راه های ارتباط  با سالمندان را بشناسید

قصـه و قرص فراموش نشود

مشعل: خانواده ای که در گذشته بزرگ و شلوغ بود، امروز به خانواده ای کوچک تبدیل شده که در بهترین حالت می تواند چهار نفره باشد. خانواده ای شامل والدین و فرزندان که در بسیاری از موارد با تک فرزند بودن فرزندان، دامنه خانواده کوچکتر هم می شود؛ اما در گذشته ای نه چندان دور، خانواده ها کنار هم و با هم بودند و چند نسل، شامل پدربزرگ ها و مادربزرگ ها، پدران و مادران و فرزندان در کنار هم زندگی می کردند. این رفتار اجتماعی و اخلاقی که فرزندان از والدین خود در زمان پیری و از کار افتادگی مراقبت و نگهداری کنند، به عنوان یک ارزش مطرح بود و هنوز هم در بسیاری از خانواده ها، این ارزش حفظ شده و می شود. در شرایطی که پدربزرگ ها و مادربزرگ ها هنوز به مرز از کار افتادگی نرسیده اند و می توانند بسیاری از  کارهای روزمره خود را انجام دهند ، حتی می توانند به تنهایی در خانه خود زندگی کنند و فرزندان هم به دیدار آنها بروند، اما بسیاری از آنها به دلایلی مانند کهولت سن،  بیماری یا مرگ همسر توان ادامه زندگی به تنهایی را ندارند و باید از آنها مراقبت شود. این دوران در واقع همان دورانی است که همه پدرها و مادرها از آن می ترسیدند، دورانی که از کار افتاده می شوند و دیگر نمی توانند از پس نیازهایشان بر آیند و به کمک دیگران از جمله فرزندان شان نیاز پیدا می کنند. آنها نه می خواهند باری بر دوش فرزندان و زندگی آنها باشند و نه می خواهند غرورشان جریحه دار شود. به همین دلیل است که بسیاری از سالمندان به دلیل عدم توانایی فرزندان و یا به خواست خودشان، در مراکز اختصاصی سالمندان نگهداری می شوند.  اما هنوز هم خانواده هایی هستند که پدر بزرگ و مادر بزرگ را به عنوان عضوی ارزشمند از خانواده و فامیل در کنار خود نگه می دارند و از برکات حضور آنها برخوردار می شوند. به همین دلیل لازم است برخی رفتارها و کارهایی را که برای ارتباط بیشتر با سالمندان و فراهم کردن فضای مناسب برای آنها لازم است، مرور کنیم.

 مسائل مرتبط با سلامت و بیماری آنها را کنترل و مراقبت کنید . لازم است بیماری های آنها و دفعاتی که لازم است به پزشک مراجعه کنند، بخصوص نوبت مصرف داروهای روزانه را کنترل کنید چرا که ممکن است این موارد مهم را فراموش کنند.

 مشکل عمده آنها نداشتن هم صحبت است و اگر نوه و نتیجه ای اطرافشان نباشد که با آنها سرگرم شوند، بی حوصله می شوند. آنها نه می توانند مثل جوان ترها کار و فعالیت کنند و نه می خواهند که بلا استفاده در گوشه ای بمانند. پس تا می توانید با آنها هم صحبت شوید و آنها را در کارهای روزمره ساده و سبک شریک کنید. در بسیاری از موارد، پدربزرگ ها و مادربزرگ ها افرادی قابل اعتماد برای سروکله زدن و بازی با فرزندان یا نوه هایشان هستند و از این کار هم لذت می برند.

 پدربزرگ ها و مادربزرگ ها، نصیحت کننده های خوبی هستند. آنها سال های زیادی زندگی کرده اند و تجربیات خوب و بد زیادی دارند که می توانند با فرزندان خود در میان بگذارند. این کار باعث می شود،سالمندان احساس ارزشمند بودن داشته باشند. علاوه بر این خاطرات خوبی دارند که دوست دارند درباره آنها با دیگران صحبت کنند؛ خاطراتی که گاه نکات آموزنده زیادی را در دل خود نهفته دارد.

 ممکن است برخی سالمندان در انجام کارهای روزمره خود دچار مشکل شوند؛ اما در عین حال غرورشان اجازه ندهد که از دیگران کمک بخواهند. در چنین مواردی با آنها احساس همدردی و شباهت رفتاری کنید و نشان دهید که انجام کارهای آنها برای شما سخت نیست.

 نوع تربیت و مولفه های رفتاری نسل های قبل  با نسل امروزی فرق دارد. ممکن است نسل جوان بسیاری از مواردی را که از نظر بزرگترها احترام و ادب محسوب می شود، کامل ادا نکند. به همین دلیل بهتر است   با پدربزرگ ها و مادربزرگ ها در کمال احترام و ادب رفتار شود.

 بسیاری از آنها به دلیل شرایط جسمی، توان کار و فعالیت و بیرون رفتن از منزل را ندارند و گاه ساعت ها و روزها در گوشه ای از خانه باقی می مانند و یا از اینکه به تنهایی بیرون بروند، می ترسند. پس خوب است در طول روز یا هفته، زمانی را به همراهی مشترک با آنها اختصاص دهید. به طور مثال با آنها برنامه تلویزیونی ببینید، با هم غذا بخورید، بازی سبک جدیدی انجام دهید، پیاده روی یا خرید کنید و یا استخر بروید.

 آنها ممکن است احساس کنند که در بسیاری از جمع های خانوادگی جایی ندارند و تنها می مانند. این شرایط می تواند آنها را منزوی کند. لازم نیست آنها را به همه مهمانی ها ببرید؛ اما خوب است که در مراسم رسمی و خانوادگی، آنها را شرکت و در جمع مورد توجه و حمایت قرار دهید.

  آنها در موارد زیادی و متناسب با شرایطشان دچار   افسردگی یا بازگشت خاطرات تلخ زندگی می شوند. در این شرایط همراهی و ارتباط مثبت و محبت آمیز می تواند اثر بخش باشد. لازم است سالمندی که با شما زندگی می کند، احساس کند که سربار زندگی شما نیست و به عنوان بخشی از این زندگی و خانه با شما همراه است.

 

 خزان گلشن شور

خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیـست        به زندگانی من فرصـت جـوانی نیــست

 من از دو روزه هستی به جان شدم بـیزار      خدای شکر که این عمر جاودانی نیسـت

 هـمه به گریـه ابـر سـیه گشـودم چـشـم      دراین افق که فروغی ز شادمـانی نیـسـت

 بـه غـصـه بـلکـه به تدریج انتـحار کنـم       دریغ و درد که این انتحـار آنی نـیـسـت

 نه من به سیلی خود سرخ می کنم رخ و بس   به بزم ما رخی از باده ارغـوانـی نـیـسـت

بـبـین به جـلد سگ پاسبان چه گرگـانند       به جان خواجه که این شیوه شبانی نیست

ز بلبل چـمن طـبـع شـهـریـار افـسـوس      که از خزان گلشن شور نغمه خوانی نیست

شهریار

نشان دادن ساز بالینی

حتما نام فیلم «دلشدگان» اثر زنده یاد علی حاتمی را به یاد دارید. محمدرضا شجریان و حسین علیزاده قبل از ساخت این فیلم ، آلبومی به همین نام را شامل آوازها و تصنیف هایی دلنشین تهیه کرده بودند که در فیلم علی حاتمی، به همین نام به کار گرفته شد. می توان این گونه گفت که این آلبوم با فیلم دلشدگان بیشتر شناخته شد و این مهارت علی حاتمی در تلفیق موسیقی با سینما بود. حسین علیزاده، آهنگساز این اثر در جایی گفته است : «حاتمی، ساز را با سینما به مردم نشان داد.» چند قطعه اصلی که در این فیلم با صدای استاد شجریان اجرا می شود، آن چنان روح بخش است که پس از چند دهه، همچنان این اثربخشی را حفظ کرده و هر بار شنیدن آن، روح را جلا می دهد.

 

کودک مهمان شده

«دونفر و نصفی» فیلمی به یادماندنی و تاثیرگذار از اوایل دهه 70 است که هنوز هم هر بار تلویزیون آن را پخش می کند، مخاطبان زیادی به تماشای آن می نشینند. «دو نفر و نصفی» داستان مهمان شدن یک نوزاد در خانه دو جوان است که شرایط شغلی و مالی مناسبی ندارند. زن جوانی دختر ۱۱ ماهه اش را در پارک گم می کند و کالسکه کودک مقابل خانه دو پسرعمو، به نام های خسرو و علیرضا متوقف می شود. خسرو، راننده تاکسی و علیرضا، عکاس دوره گرد و دلقک یک مجموعه شهربازی  است. آنها ابتدا به فکر برگرداندن و سپردن کودک به پلیس هستند، اما در نهایت کودک مدتی را مهمان آنها می شود و جریان زندگی این دو مرد بعد از مدتی به دلیل وابسته شدن به این کودک تغییر می کند. یدالله صمدی، این فیلم را در سال 1370 و با نگاهی به داستان سه مرد و یک سبد، اثر کولین سِرو نوشته است. فرامرز قریبیان، علیرضا خمسه و آتنا فقیه نصیری در این فیلم هنرنمایی کرده اند.

 

مقام از خود ممنون

مامور کنترل مواد مخدر به یک دامداری در ایالت تکزاس آمریکا می رود و به صاحب سالخورده آن می گوید: باید دامداری ات را برای جلوگیری از کشت مواد مخدر بازدید کنم.

دامدار با اشاره به بخشی از مرتع  می گوید: «باشد، ولی آنجا نرو»

مامور فریاد می زند: «آقا! من از طرف دولت فدرال اختیار دارم.» بعد هم دستش را می برد و از جیب پشتش نشان خود را بیرون می کشد و با افتخار، نشان دامدار می دهد و اضافه می کند: «این را می بینی؟ این نشان به این معناست که من اجازه دارم هرجا دلم می خواد برم. در هر منطقه ای . بدون پرسش و پاسخ می فهمی؟»

دامدار محترمانه سری تکان می دهد، پوزش می خواهد و دنبال کارش می رود.

کمی بعد، دامدار پیر فریادهای بلندی می شنود و می بیند که مامور از ترس گاو بزرگ وحشی که هرلحظه به او نزدیک تر می شود، فرار می کند.

به نظر می رسد که مامور راه فراری ندارد و قبل از این که به منطقه امن برسد، گرفتار شاخ گاو خواهد شد. دامدار لوازمش را پرت می کند، باسرعت خود را به نرده ها می رساند و از ته دل فریاد می کشد: «نشان، نشانت را نشانش بده !»

 

ماجرایی میان انگلستان و فرانسه

«داستان دو شهر»، شاهکار چارلز دیکنز است که به عنوان یکی از پرتیراژترین کتاب های ادبیات جهان همچنان در صدر پرفروش ها قرار دارد. این رمان در سال ۱۸۵۹ منتشر شد و گفته می شود تاکنون بیش از ۲۰۰ میلیون جلد از آن فروخته شده است.

چارلز دیکنز با قدرت تخیل، ظرافت طبع، تسلط بر زبان و تنوع آثار در میان معدود نویسندگانی است که در دوران حیات خود به شهرت رسید. داستان دو شهر، جزو کتاب های تک جلدی و کوتاه دیکنز است که خیلی زود به چاپ مجدد و چندباره رسید و جهانی شد.

ماجرای این کتاب در زمان گذشته و بخشی از آن در کشوری دیگر -فرانسه- رخ می دهد. این کتاب، از دیگر رمان های این نویسنده کوتاه تر است و از مبالغه ها و اغراق های معروف دیکنز در آن خبری نیست، به علاوه فضایی غم انگیز و تاریک دارد و طنز و بذله گویی در آن زیاد به چشم نمی آید. با این حال، مثل تمام آثار دیکنز از خفقان و خشونتی که زیر پوست جامعه جریان دارد، مایه می گیرد.

این کتاب شامل سه فصل «زندگی دوباره» ، «ریسمان طلایی» و« مسیر طوفان» است. شخصیت های این داستان نه از طریق گفت وگو بلکه در جریان داستان شکل می گیرند و آشکار می شوند.

 بستر رمان «داستان دوشهر»، انقلاب کبیر فرانسه است؛ انقلابی که به بسیاری از کشورهای دنیا صادر و سرمشقی شد برای سرنگونی حاکمان جبار و زورگو و بیگناه کُش و فرانسه را پس از امپراتوری ناپلئون دستخوش تغییرات بسیار کرد و در  انقلاب روسیه هم می توان تاثیر انقلاب کبیر فرانسه را دید.

اولین جرقه های انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 زده شد؛ چه خون هایی که در این بازه زمانی به حق و ناحق ریخته نشد و چه زنان و کودکانی که به دلیل ارتباطی هرچند کوچک و کم با حکومت فئودالی زمانه خودشان قربانیِ عطشِ سیری ناپذیر گیوتین نشدند؛ ولی سرانجام در سال 1805 با ظهور ناپلئون به عنوان امپراتور فرانسه، انقلاب کبیر فرانسه راهی دیگر رفت.

«داستان دوشهر»، از ابتدای همین انقلاب شروع می شود.  «لوسی» دختر جوانی است که در زمان کودکی ، پدرش در دسته زندانیان سیاسی، به زندان می افتد و دوست صمیمی پدرش، آقای «لاری» که در بانک مرکزی فرانسه کار می کند، سرپرستی او را به عهده می گیرد و او را تا بعد از انقلاب کبیر فرانسه که پدر لوسی از زندان آزاد می شود، پیش خود نگه می دارد.

پس از آن لوسی به جست وجوی پدرش می پردازد و او را در اتاق نمناک زیر شیروانی پانسیون کوچکی پیدا می کند، سپس با پدرش به انگلستان می رود و در آنجا زندانی سیاسی دیگری به نام «چارلز دارنی» را می بیند.

به نظر برخی منتقدان، وجود دو قهرمان مرد- «دارنی» و «کارتن»- در این داستان حکایت از دو روی تاریک و روشن شخصیت نویسنده دارد. جالب این که شخصیت «کارتن» بسیار به یاد ماندنی تر است و جملاتی که در پایان کتاب می گوید، از معروف ترین نوشته های زبان انگلیسی به شمار می رود.