نگاهي به زندگي و احوال محمد نقي زاده، استاد معماري

به دنبال شهر آرماني

محقق و نويسنده اي که تمامي موضوعات نوشتاري و تحقيقاتي خود را در خدمت هنر معماري قرار داد و حاصل سال ها مطالعات خويش را در اين عرصه در قالب ده ها مقاله علمي، پژوهشي و 14 جلد کتاب به ثمر نشاند. دريافت بيش از 35 تقديرنامه از همايش هاي ملي و بين المللي از نشان هاي پرافتخار اوست. محمد نقي زاده در شهريور 1331 در شهرستان نطنز تولد يافت. يک ساله بود که خانواده به تهران نقل مکان کرد و ابتدا در محله محموديه شميران و سپس به خيابان سلسبيل سکني گزيد و در همين محله بود که در سال 1338 در دبستان داريوش تحصيل خود را آغاز کرد.

پس از پايان تحصيلات دوره ابتدايي در دبيرستان هاي جلوه، خرداد و اديب به ادامه تحصيل پرداخت. در خرداد 1350 موفق به اخذ ديپلم رياضي از دبيرستان اديب شد« در آن زمان فکر کردم که درس خواندن کافي است و بهتر است به دنبال کار و زندگي رفت. از اين رو بود که براي جذب در بازار کار به ناگزير در آبان ماه همان سال به خدمت نظام وظيفه رفت و بعد از دو سال خدمت سربازي در آبان ماه 1352 کارت پايان خدمت گرفت. در دي ماه 1352 در بانک ايران و هلند استخام شد. در همان سال تصميم به ادامه تحصيل گرفت و با شرکت در کنکور سراسري، همزمان در چندين رشته دانشگاهي، مهندس معماري در دانشگاه علم و صنعت، مدرسه عالي حسابداري نفت، رشته هاي شبانه فيزيک دانشگاه تهران و مهندسي توليد دانشگاه علم و صنعت پذيرفته شد؛ «موقع تصميم گيري بود يا کار به اضافه درس در رشته شبانه اي که خيلي مورد علاقه نبود و طولاني نيز بود و البته جاذبه آنها نيز از مهندسي معماري کمتر بود؛ با ترک اشتغال و تحصيل در رشته مورد علاقه. مرحوم ابوي به کمکم آمد که نگران نباش خدا بزرگ است! همين! و علي رغم فوت پدر در آذر 1354 خداوند نشان داد که بزرگ است! آن هم بزرگي اي که به وصف نمي آيد. در همان سال آموزش رايگان شد و علاوه بر آن کمک هزينه تحصيل و مسکن نيز پرداخت مي شد که تا حد زيادي تکافوي مخارج تحصيل در رشته گراني چون معماري را مي کرد.» بدين سان نقي زاده تحصيل در رشته مهندسي را اختيار کرد تا اينکه سرانجام در شهريور 1357 در همين رشته فارغ التحصيل شد. اما اکتفا به دانش نامه ليسانس عطش روحي وي را به هيچ وجه سيراب نمي کرد. از اين رو پس از يک سال وقفه، در سال 1358 در کنکور کارشناسي ارشد دانشگاه تهران شرکت کرد و در رشته طراحي شهري دانشکده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران پذيرفته شد. تا اينکه در سال 1367 موفق به اخذ دانش نامه کارشناسي ارشد شد. آنگاه در ارديبهشت 1370، براي ادامه تحصيل در مقطع دکتري به سيدني استراليا رفت و پس از طي يک دوره قريب 5 ساله در همان رشته نيوساوث ولز به اخذ دانش نامه دکتري نايل آمد.

اما سرنوشت محمد نقي زاده، با صنعت نفت در 11 ارديبهشت سال 1363 در اداره مهندسي و ساختمان طرح گاز طبيعي کنگان پيوند مي خورد. تا سال 1370 در اين اداره برابر سمت سازماني مهندسي ارشد سيويل، هم چنان به فعاليت پرداخته و در عمل مامور به رتق  و فتق اموري همچون؛ پروژه خانه سازي شهرک توحيد، ترمينال فرودگاه توحيد، پروژه و پل هاي جاده پالايشگاه به دوراهک که تلفيقي از مباحث معماري و ساختمان و سيويل بود و همچنين پروژه هاي کوچکي همچون ساختمان هاي ايستگاه زلزله نگاري و مدارس براي روستاهاي منطقه و ... مي شود.

 

آغاز تاليفات اصلي در هنر معماري

وي پس از بازگشت به ايران در سال 1375 برابر سمت کارشناس ستاد مديريت مهندسي و ساختمان به صورت مامور در واحد طراحي مرکزي سوم شروع به کار مي کند که اين وضعيت تا دي ماه 1383 يعني زمان بازنشستگي وي ادامه مي يابد.

نقي زاده همچنين سابقه تدريس و کارهاي پژوهشي را در کارنامه شغلي خود دارد؛ وي پس از بازنشستگي در دانشکده هنر و معماري واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد به تدريس و پژوهش اشتغال يافت که همچنان ادامه دارد. در اين دانشگاه موفق به راه اندازي دوره هاي دکتري معماري اسلامي و شهرسازي اسلامي شد که تاکنون چهار دوره دانشجويي را پشت سر گذاشته است. تدريس در دانشگاه هاي آزاد مشهد، شوشتر، امام خميني قزوين و هنر اسلامي تبريز و نيز راهنمايي يا مشاوره 24 رساله دکتري و 55 پايان نامه کارشناسي ارشد، از جمله خدمات دانشگاهي وي محسوب مي شود.عضويت در هيئت تحريريه پاره اي نشريات از جمله: مجله علمي پژوهشي هويت شهر، مجله کتاب ماه هنر، مجله علمي پژوهشي مديريت شهري از ديگر فعاليت هاي فرهنگي نقي زاده به شمار مي آيد.

آثار قلمي نقي زاده غالبا در دهه هشتاد شکل مي گيرد. وي با چاپ و انتشار 14 اثر مکتوب در رشته معماري، نگارش و انتشار بيش از صد مقاله در مجلات و نشريات علمي، پژوهشي وتخصصي، نگارش و انتشار 49 مقاله در قالب کتب (مجموعه مقالات) و مجموعه مقالات همايش هاي ملي و بين المللي و نيز نگارش و ارائه بالغ بر 80 مقاله در همايش هاي ملي و بين المللي، در سال 1387 به عنوان پژوهشگر برگزيده نهمين دوره معرفي پژوهش فرهنگي و رتبه چهارم پرتاليف ترين محققان ايران در رشته هنر معماري، شناخته مي شود.وي نظر به رشته تخصصي خود تمامي آثار قلمي خود را معطوف دانش معماري داشته و مسايلي چون: معماري و شهرسازي اسلامي، جايگاه طبيعت و محيط زيست در فرهنگ و شهرهاي ايراني، ادارک زيبايي و هويت شهر در پرتو تفکر اسلامي، مباني هنر ديني در فرهنگ اسلامي و نيز شهر آرماني اسلام يا فضاي حيات طيبه، از جمله موضوعات نوشتاري وي را تشکيل مي دهد.نويسنده در کتاب شهر آرماني اسلامي يا فضاي طيبه، بر پايه باور به امکان وجود شهر اسلامي و ضرورت توجه و فعاليت در شکل گيري آن، بايسته هاي تحقق شهر اسلامي را بر مبناي نصوص ديني در هفت فصل برمي شمرد. به زعم نويسنده ظهور شهر اصيل اسلامي بدون ارکان سه گانه غيرممکن است. اين ارکان در عالي ترين صورت خود عبارتند از: (انسان کامل که در مراحل پايين تر، مومن و مسلمان است)، ارتباطات (مشتمل بر قوانين و اخلاق و رفتارهاي) متکي بر تعاليم اسلام و «کالبد» که بر پايه اصول اسلامي شکل گرفته اند.

 

تقدير از هنرمند پيشکسوت

نقي زاده همچنين درحاشيه پژوهش هاي اصلي خود، تاملي نيز در معناي مناسک حج داشته که حاصل آن را در کتابي مستقل تحت همين عنوان به چاپ رسانده است. تاملي در معناي مناسک حج خلاصه اي است از آنچه که طي سفر حج به ذهن مولف رسيده است. اين کتاب در 232 صفحه به معرفي اجمالي مناسک حج، مواضع و اماکن مقدسه مي پردازد.گفتني است، دريافت بيش از 35 تقديرنامه از همايش هاي ملي و بين المللي، اخذ رتبه دوم رشته مقالات تخصصي در جشنواره مطبوعات در حوزه شهري در ارديبهشت 1383، اخذ عنوان برگزيده در شانزدهمين دوره هفته کتاب استان اصفهان و کسب لوح سپاس هيئت داوران در همايش تجليل از خادمان فرهنگ مکتوب اصفهان در سال 1387، کسب عنوان هيئت علمي برتر در دانشکده هنر و معماري واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامي در سال هاي 1385 و 1386، در کارنامه علمي، پژوهشي اين محقق و پژوهشگر برجسته به ثبت رسيده است.محمد نقي زاده در نقش عضوي از خانواده نفت، در سال 1387 به عنوان بازنشسته نمونه از سوي سازمان بازنشستگي صنعت نفت انتخاب شد.

 

تاثيرات هنر و فرهنگ بر يکديگر

نقي زاده در يکي از آثارش آورده است : فرهنگ، که اجمالا به معناي روح و معناي زندگي است، معتقدان و پيروان خويش را به حفظ، اشاعه، تصفيه، کمال بخشيدن و پويايي ارزش هايشان هدايت و رهبري مي کند. هنر نيز، که به طور خلاصه عبارت از تجلي کالبدي و عيني معنا و هويت مورد باور انسان در ساخته هايش مي باشد، جلوه اي از معرفت انسان و پاسخي به نيازهاي معنوي است. بنابراين، دخالت ارزش هاي فرهنگ هنرمندان نيز که بخشي از صاحبان فرهنگ هستند، در خلق آثار آنان امري طبيعي و محرز است. حال اگر ارزش هاي فرهنگي، ارزش هايي معنوي و پايدار باشند و هنرمند نيز در جهت نمايش آنها به خلق اثر بپردازد، هنري متعالي ظهور خواهد نمود که به عنوان مقوم فرهنگ ايفاي نقش خواهد کرد. گسترش هنر موصوف نيز که بستگي به اقبال عمومي دارد، در صورت تمايل جامعه به ارزش هاي موردنظر هنرمند، پديدار خواهد شد.

عدم اقبال عمومي مي تواند ناشي از چند مورد باشد: ممکن است هنرمند نتوانسته باشد با مخاطب ارتباط برقرار نموده و ارزش موردنظر را به وي القا نمايد. اين امکان نيز وجود دارد که ارزش هاي موردنظر هنرمند و مخاطب از دو ساحت يا قلمرو متفاوت باشند. ممکن است درعين حالي که ارزش هاي طرفين همسوست، رجحان هاي طرفين متفاوت باشد و بسياري امکان هاي ديگر. فرهنگ و هنر تاثيرات متقابل و کاملا مستحکم و غيرقابل انکاري بر يگديگر دارند که بدون دخول در بيان رابطه مراتب آنها با يکديگر، به برخي از اين تاثيرات و ارتباطات اشاره مي شود.

برگرفته از کتاب نفت و قلم نوشته

احمد راسخی لنگرودی

 

نظم

چه اميد است اينجا؟

صـبـح پـيـري اثـر قـطـع اميد است اينجا                         تار و پود کفنت موي سفيد است اينجــا

سـاز هـستي قفس نغمه خودداري نيـست                           رم بـرق نـفـسي چند نشيد است اينجـا

جـلـوه بـيـرنـگـي و نـظـاره تماشايي رنگ                        چمن آراست قديمي که جديد است اينجـا

نـقـشـي از پـرده درد ا ست گشاد دو جهان                      هر شکستي که بود، فتح نويد است اينجـا

غـنـچـه وا شـده مـشـکل که دلي نگشايد                         بستگي چون رود ازقفل ، کليد است اينجا

مـرگ تـسـکـين نـدهد مـنتظر وصل تو را                       پاي تا سر زکفن چشم سفيد است اينجـا

تـخـم گـل ريـشـه طـراز رگ سنـبل نشود                          هم درآنجاست سعيدآنکه سعيداست اينجا

مـگـذر از رنـگ کـه آيـينه اقـبال صفا است                     دود برچهره آتش شب عيد است اينجــا

جـهد تعـطيل صفت نقص کمال ذات است                       يا بگو يا بشنو گفت و شنيد است اينجــا

در جنون حسرت عيش دگر از بيخبري ست                     موي ژوليده همان سايه بيد است اينجــا

زين چمن هر رگ گل دامن خون آلودي است                       حيرتم کشت، ندانم که شهيد است اينجـا

بـوي يـاس از چـمـن جـلوه امکان پيداست                      دگر اي بيدل غافل چه اميد است اينجــا

بيدل دهلوي

 

چه بشنویم؟

ساز و آواز ناب

نمي دانم شما که مخاطب نشريه «مشعل» هستيد، آثار کانون چاووش را به ياد داريد يا نه؟ اما يکي از بهترين آثار و آلبوم هاي موسيقي، در چاووش و حدود سال هاي 55 تا 62 توليد شد. نوازندگان اسطوره اي موسيقي ايراني، آهنگسازان و خوانندگان بزرگي چون شجريان، مشکاتيان، لطفي و ناظري، نوا و آواي خود را در پنج دهه اخير حيات موسيقي ايراني، جاودانه کردند. اين هفته به شما پيشنهاد مي کنيم «لاله بهار» به آهنگسازي مشکاتيان و خوانندگي شهرام ناظري را بشنويد. کاري در شور و دشتي که آوازهاي نابي دارد و تصنيف «مرا عاشق اش» از بهترين تصنيف هاي تاريخ تصنيف سازي موسيقي ايران است.

 

چه ببینیم؟

«ليلا»ي فراموش ناشدني

واقعا خيلي وقت ها لازم نيست به روز بود. مي توان چرخشي به عقب داشت و گشتي در آثار سينمايي تاريخ ايران زد. سال هاي نخستين دهه 70، يعني همان دوراني که سينماي ايران در اوج شکوفايي خلاقانه خود به سر مي برد، يک فيلم از داريوش مهرجويي، جريان سينمايي کشور را عوض کرد. «ليلا» ي مهرجويي با معرفي دو چهره جوان و فضاي نوستالژيکي اش، هنوز هم يکي از بهترين فيلم هاي اين کارگردان و تاريخ سينماي ايران محسوب مي شود. «ليلا»، زني با شخصيتي درون گرا، زندگي خوبي را با همسرش سپري مي کند، تا اينکه متوجه مي شود... بگذاريد باقي اش را نگوييم. ممکن است بگوييد فيلم را ديده ايد، اما ما اين هفته پيشنهاد مي کنيم يک بار ديگر آن را ببينيد، اگر هم نديده ايد، حتما به تماشاي اين فيلم بنشينيد.

داستـانک

به دنبال خشنودي

پيرمردي با همسرش در فقر زياد زندگي مي کردند. هنگام خواب، همسر پيرمرد از او خواست   شانه اي برايش بخرد تا موهايش را سرو ساماني دهد. پيرمرد نگاهي حزن آميز به همسرش کرد و گفت که نمي توانم بخرم، حتي بند ساعتم پاره شده و در توانم نيست تا بند جديدي برايش بگيرم.  پيرزن لبخندي زد و سکوت کرد.

فرداي آن روز پيرمرد بعد از تمام شدن کارش به بازار رفت و ساعت خود را فروخت و شانه اي براي همسرش خريد. وقتي به خانه بازگشت، شانه در دست با تعجب ديد که همسرش موهايش را کوتاه کرده است و بند ساعت نو براي او گرفته است. مات و مبهوت اشک ريزان همديگر را نگاه مي کردند. اشک هاي شان براي آن نبود که کارشان هدر رفته است، بلکه به آن دليل بود که همديگر را به يک اندازه دوست داشتند و هرکدام به دنبال خشنودي ديگري بودند.

به ياد داشته باشيد اگر کسي را دوست داريد يا شخصي شما را دوست داشته باشد، بايد براي خشنود کردن او سعي و تلاش زيادي انجام دهيد.

چه بخوانیم ؟

راز سايه

اگر در زندگي شرايط سختي را تجربه کرده ايد و يا در حال حاضر شرايط سختي داريد، خواندن اين کتاب قطعا به شما کمک مي کند. در واقع اين کتاب براي افرادي نوشته شده که در اثر اين سختي ها داستاني را براي خود تعريف مي کنند و تحت تاثير آن هستند. «راز سايه» با اشاره به زندگي افراد مختلف و بررسي داستان آنها نوشته شده و به طور کلي به خواننده کمک مي کند تا به حال خوب برسد و پس از پايان هر فصل، تمرين هايي با عنوان گام هاي شفابخش ارائه مي کند.  «راز سايه» به ما ياد مي دهد که نقاط ضعف حاصل از داستان خود را به نقاط قوت تبديل و سعي کنيم با داستان زندگي خود کنار بياييم و داستان بهتري خلق کنيم. اين کتاب در مورد داستان زندگي شماست؛ داستاني که خودتان براي خويشتن تعريف مي کنيد و تحت تاثير آن هستيد. دبي فورد، در اين کتاب به شما نشان مي دهد که چگونه از داستان زندگي خود استفاده کنيد و از تمامي ناراحتي ها و کاستي هايتان بهره ببريد تا خود نهفته در زخم هايتان را دريابيد. همچنين اين کتاب به شما ياد مي دهد که چگونه از شر تفکرات مايوس کننده و از ناکامي هايي که در زندگي داشته ايد، خلاص شويد و داستان زندگي خود را از نو بنويسيد. «راز سايه» شامل نکته هايي در خصوص خودشناسي است و دبي فورد در اين کتاب تلاش مي کند تا از زاويه هاي مختلف، داستان هاي زندگي افراد را بررسي کند.

 

بريده اي از کتاب

من بيشتر عمرم را کوشيده ام که کسي باشم. مبارزه کردم تا هدفي بيابم و زندگي ام معنا داشته باشد. با اين حال، سال ها جست وجوي معنوي به من آموخته بود براي اينکه بتوانم آزاد باشم تا به فردي خاص تبديل شوم، زني منحصر به فرد شوم که هستم، بايد هم عظمت و شکوه الهي را بپذيرم و هم ناچيز بودنم را در مقام انسان.

****

پذيرش مسئوليت بابت آنچه هستيم، بزرگ ترين محبتي است که مي توانيم در حق خودمان بکنيم، زيرا به اين صورت مي توانيم خود را به کمال برسانيم، به نيرويي عظيم دست يابيم و اين پذيرش از ما حمايت مي کند تا جلو برويم و توانايي هايمان را بروز دهيم.

****

روزي دختربچه اي از پيرزني خردمند پرسيد: «چطوري آدم به پروانه تبديل مي شود؟» پيرزن با لبخندي بر لب و برقي در چشمانش پاسخ داد: «بايد آن قدر مشتاق پرواز باشي که ديگر دلت نخواهد کرم ابريشم باقي بماني.»