نفت ملی از آغـاز تا فرجـام

صنعت نفت ايران پس از تولد در 1287 خورشيدي در حالي در سال 1327 به چهل سالگي رسيد که حوادث زيادي را پشت سر گذاشته بود. کشف مناطق نفتي در نواحي مختلف جنوب غرب ايران و توسعه فعاليت هاي نفتي طي جنگ اول جهاني، تغيير سلطه سلطنتي در ايران و پس از آن جنگ جهاني دوم و اين بار تغيير پادشاه و انتقال قدرت از پدر به پسر، مهم ترين حوادث اين دوران چهل ساله بود.توليد نفت ايران در اين دوران از مرز سي و دوميليون تن در سال گذشته بود. مناطق نفت خيز به شهرهايي با شکل و شمايل متفاوت تبديل شده بودند که مردم مناطق ديگر آرزوي حضور درآنها را داشتند.

در آبادان، گچساران، آغاجاري، هفتکل، نفت سفيد، لالي و مسجدسليمان و همچنين مناطق جديدتر نفتي انواع امکانات موردنياز زندگي، با سبک و سياقي تازه به وجود آمده بود، از مراکز تفريحي و باشگاه ها گرفته تا مراکز ورزشي و درماني، آموزشي و ...

به عنوان نمونه، تنها در آبادان ابنيه و مراکزي چون بيمارستان شرکت، سينما تاج، کليساي ارامنه، حمام جرمن، باشگاه ايران، فروشگاه الفي، کافه پاکستاني ها با غذاهاي تند و محله کفيشه که نام خود را از واژه فرنگي کافي شاپ گرفته بود، آن هم به دليل ساخت قهوه خانه هاي فرنگي در آن، همه و همه ناشي از رونق و توسعه صنعتي بودند که چهل سالگي خود را جشن گرفته بود. پايان جنگ عالمگير دوم در کنار توسعه صنعت نفت فضاي باز سياسي را نيز به همراه داشت و مجالي براي سياسيون و دلسوزان ايراني، تا بيشتر به حقوق خود بينديشند.

از سوي ديگر هنگام اشغال ايران توسط قواي متفقين در شهريور 1320 و با پايان جنگ، مردم ايران به ماهيت بيگانگان و از جمله انگليسي ها پي بردند. فضاي باز سياسي پس از جنگ، مجالي بود براي عرض اندام احزاب و گروه هاي سياسي و در مجادلات کلامي اين احزاب نيز مسئله نفت هميشه مطرح بود.

نکته ديگر حضور کمپاني هاي آمريکايي در کشورهاي نفت خيز خاورميانه بود و قراردادهاي اين کمپاني با کشورهاي صاحب نفت عربي، که اخبار آن به ايران نيز مي رسيد. خبر قرارداد 50-50 آرامکو با عربستان مهلک ترين ضربه را به حدود چهل سال اقتدار انگلستان در منطقه وارد آورد و ايرانيان را به اين نکته حساس واقف نمود که چرا آنان نبايد سهم بيشتري از ثروت زير پايشان داشته باشند؟

نخستين بار يکي از نمايندگان دوره پانزدهم مجلس شوراي ملي به نام عباس اسکندري در تاريخ 30 مرداد 1327 پيشنهاد ملي کردن صنعت نفت را مطرح و سپس در 30 دي ماه همان سال ضمن استيضاح دولت، طرحي را براي بازنگري در قرارداد نفت ارائه نمود. هر چند تلاش اسکندري ناکام ماند اما نمايندگان مجلس بعدي به رهبري دکتر مصدق دست به تلاشي تازه و پيگيرانه در اين زمينه زدند، ضمن اينکه آنها از پشتيباني طيف مذهبي به رهبري آيت ا... کاشاني نيز برخوردار بودند. دکتر مصدق و همکارانش در مجلس نهايتا توانستند قانون ملي شدن نفت را به تصويب برسانند و مجلس سنا نيز هراسان از غضب فداييان اسلام، آن گونه که براي هژير پيش آمد و بعدها نيز سينه رزم آرا را نشانه گرفت. در آخرين روز کاري سال 1329  قانون مصوب در مجلس شوراي ملي را تصويب کرد و ملي شدن نفت را از اول فروردين 1330 به مردم ايران عيدي داد.

اما شرکت نفت انگليس و ايران نيز بيکار ننشست. درست در همان ايام  شرکت به بهانه پايين بودن اجاره خانه و قيمت موادغذايي،کاهش قريب الوقوع دستمزدها، حق ماموريت و يارانه مسکن را اعلام کرد!

آغاز اغتشاش ها

اين اقدام غيرمنتظره در شرايطي که کارکنان منتظر عيدي و پاداش پايان سال بودند خود به خود به بحراني عظيم تبديل شد. اين بحران با اعتصابات کارگري شکل گرفت و حزب توده در سازماندهي اعتصاب ها نقشي فعال ايفا کرد.

اعتصاب هاي ماهشهر آغاز شد و خيلي زود سراسر مناطق نفت خيز را در برگرفت. مسجد سليمان، آغاجاري و نفت سفيد و ساير مناطق به جريان اعتصاب پيوستند و شرايط به گونه اي پيش رفت که اواسط فروردين 1330 بخش قابل توجهي از چهل و پنج هزار نفر کارکنان شرکت، با اعتصاب همراه شدند.اين امر بر توليد نفت تاثير قابل توجهي گذاشت و موجبات نگراني انگلستان را فراهم کرد، خصوصا هنگامي که با خلع يد از شرکت نفت انگليس و ايران آخرين اميدهاي ايشان نيز از بين رفت. نکته اي که در اين زمينه بايد مدنظر داشت همراهي و حمايت طيف مذهبي را به رهبري آيت ا... کاشاني از سياسيون بود، همراهي و اتحادي که تقريبا تا ميانه راه ادامه داشت و پس از آن به واسطه پاره اي سوءتفاهمات و سوء استفاده دربار و بيگانگان از اختلاف نظرهاي پيش آمده به ناکامي نهضت ملي شدن نفت انجاميد.

نامه کاشاني

نامه منتشر نشده اي از آيت ا... کاشاني، به خوبي حمايت طيف مذهبي از سياسيون را در استقرار شرکت ملي نفت ايران نشان مي دهد. آيت ا... کاشاني در نامه مورخ 2/3/1330 که گيرنده آن يکي از سران نهضت ملي شدن نفت بوده است مي نويسد: «آقاي بزرگوار عزيزم اميدوارم همه به سلامت و کامياب باشيد. بقدري مضطرب و مشوش هستم که حد ندارد اميدوارم اين کار به زودي خاتمه يابد و همه آسوده خاطر باشيم. آن چه به نظر حقير مي رسد آن است که اگر تسليم نشوند بايد به قوه قهريه در چاه ها بسته شود و قبلا روساي شرکت را اخراج نموده فوري ورقه اقامت آنها را باطل نمود که چهل و هشت ساعته خارج شوند.

به همه رفقا مخصوصا دکتر و آقاي اميرجلالي و آقاي مهندس بازرگان و سايرين سلام مي رسانم در ميتينگ که البته تفصيل آن را شنيده ايد تاييد در اين جهت شد، ممکن است با تلفن با من تماس بگيريد و از جريان مستحضرم داريد.»

والسلام سيدابوالقاسم کاشاني 2/3/1330

از محتواي نامه آيت ا... کاشاني مشخص است که در جريان خلع يد مقاومت هاي شديدي از جانب انگليسي ها به وقوع پيوسته و اين مقاومت در سراسر دو سال و چند ماه آينده نيز ادامه يافته است. در اين مدت صنعت نفت ايران بيش از آن که در حوزه توليد و توسعه فعال باشد دستخوش درگيري هاي سياسي بين طرفين بود.

آيت ا... کاشاني حمايت خود را از مصدق پس از آن که وي به دنبال استعفاي «حسين علا» جانشين او شد، بارها اعلام کرد و انگليس که از اتحاد ايرانيان در مسئله ملي شدن صنايع نفت نگران بود هراسان و شتاب زده به دادگاه بين المللي لاهه شکايت کردم. انگلستان در شکواييه خود عنوان کرد که دولت ايران با ملي کردن صنعت نفت که با سرمايه و مهارت فني بريتانيا به وجود آمده، ناسپاسي آشکاري انجام داده و علاوه بر نقض قرارداد في مابين منشا خسارت به انگلستان نيز شده است.

دادگاه لاهه طرفين را به مذاکره دعوت و از سوي ديگر ايالات متحده آمريکا نيز تلاش کرد با ميانجگيري بين ايران و انگلستان علاوه بر کسب اعتبار، منافعي را نيز براي آينده خود تضمين نمايد.

ديپلماسي آمريکايي و انگليسي

آورل هريمن ديپلمات کهنه کار آمريکايي با چنين هدفي به ايران اعزام و پس از مذاکره با مصدق رهسپار لندن شد و به آنان توصيه کرد هر چه زودتر با ايران وارد مذاکره شوند تا خسارات بيشتري دامن آنان را نگيرد. به دنبال اين توصيه بود که لرداستوکس وزير مختار انگلستان به ايران عزيمت کرد تا با مذاکره مشکل في مابين را حل کنند، اما او هم ناکام ماند.

استوکس پس از انجام مذاکرات با دولت به سراغ شاه ايران رفت و به او يادآور شد که ممکن است اين اقدام باعث تحريم ايران شود و انگلستان با قدرتي که دارد ايران را از بارهاي نفت جهان حذف کند.

شاه به او توضيح داد که شرايط از دست او خارج است و ايرانيان حتي به اين قيمت نيز حاضر به دست برداشتن از خواست خود نيستند. در تمام اين مدت صنعت نفت ايران دوراني برزخي را مي گذراند.

بحران نفت ايران باعث شد قيمت نفت در سطح جهان به مقدار قابل ملاحظه اي افزايش پيدا کند و کشورهاي عربي خليج فارس و عربستان بيشترين بهره را از اين افزايش قيمت ببرند و ذخاير ارزي خود را به ميزان چشمگيري افزايش دهند.

انگلستان در اقدامي جديد به شوراي امنيت سازمان ملل شکايت برد تا بلکه بتواند ادعاي خود را ثابت کند، اما نخست وزير ايران با حضور در شوراي امنيت از فضاي به وجود آمده بيشترين بهره را براي اثبات حقانيت ايران بود.

در اين فاصله چرچيل بار ديگر به نخست وزيري انگلستان برگزيده شد و صراحتا سقوط دولت ايران را از برنامه هاي خود براي حل بحران نفت اعلام کرد وضعيت اقتصادي ايران بسيار آشفته بود و برنامه دولت مبني بر انتشار اوراق قرضه نيز قادر به کنترل امواج سهمگين فقر نبود.

مصدق به بانک جهاني متوسل شد اما اعمال نفوذ انگلستان بر بانک جهاني مانع از حمايت بانک از ايران شد 30 تير 1331 شايد آخرين حضور مردمي در حمايت از دولت دکتر مصدق بود که صورت پذيرفت.

اختلاف نظر بين سران نهضت به مرور پايگاه مردمي دولت مصدق را از ميان برد و سرانجام با برنامه ريزي مشترک آمريکا و انگليس بود که روزهاي گرم مرداد 1332 تلخ ترين روزها را در تاريخ سياسي معاصر ايران رقم زد.

کودتاي 28 مرداد 1332 تکميل دوران برزخي اقدام براي ملي کردن نفت ايران بود. پايان سپاه تلاشي ملي براي استفاده بهتر از ثروت نفت که از چاله شرکت نفت انگليس و ايران به چاه کنسرسيوم افتاد.

از چاله به چاه

فرجام ناميمون ملي خواهي نفت که با کودتاي مرداد 1332 رقم خورد مقدمه اتفاق مهم ديگري در صنعت نفت بود. شيرهاي نفت پس از وقفه اي سه ساله، بار ديگر بر روي بازارهاي جهاني باز شد، اما اين بار شرکت نفت انگليس و ايران مجبور بود شرکاي جديدي را بر خوان گسترده نفت ايران تحمل کند.

مهم ترين اين شرکا، شرکت هاي آمريکايي بودند که با رويکرد جديد به دنبال منافع تازه جهاني مي گشتند. آمريکا بعد از جنگ جهاني دوم رويکرد اقتصادي ديگري را در پيش گرفت. اين کشور در سال 1943 ميلادي، هيئتي را تحت سرپرستي زمين شناس مشهور دوگلير مامور انجام تحقيق درباره ذخاير زيرزميني نفت ساخت.

وي طي گزارشي که براي دولت آمريکا تهيه کرد، اظهار داشت که به علت وجود ذخاير سرشار نفت در منطقه خليج فارس، از آن پس مرکز ثقل توليد نفت جهان از ناحيه خليج کارائيب به منطقه خليج فارس منتقل خواهد شد.از آن هنگام به بعد تعدادي از شرکت هاي آمريکايي مستقل که تا آن زمان فعاليت چنداني در سطح بين المللي نداشتند به فکر توسعه عمليات خود در خارج از آمريکا افتادند و بدين ترتيب پاي شرکت هاي آمريکايي به منافع نفتي ايران باز شد. نکته ديگر اين بود که در آن ايام انعقاد قراردادهاي منصفانه 50-50 با حضور شرکت هاي آمريکايي در مناطق مختلف خاورميانه گسترش يافته بود. از سال 1950 در عربستان سعودي، از 1951 در کويت و از 1952 درعراق و قطر و بحرين. در سال 1954 ميلادي برابر با 1333 خورشيدي يعني هنگام انعقاد قرارداد با کنسرسيوم نيز چنين نکته اي مد نظر بود. طي اين برنامه، امتياز بهره برداري از منابع نفت ايران به کنسرسيومي متشکل از شرکت هاي انگليسي با 40 درصد سهام، شرکت هايي آمريکايي با 40 درصد و فرانسوي هاي و هلندي هاي نيز بر روي هم 20 درصد سهام واگذار شد.

براساس اين قرارداد، توليد و عرضه نفت ايران براي مدت 25 سال در مقابل پرداخت 50 درصد از خالص دريافتي ها به دولت ايران، در اختيار کنسرسيوم قرار مي گرفت.

روز بيستم فروردين سال 1333 سفير انگليس طي نامه اي به وزارت خارجه ايران اطلاع داد که کنسرسيومي از شرکت هاي بزرگ نفتي به صورت موقت تشکيل شده و آماده مذکراه با دولت ايران است.

علاوه بر کمپاني نفت انگليس و ايران، ديگر کمپاني هاي تشکيل دهنده کنسرسيوم عبارت بودند از چهار شريک «آرامکو» يعني «جرسي، سوکوني، تگزاکو و استاندارد کاليفرنيا» به اضافه «گلف» که شريک کمپاني انگليس و ايران در کويت بود و همچنين شرکت «CFP» فرانسه. دولت هاي آمريکا و انگليس نيز از نزديک امر نظارت را بر عهده داشتند.

وجه مشخصه اين کمپاني ها براي شرکت در کنسرسيوم اين بود که تمامي آنها عضو سرمايه گذاري مشترکي بودند که در ديگر نقاط خاورميانه نيز به توليد نفت اشتغال داشتند و اين گونه نبود که بهره برداري از نفت ايران اولين همکاري آنها باشد. «هاواردپيچ» نايب رئيس «استاندارد اويل نيوجرسي» به نمايندگي از کمپاني ها به مذاکره با طرف ايراني پرداخت. از ايران نيز علي اميني تاثير فراواني در انعقاد قرارداد داشت. چهره اي که «مارل موريتي» بيوگرافي نويس معروف آمريکايي او را hard bargainer (دلال بزرگ) ناميد. هفدهم سپتامبر 1954 «پيچ» با وزير دارايي ايران پيش نويس قرارداد را تهيه کردند و در نوزدهم اکتبر همان سال برابر با بيست وهفتم مهرماه 1333 به امضاي شاه رساندند.

مراسم متفاوت

بيست و هشتم مهرماه 1333 يعني سه سال پس از خروج انگليسي ها از آبادان، اين شهر شاهد مراسمي متفاوت بود. جشن آغاز به کار کنسرسيوم نفت در ايران و در همان هنگامي که «پيچ» و وزير داراي ايران سرگرم سخنراني بودند، بار ديگر شيرهاي نفت به سوي اسکله صادراتي باز شد.اولين تانکري که نفت را بارگيري کرد، نفتکش «بريتيش ادووکيت» متعلق به کمپاني انگليس بود و اين شانس را داشت که نخستين محموله نفت ايران را پس از سه سال روانه آب هاي بين المللي کند. تاسيس کنسرسيوم يکي از نقاط عطف مهم در صنعت نفت جهان به شمار مي رفت. هر يک از کمپاني هاي عضو کنسرسيوم سهم خود را از نفت دريافت داشته و توزيع مي کردند.

در اين ميان هر چند کمپاني انگليسي عملا تحقير شده بود ولي با توجه به اينکه مالکيت 40 درصد سهام را هنوز در دست داشت، همچنان قدرت عمده و مسلط کنسرسيوم به شمار مي رفت. از سوي ديگر، فارغ از مسائل مربوط به کنسرسيوم، کمپاني نفت انگليس و ايران سعي داشت بابت اتفاقات سه سال گذشته به نوعي از ايران خسارت دريافت کند. «سرويليام فريزر» رئيس کل کمپاني در مطالبه غرامت سرسختي نشان مي داد اما موضع ايران علي رغم سرنگوني مصدق تغيير نکرده و حاضر به پذيرش ادعاي فريزر نبود.

ساير کمپاني هاي کنسرسيوم وقتي اصرار فريزر و انکار طرف ايراني را ديدند براي جلوگيري از وقفه دوباره در بهره برداري از نفت ايران، تلاش کردند کمپاني انگليسي را به نحوي راضي نمايند. آنها پذيرفتند بابت 60 درصد سهام کمپاني انگليسي که به کنسرسيوم انتقال يافته بود 90 ميليون دلار نقد به کمپاني انگليسي پرداخت کنند و همچنين بابت هر بشکه نفتي که تحت قرارداد کنسرسيوم توليد مي شود نيز 10 سنت به کمپاني انگليسي بپردازند تا زماني که جمع دريافتي کمپاني به 500 ميليون دلار برسد.

جان لودون مدير عاملي اصلي رويال داچ شل در اين باره گفت: اين معامله اي فوق العاده براي فريزر بود؛ بهترين معامله اي که در عمرش صورت داده بود چون واقعيت بود که کمپاني انگليسي چيزي براي فروش نداشت که غرامت آن را بگيرد و آنچه که داشت توسط دولت ايران ملي شده بود.ضمن مذاکرات عقد قرارداد کنسرسيوم، طرف ايراني به شرکت هاي عضو کنسرسيوم فشار آورده بود که عمليات توليد و تصفيه را به فوريت توسعه دهند ولي شرکت هاي اظهار مي کردند که توانايي آنها در توسعه هر دو رشته فعاليت محدود است زيرا در مورد توليد پس از ملي شدن صنعت نفت در ايران کشورهاي ديگر منطقه خليج فارس مقامي به مراتب مهم تر از پيش در بين صادرکنندگان نفت به دست آورده و هر يک سهم نسبتا مهمي از کل توليد منطقه را دارا شده بودند، ضمن اينکه آنها نمي توانستند يا نمي خواستند سهم خود را به خاطر احياي صنعت نفت ايران کاهش دهند.

آغاز تغييرات کلي

در مورد پالايش نيز طي چند سال گذشته به تدريج تغييراتي کلي رخ داده بود که امکان استفاده از ظرفيت آبادان را محدود مي کرد. سه سال طول کشيد تا توليد نفت خام به سطح آخرين سال عملکرد شرکت نفت انگليس و ايران برسد و مقدار تصفيه تقريبا به 60 درصد ظرفيت پالايشگاه آبادان بالغ گردد. طبق قرارداد حداکثر مدتي که براي تجهيز کامل تاسيسات و دوباره به راه افتادن همه امور صعت نفت در نظر گرفته شده بود از سال 1955 تا 1957 بود.

شرکت جديد اکتشاف و توليد که از جمله شرکت هاي عامل با تابعيت هلندي و ثبت شده در ايران بود، به سرعت استخراج نفت از ميدان هاي موجود را آغاز کرد و به منظور توسعه عمليات، دست اندرکار حفر چاه هاي تازه و تامي دستگاه هاي جديد بهره برداري، راهسازي و احداث خط لوله گرديد.

بيشتر اين عمليات در منطقه آغاجاري صورت گرفت که در آن زمان، در بين 6 ميدان جنوب بزرگ تر از بقيه بود. در هفتکل نيز يک رشته فعاليت هاي اساسي به منظور آماده نمودن چاه ها و تاسيسات سرچاه براي توليد به ميزان حداکثر انجام شد.

مجموعه اين تلاش ها باعث شد توليد نفت ايران از روزانه8 665 هزار بشکه در سال 1950 به روزانه 925 هزار بشکه در سال 1959 برسد. افزايش بهره برداري و توليد، رونق صنعت و توسعه صنعتي کشور را به همراه داشت. رونق کنسرسيوم، جايگزين رکود دوران سه ساله پيش از آن شد، رکودي که به سبب حق طلبي ايرانيان، بر آنها تحميل شده بود، از طرف ديگر افزايش درآمد نفت، افزايش قدرت کارتل ها و تراست ها را نيز به دنبال داشت و همين امر باعث شد کشورهاي صاحب نفت به تشکيل سازماني بينديشند که بتواند حقوق آنها را در مقابل شرکت ها و تراست هاي بين المللي حفظ کند.

تشکيل اوپک، نتيجه اين برنامه کشورهاي صاحب نفت از جمله ايران بود که به جرم تقاضاي ملي شدن ثروت خود، از چاله شرکت نفت انگليس و ايران، به چاه کنسرسيوم افتاده بود.

برگرفته از کتاب جستارهايي کوتاه بر تاريخ بلند نفت در ايران، مجموعه مقالات فرشيد خداداديان