گردشی تاریخی در  خرمکوشک

علمدار متولی  «خرمکوشک» یکی از قدیمی ترین مناطق اهواز است كه بناهاي نفتي مهمي را در خود جاي داده است؛ از جمله اين بناها مي توان به هنرستان نفت و آموزشگاه حرفه ای اشاره كرد كه قرار است به يكي از موزه هاي نفت تبديل شود. يادداشت زير به اين بهانه نگاشته شده است. با هم مي خوانيم:

«خرمکوشک» نام یکی از قدیمی ترین مناطق شرکتی اهواز است. پیش از آن که منطقه اعیان نشین «نیوسایت» با ویلاها و خانه باغ های فرح انگیزش از دل زمین های خاک آلود شمال اهواز بروید، باغ خرمکوشک چونان نگینی سبز در حاشیه شرقی کارون و همجوار با «اهواز قدیم» ایجاد شد. خرمکوشک ابتدا به یک باغ بزرگ اداری- مسکونی محدود مي شد که ده ها دفتر کار و سی، چهل منزل سازمانی کارمندی را در خود جای می داد. یک باشگاه جمع و جور با سالن نمایش فیلم و پذیرایی که در کنار آن یک استخر و یک سالن اسکواش با سقفي لوله ای قرار داشت و ساکنان می توانستند در اوقات فراغت از آن بهره ببرند.در ابتدای خیابان ورودی باغ هم، ساختمان یک اشکوبه شرکت ملی نفت- عملیات غیرصنعتی- قرار داشت که بعدها در اواخر دهه 40 به شکلی مدرن و امروزی نوسازی شد. در انتهای باغ و در شرقی ترین نقطه، عمارتی اعیانی و چهارگوش به چشم مي خورد كه دورتادور آن تارمه (ایوان) متکی به ستون های قطور سفیدرنگ وجود داشت؛ خیابانی مارپیچ كه دو سویش درختان نخل، لیل و سدر بود و به اين عمارت منتهی می شد.

اطراف خانه پوشیده از فضای سبز بود و باغبان ها تمام سلیقه و تجربه خود را صرف می کردند تا بوته های متعدد رز و بهترین گل های فصلی را در اطراف این ساختمان برویانند. شب ها با روشن شدن چراغ تارمه ها (ایوان) خانه حالتی رویایی و تا حدی خوف انگیز به خود می گرفت.

اکنون حدود 90 سال از احداث اولین خانه های خرمکوشک می گذرد و وضعیت درون باغ کم و بیش چون گذشته است، با این تفاوت که برخی خانه های آجری بادگیردار تخریب شده و جای خود را به ساختمان هایی جدید با نمای کامپوزیت داده اند. نخل ها و پالم ها تا حدی نگران کننده، سر به آسمان کشیده اند و تردد بی وقفه خودروها، فوج پرندگان را از باغ دلگشای خرمکوشک پرانده است.

با این همه، هنوز هم می شود نوای فاخته ای را از فراز سدری شنید و یا حتی آخرین بازمانده طوطی های رها شده در باغ را روی شاخه بلندترین نخل بریم مشرف به «خزانه گل» مشاهده کرد و بلبل ها که بی شمارند و ساکنان داغدار این باغستان کناره کارون. استخر به مرور زمان تخریب و اکنون به خزانه گل های فصلی بدل شده و ساختمان سابق باشگاه، روابط عمومی كنوني است و سالن اسکواش از ملحقات آن كه از سال 1384 تغییر کاربری یافته و دفتر تبلیغات در آن مستقر است.

ساختمان عملیات غیرصنعتی هرساله به همان سیاق گذشته رنگ آمیزی و سپید پوش می شود و آن خانه قدیمی رئیس منطقه، اکنون رستوران مهمانسرای خرمکوشک است و البته چشم به راه توافقی برای ثبت در آثار معماری غیر قابل تخریب نفت و اگر خدا بخواهد تبدیل شدن به بخشی از موزه نفت اهواز.سهم و نقش اداره فضای سبز در حفظ «باغیت» خرمکوشک بسزاست؛ اگر هنوز هم هنگام عبور از مقابل ساختمان خدمات، عطر شب بویی به مشام می رسد، از قِبل حضور باغبان های آفتاب سوخته در این باغ قدیمی است؛ آنان هر زمستان به امید بهار زودگذر اهواز، خاک قلیایی خزانه را نرم می کنند، دانه می کارند، قلمه می زنند و در فاصله بهمن تا فروردین پیاده روها را به زیور اطلسی و شاه پسند و شمعدانی مزین می سازند. سرشان توی کار خودشان است و با چای زغالی و بساط صبحانه دورهمی، میراث دار 100 سال باغبانی نفت در جنوب هستند.خرمکوشک منحصر به این باغ نیست؛ منطقه ای است عمدتا اداری، حد واسط میان اهواز قدیم (عامری) و نیوسایت که از غرب به کرانه شرقی کارون و از شرق به دروازه قدیم اهواز منتهی می شود؛ در این محدوده صدها ساختمان اداری و منزل مسکونی نفت واقع شده اند که عمر قریب به اتفاق آنها، بالای 70 سال است؛ گنجینه ای از معماری نفت که می تواند بهشت علاقه مندان به موزه داری باشد.خرمکوشک، همچون تمام محلات اهواز در 50 سال گذشته دستخوش تغییر بوده است و بیم آن می رود که طرح های توسعه ای جدید، به این میراث معنوی صنعت نفت آسیب جدی وارد سازد و آیندگان را از وجود آثار معماری و شهرسازی نفت در این خطه محروم كند. نشانه های اولیه ما در کناره کارون، اداره آبرسانی و باشگاه قایقرانی يا ساحل تا منطقه «عامری» پیش می رود و ازشمال به نیوسایت، ازغرب به رودخانه و از شرق تا دروازه اهواز گسترش می یابد. مجموعه ای از ادارات، کارگاه ها، یک مرکز بهداشت، دو فروشگاه کارگری و کارمندی و یک ردیف انبارهای سنگی با سقف لوله ای، بخشی از مستغلات شرکت در این ناحیه است.

انبارها در حاشیه کارون ساخته شده اند و در حد فاصل آنها تا رودخانه، بقایای یک بارانداز قدیمی نیز به چشم می خورد که پس از کشیدن جاده ساحلی از میان رفته است. این تنها یکی از نشانه های کشتیرانی در رود بزرگ محسوب می شود. 500 قدم بالاتر، باشگاه قایقرانی قرار داشته که اکنون باشگاه ساحل نامیده می شود و در آغاز، محلی بوده است برای تخلیه و بارگیری لوله هایی که با دوبه به مقصد بندقیر و مسجد سلیمان می رفته است.باز کمی بالاتر، کارگاه آبرسانی خرمکوشک قرار دارد که نخستین کارخانه تولید آب (واش واتر) نفت در اهواز به شمار می آید. قدیمی ها می گویند در ضلع غربی خرمکوشک، نزدیک به انبارها و فروشگاه های مواد غذایی، یک حمام با آب گرم و یک لاندری (رختشوی خانه) نیز برای کارگران مستغلات وجود داشته که امروز اثری از آن دیده نمی شود.فروشگاه کارمندی در اواخر دهه 80 تخریب شد و به جای آن ساختمانی برای دادگستری ساختند که ازدحام امروز ماشین ها و تجمع مراجعه کنندگان، تا حدی به سبب حضور این مرکز دادرسی است. سایرفروشگاه های قدیم کارگری هم پس از تعطیلی به ساختمان اداری بدل شده اند.در ضلع شرقی و آن سوی خیابان مارپیچی که خرمکوشک را به دو نیم تبدیل می کند، یک مرکز مخابرات، باشگاه ورزش های سنگین و وزنه برداری، انبارهای رشن خانه و کارگاه اداره برق مستقر بود؛ کمی آن سوتر، منازل سازمانی دو اتاقه و چندتایی نیز سه اتاقه کارگری بودند که با حیاط های کوچک و گذرگاه های باریک، شباهتی به خانه های کارگری امیدیه و آغاجاری دارند.

تا اواسط دهه 50 یک پمپ بنزین کوچک نیز جنب اداره مخابرات و محل كنوني شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت قرار داشت که ماشین های شرکتی، مجاز به سوختگیری در آن بودند. بعدها با توسعه خیابان خرمکوشک، این جایگاه برچیده شد.در جنوبی ترین بخش خرمکوشک، انبارهای مواد نفتی شرکت پخش واقع است که با ورق های گالوانیزه موجدار، حصارکشی شده و در زمان رونق، هر روزه قطاری حامل سوخت را در دل خود جای می داده است. پیش از این دروازه ورودی انبارها به سه راهه «سچه» باز می شد که نامی بود برای همان ریل های آهن که روی آسفالت خیابان برق می زدند. قطار حامل سوخت تا اوایل دهه 60 هم به این محوطه رفت وآمد داشت؛ اما با اوج گیری جنگ شهرها، از حمل سوخت به این انبارها جلوگیری شد.درست متصل به دروازه ورودی انبارهای پخش، مسجدی واقع است که در گذشته، مسجد هندی ها (هنود) نامیده می شد. این مسجدکه برای عبادت کارگران مسلمان هندی تبار ساخته شده بود، امروز به تابلوی «مسجد جعفری خرمکوشک نفت» مزین است.و اما ماندگارترین و خاطره انگیزترین مکان های خرمکوشک، مراکز آموزشی مناطق نفت خیز شامل مرکز آموزش علوم اداری، هنرستان نفت و آموزشگاه حرفه ای اهواز است با دیوارهای بلند و سقف های شیروانی در مرکز خرمکوشک که رو به خیابان اصلی قرار دارند. ظاهرا یک مرکز بهداشت که تا همین اواخر در انتهای این ردیف از ساختمان های آموزشی قرار داشت، در آغاز مرکز آموزش پرستاری (نرس هاستل) بوده است.

درباره اين بنا كه قرار است به يكي از موزه هاي نفت كشور تبديل شود، در فرصت هاي آينده بيشتر خواهيم نوشت.

 

 

ناتور نابينا  !

سید نعمت اله امام    حراست در صنعت نفت، قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، به دو بخش تقسيم مي شد؛ يكي حراست عملیات غیرصنعتی كه حراست ساختمان هاي اداري، منازل سازمانی و امكانات رفاهي را بر عهده داشت و ديگري حراست عملیات صنعتی كه مسئوليت آن حفاظت از مناطق عملياتي، مثل چاه ها و خطوط لوله بود.

برخي مواقع نيز اداره حراست به پيمانكاران نفت واگذار مي شد كه گاه افراد محلي و گاه متنفذي بودند كه براي حفاظت از يك منطقه پيمان مي بستند و به موجب قرارداد، تعداد مشخصی از افراد را به كار مي گرفتند. طبيعي بود كه در چنين وضعيتي، افراد فامیل و آشنایان به کار گرفته شوند و البته گاه نيز موضوع ترحم و كمك کار بود.

با وقوع انقلاب اسلامي در سال 1357، حراست نفت هم دچار تغيير و تحولاتي شد و تثبيت شرايط و حاكم شدن كامل نظم، مدتي به طول كشيد. آنچه در پي مي آيد، خاطراتي از آن دوران است كه از قول نعمت اله امام، پيشكوست نفتي كه در آن زمان رئيس اداره بهبود محيط كار (روابط صنعتي) در مناطق نفت خيز جنوب بود، روايت مي شود:

پرده اول- اوايل سال 1358 به اتفاق یکی از مسئولان حراست بازدیدی داشتيم از کوی نیوسایت در اهواز. در اين منطقه در ابتدای هر خیابان، یک نفر در اتاقك حراست به کار گرفته می شد تا سراسر خیابان را از ساعت 6 بعدازظهر تا 6 صبح نگهبانی دهد.

در يكي از اين اتاقك ها، با پیرمردی رو به رو شديم كه به همراه دخترکي 7 یا 8 ساله نشسته بود. وقتي خواستيم با پيرمرد دست بدهيم و با او احوال پرسی كنيم، متوجه شديم که نابیناست. از او پرسیديم: تو كه نابينا هستي، چگونه خیابان را حراست می کنی؟

در جواب، اشاره به دخترک کرد و گفت: «هِی عُیونی!» یعنی این چشم های من است.

پرده دوم- چند ماهي از پيروزي انقلاب اسلامی مي گذشت و گاه و بيگاه از بی توجهی و نداشتن دقت كافي در حراست نفت گلايه هايي شنيده مي شد. يك بار یکی از همکاران که جوانی پرشور و انقلابی بود، شب به محل نگهبانی افراد حراستی رفته و در حالي كه آنها در خواب بودند، کفش های شان را جمع آوری و در گونی انداخته و صبح روز بعد تحویل اداره حراست داده بود. بعضی از نگهبانانی که جرات بیان سرقت کفش های شان را نداشتند، صبح روز بعد پس از خاتمه شیفت کاری، پا برهنه به منزل رفته و چیزی نگفته بودند؛ ولی یکی دو نفر به اداره حراست رفته و با مشاهده گونی پر از کفش فهمیده بودند که سرقت کفش ها عمدی بوده است. اداره حراست با احضار آنها و گرفتن تعهد، کفش هاي شان را پس داد!

پرده سوم- حراست 24 ساعته از خطوط لوله نفت و گاز و چاه های پراکنده در کوهستان ها و دشت های خوزستان، ایلام، دهلران برعهده حراستِ عملیات صنعتی بود که معمولا به پیمانکاران واگذار مي شد.

اين اقدام در عين حال نوعي معامله با افراد منتفذ محلی یا کدخدایان روستاها بود تا از خرابکاری یا سرقت لوله ها جلوگیری شود. در سال 1358 به دعوت یکی از روسای حراست قرار شد از تاسیسات سرکان/ مالکوه بازدید كنيم.

منطقه سرکان، مابین پل دختر و اندیمشک، یک واحد بهره برداري و سه حلقه چاه فعال داشت که نفت آن پس از تفکیک گاز، به وسيله خطوط لوله سراسری اهواز/ تهران، به تلمبه خانه افرینه و سپس به پالایشگاه تهران منتقل می شد.

این منطقه سردتر از خوزستان و نسبتا خوش آب و هواست و در کنار رودخانه سیمره قرار دارد. بخش همجوار آن، تَنگِ مَلاوی است که کنار رودخانه سیمره و جاده تنگ ملاوی به اندیمشک قرار دارد.

آن روز به اتفاق مسئول حراست و یک نفر از کارکنان عملیات بهره برداری با یک دستگاه خودروی شاسی بلند عازم سرکان شديم. پس از توفقی کوتاه در واحد بهره برداری سرکان، برای سرکشی به وضعیت حراست چاه ها و خطوط لوله به منطقه رفتیم.

اما در منطقه هیچ فرد حراستی مشاهده نشد. تنها كسي كه ديديم، مردي ميانسال بود كه كنار جاده نشسته و مقداري خيار را روي يك گوني ريخته بود و به خودروهای عبوری می فروخت. چوپاني هم دورتر چند راس بز را مي چراند.

به همکارم گفتم بد نيست كمي خیار بخریم. توقف کردیم، اما خیارها کوچک و کج و معوج بودند و به درد نمی خوردند. فروشنده هرچه اصرار کرد، نخریدیم. پس از بازگشت همکار ما گزارشی از ماموریت تهیه و به اداره مربوطه داد؛ از جمله اين كه از نيروهاي حراست در منطقه خبري نبوده است.

پس از چند روز پاسخی از پیمانکار دریافت شد، به اين مضمون که «نگهبانان در محل حاضر بوده، مشخصات خودروی آقایان را داده و نگهبان چاه شماره يك هم گفته نشان به آن نشان که من به ايشان خیار تعارف کردم...!»

چقدر خوش شانس بودیم که خیار از وی نخریدیم، وگرنه متهم به ارتشاء نیز می شدیم!