اپ های مفید برای دانشجویان

Timetable

اين برنامه مي تواند دسته بندي و برنامه ريزي مباحث و پروژه هاي کوتاه و بلند مدت و حتي تا يک سال را انجام دهد. مهم نيست برنامه شما ابتدايي يا فشرده باشد. اين برنامه جزييات اين اطلاعات و برنامه ها را به شما يادآوري مي کند. اين اپليکيشن مي تواند براحتي کلاس ها را مديريت، اعلام و اتفاقات مهم را يادآوري مي کند. همچنين قادر است به صورت اتوماتيک در زمان کلاس، گوشي تان را روي حالت بي صدا قرار دهد. مدل هايي از اين برنامه قابليت تنظيم زبان هم دارند.

 

Google Drive

گوگل درايو، يکي از کامل ترين و جامع ترين ابزارهاي مديريت و سازماندهي فايل ها در کلاس و محل کار است. مانند ديگر ابزارها، اين اپليکيشن گوگل هم به شما فضاي ابر گونه ارائه مي دهد؛ اما در کنار آن امکان ساخت فايل حاوي تکست، مقاله و ارائه هاي دانشگاهي از طريق ابزارهاي درون برنامه را نيز مي دهد. اين سرويس شامل افزوده هاي گوگل داکس، گوگل شيتس و گوگل اسلايدز به همراه سري برنامه هاي اداري است که به کاربر توانايي ويرايش انواع فايل هاي سرور گوگل، از جمله اسناد کتبي، صفحه گسترده ها، اسلايدها، نقاشي ها و . . . را مي دهد. از جمله ويژگي هاي گوگل درايو، سينک (هماهنگ) بودن آن با سرويس هاي ديگر از جمله گوگل پلاس، گوگل مپس، کلاس روم، جي ميل، پيکاسا و... است.

 

                Cal

Cal، تقويمي رايگان، ساده و هوشمند با طراحي زيباست که با تقويم گوگل هماهنگ مي شود. برنامه ريزي روزانه، به خاطر سپردن تولد دوستان و رويداد هاي مهم و پيدا کردن رستوران هاي نزديک با Cal آسان مي شود. براي هر روز، هر هفته و هر ماه خود برنامه ريزي کنيد. علاوه بر اينها، اپليکيشن Cal قابليت همگام سازي با اپليکيشن معروف Any. Do را نيز دارد. با اين کار مي توانيد تمام برنامه ريزي ها و فعاليت هاي تان را يک جا مشاهده کنيد.

 

داستان عکس: اسحاق جهانگيري ، معاون اول رئيس جمهوري دوشنبه 19 آذرماه ، به منظور بازديد و افتتاح چند طرح و پروژه مهم صنعتي، اقتصادي و عمراني وارد استان هرمزگان شد. يکي از اين مناطق شهرستان حاجي آباد و منطقه محروم کوهشاه احمدي بود که از قضا بخشي از اقوام معاون اول رئيس جمهور هم از اهالي آن بودند. در ميان مردمي که براي استقبال آمده بودند ، خاله اسحاق جهانگيري هم حضور داشت و او را در آغوش گرفت. اين تصوير در روزهاي گذشته در شبکه هاي اجتماعي بازنشر بالايي داشت.

 

 

شما هم مثل شازده کوچولو  نگران گل تان هستید؟

داستان ساده دوست داشتن

 مشعل- داستان هاي ايراني و خارجي زيادي وجود دارد که کودکان دهه هاي مختلف حتما آن را شنيده اند و بعدها براي فرزندان شان هم گفته اند يا کتابش را براي شان خوانده اند. ماه پيشاني، شنل قرمزي، هزار گيسو، شنگول و منگول، چوپان دروغگو يا شازده کوچولو ؛ داستان هايي که از بچگي تا بزرگسالي با کودک مي ماند و چه بسيار بزرگسالاني که هنوز با همين داستان ها زندگي مي کنند و خاطرات شيرين دارند. در اين ميان، شازده کوچولو جزو داستان هايي بين المللي است که کودکاني در سراسر دنيا احتمالا آن را شنيده اند و هنوز هم اين داستان کم حجم، جزو پرفروش ترين ها در ايران و جهان است. داستاني ساده و کودکانه که پيام هايي دلنشين و آموزنده براي کودکان و البته بزرگسالان دارد.

داستان معروف شازده کوچولو، بر اساس اتفاقي واقعي رخ داده که سنت اگزوپري به آن پر و بالي تخيلي داده  و به داستاني تبديل کرده که براي همگان خواندني و الهام بخش شده است. هواپيماي ائو در صحراي بزرگ آفريقا دچار نقص فني مي شود و به ناچار فرود مي آيد و مدتي در آنجا باقي مي ماند تا نجات پيدا کند؛ اما در داستان خيالي، خلبان که خود اوست، به طور اتفاقي با پسرکي کوچک و عجيب آشنا مي شود. پسرک مي گويد از اخترکي دوردست براي اولين بار و اتفاقي به زمين آمده و بعد داستانش تا رسيدن به زمين را تعريف مي کند؛ اينکه براي رسيدن به زمين از چند اخترک عجيب گذشته و داستان ساکنانش را مي گويد و بعد به داستان چيزهايي که روي زمين ديده، مي رسد. او درباره گل ها و قطار و روباهي که در مسيرش ديده و با آنها صحبت کرده، حرف مي زند و بعد به خلبان مي گويد که تنها دوست او گلي بوده که در اخترکش تنها گذاشته و به زمين آمده و حالا دلتنگ و نگران گلش است. پسرک و خلبان از تشنگي به دنبال آب مي روند و بعد خلبان متوجه مي شود که شازده کوچولو به دنبال راهي خطرناک براي برگشتن به اخترک خود است و ...

در اين داستان کوتاه که تاکنون ترجمه هاي مختلفي داشته و حتي احمد شاملو و جمعي از هنرمندان قديمي دوبله، با صدايي گيرا اين داستان را به صورت صوتي روايت کرده اند، جملاتي تاثير گذار آمده است که مي تواند نگاه همه انسان ها را به نوع زندگي و تعاملات و دوست داشتن يکديگر تغيير دهد. نويسنده با کمک گرفتن از مثا ل هايي ساده، دنياي خسته کننده و پيچيده آدم بزرگ ها را با دنياي ساده و بدون تکلف بچه ها مقايسه مي کند و از مخاطب مي خواهد تا مي تواند در دنياي ساده و مهربان بچه ها بماند. در اين داستان، شازده کوچولو با استفاده از نماد شخصيت هاي داستاني همچون حاکمان، اخترک هايي ديده که درباره خصوصيات اخلاقي و رفتاري آدم ها حرف مي زند؛ آدم هايي که مي خواهند با منطقي اشتباه بر تمام دنيا تسلط داشته باشند، آدم هايي خودپسند و مغرور، آدم هايي که هدفي در زندگي ندارند و دچار تکرار شده اند، آدم هايي که پول پرست هستند يا آدم هايي که زندگي خود را فداي ديگران مي کنند. شازده کوچولو در اين داستان، آنگونه درباره گلش حرف مي زند که مخاطب مي تواند هر کسي را که در زندگي دوست دارد، جاي گل بگذارد و هم ذات پنداري کند و ياد بگيرد که چگونه بايد گلش را دوست بدارد و از آن مراقبت کند. در جايي از داستان و در گفت وگوي کوتاه شازده کوچولو با يک روباه نويسنده، به مخاطب مي گويد که چگونه اهلي شدن مي تواند دوستي، محبت و عشق بين آدم ها را ايجاد کند و آدم ها معني وابستگي را ياد بگيرند.

شازده کوچولو، يکي از داستان ها و کتاب هايي است که هنوز هم بسياري از نوجوانان و جوانان در کنار هديه هايي که به هم مي دهند، جاي دارد و اين داستان کوتاه، اما تاثيرگذار و جمله هاي آن در ديالوگ هاي روزانه و فيلم ها و سريال ها تکرار مي شود. اگر تا امروز کوچولو را نخوانده يا نشنيده ايد، به اين فکر کنيد که چطور يک داستان کوتاه مي تواند دهه ها بين مردم دنيا در نسل هاي مختلف چرخيده باشد و هنوز هم جزو چند کتاب پر فروش دنيا باشد و شما آن را نخوانده باشيد و داستان ساده دوست داشتن را ندانيد!

بخش هايي از اين داستان کوتاه و معروف که شايد شنيده يا خوانده باشيد:

«... شهريار کوچولو گفت: نَه، پىِ دوست مى گردم. اهلى کردن يعنى چى؟

روباه گفت: يک چيزى است که پاک فراموش شده. معنايش ايجاد علاقه کردن است.

– ايجاد علاقه کردن؟

روباه گفت: معلوم است. تو الان واسه من يک پسر بچه اى مثل صد هزار پسر بچه ديگر. نه من هيچ احتياجى به تو دارم نه تو هيچ احتياجى به من. من هم واسه تو يک روباهم مثل صد هزار روباه ديگر؛ اما اگر منو اهلى کردى، هر دوتامان به هم احتياج پيدا مى کنيم. تو واسه من ميان همه عالم، موجود يگانه اى مى شوى من واسه تو.

شهريار کوچولو گفت: کم کم دارد دستگيرم مى شود. يک گلى هست که گمانم مرا اهلى کرده باشد...»

«...روباه گفت: خدانگه دار!… و اما رازى که گفتم خيلى ساده است:

جز با دل هيچى را چنان که بايد، نمى شود ديد. نهاد و گوهر را چشمِ سَر نمى بيند.

شهريار کوچولو براى آن که يادش بماند تکرار کرد: نهاد و گوهر را چشمِ سَر نمى بيند.

– ارزش گل تو به قدرِ عمرى است که به پاش صرف کرده اى.

شهريار کوچولو براى آن که يادش بماند تکرار کرد: به قدر عمرى است که به پاش صرف کرده ام.

روباه گفت: انسان ها اين حقيقت را فراموش کرده اند؛ اما تو نبايد فراموشش کنى. تو تا زنده اى، نسبت به چيزى که اهلى کرده اى، مسئولى. تو مسئول گُلِتى…

شهريار کوچولو براى آن که يادش بماند، تکرار کرد: من مسئول گُلمَم...»