هفتکل، دومین شهر نفت خیز خاورمیانه

در جنوب شرقي مسجد سليمان «مهد صنعت نفت خاورميانه» ميدان نفتي ديگري وجود دارد به نام هفتکل که هرچند 20 سال پس از مسجد سليمان کشف شد، اما در مدت کوتاهي به بزرگترين توليدکننده در بين ميادين نفتي ايران تبديل شد و پس از مسجدسليمان، دومين شهر نفت خيز ايران و خاورميانه لقب گرفت. هفتکل و حومه آن البته پيش از پيدايش نفت نيز مورد توجه بود و يکي از جذاب ترين مناطق قشلاقي عشاير کوچ رو و قشقايي و بختياري محسوب مي شد. دشت هاي سرسبز اين منطقه در فصل زمستان و بهار آکنده از گل هاي وحشي است.

رودزرد از کنار آن عبور مي کند و زمين هاي اطراف آن هنوز نيز زير کشف برنج مي رود. آب رودخانه هاي فصلي آن در بيشتر فصل هاي سال چرخ آسياب هاي آبي را به حرکت درمي آورد و آثار به جاي مانده از سدهاي سنگي با ملات هاي آهکي حکايت از دانش آبخيزداري از گذشته هاي دور در اين منطقه دارد. هرچند اين منطقه با کشف نفت شهرت يافت، اما قبل از آن نيز به عنوان منطقه قشلاقي مورد توجه بوده است. «کل» در گويش محلي به علامت و نشانه اي که با سنگ چين کردن مشخص مي شود، اطلاق مي شود. درباره هفتکل در جلسه سوم جغرافياي مفصل ايران آمده است: شرکت نفت انگليس و ايران توجه خود را به معادن مسجد سليمان محدود نساخت، بلکه به اکتشاف و کاوش در جزيره قشم، دهلران و چند نقطه ديگر از جمله هفتکل که 35 مايلي جنوب شرقي مسجد سليمان واقع است، اقدام کرد و در سال 1928 ميلادي به حوزه نفتي عظيمي دست يافت که داراي مخازن طبيعي قابل توجهي بود.

نکته جالب توجه در خصوص هفتکل اينکه از نظر مختصات فني نيز سازند و مخزن نفتي هفتکل هم نام کوه سر به فلک کشيده اي به نام «آسماري» است که در مسير مسجد سليمان به هفتکل واقع است. سازند آسماري يکي از عظيم ترين قشرها يا کوهان هاي نفتي در ايران است و علت نامگذاري اين سازند به آسماري، نوع سنگي است که براي نخستين بار در ايران در اين کوه ديده شده است. پس از نصب تجهيزات صنعتي و عملياتي هفتکل براي سال ها بزرگترين توليدکننده نفت در ايران بود و از 25 حلقه چاه آن هر ساله ميليون ها تن نفت استخراج مي شد.

از زمان کشف نفت در اين ميدان در سال 1307 (1928 ميلادي) تا سال 1340 (1951 ميلادي) بيش از 130 ميليون تن نفت از اين منطقه استخراج شد. هفتکل از مهر ماه 1333 پس از استقرار کنسرسيوم، از نظر توليد پس از ميدان جديد نفتي در آغاجاري و ميدان کهنسال مسجد سليمان در رديف سوم قرار گرفت که اين امر حاکي از کاهش فشار نفت ذخيره در اين ميدان بود. توليد اين منطقه پس از کشف ذخاير نفتي و بهره برداري از ذخاير نفتي آغاجاري و گچساران تنزل پيدا کرد و در سال 1346 پس از ميادين آغاجاري، گچساران، مارون، اهواز و کرنج در رديف ششم توليد نفت قرارگرفت. به همان ميزان که توليد نفت در هفتکل کاهش مي يافت، شادابي و نشاط شهر نيز کمتر مي شد. مهاجرت رونق يافت و هفتکل در مدت کوتاهي به شهري متروکه تبديل شد! هرچند با برنامه ريزي عمليات تزريق گاز در ميدان هفتکل از تير ماه 1355 با تامين گاز مورد نياز از کلاهک گازي ميدان نفت سفيد- ميداني همجوار با هفتکل- آغاز شد، توليد نفت از اين ميدان استقرار يافت، اما اين مقدار توليد نتوانست در سال 1358 جايگاهي بهتر از رديف بيستم را در بين 23 منطقه فعال نفتي ايران براي هفتکل به ارمغان بياورد. هم اکنون نيز توليد نفت در ميدان نفتي هفتکل که زيرمجموعه شرکت بهره برداري نفت و گاز مسجد سليمان است با استفاده از روش تزريق گاز ادامه دارد و نام آن همچنان در صنعت نفت ايران زنده است. امروز هفتکل با ساکنان مهربان و خونگرم، منطقه اي است که با ديدن آن مي توان سير تاريخ صنعت نفت را از آغاز تاکنون مشاهده کرد و حتي اگر روزي ذخيره نفتي نداشته باشد، مي تواند به عنوان موزه اي از تجهيزات و تاريخ صنعت نفت- که شايد درآمدزايي آن کمتر از نفت نباشد- همچنان مطرح باقي بماند.

آبادان، جزيره نفت

آبادان شرکت شهري است که در شبه جزيره اي شوره زار و باتلاقي به دنيا آمد و اولين پالايشگاه نفتي خاورميانه را در خود جاي داد. اين شهر از جمله مهم ترين شهرهاي استان خوزستان است که از شمال به خرمشهر و رود کارون، از شرق به رودخانه بهمن شير و اراضي باتلاقي آن و از جنوب و غرب به اروندرود محدود است. ارتفاع آبادان از سطح دريا تنها 5 متر و آب و هواي آن گرم و مرطوب است. آبادان از جمله شهرهاي مرزي ايران محسوب مي شود و فاصله زميني آن تا پايتخت و به وسيله خط آهن حدود يکهزار و شصت و شش کيلومتر است. نام سابق منطقه «عبادان» بوده است.

دکتر محمد معين، صاحب فرهنگ معتبر پارسي اين واژه را مرکب از دو بخش «عباد» (احتمالا نام شخص) به اضافه «ان» (پسوند مکان) مي داند. ايرج افشار نيز ضمن تاييد اين توضيح «عباد» را ماخوذ از نام «عباد بن حصين حطي» مي داند که در زمان حکومت حجاج بن يوسف ثقفي و خلافت عبدالملک بن مردان اموي در اين محل صاحب اختيار بوده است، اما قدمت آبادان بسيار پيش تر از اين به نظر مي رسد. اين منطقه را بطلميوس «آرپفانا» و «آپفادانا» مي نامد که به معناي محلي براي نگاهباني از آب بوده است و نشان از قدمت اين منطقه در روزگاران دارد.

شواهد تاريخي حاکي از مسکوني بودن اين مکان در دوران نخستين اسلامي است. آورده اند که اين محل آخرين آبادي در کنار اروند قبل ريختن اين رودخانه به خليج فارس بوده و همان است که منوچهري شاعر معروف در قصيده اي آورده است:

از فراز همت او نيست جاي / نيست زان سوتر ز عبادان دهي

نام عبادان در سفرنامه هاي متعددي آمده است. «ياقوت حموي» در معجم البلدان از قول «بطلميوس» نوشته است: در عبادان قومي براي عبادت و انقطاع مقيم بوده اند و در قديم مکان جلوگيري از دزدان دريايي بوده است. علاوه بر وي افرادي همچون استخري، مقدسي، ابن حوقل و ابن بطوطه نيز در سفرنامه هاي خود از عبادان نام برده اند.

ناصرخسرو نيز که در سال 438 هجري قمري از آنجا عبور کرده، نوشته است: ... به عبادان رسيديم و مردم از کشتي بيرون شدند. عبادان برکنار دريا نهاده است. چون جزيره اي که شط آنجا دوشاخه است. چنانچه از هيچ جانب به آنجا نتوان شد، الا به آب گذر کنند و جانب جنوبي عبادان در دريا محيط است.

با تمام اين اوصاف تا سال هاي 10-1909 ميلادي (90-1289 خورشيدي) که تاسيسات نفتي در اين منطقه به وجود آمد جز معدودي کپر (خانه هاي حصيري اعراب باديه نشين) و چند نخلستان در اين جزيره نشانه اي ازحيات وجود نداشت.

«عبادان» در سال 1314 به پيشنهاد فرهنگستان ادب و تصويب هيئت وزيران به «آبادان» تغيير نام يافت و در تقسيم کشوري و اسناد ملي به اين نام مشهور شد.

در بدو ورود صنعت نفت به آبادان تحت سيطره شيخ محمره (خرمشهر) شيخ خزعل بن جابر بود. شيخ هواي خودمختاري در سر داشت و در منطقه خود از اواخردوران سلطنت ناصرالين شاه علم استقلال برداشت. ارتباط قبلي انگليسي ها با خزعل از طريق «لومير» کنسول انگليسي در بوشهر و سرپرستي کاکس، نماينده سياسي انگليس در خليجفارس و حتي قبل از «آرتورهاردينگ» وزيرمختار انگليس در ايران در سال هاي 1903-1909 ميلادي اين زمينه را به وجود آورد که معامله او در سال 1909 آسان تر باشد. مذاکرات با شيخ خزعل از 23 آوريل 1909 با گفت وگوي دوستانه اي با حاج رئيس، مشور ارشد خزعل به وسيله رينولدز، نماينده تام الاختيار دارسي و شرکت نفت انگليس در ايران آغاز شد و بالاخره در ژوئيه همان سال با دخالت مجدد سرگرد کاکس موافقتنامه اي براي احداث پالايشگاه بين شرکت و شيخ منعقد شد.

اولين کسي که مسئوليت اداره شرکت را در آبادان به عهده گرفت، مهندسي به نام داويدسون بود. او وقتي وارد آبادان شد، حتي يک قطعه سنگ به اندازه مشت دست انسان در آن منطقه وجود نداشت. او در اولين نامه براي خانواده اش، آبادان را سرزمين آفتاب و گِل ناميد. تنها کارگران فني ايران در آن زمان عبارت بودند از: يک عده بنا، نجار و عده معدودي که زير دست هندي ها کار مي کردند. از نظر امکانات رفاهي نيز ايرانيان در مضيقه کامل بودند. به مرور اما، آبادان به مهم ترين شهرصنعتي ايران با عظيم ترين پالايشگاه نفت خاورميانه تبديل و نامش در تاريخ ايران ثبت شد.

 نفت و تمدن در خوزستان

تاليف: فرشيد خداداديان