خيلي از همکاران ما سر اين دستگاه ها دست، چشم و انگشت خود را از دست داده اند. اگر حواست نباشد، بي احتياطي حادثه ساز مي شود. اصلا انگار کار ما بي ارزش شده، گاهي لوله مي شکند، دستگاه آتش مي گيرد، يا فشار چاه بالاست و يک اشتباه ممکن است لوله مغزي را به بيرون پرتاب کند.

درباره زمان پايان کارشان در اين چاه که مي پرسم، مي گويد: اگر نيتروژن چاه خوب عمل كند و فشار چاه بالا بيايد، فردا ترخيص مي شويم. ممکن است زنده سازي يك چاه4 تا 5 روز يا يک هفته زمان ببرد. بعد سراغ چاه بعدي مي رويم.

اگر بخواهيم عمليات اسيدکاري در يک چاه نفت را به شکل عاميانه تر تعريف کنيم، هر چاهي مثل لوله هاي آب منازل، بعد از مدتي رسوب مي گيرد. در چاه هاي نفت اين مسئله باعث بسته شدن روزنه ها مي شود و هر از گاهي نياز به تعمير دارد. در اين مواقع عمليات اسيدکاري انجام مي شود، يعني چاه با اسيد شست وشو داده و بعد با فشار، اين روزنه ها باز مي شود. مرحله بعد اين است که با نيتروژن، دوباره چاه را به حالت اول احيا مي کنند که اين مرحله، نيازمند وارد کردن شوک است. پس از عمليات اسيدکاري، مرحله فرآورش صورت مي گيرد تا اسيد، خنثي شده و آب و گاز از هم جدا شوند. باقيمانده كه نفت است، به سمت کارخانه مي رود. بنابراين هم تصفيه اسيد صورت مي گيرد و هم تفکيک نفت و گاز.

محمد حسينيان از نيروهاي شاغل در بخش فرآورش اين چاه که اين توضيح را مي دهد، اشاره مي کند: دستگاه فرآورش، معمولا در گذشته پس از عمليات اسيدکاري، براي تميز سازي و احياي آن چاه مستقيم به گودال سوخت مي رفت که به محيط زيست آسيب مي زد. اين دستگاه ها که ساخته شد، بعد ازعمليات اسيدکاري، دستگاه، نفت را داخل خود تصفيه و از آب و گاز جدا كرده و از طريق تلمبه به کارخانه مي فرستد. او که اهل جنوب است، مي گويد: همه ما جنوبي ها از بچگي شرايط و سختي کار در نفت را حس کرده ايم. نبود پدر، تنهايي ها و ... حال هم خودمان درگير آن شده ايم...  يکي از آنها هم مي گويد: نه فقط ما؛ بلکه کل مردم جنوب اهل تحمل و مدارا هستيم. اين سختي کار در چاه ها به يک شکل و رنج گرما و گردو غبار هم به شکلي ديگر.

کارشان، شبانه ادامه دارد که با آنها خداحافظي مي کنم.

 

سختي کار را به جان خريديم

مقصد بعدي، چاه 29 کوپال است؛ راه دور و دراز و البته سختي را براي رسيدن به آن طي مي کنم تا به اينجا برسم. گاه جلوي ماشين با آفتاب پرست ها مواجه شده  و گاه دشواري مسير، ما را از ادامه راه باز مي دارد تا در نهايت به نقطه اي بين هفتکل و اهواز در منطقه کوپال مي رسم.

در دل بيابان، اتاقك کاهگلي به چشم مي آيد و با فاصله اي نه چندان زياد، چاه شماره 29 کوپال که نشت گاز از لوله جداري چاه، نيروهاي خدمات عمليات را به آنجا کشانده و حدود هشت نفر مشغول فعاليت هستند.

 نورالله داودي، سرپرست عمليات جداسازي تاسيسات چاه 29 کوپال 54 ساله و با تجربه 25 ساله اش در خدمت نفت است. مي گويد: ما دست به ابزار، آماده اعزام به مناطق مختلف هستيم و کارمان زمان مشخصي ندارد. در گرماي 50 درجه هر چاهي با مشکل مواجه شود، بايد ابزار آلات را جمع کنيم و اعزام شويم.

اين چاه هم با نشتي همراه شد و نگهبان اين منطقه پس از اطلاع، نيروهاي گشت را مطلع کرد و به ما اعلام شد و به اينجا آمديم. فرسودگي لوله هاي جداري، عامل نشت بوده است. او ادامه مي دهد: کار ما شبانه روزي است و البته گاهي هم سه شب و سه روز سرکار هستيم. درباره سختي کارش که مي پرسم، مي گويد: کار ما همه اش سخت است.

نظرشان را درباره نفت مي پرسم. آقا نورالله مي گويد: نعمت خدادادي است؛ بيشتر کشورها نفت را با تلمبه بالا مي کشند؛ اما مخازن نفت ما آنقدر وضعيت فشاري مناسبي دارندكه براي جلوگيري از فوران آنها بايد مراقب باشيم.

ابزارآلات به روز شوند

محمدرضا عاليپور از نيروهاي پيمانکاري است که براي اين عمليات اعزام شده است. مي گويد: سختي کار ما خيلي بالاست؛ ابزارمان قديمي است و سنتي؛ يعني پتک و آچار. امکانات کم در وسط بيابان و همچنين ابزارآلات و تجهيزات قديمي، گلايه مشترک آنهاست. يکي از آنان اشاره مي کند: ابزارمان بايد صنعتي تر شود و اين مسئله ضروري است. همکاران مان مي گويند در نمايشگاه ها آچار بکس هايي ديده اند که با استفاده از آن ديگر نيازي به پتک زدن نيست. ما هنوز به روش سنتي کار مي کنيم؛ آچار مي گذاريم و پتک مي زنيم تا سفت شود. يک جاهايي فاصله هست و نمي چسبد و... از يکي ديگر از نيروها هم وقتي درخواستش را سوال مي کنم، اشاره مي کند که بايد ابزار کارمان به روز تر شود.

امکانات محدود و کار دشوار

يکي از آنها به تنها کانکس موجود در بيابان اشاره مي کند و مي گويد: قبلا همين کانکس هم اينجا نبود و ماشين آلات و تريلي ها، سايه و اسکان ما بودند. امکانات خيلي کم است. در گرما، سرما و چله تابستان کار مي کنيم. خود نفت هم داغ است، فشار بالا و حرارت زياد دارد.  امکانات ما   يک موکت است وحتي سايه اي بالاي سر نداريم. وجود مار، عقرب، جانوران درنده مانندکفتار وگرگ را هم بايد به سختي کار اضافه کرد. به اين موارد بايد دوري از خانواده را هم اضافه کنيم. موبايل هم آنتن نمي دهد و کامل بي خبر هستيم. ما اينجا سختي کار را به جان خريده ايم. اگر مسئولان هم براي ما قدمي بردارند، ممنون آنها هستيم.

 تعريفش از نفت را که مي پرسم، مي گويد: سرمايه خدادادي است، خيلي کشورها مشکلشان با ما بر سر همين نفت است که ما داريم و آنها ندارند. جاي شکرگزاري دارد به خاطر اين نعمت.

کمبود نيروهاي عملياتي

عبدالنبي سواري، 31 ساله از نيروهاي رسمي اهل خوزستان است. مي گويد: کار ما با چاه هاي نفت است و بيشتر چاه ها هم دور هستند و از طرفي، تعداد نيروهاي عملياتي زياد نيست. بيشتر عمليات، با تعداد نفرات کمتر انجام مي شود و همين کمبود نيرو، کار را هم زمانبر مي کند. علت را که مي پرسم، اشاره مي کند: به خاطر مشاغل و سختي آن، يا کسي نمي آيد يا اگر هم بيايد، نمي ماند.

وقتي اين موضوع را از باقر قاسمي، مدير عمليات شرکت بهره برداري نفت و گاز مارون پيگير مي شوم، توضيح مي دهد که نزديک به 200 پرونده انتقال روي ميز من است. کار در اين حوزه بسيار سخت است. آسيب هاي جسمي زيادي ديده و مي بينند. 100 نفر مشکل پزشکي پيدا کرده اند.

خطرات کار را هم ببينيد

يکي ديگر از آنان اشاره مي کند: به خاطر سختي کار، هر کدام از ما با مشکل و نقص جسماني مواجه شده ايم؛ تاندون پا، ديسک کمر، آسيب ديدگي گردن، مچ و...

کارمندي که بايد در سن 60 سالگي بازنشسته شود، ديگر چيزي از او باقي نمي ماند. خواسته ما اين است که کار ما را هم در دسته بندي مشاغل سخت قرار دهند.

 

با جان مان بازي مي کنيم

مقصد آخر سفر، کارخانه نمکزدايي شماره 5 مارون است؛ تيمي براي تعويض خط 12 اينچ پمپ هاي فشار ضعيف به اين منطقه اعزام شده و مشغول فعاليت هستند.

توضيح بيشتر درباره فعاليت شان را شهاب حسيني فرد سرپرست گروه تعميرات ارائه مي کند. مي گويد: يک هفته است که با تيمي متشکل از استاد کار، دو کارگر، جوشکار، راننده جرثقيل و... مشغول کار هستيم. کارخانه نمکزدايي، داراي خاصيت خورندگي بالايي است؛ لوله ها خوردگي پيدا مي کنند و به ما اطلاع مي دهند و ما آن را تعويض مي کنيم.

از سختي کار که سوال مي کنم، مي گويد: از هواي گرم و
 گرد و خاک که بگذريم، جنس کار ما با سختي عجين است. امکانات هم ضعيف و وسايل فرسوده است.

 

اولين سختي، بازي با جان خودمان است

نيروهاي حاضر، همه مشغول تعويض خط لوله هستند. آفتاب بالاي سرشان است و سختي کار را مي شود از فعاليتي که براي باز کردن پيچ يکي از لوله ها انجام مي دهند، به چشم ديد.

  از حسيني فرد درباره خطرات کارشان سوال مي کنم، مي گويد: اين لوله ها همه به نفت و گاز آلوده هستند، وقتي کار جوشکاري را انجام مي دهيم، اگر ايمني کار به درستي رعايت نشود، امکان آتش سوزي و انفجار وجود دارد. درخواست داريم در حد امکان، وسايلي را که با آن سروکار داريم، به روز شود. به روز بودن، ايمني کار را بالا مي برد.

او اشاره مي کند: يکي ديگر از خطرات کارما،  سروکار داشتن با گاز خطرناک است.   که اگر در معرضش قرار بگيريم و بيش از حد مجاز باشد، مرگ مان حتمي است.

يعقوب حياتي، از نيروهايي است که رد پاي سابقه و فعاليت را در سپيدي موهايش مي توان ديد، مي گويد: ما با جان مان بازي مي کنيم. اولين سختي، بازي با جان خودمان است. يک بي احتياطي، ممکن است ما را به هوا بفرستد.

صداي جوشکاري در محيط پيچيده است و صحبت هر يک از کارکنان را به سختي مي توان شنيد. مجيد خالقي، جوشکار خط لوله براي گفت وگو، کار را دقايقي تعطيل کرده و مي گويد: لوله هاي پوسيده را تعويض و فلنچ هاي خراب را تعمير مي کنيم. از اهالي رامهرمز است و درباره کارش توضيح مي دهد: صبح که مي آييم، ديگر زمان برگشت مان مشخص نيست. گاهي تا روز بعد در حال انجام عمليات هستيم. خطرات کار هم که خودتان مي بينيد. جوشکاري، به چشم آسيب مي زند و باعث استهلاک بدن مي شود. وقتي از او مي پرسم چه خواسته اي دارد، به اين جمله اکتفا مي کند که مسئولان، خودشان همه چيز را مي دانند. ما هم زن و بچه داريم، هواي مان را بيشتر داشته باشند.

پايان سفر است و اين جمله مديرعمليات شرکت بهره برداري شرکت نفت و گاز مارون، تلنگر بزرگي است که افزون بر نگهداشت توليد، بايد براي نگهداشت نيرو هم فکري کنيم.