مي دهند تا يک نفر باقي بماند که او همان برنده نهايي بازي است.