گپ و گفتی   با عکاس و ایرانگرد بازنشسته پالایشگاه نفت آبادان

از آبادان به تمام ایران

مشعل: سفر به مناطق مختلف ایران به عنوان یک گردشگر را بسیاری از ما در اوقات فراغت و تعطیلات تجربه کرده و می کنیم؛ اما هستند افرادی که به سفر و عکاسی عشق می ورزند و بخش زیادی از زندگی و داشته های مادی خود را در این مسیر می گذارند. علی اکبر آغاجاری، کارمند پالایشگاه نفت آبادان، یکی از همین علاقه مندان به عکاسی و سفر بوده که در این مسیر، لذتی وصف نشدنی و بی بدیل داشته و با عکس هایی که حالا تبدیل به کتاب هایی دیدنی شده اند، این لحظات ناب و تاریخی را ثبت و ماندگار کرده است.

آغاجاری که حالا بازنشسته پالایشگاه نفت آبادان است، خیلی زود در دوره های کارآموزی نفت شرکت کرد و از 15 سالگی دیپلم فنی گرفت و هم زمان در اوقات بیکاری، شروع به سفرهای گردشی و عکاسی خود با موتورسیکلت کرد. او از دوران کودکی به عکاسی علاقه داشت و در همان دوران، یک دوربین «لوبیتل» که در زمان خودش بسیار معروف بود، گرفت و با همان عکاسی را شروع کرد. او می گوید: از 18 سالگی با یکی از دوستانم به شهرهایی   مثل شیراز و اصفهان و بعد به سایر استان ها می رفتیم و در این سفرها با مردم و مناطق مختلف آشنا می شدیم که این آشنایی ها، زمینه سفرهایی بیشتر و کشف مناطق بکر برای عکس هایی جذاب می شد. آغاجاری ادامه می دهد که در همه این سال ها، تجهیزات عکاسی، برنامه سفرها و عکاسی از مناطق مختلف ایران و انتشار چند جلد کتاب از مجموع عکس ها تنها با علاقه و انگیزه او اتفاق افتاده و به سرانجام رسیده است و به همین دلیل برای او جذابیت بیشتری دارد. او به عنوان یک کارمند نفتی و عکاس ایرانگرد تلاش کرده تا شرایط سخت کار و زندگی را با سفر و عکاسی کمی سبک و شیرین کند و معتقد است که سفر و عکاسی، این قابلیت را دارد که فرد را برای مدتی کوتاه، از زندگی روزمره دور و به آرامش درون نزدیک کند.  آغاجاری می گوید: عکس به عنوان رسانه ای مستقل و قوی می تواند همه آنچه را که در طبیعت و زندگی مردم و فرهنگ و آداب و رسوم می بینیم، در قابی کوچک تا سال های بعد به دیگران منتقل کند و اگر این عکس در قالب کتاب یا مجموعه ای منسجم قرار گیرد، بیشتر اثرگذار خواهد بود. به همین دلیل بوده که او در این سال ها به تنهایی و گاه با کمک ارگان های مرتبط و فرهنگی، چهار جلد کتاب از عکس ها و عکس نوشته هایی را که به ثبت رسانده، منتشر کرده است.  این کارمند سابق نفتی ادامه می دهد که در برنامه ریزی برای سفر در سال های گذشته، با دوستان بوده و از چند سال گذشته تا به حال با فرزندانش همراهی می کند؛ چرا که حالا دیگر پسران او در همان راه پدر قدم گذاشته و دنیای عکاسی را خوب می شناسند. آغاجاری می گوید: معمولا برای سفر به تنهایی هماهنگی ها را انجام می دهم و در آن شهر یا منطقه فرد یا ارگانی را شناسایی می کنم تا برای انتخاب منطقه و شرایط آن همکاری کنند. در سال های گذشته همواره با موتور به این سفرها می رفتم و معمولا با سازمان امور عشایر هر استان هماهنگی انجام می دهم؛ چرا که این مجموعه، مشتاق به همکاری است و دامنه فعالیت و آشنایی شان در مناطق بکر و دور از دسترس است. مهم تر اینکه همراهی با عشایر و چند روز زندگی با آنها، جذابیت زیادی دارد و حتما سعی می کنم در سفرها (در صورت امکان) حتی برای زمانی کوتاه با عشایر به سر ببرم و از آنها عکاسی کنم.  این کارمند سابق پالایشگاه آبادان عکس هایی خوب و کم نظیر هم از پالایشگاه نفت آبادان در زمان جنگ و بمباران دارد، در بسیاری از حوادث آن سال ها یا دورانی که روی سکوهای نفتی فعال بودم، همزمان با کار، از این تاسیسات هم عکاسی می کردم و امروز بسیاری از این عکس ها در فضاهای صنعتی، اجتماعی و شهری به عنوان اسناد تاریخی قابل دسترسی هستند.  آغاجاری در این سال ها کتاب «آبادان و خرمشهر قدیم، جنگ و جدید»، «هرمزگان»، «ایران زمین» و «ایران سرزمین شکوه و زیبایی ها» را از نگاه خود منتشر کرده که مجموعه ای از عکس ها و زیرنویس های مرتبط با آنهاست. او می گوید: در مجموعه اول خود، یعنی «آبادان و خرمشهر قدیم، جنگ و جدید» عکس هایی منحصر به فرد از شهر آبادان و محلات آن روزگار و پالایشگاه آبادان وجود دارد که می تواند بخوبی فضای آن روزها و زندگی مردم و اثرگذاری نفت در زندگی مردم را نشان دهد و با توجه به علاقه ای که به عکاسی و ثبت آنها داشتم، این کتاب ها، بخصوص مجموعه آخر خود را با هزینه های شخصی و بدون کمک های دولتی منتشر کردم و در حالی که در بسیاری از مواقع با مشکلات مالی و بدهکاری مواجه بودم؛ اما همچنان به این مسیر ادامه دادم. در چند سال اخیر دو پسرم هم در زمینه عکاسی به صورت حرفه ای آموزش دیده اند و در سفرها و کارهای مربوط به عکاسی به من کمک می کنند.» این عکاس که در چند دهه عمر خود همراه با کاری سخت، در شرایط نه چندان راحت از سفر و از علاقه به عکاسی دست بر نداشته و تا امروز در این حوزه باقی مانده است، نشان درجه 2 فرهنگ و هنر در رشته عکاسی ایرانگردی را دارد که معادل فوق لیسانس است. او همچنین از برگزاری نمایشگاه آثار او و تعدادی دیگر از عکاسان فعال در حوزه میراث فرهنگی و گردشگری در خانه هنرمندان تهران خبر می دهد و می گوید که این نمایشگاه قرار است 14 آذرماه برگزار شود.

 

 

امین پور در حنجره افتخاری

نیلوفرانه، یکی از معروف ترین آلبوم های علیرضا افتخاری، خواننده ایرانی و عباس خوشدل، آهنگساز ایرانی است. این آلبوم را یکی از پرفروش ترین آلبوم های موسیقی کلاسیک هم معرفی کرده اند. علیرضا افتخاری در سال های گذشته، به عنوان یکی از معروف ترین خوانندگان کلاسیک در میان مردم محبوبیت زیادی داشته و آثار او در رسانه ملی هم بسیار مورد استقبال قرار گرفته است. اشعار این آلبوم از قیصر امین پور است و افتخاری این آلبوم را یکی از بهترین کارهای خود برشمرده است.

ماجرای خرمشهر

 در میان فیلم های جنگی که بخش هایی از هشت سال دفاع مقدس را روایت کرده اند، فیلم «روز سوم»، یکی از فیلم های موفق بوده که توانسته هم در زمان اکران و هم در دفعات پخش آن از رسانه ملی و شبکه های خانگی فروش خوبی داشته باشد. «روز سوم» را محمدحسین لطیفی در سال ۱۳۸۵ بر اساس داستانی واقعی که در خرمشهر رخ داده است، ساخت . ماجرا از این قرار است که يك مرد جوان خرمشهري در سال 1359 براي اين كه خواهرش به دست عراقي ها نيفتد، چاله اي در باغچه خانه شان حفر و او را در اين چاله پنهان مي كند تا به طور موقت از گزند عراقی ها که خانه را محاصره کرده اند، در امان بماند؛ اما در ادامه مشکلاتی به وجود می آید. حامد بهداد، پوریا پورسرخ و باران کوثری بازیگران موفق این فیلم هستند. 

 

کشاورز و الاغ پير

کشاورزي الاغ پيري داشت که يک روز اتفاقي به درون يک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعي کرد، نتوانست الاغ را از درون چاه بيرون بياورد. براي اينکه حيوان نکشد، کشاورز و مردم روستا تصميم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بميرد. مردم با سطل روي سر الاغ هر بار خاک مي ريختند؛ اما الاغ هر بار خاک هاي روي بدنش را مي تکاند و زير پايش مي ريخت و وقتي خاک زير پايش بالا مي آمد، سعي مي کرد روي خاک ها بايستد. روستايي ها همين طور به زنده به گور کردن الاغ بيچاره ادامه دادند و الاغ هم همين طور به بالا آمدن ادامه داد تا اينکه به لبه چاه رسيد و بيرون آمد. نکته اینکه مشکلات، مانند تلي از خاک بر سر ما مي ريزند و ما همواره دو انتخاب داريم: اول اينکه اجازه بدهيم مشکلات ما را زنده به گور کنند و دوم اينکه از مشکلات سکويي بسازيم براي صعود.